خواندن نقد و بررسی,گلوله های آتشین توپ و تانک بیرحمانه بر سر دشمنان فرود میآیند، خون همه جا را فراگرفته و میدان جنگ تمام عیاری ساخته است. چندین کیلومتر آن طرفتر، انسانهای بیگناه بخاطر جنگ طلبی عدهای مجبورند هر روز به سمت هم شلیک کنند. در دنیای ما این داستانی کلیشهای و همیشگی بوده و خواهد بود. چیزی که همه ی ما با آن در بازیهای کامپیوتری و حتی بعضا در واقعیت سروکار داریم؛ اما صبر کنید، شاید در گوشهای از این دنیای سرخ و ملتهب، سرزمینی وجود داشته باشد که دو کودک معصوم زیر باران برای نجات یکدیگر در تلاش هستند.
Rain نام دنیایی است که میزبان این دو کودک است. دنیایی که تمام موجودات آن تنها در زیر باران نمایان میشوند و جایی که باران نباشد به منزله اتاق تاریکی است که مشخص نیست چه چیزی در آن انتظارتان را میکشد. در واقع محوریترین ایده شکل گیری داستان و گیم پلی Rain، همین نکته است؛ باران. ایدهای که بسیار ناب جلوه میکند و تشنه پرداختی مناسب برای تبدیل شدن به یکی از به یادماندنیترین تجربههای ما است. با شروع بازی کنترل پسر بچهای را بدست میگیرید که به دنبال دخترکی است که زیر باران از دست موجودات ناشناخته ای فرار میکند. پس از مدتی این دو کودک به یکدیگر میرسند و از این پس با کمک هم از سد موانع عبور میکنند و از دست دشمنان ناشناخته خود فرار میکنند.
درست از لحظه شروع این همکاری دونفره نام Fumito Ueda و شاهکار او یعنی ICO در ذهنمان تکرار میشود و این تکرار شدن درست تا آخرین لحظات بازی ادامه دارد. شاید بتوان Rain را به نوعی ادای احترام سازندگان به Ueda دانست. داستان بازی ساده و در عین حال پیچیده است. دو کودکی که ازدست موجودات شرور فرار میکنند اما دنیای مرموزی که در آن قرار گرفتهاند و اتفاقات عجیب پیرامون آنها از جمله عواملی است که باعث پیچیدگی داستان میشود؛ بگونه ای که بازیباز، بازی را با کنجکاوی شروع میکند و رفته رفته هرچه در بازی پیشروی میکند علامت سوالهای بیشتری برایش نمایان میشود که به جرات همین کنجکاوی مهمترین عامل محرک برای به اتمام رساندن بازی است.,,اگر Journey را بازی کرده باشید مطمئنا با اینگونه فضاهای مرموز و به دنبال آن پایانی متفاوت و عجیب، آشنا هستید و میدانید چه چیزی در Rain انتظارتان را میکشد. البته نوشتههایی که در طول بازی و در حین گیم پلی نمایان میشوند، تا حدودی ذهن مخاطب را به سمتی که سازنده به دنبال آن است راهنمایی میکند. نوشتههایی که اغلب شامل توضیح پیرامون محیط بازی و یا شرح حال کاراکتر بازی در آن لحظه است.
از داستان بازی (که به شدت وابسته به تجربه شخصی خودتان است) که عبور کنیم به فضا سازی و اتمسفر بازی میرسیم. بخشی که بزرگترین نقطه مثبت بازی بشمار میرود و در کنار موسیقی همسو و متناسب به اوج میرسد. البته استفاده از موسیقی در Rain کاملا کنترل شده است و بسیاری از اوقات تنها صدای قطرات باران است که به گوش میرسد. فضا و اتمسفر بازی نیز به تنهایی بسیار جذاب و متفاوت است. تمام اتفاقات بازی در شبی بارانی رخ میدهد که ترکیب این فضا با معماری منحصربهفرد شهر، تجربهای خاص و کمتر دیده شده را ارائه میدهد.,,شاید بتوان گفت استدیو ژاپن به قدری در اتمسفر و فضاسازی بازی غرق شده که از گیمپلی بازی غافل مانده است و بزرگترین مشکل بازی نیز همین است؛ گیم پلیای به شدت سطحی و کمعمق! بدون اغراق میتوان گفت بیش از 80 درصد بازی تنها به حرکت دادن آنالوگ سمت چپ (که برای کنترل کاراکتر بازی استفاده میشود) خلاصه میشود. در واقع سازندگان از پتانسیل بینظیری که بازی دارا بود هیچ استفادهای نکردند و تنها به یکسری معما به شدت ساده و در عین حال کم تعداد بسنده کردند. معماهایی که با وجود المانهای محیطی نظیر باران و نمایان شدن موجودات تنها زیر باران، میتوانست بسیار چالش برانگیزتر و جذاب تر باشد. اما تنها چیزی که در نسخه نهایی بازی میبینیم کارهای بسیار ساده و تکراری نظیر پنهان شدن از چشم دشمنان یا ایجاد صدا برای گمراه کردن آنها است. اگر در انجام همین کارها نیز به مشکل بخورید بازی بلافاصله با نوشتههایی شما را راهنمایی میکند و در واقع لحظهای اجازه نمیدهد در محیط بازی به جستجو بپردازید. البته پس از پایان بازی میتوانید دوباره به محیط های آن رفته و آیتم های مخفی که در آنها قرار دارد را بیابید. اگر از معماهای ساده بازی نیز چشم پوشی کنیم نبود موانع و چالشهای پلتفرمر به هیچ وجه قابل دفاع نیست. در واقع شاید بتوان معماهای ساده بازی را نتیجه تصمیم سازندگان برای روایت روان و بدون وقفه بازی دانست اما نبود بخش پلتفرمینگ هیچ توجیهی نخواهد داشت.,,سبک گرافیکی بازی کاملا همسو با فضای بازی قرار گرفته و چه از لحاظ هنری و چه تکنیکی موفق عمل کرده است. جزئیات گرافیکی و کیفیت بافتها برای یک بازی دانلودی بسیار چشمگیر است. البته در این زمینه اگر دوربین ثابت بازی کمی عملکرد بهتری میداشت شاید برخی لبه های تیز که بعضا به چشم میخورند نمایان نمیشدند. البته همین دوربین از کارگردانی بسیار جذاب و بی نقصی برخوردار است و بواسطه زاویهبندی و نحوه قرارگیری دوربین، در بازی به تعدد شاهد نماهایی بینظیر و هنری هستیم. رنگبندی محیط نیز در مجموع فضایی خاکستری و سرد را تداعی میکند که کاملا مناسب یک شب بارانی و سرد است. البته در همین محیط ها گاها رنگبندی های گرم متفاوتی را خواهیم دید مخصوصا در یکی از مراحل بازی که رنگ های شاد و گرم و نورپردازی مناسب تا حدودی باعث تنوع بصری بازی شده است.,,با توجه به نمایش های بازی و همچنین استدیو سازنده، انتظار بازیای به مراتب کاملتر و عمیقتر را داشتیم؛ مخصوصا که Rain از لحاظ گیمپلی کاملا تهی است و هیچ چیز خاصی در بر ندارد. اما تجربه رین از آن جهت توصیه میشود که فضا، اتمسفر و رابطهای که بین شخصیت ها در بازی شکل میگیرد را این روزها در کمتر عنوانی مشاهده میکنیم. شاید بهتر باشد برای مدتی هرچند کوتاه که شده از میدانهای جنگ فاصله بگیریم و اسلحههای خود را زمین بگذاریم و به سرزمین های بارانی سفر کنیم تا به عاشقانههایش گوش فرا دهیم.,عاشقانه های باران,عاشقانه های باران,
گلوله های آتشین توپ و تانک بیرحمانه بر سر دشمنان فرود میآیند، خون همه جا را فراگرفته و میدان جنگ تمام عیاری ساخته است. چندین کیلومتر آن طرفتر، انسانهای بیگناه بخاطر جنگ طلبی عدهای مجبورند هر روز به سمت هم شلیک کنند. در دنیای ما این داستانی کلیشهای و همیشگی بوده و خواهد بود. چیزی که همه ی ما با آن در بازیهای کامپیوتری و حتی بعضا در واقعیت سروکار داریم؛ اما صبر کنید، شاید در گوشهای از این دنیای سرخ و ملتهب، سرزمینی وجود داشته باشد که دو کودک معصوم زیر باران برای نجات یکدیگر در تلاش هستند.
مجموع امتیاز - 0
0
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: نقاط ضعف: