جایگاه یک هکر,Watch Dogs 2 دقیقا همان چیزیست که نسخه اول باید میبود و خوشبختانه توانست بالاتر از سطح انتظارات ظاهر شود. چیزی که ما را به نسخه دوم بازی بسیار علاقهمند کرده است، بی ادعا بودن بازی در عین داشتن کیفیت بالا است. تریلرهای معرفی نسخه اول واقعا را نمیتوان فراموش کرد. تریلرهایی که میتوان گفت تنها وظیفه فریب دادن ما را داشتند و نتیجه نهایی فرسنگها با آن فاصله داشت و در بازی اصلی همه چیز پسرفت کرده بود. شهر مرده شیکاگو، ماموریتهای تکراری، شخصیتهای خشک و … از بارزترین ایرادات شماره اول بودند که نیازی به بازگو کردن تمامی آنها در اینجا نیست. اما در واچداگز 2 ورق کاملا برگشته و مثل اینکه بمبی در دنیای بازی افتاده و همه چیز از این رو به آن رو شده است. ساختن دنباله نسخه اول شجاعت و ریسکپذیری زیادی را طلب میکرد که خوشبختانه یوبیسافت خطر آن را پذیرفت و این کار را به انتها رساند. باید به شما بگویم نتیجه کار چیز خوبی از آب در آمده است. البته زیاد متعجب و ذوقزده نشوید چرا که واچداگز 2 همچنان ایراداتی ریز و درشتی در درون خود دارد و همین موارد باعث شده تا ما هنوز نتوانیم یک عنوان بینظیر را انجام دهیم. یکی از ایراداتی که میتوان به واچداگز2 گرفت، داستان تکراری آن است.
بازی بدون مقدمه و پیشگفتاری شما را وارد داستان کارکتر اصلی و جدید بازی، مارکوس هالووِی(Marcus Holloway) میکند و اولین ماموریت شما در بازی، نفوذ به ساختمان شرکت ctOS (در بازی با این شرکت و سیستمعامل آن بیشتر آشنا خواهید شد) و پاک کردن اتهامات وارد شده بر مارکوس است. در همین نقطه شما با مکانیزمهای کلی بازی و خصوصیات اخلاقی و مهارتهای پروتاگونیست در هک کردن و پارکور آشنا میشوید. به شخصه با قصه ابتدایی ارتباط کمی برقرار کردم و انتظار شروع بهتری از بازی داشتم، اما بد به دلتان راه ندهید، داستان اصلی و هیجان اصلی از زمان پیوستن شما به گروه زیرزمینی DedSec و وارد شدن شرکت Blume به میدان رقابت آغاز میشود و ریتم خود را تا پایان بازی نگه میدارد. چند ساعت اول بازی به آشنایی شما با گیمپلی و شخصیتهای بازی میگذرد و در این زمان فرصت دارید تا با دنیای بازی اخت شوید.
چیزی که با وجود ایراداتی در داستان بازی از آن لذت میبردم، بیقاعده بودن و دیوانگی دوستداشتنی در روایت مراحل بازی است و بر خلاف نسخه اول، این بازی بر روی یک خط راست حرکت نمیکند و دقیقا نمیدانید در نقطه بعدی با چه ماموریتی روبهرو میشوید. (این موضوع در اواخر داستان کمرنگتر میشود) تا اواسط مسیر بازی، نویسنده، داستان چند هکر جوان بیکله و خوشگذران را روایت میکند که دائما در حال مسخره کردن فلان گروه خاص یا سربهسر گذاشتن فلان خواننده یا بازیگر هستند و همینجا در حال انجام بهترین ماموریتهای بازی هستیم و حسابی هم لذتبخش هستند! اما مشکلات داستان و شخصیتپردازی دقیقا از جایی نمایان میشود که وارد بُعد جدی و تاریک داستان میشویم. از آنتاگونیست بازی گرفته (که تفاوت زیادی با مردم عادی ندارد) تا همراهانی که نبودنشان بهتر از بودنشان است، داستان بازی را به لغزش شدیدی دچار کردهاند! در ادامه، بازی سعی میکند با اضافه کردن چند صحنه احساسی و اشکدرآور، رابطه شما را با کارکترها نزدیکتر کند که باز هم ناموفق است. شاید از خود بپرسید اگر داستان بازی که یکی از مهمترین ارکانی است که یک بازی را خوب میکند، ضعیف باشد، پس چه چیزی باعث شده که واچداگز2 به یک اثر دوست داشتنی تبدیل شود؟ در جواب شما باید بگویم تنها و تنها گیمپلی سرگرمکنندۀ بازی باعث شده تمامی ایرادات بازی پوشانده شود و دائما بعد از اتمام هر مرحله با خود بگویید : ” خیلیخب مارکوس، ماموریت لعنتی بعدی چیه؟ “
به جرات میتوانم بگویم واچداگز2 یکی از سرگرمکنندهترین و بهترین بخش های تکنفره را در بین بازیهای نسل هشتمی یوبیسافت داشته است که حتی بعد از تمام کردن بخش داستانی هنوز هم عطش شما برای انجام بازی کامل نشده و به سراغ ماموریتهای فرعی و بقیه فعالیتها میروید! اولین چیزی که بعد از ورود به بازی توجه شما را جلب میکند، دنیای زنده و رنگارنگی شهر سانفرانسیسکو است. دنیای بازی واقعا زنده است و همیشه دوست دارید مسافتها را با پای پیاده طی کنید و از اتفاقات غیرقابل پیشبینی و داستانهای مردم بیشتر ببینید و بشنوید! با گذراندن یک ساعت به وضوح متوجه حضور زنده مردمان شهر میشوید و دائما میبینید که افرادی با پلیس درگیر هستند، عدهای تظاهرت میکنند و در گوشهای دیگر هم یک زوج خوشبخت در حال دعوا با یکدیگرند! بدون کوچکترین شکی میتوان گفت که شهر سانفرانسیسکو مهمترین عامل موفقیت نسخه دوم است! شاید در نگاه اول نقشه بازی کوچک بنظر بیاید، اما نگران نشوید، چرا که به نظر من این مساحت نقشه با توجه به محتوای بازی کاملا متناسب است و در طول بخش داستانی، مراحل در مکانهای مختلفی انجام میشود و محیطهای تکراری کمتر به چشم میآیند. اما نقاط قوت بازی به همینجا ختم نمیشود. چیزی که من را به این بازی علاقهمند کرده، سرگرمکننده و فان بودن بازی است. بیشتر مراحل به ورود به یک پایگاه یا دزدکی وارد شدن به خانه یک فرد مشهور یا رقیبتان خلاصه میشود و فقط باید به یک اتاق بروید، اطلاعات را با وسایل خود استخراج کنید، بیرون بیایید و مرحله هم تمام میشود! شاید کمی این موضوع تو ذوق بزند اما باور کنید که تا پایان بازی برای انجام همین کارهای تکراری تشنه هستید! مراحل بازی تنها با اضافه کردن مهارتهای جدید مارکوس در هک کردن و چند پازل ساده، سعی میکند ظاهری جدید به خود بگیرد، اما تمامی آنها یک داستان واحد را تعریف میکنند و از درون یکی هستند.
هک کردن چراغهای راهنمایی، فعال کردن موانع، لولههای بخار و … مواردی هستند که از شماره اول همراه بازی بودهاند و شما را در مبارزه با دشمنان همیاری میکند. اما خوشبختانه مارکوس هم قابلیتهای منحصربهفرد و ویژهای برای خود دارد که بازی را از شماره قبلی متمایز میکند. از آپگریدهای اسلحه شوکدهنده گرفته تا دستکاری هلیکوپترهای پلیس را میتوانید توسط سیستم لولآپ جالب دریافت کنید. لولآپ کردن مارکوس توسط افزایش دنبالکنندگان شبکه اجتماعی شما انجام میشود! بصورتی که بعد از انجام دادن هر فعالیتی، مقداری فالوور (Follower) به شبکههای اجتماعی شما اضافه میشوند و اگر به عددی خاص برسید، میتوانید تواناییهای جدید را باز کنید. درخت مهارت (Skill Tree) شاید در نگاه اول کمی پیچیده، عجیب و شلوغ بنظر بیاید، اما تا پایان بازی میتوانید به راحتی تمامی آنها را باز کنید و به یک هکرِ خفن تبدیل شوید! احتمالا فکر میکنید هک کردن تنها بخش جانبی است که میتوانید بدون استفاده از آن بازی را به انتها برسانید، اما اشتباه نکنید، چرا که روند مراحل و هوش مصنوعی دشمن به صورتی است که شما وادار هستید از قدرت خود علیه رقیبان استفاده کنید. چه خوشتان بیاید، چه نیاید، مهارتهای هک کردن محدود میباشد و بعد از استفاده متوالی از آنها، تا دقایقی نمیتوانید هیچ کاری بکنید! البته در ادامه با آپگرید کردن مارکوس میتوانید از شر این مانع خلاص شوید.
بخش بعدی واچداگز به مبارزات مربوط میشود، جایی که مخفیکاری بر اکشن غلبه میکند! در این شماره، بخش مخفیکاری جهش بسیار بزرگی را داشته است، بطوری که میل شما برای پیشبرد مراحل به روش مخفیکاری، بسیار بسیار بیشتر از اکشن است. اگر این پیشرفت نکتۀ خیلیخوبی است، اما متاسفانه باعث ضربه زدن به بخش اکشن بازی شده. خود من شاید تنها دو یا سه بار تصمیم گرفتم کشت و کشتار جمعی راه بیندازم که در همان دفعات کم هم آخر منجر به مرگ من شد! دقیقا دیگر مشکل بخش اکشن همینجا است. اگر تصمیم بگیرید از هر گونه اسلحهای استفاده کنید و دشمنان و پلیس را با خبر سازید، با کوچکترین اشتباهی کشته میشوید و به نقطه اول باز میگردید. با وجود اینکه سلاحهای مختلفی در کلاسهای متفاوت در بازی گنجانده شده است، اما به دلیل خشکبودن این بخش و قوی بودن هوش مصنوعی دشمنان و پلیس در مبارزات، کمتر پیش میآید که این راه پر دردسر را انتخاب کنید و از طرفی دیگر، مکانیک و سیستم تیراندازی در سطح متوسطی قرار دارد. در بخش مخفیکاری باز هم ما با یک فرمول ثابت روبهرو هستیم.(خوشبختانه این مورد تا پایان بازی خستهکننده نمیشود) برای مخفیکاری، بازی انتخابهای زیادی پیش پای شما میگذارد. میتوانید دشمنان را از پشت خفه کنید یا با اسلحه شوکدار آنها را برای مدتی بیهوش کنید یا اصلا با هک کردن رباتها حواس آنها را پرت کنید و از راهی دیگر به هدف برسید. با وجود داشتن همه این موارد، دو رفیقی که من را برای تموم کردن مراحل کمک کردند را هرگز فراموش نمیکنم. Rc Jumper و Quadcopter دو وسیلهای هستند که بعد از هک کردن، بیشترین استفاده را از آنها میکنید که از قضا کمک بسیار زیادی به بخش مخفیکاری بازی کردهاند! از وقتی این دو با من همراه شدند، کمتر پیش میآمد که وارد ساختمان شوم و تمام مدت دوست داشتم در گوشهای بشینم و با لپتاپ خود این دو دوست را هدایت کنم! اگر چه این دو ربات در همه جای بازی قابل استفاده نیستند، اما به گسترش بازی و آسان شدن کار شما کمک بسیار زیادی کردهاند که بخشی از آن هم به مخفیکاری مربوط میشود. واچداگز2 شاید در مبارزات بازی کاملی نباشد، که تا حدودی هم درست است اما اگر تیم سازنده کمی بیشتر روی بخش اکشن وقت میگذاشت، لذت بازی قطعا چند برابر میشد. به هر حال نمیتوان واچداگز2 را در بخش مبارزات با بازیهایی مثل Deus Ex و Dishonored یا FarCry مقایسه کرد چرا که این بازیها در هر دو بخش اکشن و مخفیکاری واقعا عالی هستند اما واچداگز2 تنها در مخفیکاری به سطح قابل قبولی رسیده است.
در یک نگاه کلی قادر نیستم به بخش فیزیک ماشین و کارکترها و ریسینگ واچداگز2 خرده بگیرم و قبل از انتشار بازی هم امید زیادی به این دو مورد نداشتم. اما در این دو قسمت، با همه وجود نکات مثبت، باز هم ایراداتی وجود دارد. از تنوع بسیار بالای ماشینها که بگذریم، بخش ریسینگ بازی در حد بسیار پایینی قرار دارد و بسیار ابتدایی است. از طرفی دیگر هم فیزیک فاجعه ماشینها و مارکوس، خود را در تصادفات خیابانی بیشتر از هر موقعی خود را نشان میدهد. بارها پیش آمده بود که در حال گذشتن از وسط خیابان بودم و ناگهان با ماشین سنگینی برخورد کردم اما هیچ اتفاقی برای مارکوس رخ نداد و مثل این میماند که یک پشه برای لحظهای با مارکوس برخورد کرده بود. این مورد درباره ماشینها هم نیز درست است و گاهی اوقات شاهد بعضی اتفاقات عجیب هستیم که هبچ جوره با عقل جور در نمیآید. واچداگز2 در بخش داستانی یا تکنفره، شاید ایرادات جزئی را مشمول شود، اما با خیال راحت میتوانید چشمتان را بر روی آنها ببندید و از گیمپلی فان و سرگرمکننده این بازی نهایت لذت را ببرید.
بخش کوچکی از واچداگز2 به بخش آنلاین یا چندنفره اختصاص داده شده است. از آن جایی که بخش آنلاین برای بازی به نوعی نقش یک دسر را ایفا میکند، نمیتوانید انتظار یک آنلاین بسیار کامل و بینقص را داشته باشید. در این بخش تمامی بازیکنان در نقش مارکوس حاضر میشوند و خبری از بقیه کارکترها نخواهد بود و میتوانید با دوستان خود همراه میشوید و ماموریتهای داستانی مخصوصی را تکمیل کنید و یا حتی اینکه میتوانید با پلیس همراه شوید و هدفهای فراری (که سایر بازیکنان هستند) را گیر بیندازید و زحمتشان را به باد دهید! در مقابل هم میتوانید خود شما به عنوان هدف فراری قرار بگیرید و با پلیس و بقیه بازیکنان مبارزه کنید. قسمت آنلاین بازی مطمئنا قرار نیست که بالای صد ساعت شما را مشغول خود کند و اگر با این تصور بازی را انجام دهید، ضربه بزرگی به خود زدهاید. ماموریتهای آنلاین و سایر فعالیتهای آن، نهایتا ده ساعت کشش دارد و بعد از این مدت، به کل آن را فراموش میکنید!
,
واچداگز2 بازی خاصی نیست که بگوییم تا سالها در ذهن شما میماند بلکه تنها یک عنوانی است که برای چند ساعت زمان شما را پر میکند که صد البته بسیار لذتبخش و سرگرمکننده است. واچداگز2 دنیای بسیار فان و انرژیکی دارد و وقتی وارد آن میشوید تنها چیزی که عاید شما میشود لذت و خنده است و تنها همین یک مورد برای من کافی است تا بازی را تحسین کنم و آن را به شما پیشنهاد دهم. اگر از طرفداران بازیهای یوبیسافت هستید، این بازی شما را شیفته خود میکند و مطمئن باشید واچداگز2 بهترین محصولی است که یوبیسافت در نسل هشتم روانه بازار کرده است.
مجموع امتیاز - 8
8
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: کارکتر اصلی خوب و دوستداشتنیشهر سانفرانسیسکوبخش مخفی کاریمکانیزمهای هک کردننقاط ضعف:اکشن و گانپلی ضعیفشخصیتهای فرعیبخش ریسینگ