سری Vermintide را میتوان یکی از موفقترین فرنچایزهای سبک چند نفره داستانی از زمان Left 4 Dead دانست، عناوینی که با ترکیب هیجان لجامگسیخته رویارویی با صدها دشمن در آن واحد و پیشزمینه داستانی عمیق و پیچیده دنیای Warhammer، تجربهای ناب خلق کرده و بازیکنان را در مرکز روایتی حماسی و سرگرمکننده قرار میدهند. شماره اول در سال 2015 عرضه شد و با وجود بعضی ایرادات گذرا، اثر قابل احترامی بود که فروش خوبی نیز داشت و تعداد زیادی از مخاطبان ژانر اکشن Co-Op را جذب خود کرد. همانند بسیاری از محصولات دیگر، سازندگان به دنبال گسترش جهان خویش و توسعه عنوانی بودند عمده ایرادات نسخه قبلی را حل کند. بر همین اساس خیلی زود و حدود دو و نیم سال بعد، بازی Warhammer: Vermintide 2 معرفی و عرضه شد. هدف اینبار حل مشکلات گزارش شده توسط کاربران و ارائه تجربهای کاملا نوین با داستانی جدید بود که علاوه بر گیمپلی بهبود یافته، محتوای بیشتر و جدیدتری نیز داشته باشد. مدتی است که در اختیار دارندگان کنسول PS4 قرار گرفته و همین مسئله، بهانهای شده تا به جهان نابود شده انسانها و «الف»ها رفته و خود را در برابر ارتش بیپایان نیروهای شر قرار دهیم.
اگر با داستانهای کلاسیک Warhammer آشنا باشید، حتما میدانید که دنیای آن، با وجود داشتن بسیاری از کلیشههای معمول فانتزی از جمله انسانها و الفها و ارکها، بسیار خاص است. این خصوصیت، مدیون تم بسیار تاریک و در مواردی افسردهکننده آن است که جدا از هیولاها و جادو و اژدها، هیچ مورد دوستداشتنی و دلانگیزی درخود ندارد. افسانهها و روایات معمول آن، اغلب اوقات روایتگر جنگهای بیپایان و کشتارهای وحشیانهای هستند که خود عاملی برای جنگهای بیپایان و کشتارهای وحشیانه هستند و این چرخه هیچگاه تمام نمیشود. حکومتهای مقتدر آن، نه بر اساس رفاه و حفاظت از مردم، بلکه با مشتی آهنین و برای زنده ماندن حکومت میکنند. اعدام و کشته شدن هزاران نفر در روز امری عادی است و شهرها، روزانه در جنگهای متعدد این سرزمین بین طرفین رد و بدل میشوند. مشخص است که چنین پیشزمینهای، برای زندگی جایی افتضاح، اما برای ساختن یک بازی ویدئویی بستری فوقالعاده است.
داستان Warhammer: Vermintide 2، تنها بخش بسیار کوچکی از فرنچایز را شامل میشود و تلاشهای یک گروه جنگجو برای نجات یکی از صدها شهر درگیر جنگ را نمایش میدهد که میبایست در برابر موج بیپایان Skaven (یکی از نژادهای «وارهمر» که شباهت زیادی به موش دارند) مقاومت کرده و در عین حال، راهی برای پایان دادن به نقشههای شوم آنان بیابند. کیفیت روایی، همانگونه که میتوان از یک عنوان شدیدا مبتنی بر تجربه چندنفره انتظار داشت، ابتدایی بوده و بسیار ساده پیش میرود. با این حال به لطف صحنههای بصری فانتزی و همچنین لور فوقالعاده وارهمر، همچنان حماسی است.
مخاطب در نقش یکی از پنج جنگجویی قرار میگیرد که هرکدام نماینده یکی گروههای فعال در جهان وارهمر هستند و با وجود اختلافات عمیق، با هدف ایستادگی در برابر تاریکی که میخواهد کل سیاره را ببلعد با یکدیگر متحد شدهاند. شخصیت این افراد را میتوان از دو جهت سنجید، اول پایداری آنها در طول مراحل با توجه به استانداردهای فرنچایز و دوم نقش داستانی و شخصیتپردازی کلی آنها در بستر داستانی. مورد اول تا حد خوبی بر اساس تروپهای ایجاد شده توسط نویسندگان داستانهای وارهمر پیادهسازی شده به صورتی که تمامی افراد قابل بازی (کاراکتر دیگری در طول مراحل وجود ندارد) نسبت به گروهی که به آن وفادار هستند رفتار کرده و به موقعیتهای مختلف واکشن نشان میدهند. به طور مثال شخصیت Victor که عضو Inquisition و یا همان نیروهای ویژه امپراطوری است، فردی سفت و خشن بوده و به اکثر دشمنان یا دوستان خود، از پشت عینک تعصب مینگرد و تنها هدفش حفظ و افزایش قدرت انسانهاست. تقابل چنین انسانی با الفها یا «دوارف»ها که از نظر فرهنگی دارای تفاوتهای بسیار زیادی هستند، جذاب و در بعضی موارد طنزآمیز است. این تعامل بین شخصیتها در تمامی مراحل وجود دارد و در لحظه به لحظه Warhammer: Vermintide 2 احساس میشود و به همین دلیل، گوش سپردن به صحبتهای آنان تنها پس از مدتی بسیار طولانی تبدیل به امری خسته کننده میگردد.
با وجود شخصیتپردازی قابل قبول بین مراحل، کاراکترهای اصلی بیش از این هیچ نوع ساخت و پرداخت اضافهای ندارند و تنها ابزاری هستند برای کشتار دشمنان. درواقع روایت بازی، کاملا مستقل از شخصیتهای آن انجام میشود و اگر به جای Markus، سرباز کارکشته امپراطوری، مثلا Thor از دنیای مارول را قرار میدادیم، جز ضربه زدن به پیشزمینه داستانی اتفاق خاص دیگری نمیافتاد. چنین رویکردی با اینکه در سالهای اخیر در بعضی از آثار چندنفره نقض شده است و بیش از پیش شاهد بها دادن به افرادی که در نقش آنها قرار میگیریم هستیم، اما بازهم از استانداردهای معمول co-op خارج بوده و نمیتوان آنرا مخرب تجربه کلی در نظر گرفت.
داستان نیز همانند دیگر بخشهای روایی، بسیار ساده و سرراست است اما به لطف دنیای قدرتمند فانتزی وارهمر، حس حماسی خوبی القا میکند. Skaven، یکی از نژادهای شیطانی، به شهری حمله کرده و آن را با خاک یکسان کردهاند و نقشه دارند که با استفاده از سرزمین جدیدی که به دست آوردهاند، بیماری مهلکی در میان انسانها رواج دهند. پنچ قهرمان قصه ما که بیش از این نیز سابقه مبارزه با نیروهای شر را داشتهاند، دخالت کرده و وارد نبرد میشوند و حال شما به عنوان مخاطب، میبایست با کشتار بیرویه دشمنان خود، صلح را به سرزمین بازگردانید.
علاوه بر یک میانپرده طولانی اولیه، عمده روایت به صورت نوشتاری انجام میشود به طوری که در آغاز هر ماموریت، یک توضیح کلی در مورد اهداف داده میشود و سپس بازیکنان با کمترین داستانگویی میان مرحلهای، وارد نبرد میگردند. استفاده از لور وارهمر به طور فزایندهای انجام شده است و قریب به تمامی مکانها و رویدادها، بر اساس استانداردهای موجود پیاده شدهاند. به همین دلیل نیز اگر از طرفداران این فرنچایز باشید، احتمالا سروکله زدن با دشمنان در میان خرابههای Helgmart و رویارویی با سرکردههای گروه Fester جذاب خواهد بود. اما اگر هیچکدام از اسامی معنی خاصی را در ذهن شما تداعی نمیکنند، بهتر است انتظار چندانی از داستان Warhammer: Vermintide 2 نداشته باشید و از همان سلاخی کردن دشمنان بیپایان لذت ببرید.
اصلیترین منبع الهام بازی، Left 4 Dead بوده است و به همین دلیل نیز شباهتهای غیرقابل انکاری را شاهد هستیم. چهار قهرمان که هرکدام توسط یک بازین و یا هوشمصنوعی کنترل میشوند، وارد یک نقشه شده و پس از کشتار دشمنان و انجام ماموریتی مشخص، از آن فرار میکنند. از منظر گیمپلی، مکانیک مبارزات فوقالعاده و حتی قابل مقایسه با بهترینهای ژانر است. برای ارائه یک تجربه کامبت خوب، باید به سه مورد توجه ویژهای داشت: انیمیشنهای روان و همگام با آهنگ بازی، پاسخپذیری ورودی بالا و بالانس بودن رویاروییها به طوری که گیمر هیچگاه حس استیصال نکند و در عین حال خسته نیز شود. خوشبختانه هر سه این ستونهای اصلی به خوبی پیادهسازی شدهاند.
انیمیشنها بسیار روان هستند و چه به هنگام حرکت و چه به هنگام ضربه زدن عکسالعمل مناسبی نشان میدهند و تا حد خوبی به باورپذیری اثر کمک میکنند. درواقع سلاحها و حرکتهای مرتبط به آنها چنان خوشدست طراحی شدهاند که کمتر حسی را میتوان در کنار حس خوشآیند قلع و قمع صدها موش با استفاده از یک شمشیر دو متری قرار داد. در آثار چندنفره، انیمیشنها علاوه بر مباحث چشمنوازی و لذتبخشتر کردن تجربه مخاطب، از منظر تاکتیکی نیز مهم هستند زیرا در خیلی از موارد، سرعت هر کدام از تجهیزات مستقیما توسط انیمیشن مرتبط با آن نمایش داده میشود و به همین دلیل، این ویژگی میبایست دقیق و تا حد دهم ثانیه دقیق باشد. سازندگان با در نظر گرفتن چنین استفادهای، از چالش مذکور نیز سربلند بیرون میآیند؛ زیرا در کنار زیبا بودن چرخش یک شمشیر و یا نیزه بزرگ بر فرق سر دشمنان، سرعت حرکت آن دقیقا نشانگر نقاط قوت و ضعف هر اسلحه است و میبایست در مبارزات مختلف آن را در نظر داشت.
سیستمی همانند مکانیک Director ساخته Valve در اینجا نیز پیاده شده است که با توجه به عملکرد بازیکن در طول ماموریت، سختی دشمنان را کاهش و یا افزایش میدهد. به طور مثال اگر شما در حال نابودی کامل نیروهای شر باشید، موجودات پلید بیشتری سراغتان خواهند آمد. و یا اگر مبارزه بر علیه شما در حال پیشروی باشد، سیستم مقداری از موج دشمنان میکاهد تا شانس بیشتری برای زنده ماندن داشته باشید. البته یک درجه سختی کلی نیز وجود دارد که تلرانس مکانیک مذکور و مقدار مروت آن را تعیین میکند. پیادهسازی چنین چیزی حقیقتا برای بخش چندنفری شدیدا مفید است، زیرا موجب حل تمامی مشکلان احتمالی بالانسینگ میشود و در کنار آن، اطمینان حاصل میکند که هر فرد، تا وقتی که یک احاطه کلی بر روی کنترلر دارد، از قتل عام دشمنان خود لذت خواهد برد.
با وجود نقاط قوت بسیار، بازی در بخش گیمپلی کاملا بیایراد هم نیست. اول آن که طراحی مراحل به طور موذیانهای تکراری هستند و پیش از این، امثال آنها را دهها بار در آثار دیگر دیدهایم. تم شهر فانتزی نابود شده با معماری سنگی و فاضلابهای تحت کنترل دشمنان چندشآور را همه ما مشاهده کردهایم و با توجه به عدم نوآوری خاص در طراحی آنها، چندان به یاد ماندنی نیستند. علاوه بر تکرار ظاهری، از منظر طراحی مکانیکی نیز با نقشههای خیلی خوبی طرف نیستیم، به طوری که به لطف عدم وجود Landmark در پیکره آنها، مسیریابی در مواردی بیدلیل سخت شده و کاملا اتمسفر بازی را از آن سلب میکند. این مورد مخصوصا در ترکیب با یکنواختی ظاهری مکانها و سیستمی که همواره در حال پمپاژ دشمنان به سوی شماست میتواند بسیار اذیت کننده باشد، زیرا در خیلی از موارد نمیتوان فهمید که آیا در مسیر درست در حال پیشروی هستیم و یا تنها در حال چرخیدن به دور خودمانیم.
دیگر نکتهای که ارزش ماموریتهای Warhammer: Vermintide 2 را کاهش میدهد، تاریکی شدید آنها است. با توجه به داستان، طبیعی است که بخش اعظم Warhammer: Vermintide 2 در زیر زمین و یا تاریکی مطلق جریان داشته باشد. با این حال چنین پیادهسازی باید این موضوع را نیز در نظر داشته باشد که چشم انسان قابلیت مشاهده در تاریکی را ندارد. بعضی مراحل به دلیل عدم وجود نور کافی، به طور کورکنندهای تاریک هستند و تنها با یک مانیتور خوب میتوان بدون اذیت شدن چشم در آنها به سفر پرداخت. به نظر میرسد سازندگان به هنگام پورت بازی روی PS4، ضریب کانترست پایینتر تلویزیونها نسبت به کامپیوترهای شخصی را در نظر نگرفتهاند که با مشکلی اینچنینی مواجه شدهایم.
Warhammer: Vermintide 2 به طور کلی اثری باارزش است که طیف خاصی از بازیکنان را هدف گرفته است، افرادی که حاضرند زمان زیادی را بدون پرداختن عمیق به داستان و روایت، با دوستان خود صرف کشتار دشمنان کنند و سرگرمی مطلق را پیش از تمامی المانهای دیگر قرار دهند. همین تمرکز بر روی سرگرمی است که ایرادات اثر را به حاشیه رانده، آنرا برای تمامی طرفداران ژانر قابل دستیابی میکند.
امتیاز بازیسنتر - 8
8
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: گیمپلی عالی و سرگرمکننده بخش چندنفره فوقالعاده محتوای خوب گرافیک مناسبت قابلیت بازی در نقش چند شخصیتنقاط ضعف: طراحی مراحل میتوانست بهتر باشد مشکلات نورپردازی عدم وجود گستردگی در طراحی ظاهری دشمنان عدم پرداخت کافی به داستاناین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی PS4 بررسی شده است