بررسی بازی Waking

Waking از بازی هایی است که به اصطلاح Souls-Like ساخته شده و ایده متفاوتی را بر روی کاغذ دنبال میکند. تقریبا به طور علمی ثابت شده که مغز انسان در لحظات پایانی حیات و در هنگام مرگ طبیعی، شروع به دیدن رویا و خاطرات میکند. یک رویای آخر قبل از به پایان رسیدن عمر. این دقیقا مسیریست که Waking به دنبال آن بود. تا لحظات پایان یک ذهن را نشان دهد. قدرت ها، ناراحتی ها، پشیمانی ها و … که همه شخصیت یک انسان را در هنگام حیات شکل میدهند. اما آیا Waking در نمایش این لحظات موفق بوده ؟ این چیزیست که باید بررسی کنیم.

بازی دقیقا از زمانی شروع میشود که شما کنترل روح و رویای یک فرد در حال مرگ را دست میگیرید. تمام فلسفه ها و مبانی علمی سعی شده که در بازی ادغام شوند، و باید تصور بازیی را داشت که بتواند رویا و آرزوهای بزرگ را نمایش دهد. دنیایی وسیع و جادویی. همچنین طبق نظر خود بازی نحوه بازی، میتواند در شکل دادن به موارد شخصیتی کارکتر تاثیر مستقیم داشته باشد. اما در عمل این موارد چیزهایی نیستند که در طول روند بازی تغییر به وجود آوردند. اما مهمترین نکته منفی که باید همین اول به آن پرداخت، دنیای «ویکینگ» است. محیط های بازی از قسمت های مجزا و دالان ها و Dungeon های مختلف تشکیل شده که به ترتیب باید روند آنها را طی کرد. درواقع قدرت عملی در بازی وجود ندارد و مسیر مشخصیست که ادامه داد تا به dungeon بعدی رسید. در این راه پازل ها و دشمنانی نیز در سر راه پلیر قرار میگیرند و بازی با دیالوگ هایی که تنها زیرنویس هستند و سعی در مرموز نشان دادن، دارد، روند بازی را توضیح و ادامه میدهد. در مراحل ابتدایی شاید این محیط ها متفاوت و خاص باشند، اما برای یک بازی چنین نیست. به سرعت بازی جذابیت خود را از دست میدهد و تقریبا محیط ها با یک مسیر کلی مشخص طی میشوند. محیط هایی که آزادی عملی ندارند و علنن شاید حتی بعضی از آنها را به طور بتوان تا انتها طی کرد.

اما محیط های بازی همراه شده با گیم پلی بسیار کسالت آورد. یک بازی در ابتدا و خارج از مبانی فلسفی، سعی کند تجربه سرگرم کننده ای را ارائه دهد. این مشکلی است که در به صورت بنیادی در Waking وجود دارد. از محیط های بازی که بگذریم، گیم پلی هیچ چیزی برای ارائه ندارد. کامبت بسیار کسالت آور و در بعضی موارد به صورت مصنوعی سخت شده، که امکانات خاصی را در اختیار پلیر قرار نمیدهد. تمام قدرت ها که برروی کاغذ از موارد شخصیتی شکل میگیرند، همگی شبیه هم هستند و تفاوتی ندارد. سلاح ها و قدرت ها همه یه شکل هستند و تنوعی در آنها وجود ندارد. در کنار کامبت بی روح بازی باید به دشمنان اشاره کرد. اشیای پرنده که حالت علمی-تخیلی دارند، و موجوداتی شیطانی با بدن انسان و سر حیوان. در واقع ترکیبی بی ربط تر که جذابتی هم نداشته باشند در کمتر بازیی میتوان یافت. اشیاه همه یه روش مشخص برای جنگیدن پیروی میکنند و این مساله فقط در مورد موجودات شیطانی بدتر میشود و همین مسیر بی روح را ادامه میدهد. درواقع بازی هدف سرگرمی که مهمترین مساله است را به هیچ عنوان نمیتواند اجرا کند و تبدیل به تجربه ای عذاب آور میشود. خلاصه شدن نبرد ها در پرتاب اشیا به سمت موارد پرنده و یا کامبت ساده در مواحه موجودات، اصلا تجربه ای نیست که کسی به دنبال تجربه آن باشد. عمقی به طور کل در گیم پلی بازی وجود ندارد. کنترل بازی نیز موردی نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد. از نحوه حرکت کارکتر، تا کنترل قدرت ها و کامبت، هیچ چیز خوب نیست. شاید حتی یکی از بدترین کنترل هایی که میتوان تجربه کرد.

محیط های بازی و یا شخصیت های در ابتدا از نظر هنری شاید خاص و جالب باشند، اما به جز چند مرحله اول، به سرعت افت میکنند و تبدیل به تکرار مکررات میشوند. از نظر تکنیکی هم تقریبا همه چیز به دو نسل قبل برمیگردد. افکت ها، انیمیشن ها، کارکترها، افکت ها، همه و همه به شکل بسیار بدی پیاده شده اند و لایه های گرافیکی اضافه شده اند تا این ضعف ها را بپوشانند. این مسئله فقط به ظاهر ختم نمیشود، و به سرعت باعث خستگی چشم و یا سردرد میشوند.

به طور کل بخواهیم جمع بندی کنیم، شاید همه چیز و ایده ها برروی کاغذ جالب به نظر برسد، اما در عمل با عنوانی روبرو هستیم که هیچ گونه خلاقیتی ندارد. حتی انتظار خلاقیت هم نداشته باشیم، اما رسالت یک بازی نیز در آن رعایت نشده. گیم پلی بی روح و کم عمق بازی، در کنار کنترل بد و ظاهر بسیار ساده، عنوانی را به وجود آورده که پیشنهاد میکنیم هیچ زمانی سمت آن نروید. بازی حتی شاید ارزش امتحان کردن نیز نداشته باشد.

امتیاز بازی‌سنتر - 4

4

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت: ندارد!نقاط ضعف: گیم پلی کاملا بی عمق کنترل بد گرافیک بی روحاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PC بررسی شده است

User Rating: 2.65 ( 2 votes)
خروج از نسخه موبایل