بازی The Pathless جدیدترین اثر استودیو مستقل Giant Squid، بار دیگر دغدغه این استودیو مستقل و خلاق و خالقان آن را اثبات میکند. اثر جدید خلقشدهی این استودیو، شما را در نقش جویندهای قرار میدهد که سفری پرشور و مملو از زندگی او را فرا میخواند و بهسوی ماجرایی بزرگ و حقیقی هدایت میکند. ذات وجودی The Pathless بسان آثاری نظیر Abzu و Journey است و این حس و حال از خالقان آن نشئت گرفته است. شناخت دقیق اعضای گروه سازنده از هدف و دغدغهی بازی، اثر را به سمتی سوق داده که هر عنصری در بازی از گیمپلی گرفته تا موسیقی و طراحی هنری تلاش میکنند تا بهقدری در مسیر آن هدف به جلو پیش روند.
اگر به تجربهی آثاری مانند Journey ساختهی استودیو That Game Company و همینطور Abzu ساختهی Giant Squid پرداخته باشید، احتمالاً بدانید که باید منتظر چه نوع تجربهای باشید. مشترک بودن بعضی از افراد گروه سازندهی این دو بازی از جمله مت ناوا (مؤسس استودیو Giant Squid و کارگردان هنری هر دو بازی) و همینطور آهنگسازی مثل آستین وینتوری باعث شده تا این حس آشنا برایمان تداعی شود. در واقع، عناصر بازی شانهبهشانهی هم حرکت میکنند تا اثر و داستان آن را که بستری افسانه دارد، پیش ببرند.
بازی The Pathless با ورود شخصیت اصلی، جوینده، به سرزمینی ناشناخته شروع میشود. سرگردانی شخصیت اصلی قبل از راهی شدن بهسوی هدفش کاملاً مشخص است و حتی موسیقی و سیستمهای بازی هم آن را تداعی میکنند. موسیقیهای وینتوری در ابتدا با ایجاد حسی ناشناخته و افسانهای سعی دارد اولین تلاش را در این مسیر انجام دهد. پس از مشخص شدن هدف اولیه که رهایی بخشی جهان بازی از نفرینی است که به آن تحمیل شده، همچنان سرگردانی تا مدتی بعد وجود دارد اما یک تفاوت مهم از این لحظه در بازی ایجاد میشود. ماجرایی که شخصیت اصلی (جوینده) در بازی به دنبال آن است، به نظر ماجرای بسیار دشوار و سختی است. همانگونه که در بازی و نوشتههای بهجامانده از پیشینیانی که شکستخوردهاند، مشاهده میکنیم، بسیاری از آنها در مسیرشان دلسرد و نومید شده بودند. با توجه به حرف و دغدغهای که خالقان بازی داشتهاند و بهمرور و بهویژه در انتهای بازی آشکارا بیان میشود، سازندگان این مسیر دشوار و شکستهای پیاپی در آن را اذیت کننده و ملالآور خلق نکردهاند؛ حتی مرگی هم در بازی برای شخصیت اصلی وجود ندارد که این برای آسانی بازی نبوده بلکه در تأثیر ارتباط داستان و تجربهی آن آورده شده است. اینجاست که در همان ابتدا اولین و مهمترین سیستم گیمپلی بازی به بازیکن معرفی میشود.
شخصیت اصلی بازی که یک کماندار جوان ماهر است، تیرکمانی دارد که با آن میتواند بهسوی طلسمها و اشیا پراکندهشده در محیط تیراندازی کند. با هر شلیک صحیح، سرعت و گامهای شما برای مدتی سریع میشود و تا زمانی که به این کار ادامه دهید، میتوانید با این ریتم بسیار سریع در محیط کاوش کنید. هرچند این سیستم در ظاهر شاید ساده به نظر آید اما نهتنها مکانیک بسیار جالبی در گیمپلی بازی است و به سریعتر شدن ضربآهنگ آن کمک میکند، بلکه دقیقاً همسو با همان خواستهی گفتهشده خالقان اثر است. همین امر ساده شور و شعفی در جریان گیمپلی بازی ایجاد میکند که مخاطب را همواره درگیر و سرگرم گشتوگذار در بازی میسازد. این قابلیت همیشه در تلاش است تا جریان بازی را سریع و در حال حرکت نشان دهد. دومین قابلیت مهم شما در بازی که مدت کوتاهی بعد از آن معرفی میشود، عقابی است که در طول بازی، شما را همراهی میکند. همراهی مداوم این عقاب در کل بازی و نقش کلیدی و ضروریاش در حل معماهای بازی The Pathless، باعث ایجاد حس نزدیکی خاصی بین این دو و همینطور شما با آنها میشود. بااینحال، یکی از شیرینترین لحظات وقتی است که میخواهید آن عقاب را نوازش و اهلی کنید. با همان بار اولی که چنین کاری را انجام میدهید حس خوشایند و ارتباطی میان این دو شکل میگیرد و در ادامه هم بهمرور آن حس گسترش مییابد.
پس از اینکه شما با این دو عنصر اساسی گیمپلی آشنا میشوید، بازی شما را راهی ماجراجویی اصلیتان در جهان مرموز بازی میکند. چهار فلات بزرگ در بازی وجود دارد که بخشهای مختلف سرزمین را تشکیل دادهاند و شما هر کدام از آنها را باید از سیطرهی نفرینی که به آن دچار شدهاند، نجات دهید. برای انجام این کار، باید ابتدا نور را به ستونهای هرمی شکلی درون بازی برگردانید تا پس از آن با باسفایت آن منطقه روبهرو شوید. The Pathless هرچند اثر کوتاهی بهحساب میآید اما محیط آن اپنورلد است و شما میتوانید آزادانه در هر منطقه کاوش کنید و از رمز و رازهای آن سر دربیاورید. بااینحال، بازی هیچ نقشهای ندارد تا بازیکن را در جهان اثر هدایت کند. نکتهی جالب اینجاست که این قضیه اصلاً به ضرر The Pathless نبوده و اتفاقاً با ترکیب با سرعت بالای بازی و جریان پرانرژی آن بسیار جور درآمده است. البته، حالتی بنام ” Spirit Vision” هم وجود دارد که مکان ستونها یا معماهای مهم را با رنگ قرمزی نشان میدهد. در هر منطقهی بازی فعالیتهای مختلفی گنجانده شده که غالباً شامل پازلها و کشف رموز و سرگذشت جهان اثر میشوند. معماها هرچند سرگرمکنندگی خود را دارند اما میتوانستد کمی طراحی دشوارتری داشته باشند و مخاطب را در بعضی مناطق بیشتر به چالش بکشند یا حتی در بخشهای پایانی تنوع بیشتری به خود بگیرند.
در هر منطقه طوفان قرمزرنگ و مهیبی وجود دارد که نشانگر نفرینی است که اهریمن موجود در بازی در آن منطقه ایجاد کرده و روح جانور قدرتمند هر منطقه را به تسخیر درآورده است. این طوفان قرمز تا قبل از رفع طلسم، در هر منطقه وجود دارد و مکان آن تغییر پیدا میکند و هرگاه نزدیک شما شود، وارد یک بخش مخفیکاری خواهید شد که باید از دیدرس آن جانور به دور بمانید و عقاب خود را پیدا کنید. این بخش شاید در ابتدا جالب به نظر برسد اما مشکل اساسی اینجاست که ممکن است در هر منطقه چند بار با آن روبهرو شوید و حتی باعث شود که بهیکباره هنگام حل معماها کار شما نیمهتمام شود. تکرار این قضیه بهویژه در هنگام حل معماها هیجان و ریتم بازی را به ورطهی آهستگی و کندی میکشاند و تناقضی با اثر ایجاد میکند. مخصوصاً اینکه همهی این بخشهای مخفیکاری ساختار کاملاً یکسانی دارند و تکراری میشوند. شاید اگر این ساختار تکراری وجود نداشت و برای هر منطقه و جانور یک شیوه خاص وجود داشت، حداقل تنوع میتوانست به کمک این بخش بیاید.
رودررویی با هر باسفایت بازی The Pathless قطعاً یکی از جذابترین و هیجانانگیز بخشهای آن است. در این رودررویی، تقریباً میتوان گفت تمامی سیستمهای مهم و کاربردی به نقطهی تلاقی میرسند تا لحظاتی فوقالعاده را رقم زنند. نکتهی مهم و تأثیرگذار این است که این باسفایتها، دشمن نیستند و شخصیت اصلی قصد مبارزه یا کشتن آنها را ندارد بلکه هدف رهایی آنها از بند نفرینی است که گرفتارش شدهاند. برای رساندن این موضوع، دوباره سعی شده که عناصر مختلف در تعامل با یکدیگر چنین منظوری را برسانند. رودررویی با باسفایت ابتدا با یک سکانس تعقیب و گریز سریع و اکشن بسیار هیجانانگیز شروع میشود که تیراندازی و سرعت بالا کلیدیترین بخش آن را تشکیل میدهد. پس از آن تقابلی مستقیم با باسفایت آن منطقه خواهید داشت. علاوه بر تنش و جذابیت بالای این رودررویی، نقش برجسته و گرانبهای موسیقی بهوضوح نمایان است. به دلیل علتی که گفته شد، آستین وینتوری سعی نمیکند تمی حماسی با محوریت نبرد خیر و شر بسازد بلکه قطعهای پرشور و پرتنش برای هر باسفایت ساخته که در هر کدام از آنها نقش یکی از سازها بهصورت مشخصی محوریتر بوده است؛ تأثیر موسیقی نبرد در انتها به اوج هیجان و تنش خود میرسد اما ناگهان پس از شکست باسفایت و شکستن طلسم، تصویر و رنگهای غالب صفحه از محوریت رنگ قرمز به رنگ آبی ملایم تغییر میکند و موسیقی نیز با یک تغییر ملموس آرام و صلحآمیز میشود؛ بهگونهای که گویی این دو در کنار هم توانستهاند آن حالت مشخص رهایی از طلسم و آلودگی را تولید و کاری کنند که مخاطب آن را احساس کند.
چنین پیوستگیهایی میان اجزای مختلف بازی گاه در خلق یک حس متحد میشوند و گاه حس مکملی را برای آن دیگری ایجاد میکنند. بازی The Pathless کمتر از اثر قبلی استودیو یعنی Abzu انتزاعی است و سعی میکند حرف خود را با عیانتر بگوید. این بار ماجرا بیشتر رنگ و بویی افسانهای و مرموز پیدا کرده و این قضیه در طراحیهای محیط بازی و همینطور موسیقی آن مشخص است. بهترین نه، اما شاید این یکی از متفاوتترین موسیقیهای آستین وینتوری باشد که برای نزدیکی به حس افسانهای و مرموز بازی که در آن از طیف عظیمی از سازهای مختلف و گاه کمتر شناختهشده استفاده شده است و حتی تمهای بازی شاید کمی پیچیدهتر از آثار گذشتهی او باشد. حتی چند قطعهی زیبا با آوای مغولی هم در بازی وجود دارد که در این راستا نواخته و خوانده شدهاند. در طراحی محیط و شخصیتها هم دقیقاً علاوه بر تنوع، حس ناشناخته و مرموزی در فضای کل اثر دیده میشود که همراستا با مسیر بازی حرکت میکنند.
بازی The Pathless تجربهی درخشان و دلنشین دیگری در کارنامهی Giant Squid است. همبستگی میان اجزای بازی و هارمونی میان سیستمهای گیمپلی، موسیقی و طراحی هنری همگی موجب شدهاند تا بازی بتواند تا حد قابلتوجهی در خلق تجربهی هدفمندش موفق باشد و در مسیر آن، بازیکن را در دنیای ناشناخته و غریب بازی رها سازد و او را بدون راهنمای آشکاری در پی ماجراجویی کوتاهی بفرستد. درواقع بازی سعی دارد از طریق آن تجربه، سخنش را به مخاطب خود برساند. بههرحال، همانگونه که میگویند، “هر آنکه سرگردان است، گمگشته نیست”.
امتیاز بازیسنتر - 8.5
8.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: همبستگی میان اجزای مختلف بازی و هدفمندی آنها سیستم تیراندازی و حرکت سریع در محیط باسفایتهای هیجانانگیز و جذاب موسیقیهای فوقالعاده نقاط ضعف: بخشهای مخفیکاری هیجان و روند بازی را کند میکنند بعضی از معماها میتوانست چالشبرانگیزتر باشد این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است