ایکس باکس سری ایکسبررسیبررسی بازیبررسی ویدیویی بازی ها

بررسی بازی The Medium

ترس در بازی‌های ویدیویی واژه‌ی غریبی نیست ؛ اما سال‌ها بود که هیچ استودیوی معروفی به سراغ ساخت یک اثر ترسناک با المان‌های کلاسیک نرفته بود ؛ اما تیم لهستانی Bloober Team که تا پیش این تمامی آثارش در ژانر ترس قرار می گرفتند دست به ریسکی بزرگ زده است.

آخرین ساخته‌ی این استودیو با نام  بازی The Medium یک بازی ترسناک وام دار Silent Hill است  که به عنوان اثری انحصاری برای پلتفرم های pc و xbox عرضه شده و اولین تجربه‌ی انحصاری نسل نهم مایکروسافت نیز به شمار می آید.

برای مشاهده بررسی ویدیویی بازی در یوتوب کلیک کنید

الهام از سایلنت هیل ، وجود مکانیک Dual Reality ، حضور Akira Yamaoka، خالق موسیقی سری سایلنت هیل و Troy Baker، به عنوان صداپیشه، باعث شد تا توجهات زیادی به این بازی جلب شود و حالا سوال مهم این‌جاست که اولین انحصاری مایکروسافت طی نسل نهم تا چه اندازه توانسته موفق عمل کند؟

the medium - 1

داستان بازی The Medium در اواخر دهه‌ی ۹۰ میلادی اتفاق می افتد؛ جایی که  ماریان (Marianne) تصمیم دارد برای آخرین بار با پدرش که به تازگی فوت کرده است وداع کند. در مقدمه‌ی بازی شما متوجه می‌شوید ماریان Medium است که به افرادی گفته می‌شود که قدرت ارتباط بین دنیای زندگان و مردگان را دارند. چندی پس از آشنایی شما با ماریان ، او تماس مرموزی از شخصی ناشناس به نام توماس دریافت می کند. توماس از ماریان درخواست کمک کرده و در انتهای مکالمه از ماریان می‌خواهد برای این موضوع به مکانی با نام Niwa Hotel بیاید. ماریان با تصور به این که این تماس یک مزاحمت تلفنی است سعی در قطع مکالمه دارد که ناگهان توماس به موضوع عجیبی اشاره می‌کند؛ توماس با بیان این که میداند ماریان یک مدیوم است به او می‌گوید اگر به دنبال  جواب بزرگترین سوال‌هایش در زندگی است باید به کمک توماس برود. ماریان با این تلنگر کنجکاو شده و قدم در مسیر مرموز و ترسناکی می‌گذارد و از همین لحظه ماجرای اصلی Medium آغاز می‌شود.

داستان پردازی عنوان Medium، از تکنیک سوال‌های زنجیره‌ای کمک می‌گیرد تا با پیشروی در داستان ، ذهن مخاطب را بیشتر درگیر ماجرای شخصیت اصلی کند. در طول تجربه‌ی بازی با سوالات مهمی روبرو می‌شویم که با ریتم مشخصی در ذهن ما نقش می‌بندد؛ از جمله سوالات اینکه دختری که در کابوس‌های ماریان کشته می‌شود کیست؟  در هتل نیوا چه اتفاقی افتاده است؟ و توماس کیست و ارتباطش با گذشته‌ی ماریان چیست؟

نحوه‌ی پاسخگویی به این سوالات به بهترین شکل ممکن اتفاق می‌افتد؛ برخی از جواب‌ها در قالب قصه‌گویی محیطی با مشاهده‌ی تابلوها ، پیداکردن متن‌ها، صداهای ضبط شده یا نجواهایی که از اجسام توسط قدرت ماورایی ماریان قابل فهم است در اختیارتان قرار می‌گیرد. بخشی دیگری از پاسخ‌ها در جریان گیم‌پلی بازی و با حل معماها به ما داده خواهد شد؛ در واقع طراحی پازل‌های بازی بخشی از روند قصه‌گویی را به دوش می‌کشند. در نهایت جواب‌های قطعی سوالات هم در نقاط طف داخل بازی و به صورت کات‌سین، برای ما مشخص خواهند شد. قصه‌گویی در Medium به موارد ذکر شده خلاصه نمی‌شود؛ بازی سعی  می کند  طراحی مراحل اش را نیز در خدمت قصه‌گویی قرار دهد. برای مثال می‌توانیم به Niwa Hotel اشاره کنیم. مراحل در این بخش طوری طراحی شده‌اند که شما مجبور باشید در سالن‌ها و اتاق‌های مخروبه‌ی هتل مدام جا‌به‌جا شوید و این جا‌به‌جایی فرصت مناسبی است تا ناخواسته شاهد مناظر دلخراشی از گذشته‌ی مرموز این هتل روی در و دیوار آن باشید؛ گشت و گذاری که در این بخش بدون این‌که دیالوگ یا متنی برای شما بازگو کند، داستان قتل عام فجیعی که در این هتل اتفاق افتاده است را به تصویر می‌کشد.

the medium - 2

این احساسات به لطف تصویرسازی دنیای مردگان که با الهام از آثار نقاش لهستانی(Beksinski) به وجود آمده، القای این تاریکی و ترس را به بدنه‌ی داستان بازی دوچندان خواهد کرد.

یکی از مهمترین ابزارهای داستان‌پردازی و القای ترس در بازی Medium استفاده از ضمیز ناخوداگاه شماست. این عنوان به دفعات تلاش می‌کند تا با اشاره‌هایی که به عناوین  ترسناک و معروف می‌کند تخم ترس را در ذهنتان بکارد. اگر در طول تجربه‌ی بازی احساس کردید در Syberia قدم می‌زنید، حال و هوای Silent Hill بر بازی حکم‌فرما شده یا بعضی از مزاحل یادآور عناوینی چون Resident Evil و Blair Witch هستند تعجب نکنید.

گیم‌پلی بازی Medium، خلاف داستان‌پردازی، روندی سینوسی دارد. برخی از مواقع بسیار خوب و در پاره‌ای از اوقات بد عمل می‌کند. با توجه به اینکه ماریان یک مدیوم است ، توانایی ارتباط با دنیای مردگان را دارد. به لطف فن‌آوری به کار رفته در بازی شما توانایی این را دارید تا در هر دو دنیا به صورت هم‌زمان یا جداگانه بازی کنید؛ وجود این قابلیت باعث می‌شود تا در تجربه‌های هم‌زمان تصویر بازی به دو نیمه نقسیم شده و تجربه ای نوین را با مخاب بازی به اشتراک بگذارد. دیگر بخش مثبت گیم پلی طراحی پازل‌های بازی است که تنوع خوبی برخوردار است. پازل‌ها به حدی متنوع هستند که حداقل با ١٠ معمای متفاوت در بازی سروکار خواهید داشت. بخش زیادی از این پازل‌ها به صورت همکاری مشترک بین ماریان در دنیای زنده‌ها و روح ماریان در دنیای مردگان قابل حل است. این همکاری به سه صورت اتفاق می‌افتد. در مدل اول شما باید از بدن اصلی ماریان جدا شده و در دنیای مردگان به وسیله‌ی روح ماریان به حل معماها بپردازید؛ در این حالت ماریان در دنیای واقعی غیر قابل کنترل بوده و مهمترین المان در حل معماها سرعت عمل شماست، چون روح ماریان مدت زمان محدودی خارج از بدن ماریان می‌تواند به گشت و گذار بپردازد و در صورتی که بیش از حد خارج از بدن ماریان باشد از بین می‌رود.

نوع دوم این همکاری به صورت هم‌زمان انجام می‌شود. در این حالت صفحه‌ی بازی به دو قسمت تقسیم می‌شود و عملکرد هم‌زمان شما در دو دنیا باعث می‌شود، معمای پیش رویتان را حل کنید؛ معمای ساعت یا پیانو مثال‌های خوبی از این مدل پازل‌ها هستند.

مدل سوم این پازل‌ها به وسیله‌ی آینه در بازی اتفاق می‌افتد که در اواسط بازی با ساز و کار آن آشنا خواهید شد. آینه‌ها در بازی به شما اجازه می‌دهند تا بین دو دنیا جا‌به‌جا شوید. شاید بهترین مثال برای این پازل‌ها، معمای خانه‌ی عروسکی است که در اواخر بازی با آن برخورد خواهید داشت.

the medium - 3

به طور کلی ویژگی Dual Reality نه ظاهر مدیوم را با دیگر اثار ترسناک متفاوت کرده بلکه در عمل هم مشخصا موفق ظاهر می شود.

اما همانطور که گفتیم گیم پلی مدیوم ضعف ها خاص خودش را هم دارد. یکی از ایرادات موجود در بخش گیم‌پلی مربوط به Tank Control است. تانک کنترل سیستم هدایتی بود که در دهه‌ی نود میلادی در عنا‌وینی چون  Alone in the Dark Resident Evil  و Silent Hill متداول بود ؛ عناوینی که همه بخش ها یا بعضی از بخش های ان ها از دوربین ثابت یا اصطلاحا فیکسد کمرا بهره می بردند. با اینکه با وجود دوربین ثابت و تنک کنترل حس نوستالژی شما تقویت می شود اما بخش مهمی از ایردات این سبک از بازی ها  همچنان در کنترل هم دیده می شود. دیگر مشکل گیم پلی بخش تعقیب و گریز بازی بوده که بسیار سطحی است. با توجه به این‌که شما شانسی برای مبارزه با شخصیت بد داستان یعنی The Maw ندارید، یا باید با سرعت فرار کنید یا مخفیانه او را پشت سر بگذارید. طراحی فرارها بسیار پا افتاده و بدون چالش است و به ندرت در فرار دچار مشکل خواهید شد. این مشکل عدم چالش در بخش مخفی کاری هم حس می شود تا بدمن اصلی ماجرا در بسیاری از موارد در ترساندن شما شکست بخورد.

در بخش گرافیک ماجرا کمی فرق دارد و صفحه‌ی نمایش دو بخشی(Split Screen) که در بازی مشاهده می‌کنید با تجربیات قبلی شما متفاوت است. در عناوین اسپلیت اسکرین یک دنیا دوبار بارگذاری می‌شد اما در این بازی دو دنیای متفاوت، به صورت جداگانه بارگذاری می‌شوند. اجسام حاضر در محیط، سایه‌گذاری‌ها، رنگ و حتی نورپردازی در دو دنیا در هنگام بارگذاری کاملا متفاوت هستند. به واسطه همین تفاوت SSD نقش حیاتی را ایفا کند و به همین دلیل تجربه‌ی این عنوان با پلتفرم‌های نسل هشتمی غیر ممکن است. به استثنای یکی از سکانس‌های تعقیب و گریز بازی که از جمله‌ی بهترین اتفاقات گرافیکی بازی است، در اکثر مواقع؛ مخصوصا زمانی که دو دنیا را در تصویر داشته باشیم، شاهد افت فریم و حتی کاهش رزولوشن در بازی هستیم. مدیوم در بخش انیمیشن صورت‌‌ها نه تنها  در خور نسل نهم نیست بلکه حتی از استاندارهای نسل هشتمی هم پایین تر است. در کنار این موارد اینمیشن راه رفتن در بازی هم به شدت توی ذوق می‌زند. آخرین ایراد مهم بخش گرافیک در خصوص بارگذاری کند اجسام است. این مورد شاید در نسل های قبلی تا حدی قابل گذشت بود اما به عنوان یک تجربه‌ی نسل نهمی و با وجود SSD گناهی نابخشودنی است.  برعکس موارد ذکر شده، زمانی که دوربین در فواصل دورتری قرار می‌گیرد و دید ما از محیط وسیع‌تر می‌شود پرفرمنس بهتری را شاهد هستیم. مدیوم از منظر فنی ایرادات فراوانی دارد اما یکی از برجستگی‌های بصری بازی به تصویر کشیدن دنیای مردگان است. بلوبر تیم با اقتباس از آثار نقاش لهستانی   ، Zdzisław Beksiński به هنرمندانه‌ترین شکل ممکن توانسته دنیای تاریک و ترسناکی را به تصویر بکشد. نمونه‌ی خوب، برای توصیف این هنرنمایی در سکانسی از بازی اتفاق می‌افتد که توماس در دنیای موازی یکی از شخصیت‌های بازی غوطه ور است؛ با توجه به این‌که تمرکز بازی در این سکانس روی خشم و تاثیرات خشم روی انسان‌هاست، شاهد محیطی مالیخولیایی که عموما با رنگ قرمز تند به تصویر کشیده می‌شود.

the medium - 4

بهترین عملکرد بازی در بخش موسیقی و طراحی صدا است. همکاری یامائوکا(خالق موسیقی سری سایلنت هیل)و رایکوفسکی(Reikowski) که در پروژه‌ی بلر ویچ و Layers of Fear 2 حضور داشته، به بهترین نحو اتفاق می‌افتد. موسیقی متن Medium به طور ناخوداگاه خاطرات مجموعه ساینت‌هیل را در ذهنتان تداعی می‌کند و همین موسیقی متن بازی، ستون اصلی وحشت در عنوان Medium است. مثلا زمانی که در Niwa Hotel هستید و به گشت و گذار در هتل مشغولید، تناوب موسیقی متن بازی، وقوع اتفاقی در نزدیکی را به شما نوید می‌دهد و با صدای تلفن هتل  بسیار هوشمندانه و به موقع آرامش محیط را در هم می‌ریزد. تمامی این اتفاقات بدون حضور یک شخصیت ترسناک و صرفا به وسیله‌ی موسیقی و طراحی صدا اتفاق می‌افتد. صداپیشگی شخصیت‌های بازی به ویژه Troy Baker، با وجود فیلترهایی که روی صدایش کار شده، خوب است و صدای او در طول بازی بارها شما را آزار خواهد داد. در مجموع در بخش موسیقی و صداگذاری نه تنها نقصی وجود ندارد بلکه تماما کارگاه آموزش خلق موسیقی در یک بازی ترسناک است که به لطف حضور آکیرا یامائوکا میسر شده است.

در پایان باید گفت بازی Medium به عنوان یک تجربه ی  نسل نهمی بدون نقص نیست اما به لطف داستان پردازی خوب و صداگذاری با کیفیت و موسیقی شاهکارش، برای آن‌هایی که دلتنگ Silent Hill هستند به شدت توصیه می‌شود. عنوانی که سعی کرده جای خالی این مجموعه دوست داشتنی را به شکلی متفاوت پر کند.

امتیاز بازی‌سنتر - 8

8

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:
داستان‌پردازی خوب و مرموز
پایان‌بندی غافلگیر کننده
موسیقی متن بازی بدنه‌ی اصلی قصه‌گویی و ایجاد ترس در بازی است
طراحی صدای با کیفیت
پازل‌های متنوع و خلاقانه
کارگردانی هنری بازی خوب است
نقاط ضعف:
مراحل تعقیب و گریز بدون چالش هستند
افت فریم و رزولوشن بازی در اکثر زمان‌های بازی قابل مشاهده است
اجسام و محیط گاهی کند لود می‌شوند
انیمیشن صورت‌ها به شدت ضعیف و در حد بازی‌های نسل هفتم است
انیمیشن راه رفتن و دویدن بازی توی ذوق می‌زنند
این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم Xbox Series بررسی شده است

User Rating: 3.4 ( 17 votes)

نوشته های مشابه

‫6 دیدگاه ها

  1. سلام.میخواستم یه سوال مطرح کنم ممنون میشم از دوستان که منو راهنمایی بفرمایید.من الان چند ماهی میشه سیستم بستم گرافیک rx580 دست دو انداختم رو سیستم و موقع انجام بازی وقتی کیفیت میزارم روی High مانیتور بعد ۱۰ دقیقه سیاه میشه و صدای فن های گرافیک مثل موتور هواپیما میره بالا و مجبور میشم سیستم خاموش و دوباره روشن کنم. کیفیت بازی میزارم روی حالت متوسط تا نیم ساعت دوام میاره بعد دوباره تصویر میره… من پیش چند تا کارشناس سخت افزار بردم و هیچکدوم حاظر نبودن به گرافیگ دست بزنن همشون میگفتن بیا یه دونه جدید ترش را بخر حتا پیش کسی که کارت ازش خریدم بردم اونم میگه به ما ربطی نداره و بودجه لازم برای خرید کارت گرافیگ جدید تر هم ندارم آخر مجبور شدم خمیر سلیکون کارت عوض کنم پیش یه نفر به امید بهبودی… ولی بازم همین مشکل وجود داره و مانیتور هنگام بازی خاموش میشه ولی کیس همچنان روشن من قطعات مختلف تست کردم و اطمینان دارم ۱۰۰ درصد مشکل کارت گرافیگ هست ولی نمیدونم چیکار کنم ممنون میشم هر کسی اطلاع داره راهنمایی بفرمایید واقعا هر اینور اونور رفتم کلافه شدم با تشکر از سایت ممنون میشم نظرم را منتشر کنید?

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا