شرکت «Daedalic» که به خاطر بازیهای اشاره کلیکش معروف بوده با «State of Mind» خطر بزرگی را انجام داده و به دنیای بازیهای ادونچر سه بعدی پا گذاشته تا روایت جدید در سبک علمی-تخیلی ارائه دهد. همان طور که در پیش نمایش بازی هم نوشته بودم، ایدهی اصلی State of Mind دربارهی موضوع «Trans-Humanism» است. ایدهای که چند سالی است در مدیومهای مختلف هنری به کرات به آن پرداخت میشود و موضوع جذابی مخصوصا برای عاشقان سبک علمی-تخیلی است. اینکه بتوان ناخودآگاه شخصی را بارگزاری کرد، منتقل و در جای دیگر، در زمان دیگری توسط شخص به کل متفاوت، مورد استفاده قرار داد، به خودی خود موضوع جذاب و بکری است. اوایل امسال سریال «Altered Carbon» که خود اقتباسی از کتابی به همین نام بود با موضوعی مشابه از شبکه «نتفلیکس» پخش شد و مورد استقبال نسبی عموم هم قرار گرفت. حالا اکنون بار دیگر در قالب یک بازی ویدئویی به این موضوع پرداخته شده است. آیا State Of Mind توانسته است عنوانی در خور موضوع جذابش ارایه دهد و مخاطب ژانر علمی-تخیلی را راضی کند یا خیر؟ با نقد این بازی همراه شوید.
داستان بازی از جایی شروع میشود که شخصیت اصلی بازی یعنی «ریچارد نولان»، از خواب بیدار میشود و میبیند که در درمانگاهی در برلین سال 2048 بستری شده است. با پرس و جو از دکتر معالجش متوجه میشود که هنگامی که با خانواده اش سوار تاکسی بوده دچار تصادف شده و بر اثر تصادف بیهوش شده است. بعد از به دست آوردن هوشیاریاش به خانه میرود ولی اثری از همسر و پسرش نیست جز رباتی که مامور شده تا از او به خواسته زنش، مراقبت کند. بعد از آشنا شدن با زوایای زندگی ریچارد از جمله اینکه خبرنگار روزنامهی «The Voice» است و رابطه ای خارج از ازدواج نیز دارد، با شخصیت دیگری به نام «آدام نیومن» آشنا میشویم. وی برخلاف ریچارد، در شهری که به آن «City 5» میگویند و شهری است آفتابی و گرم، به همراه پسر و همسرش زندگی میکند. کم کم با جلو رفتن داستان بازی راز های زیادی بر ملا میشود و سرنوشت هر کدام از شخصیت ها کم و بیش مشخص میشود.
داستان و شیوه روایت State of Mind به روشنی دچار مشکل است و سرعت لازم برای پیشبرد داستان به ظاهر پر عمق اما در عمل سطحی بازی را ندارد. بیشتر وقت بازی را در حال چرخیدن در محیط های سایبرپانکی بازی خواهید گذراند بدون اینکه اتفاق خاصی بیوفتد. اگر هر اکت بازی را بین یک تا دو ساعت در نظر بگیریم، نزدیک به نصف هر اکت را در حال راه رفتن و گرفتن اطلاعاتی هستیم که نه اطلاعاتی در بارهی پلات بازی یا حتی دربارهی دنیایی که در حال جریان است میدهند. دیالوگ های بازی باز وضع بهتری دارند و با اینکه تعدادشان به نسبت ساعت کلی بازی کم است اما ما را با شخصیت های بازی و علایق، تفکرات، شرایط ذهنی و روحی آن ها آشنا میکند. سیستم انتخاب دیالوگ هم در بازی تعبیه شده که کارایی چندانی ندارد و به داستان بازی عمق خاصی نمیبخشد. شخصیتها پرداخت مناسبی داشته و هر کدام مشخصهی ویژهی خود را دارند. ریچارد خلق و خویی تند دارد و برحسب کارش که خبرنگار است زودجوش میآورد ولی تا وقتی که به چیزی که میخواهد نرسد، دست از پا نمیکشد. آدام که نویسنده است، شخصیت آرامتری داشته و رابطه بهتری با زن و فرزندش دارد. یکی از ویژگیهای خوبی که شخصیتها را تا حدودی ماندگارتر از اصل داستان میکند، صداپیشگی شخصیتهاست که به خوبی انجام گرفته. صداپیشگان کار خود را به نحو احسنت انجام دادهاند و به همین دلیل به راحتی میتوان با شخصیتها ارتباط برقرار کرد.
در اول این نقد و بررسی گفتم که بازی موضوعی جذاب و عمیق ولی پرداختی سطحی دارد. بازی قواعد ژانر علمی تخیلی را تا جایی که شده رعایت کرده و کم و بیش ویژگیهای علمی-تخیلی را در خود دارد ولی زیاد وارد عمق نمیشود و خطر بازی با قواعد را به جان نمیخرد. درونها (Drone)، شرکتهای چند ملیتی صاحب قدرت، آدمهایی که با مکانیکی شدن زندگیهایشان دست به گریبانند، رباتها و شورشهای انسانها علیهشان و غیره فقط در پس زمینه حاضرند و نویسنده و سازنده جرئت وارد شدن و دخیل کردن این موارد در داستان بازی را نداشته است.
در هستهی گیمپلی بازی مانند ادونچرهای کلاسیک باید به جستجوی محیط پرداخت و اطلاعات لازم را جمع آوری کرد، آیتمهایی را در اینونتوری گذاشت و در مواقع لزوم برای پیشبرد بازی از آنها استفاده کرد. این روند در بازی وجود دارد، ولی چون طراحی مراحل دچار اشکال بوده و ارتباط بین محیطها و آیتمهایی که در محیط است به خوبی برقرار نشده و برای انجام یک کار ساده، باید چندین باره به محیطی ثابت رفت و برگشت، بازی آن پیوستگی لازم را نداشته و بازیکن دچار سردرگمی میشود، به نحوی که بعضی اوقات خط داستانی بازی از دست بازیکن رها میشود که برای عنوانی داستان محور، نکته مثبتی نیست. در محیط بعضا اشیایی هستند که قابلیت اثرگذاری دارند به این صورت که با کلیک کردن رویشان اطلاعاتی از آنها و موارد استفادهشان را بیان میکند. به خودی خود این عامل میتواند به گسترش دنیای بازی همانند کاری که «Detroit: Become Human» انجام داده بود کمک کند، اما وقتی تعداشان بیش از حد شود و عملا اطلاعات بی هدف و نامربوط دهند،کارایی خود را از دست میدهند. سازندگان بازی خواسته اند با گنجاندن مینیگیم هایی بازی را از تکرار در بیاورند و انصافا تلاش خود را نیز کرده اند. مثلا در جایی باید تصویری را با عقب و جلو کردن گوشههای مختلف آن سر هم کرد یا با استفاده از درونها عمل خاصی را انجام داد که این مینی گیمها تنوع خوبی به گیمپلی بازی دادهاند. در مجموع باید گفت اگر سازندگان تمرکز خود را روی پیوستگی بیشتر گیمپلی و ارتباط دادنش با داستان اصلی میگذاشتند، با توجه به 14 تا 15 ساعته بودن خط روایی، بازی کمتر دچار مشکل سرعت گیمپلی میشد. همانطور که بالاتر گفتم انتخاب دیالوگ هم کمک چندانی به عمق دادن به گیمپلی بازی نمیکند. اینوتوری بازی اما از طرفی یکی از ویژگی های جالب آن است، مثلا میتوان در جاهای معینی با توجه به اینکه بازی در آینده جریان دارد، به مخاطبهای شخصیت ها زنگ زد و هولوگرامی از آنان ظاهر میشود و میتوان با آنها به صحبت پرداخت.
گرافیک بازی مشکل خاصی نداشته اما چیز خاصی هم برای ارایه ندارد. طراحی شخصیت ها با توجه به Low-Poly بودن کیفیت لازم را دارد ولی هنوز هم جای کار دارند و مخصوصا شخصیت های فرعی جزییات کمتری داشته که بعضی اوقات توی ذوق میزند. محیط از جزییات خوبی بهره میبرد و حس بودن در دنیای سایبرپانکی را میدهد، مخصوصا حس خفگان از تکنولوژی و به خاطر وجود موتور آنریل انجین، بودن در برلین سال 2048 را به خوبی میتوان حس کرد. گرچه افت فریم و برخی باگها ممکن است روی تجربه کلی بازی تاثیر بگذارد ولی آن قدرها هم باعث اذیت بازیکن نمیشود.
در نهایت State of Mind برای استودیوی سازندهاش قدمی رو به جلو محسوب میشود، اما برای طرفداران سبک علمی-تخیلی و حتی بازیکنهای معمولی نکته خاصی برای به یادماندنش وجود ندارد. بازی به واقع از سرعت کم گیمپلی رنج میبرد و داستان بازی هم که موضوع بسیار جذاب و پر پتانسیلی نیز دارد، به خوبی پرداخته نشده است. اما نمیتوان از صداپیشگی خوب و طراحی های برلین سال 2048 که به خوبی صورت گرفته است، چشم پوشی کرد.
نقد و بررسی بازی State of Mind بر اساس نسخه ارسالی سازنده برای وبسایت بازیسنتر نوشته شده است.
مجموع امتیاز - 6.5
6.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: موضوع جذاب داستانصداپیشگیهای خوب شخصیت هاگرافیک قابل قبول برای عنوانی مستقلنقاط ضعف:پرداخت سطحی به موضوع داستان و روایت آشفتهگیمپلی خسته کننده و نداشتن پیوستگی لازمانیمیشن های بد