بازسازی «Secret of Mana» جایی نامشخص بین گذشته و حال ایستاده است، در حالی که به مخاطب اجازه نمیدهد قضاوت درستی درباره خود داشته و بتوان تصمیم گرفت دقیقا با چه نوع عنوانی روبرو هستیم. این اولین باری نیست که Secret of Mana را با عنوان بازسازی بر روی یک کنسول جدید میبینیم، نسخه Zelda شکل آن روی کنسول دستی Gameboy تلاش با سابقهتری محسوب میشود اما ریمیک اولین شمارهای است که همه چیز را دوباره از نو و در قالبی جدید میسازد. اسپرایتهای پیکسلی جای خود را به مدلهای سه بعدی دادهاند، همینطور که بیشتر دیالوگهای نوشتاری با سکانسهای صداگذاری شده جایگزین شده و روی هم رفته گرافیک مدرن و نیمه سل شیدی که SE به خاطر ساخت بازیهای موبایلی متعدد و JRPG های جمع و جورتر در آن متبحر شده است، بازسازی SoM را از دوران 16 بیتی SNES به دنیای 4K کنسولهای نسل هشتمی منتقل کرده است. اما صرف نظر از گرافیک، بازسازی SoM بیشتر از یک پورت ساده و بیفکر نیست، کلیه مکانیکهای بازی و البته ایراداتی که حالا به خاطر گرافیک سه بعدی و مدرن آن بیشتر توی ذوق میزند، بدون کوچکترین تغییر و تحولی به نسخه جدید راه یافته و باعث شده است در تمام لحظات گیمپلی با یک سوال بزرگ رها شوید که آیا بازسازی SoM یک بازی قدیمی با گرافیک صرفا مدرن است و یا یک بازی ایندی امروزی و به نسبت خلاقانه اما پر ایراد؟ جواب به این سوال، تعیین کننده ماهیت کلی بازی و شاید دیالکتیک بازسازی عنوانهای کلاسیک است.
بیشتر طرفداران Secret of Mana در غرب این بازی را با نام Final Fantasy Adventure میشناسند، با این حال SoM شباهت چندانی با سری FF نداشته و داستان در دنیایی High Fantasy و به دور از کریستالهای جادو اتفاق میافتد. شخصیت اصلی بازی به سبک بیشتر JRPG ها یک نوجوان کم سن و سال با ظاهری تیپیکال و عجیب غریب به نام «رندی» است که میتوان آن را نسخه هجو شده شاه آرتور و شمشیر افسانهایش اکسکالیبور نامید. رندی بعد از سقوط از یک آبشار بزرگ تصادفا با شمشیری قدیمی که درون یک سنگ گیر کرده است مواجه میشود. صدایی مرموز رندی را تشویق به بیرون کشیدن شمشیر از سنگ میکند اما برخلاف افسانه انگلیسی، آزاد شدن شمشیر نشانی از ظهور یک قهرمان و پادشاه جدید نیست بلکه تنها برهم زننده تعادل جادو است و باعث میشود هیولاهای خطرناک به دهکده حمله کنند. بزرگ دهکده به خاطر این اتفاق شوم و نامبارک، رندی را برای همیشه از روستا تبعید میکند و به این ترتیب دنیای آرام قصه برای همیشه دستخوش تغییر و ناآرامی میشود. بعد از اخراج رندی، شوالیهای سرگردان به نام «جما» که متوجه ماهیت حقیقی شمشیر مانا شده، رندی را تشویق میکند با یافتن هشت معبد مانا قدرت شمشیر را بازیابی کرده و بار دیگر تعادل را به دنیا بازگرداند. به این ترتیب ماجراجوییهای رندی برای یافتن نیروهای اسرار آمیز و اکتشاف در دنیایی بزرگتر آغاز میشود.
در ادامه رندی با یک دختر جادوگر به نام «پرایم» و یک روح به نام «پوپی» همراه میشود که شخصیتهای قابل بازی داستان هستند. مانند بیشتر نقشآفرینیهای کلاسیک، SoM یک بازی ایزومتریک است که دوربین با نمایی باز و ایزومتریک کارکترها را نمایش می-دهد، میتوانید آزادانه در محیط حرکت کرده و بعد از پیدا کردن هیولاها با آنها مبارزه کنید. در SoM خبری از مبارزات نوبتی نیست و در عوض با یک اکشن همزمان روبرو هستیم. برای وارد کردن ضربه به دشمنان تنها کافی است به آنها نزدیک شده و با یکی از هشت سلاح موجود حمله کنید، اما میزان آسیب وارد شده وابسته به یک نوار مخصوص است که بعد از هر حمله خالی شده و برای پر شدن دوباره آن میبایست زمان اندکی منتظر ماند. در غیر این صورت قدرت ضربات به تدریج کاسته شده و کارآمدی خود را از دست میدهد. این مکانیک در ترکیب با همزمان بودن مبارزات، بازیکن را در وضعیت جذاب و هیجان انگیزی قرار میدهد، چرا که مجبورید در زمان لازم برای پر شدن مجدد نوار قدرت در محیط چرخیده و از دست سایر دشمنان جاخالی دهید. میزان تنوع و استراتژیهای ممکن با توجه به هشت نوع سلاح مختلف بالا رفته و آزادی عمل خوبی به بازیکنها میدهد. عمده تفاوت سلاحهای محدوده برخورد (Hit Range) و میزان قدرت آنهاست و میتوان هر یک را بسته به میزان استفاده تا هشت مرحله ارتقا داد.تنوع مبارزات تنها به تعدد تسلیحات محدود نمیشود، هر لحظه از بازی میتوان از طریق منو حلقهای (Ring System) میان شخصیت-ها سوییچ کرده و با کارکتر مورد علاقه بازی را ادامه داد. هر یک از کارکترها خصوصیت خاص و منحصر به فرد خود را دارند، رندی یک جنگجو و استاد شمشیر است، پرایم یک جادوگر ماهر سفید (White Mage) که میتواند سایر افراد گروه را شفا داده و سلامتی از دست رفته را بازیابی کند و پوپی یک جادوگر سیاه (Black Mage) که توانایی اجرای جادوهای مخرب را دارد. با انتخاب هر کارکتر کنترل دو شخصیت دیگر به هوش مصنوعی سپرده شده و از عهده بازیکن خارج میشود، اما متاسفانه هوش مصنوعی ضعیف و پر اشتباه لذت این بخش را به حداقل میرساند. به طوری که در بیشتر موارد خود را در حالی خواهید یافت که مدام باید درحال سوییچ کردن بین کارکترها باشید تا اشتباهات هوش منصوعی را جبران کرده و کارکترهای گیر کرده در نقاط مختلف نقشه را آزاد کنید! این مساله در مورد دشمنان نیز صدق کرده و بیشتر دشمنان بیش از حد تحمل و حوصله یک بازی نسل هشتمی خنگ و پراشتباه هستند. یکی از مکانیکهای جالب نسخه اصلی امکان تعیین سبک مبارزات شخصیتهای همراه بود، و بازیکنها میتوانستند انتخاب کنند هوش مصنوعی به صورت تهاجمی و یا تدافعی مبارزه کند. این سیستم در بازسازی به طور کامل حذف و در عوض با مالتیپلیر لوکال جایگزین شده است. در نتیجه برای بیشتر گیمرها معنی جز محدودیت بیشتر و یکنواختی گیمپلی ندارد. البته قضیه به همین جا ختم نشده و بازسازی SoM پر از این قبیل حذفیاتی است که برای طرفداران قدیمی آن ناامید کننده است. به عنوان مثال یکی از مکانیکهای مخصوص و هیجان انگیز نسخه اصلی، قابلیت جا به جایی در نقشه (World Map) از طریق شلیک توپ بود! به این شکل که با پرداخت مبلغی اندک توپی بزرگ شخصیتها را به سمت نقطه مورد نظر شلیک کرده و با یک هیلو جامپ نفس گیر در نقطه مورد نظر فرود می-آمدند. تصور کنید دیدن چنین صحنهای آن هم در یک بازی 16 بیتی چقدر هیجان انگیز میتوانست باشد اما در نسخه نسل هشتمی سازندگان بخش هیلو جامپ را به طور کامل حذف و با یک صفحه بارگزاری سیاه جایگزین کردهاند. در باقی موارد گیمپلی بازسازی SoM به طرز اعجاب برانگیزی تازه، جذاب و اعتیار آور به نظر میرسد. حتی میتوان گفت با توجه به تغییر ماهوی بازیهای نقشآفرینی ژاپنی و عبور از مبارزات نوبتی به همزمان، تازه به زمان درست و صحیح خود رسیده است.
هر چقدر سازندگان سعی داشتهاند در گیمپلی به بازی اصلی وفادار بوده و تجربهای دقیقا مشابه ارایه دهند، گرافیک بازی دستخوش تغییر و تحول شده است. گرافیک بصری بازی برای دوست داران سبک سل شید و کارتونی بسیار خواستنی و مجذوب کننده است. طراحان در انتقال تصاویر پیکسلی به مدلهای سه بعدی نهایت دقت و وسواس را به خرج داده و خصوصا با انتخاب پالتهای رنگی صحیح و مشابه توانستهاند روح SoM را به بازی جدید خود انتقال دهند. جنگلهای سبز، پر از موجودات صورتی و زردرنگ، صحراهای پر از کاکتوس و امپراتوری یخ زده، طراحی هنری واقعا چشم نواز است. با این حال ارتقا گرافیک در ترکیب با ایستا بودن گیمپلی منجر به ظهور ایراداتی شده است که در بازی اصلی وجود نداشتند. به عنوان مثال در بازی اصلی برای عبور از بسیاری از نقاط نقشه مجبور بودید با شمشیر خود برگها را از بین برده و راه را برای خود باز کنید. این سیستم در زمان خود نه تنها محدود کننده به شمار نمی-رفت بلکه در جای خود جالب توجه هم بود، چرا که میتوانست به خوبی حس عبور از جنگلی انبوه را تداعی کند، اما نسخه بازسازی شده گیاهان مزاحم با بوتههای کوچک جایگزین شدهاند که به سختی از مچ پای رندی افزون میشوند. سوال اینجاست که چطور جنگجوی افسانهای که میتواند موجودات شیطانی چند متری را به راحتی شکست دهد قادر به لگد کردن و عبور از یک بوته ساده و کوچک نیست؟ مبارزه با دشمنان، خصوصا دشمنان بزرگ نیز در بیشتر موارد به دلیل این محدودیتهای بصری، احمقانه به نظر می-رسند. مثلا هنگام مبارزه با یک حشره غول پیکر برای دریافت ضربات، نیازی به برخورد مستقیم نیست و حشره مذکور از جای خود به شما آسیب رسانده و حال دیگر فرقی ندارد کجای محیط و در حال انجام چه کاری هستید، به هر صورت گرفتار ضربه شده و آسیب خواهید دید.
گرافیک سه بعدی در بیشتر موارد در خدمت گیمپلی نیست و باعث میشود مکانیکهای قدیمی، قدیمی و پر اشتباهتر به نظر برسند اما در مقابل کمک خوبی برای روند روایی است. در نسخه اصلی داستان تنها از طریق دیالوگها روایت میشد اما در این شماره کاتسین-های نسبتا پرتعداد جایگزین شده و بسیاری از دیالوگها مجددا بازنویسی شدهاند. نتیجه روایت بهتر داستان و پرداخت بیشتر کارکترهاست و به نسبت قبل بیشتر به درون روحیات و روابط عاطفی میان آنها نفوذ میکنیم. اگر سازندگان همین دقت و توجه را برای روایت محیط و فضای داستان نیز گذاشته بودند میتوانستیم بازی را حداقل از این حیث موفق بدانیم اما در طول بازی عملا هیچ توضیحی برای خود محیط و ستینگ بازی وجود ندارد. در گذشته اصولا این ضعف بزرگ از طریق عرضه دفترچههای راهنما که به توضیح المانهای بازی میپرداختند جبران میشد اما اکنون خبری از هیچ دفترچه راهنما و کلا توضیح و تفسیری نیست. صداپیشگی و خصوصا دوبله در یک کلام افتضاح است. هیچ کدام از کارکترها در سکانسهای نمایشی حرکت لب نداشته و موقع ادای دیالوگ شبیه به عروسکهایی هستند که تنها تکان خورده و بالا و پایین میشوند. حرکات لب و دهان، اجزای صورت و به طوری کلی حرکات بدن کمترین چیزی است که میتوان از یک بازی نقش آفرینی سه بعدی انتظار داشت که SoM از زیر بار پذیرش آن شانه خالی کرده. با این حال دوبله بد را موسیقی بازسازی شده هیروکی کیکوتا جبران میکند. کلیه قطعات 8بیتی بازی اصلی در این نسخه بازسازی شده و اجرای بسیار خوبی نیز دارند، و اگر باز همان آهنگهای قدیمی را ترجیح دهید امکان تغییر موسیقی و بازگشت به گذشته در نظر گرفته شده است.
روی هم رفته بازسازی Secret of Mana برای طرفداران قدیمی سری Mana که توانایی چشم بستن بر روی تمام ایرادات آن را دارند فرصتی ناب برای تجربه بازی محبوب خود در قالبی مدرن است که در بیشتر موارد به المانهای قدیمی وفادار بوده و تصورات آن-ها را به هم نمیزند، اما اگر به آن به عنوان یک بازی جدید نگاه کنیم یک نقشآفرینی کوچک، کم محتوا و نسبتا پر ایراد است که تحمل چند ده ساعته آن از حوصله بیشتر گیمرها خارج است.
نویسنده: ماکان علیخانی
نقد و بررسی بازی Secret of Mana بر اساس نسخه ارسالی سازنده برای وبسایت بازیسنتر نوشته شده است.
مجموع امتیاز - 6
6
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: پرداخت بهتر روایت داستانبازسازی عالی موسیقینقاط ضعف:محدودیتهای غیر منطقی در گیمپلیهوش مصنوعی ضعیف یاران خودی و دشمنانحذف بسیاری از مکانیزمهای جذاب نسخه اصلیدوبله افتضاح