“The mind is not a toy”
“Ironic, coming from an observer”
«Observer» ثابت میکند که وارد شدن به ذهن انسانها و دیدن خاطرات آنها لزوماً تجربه خوشآیندی نخواهد بود! چرا که ذهن انسانها بازیچه نیست.
داستان بازی از یک تماس تلفنی به شخصیت اصلی، «Daniel Lazarsky» شروع میشود. متوجه میشوید که فرد پشت تماس، «Adam»، پسر Daniel بوده که رابطه عجیب و نهفتهای با او دارد. با ردیابی تماس، میفهمید که Adam در آپارتمانی در یکی از مناطق پایین شهر زندگی میکند که به آن C-Class District می گویند، پس Daniel به این منطقه میرود تا او را پیدا کند و این موجب کشف سری قتلهایی میشود که به تازگی در همان آپارتمان اتفاق افتاده. در طول بازی با مضامینی مثل طبقهبندی شهروندان، استفاده بیش از حد و نادرست از تکنولوژی و واقعیت مجازی (که باعث شده بسیاری از کاربران تفاوت دنیای واقعی با دنیای مجازی را متوجه نباشند)، به کار بردن تراشه در بدن و تعویض اعضای بدن با نمونه مکانیکی آن و سوالاتی مثل «آیا وارد شدن به ذهن افراد، باعث از بین بردن حریم شخصی میشود؟» روبرو میشوید. در طول روند هفت الی ده ساعته بازی، یک داستان جنایی و علمی-تخیلی مخلوط با تمام این موضوعات یاد شده، روایت میشود و پرده از گذشته Daniel و رابطه او با Adam و این سری قتلها برداشته میشود و در نهایت دو پایان آن، نیاز به تفسیر خود بازیکن دارند.
Observer از نظر خلق اتمسفر فوقالعاده عمل میکند. در سال 2084 (که قطعاً به کتاب 1984 هم اشاره دارد) بسیاری از مردم به واقعیت مجازی و Augmentation اعتیاد پیدا کردند. بازی سبک نوآر، آینده پادآرمان شهری و سایبرپانک به سبک «Deus Ex» را با مضمون دیوانگی ساخته قبلی این استودیو، «Layers of Fear» مخلوط کرده و معجونی خاص تدارک دیده که در بازی های ویدیویی کمتر مورد مشابهی دارد. شما در نقش یک Observer، نوعی خاص از کارآگاه هستید که با هک کردن و وارد شدن به مغز قربانیها و دیدن آخرین خاطرات و البته ترسهای سوژه، سرنخهای مورد نظر برای پیدا کردن قاتل را پیدا میکنید. از طرفی Daniel هم به دلیل استفاده بسیار زیاد از چشمهای الکترونیکیاش، نیاز به تزریق ماده ای به نام Synchrozine دارد که در صورت استفاده نکردن مداوم از آن، دید او به مانند یک فیلم با کیفیت 144p کاهش پیدا میکند! سازندگان از همین حقه تار بودن صفحه، جهت نشان دادن مرز دنیای واقعی با دیجیتالی استفاده میکنند و همین مورد هم باعث ایجاد صحنههایی بسیار مشوشکننده برای پلیر میشود.
بازی از نظر تکنیکی و مخصوصاً نورپردازی حرفهای زیادی برای گفتن دارد. بسیاری از حقههای ترساندن از همین طریق نورپردازی رخ میدهند. سایههای ترسناک، نورهایی که منبع مشخصی ندارند و … علاوه بر این، جزئیات در بازی حرف اول را میزنند. کل آپارتمانها، راهروها و پلهها با سیم و کابل و اجزاء کامپیوتر و تبلیغات الکترونیکی پر شده است. اجزاء و اشیایی که در هر واحد آپارتمان می بینید به طور دستی چیده شدهاند و همین موجب شده که هیچ شیئی با محیط نامرتبط نباشد و همیشه حس «کسی در اینجا زندگی میکرده» را داشته باشید. البته از هماهنگ نبودن حرکت لبها با حرف زدن هم باید یاد کرد که میتواند با در نظر گرفتن این موضوع که در کل بازی تنها با یک نفر رودررو صحبت خواهید کرد نادیده گرفته شود.
صداپیشگی نقش اول، Daniel Lazarsky، توسط «Rutger Hauer» (بازیگر فیلمهای Blade runner، Batman Begins) انجام شده و به خوبی حس یک کاراگاه کارکشته و خسته و عادت کرده به دیدن صحنههای جرم خونین را القا میکند. صداپیشگان شخصیتهای فرعی هم مناسب انتخاب شدهاند. موسیقیهای ساخته شده کاملا مناسب بازیاند و حس ناامیدی در اکثر آنها موج میزند. با این حال بخش بزرگی از القای حس ترس، توسط صداگذاری بینظیر محیط بازی انجام میشود. Observer پر از صداهای ترسناک و گوشخراش و عجیب است که همگی در جای خود قرار دارند؛ دقیقاً جایی که نیاز به موسیقی نیست، موسیقی قطع میشود و صدای محیط جای آن را میگیرد. همین یکی از دلایلی است که در بازی از حداقل تعداد Jump Scare استفاده شده، بازی وقتی مخاطب خود را در اکثر سکانسهای آن از طریق خلق اتمسفری ترسناک مخصوصاً به دلیل این صداگذاری مخوف روی نوک صندلی نگه می دارد، نیازی به گاه و بیگاه ترساندن ناگهانی او نخواهد داشت، و همین نشاندهنده استعداد این استودیو در ساخت تجربههای ترسناک است.
بازی به طور کلی زیرشاخه Walking simulator به حساب میآید، با این حال «Bloober Team» چند قابلیت چاشنی بازی کرده تا به آن تنوع ببخشد. زمانی که به صحنه قتل میرسید، علاوه بر چک کردن اشیا مختلف قابل مشاهده با چشم غیرمسلح، می توانید از دو Vision که یکی وسایل الکترونیکی و دیگری مواردی مثل خون را مشخص میکنند، استفاده کنید تا مشابه با بازیهای سری Arkham سرنخهای مختلف پیدا کنید. همچنین قابلیت پرس و جو از افراد داخل آپارتمان هم دارید که سیستم انتخاب دیالوگ هم این بین گنجانده شده. با این حال این عنوان حداقل استفاده را از این قابلیتها میکند و در نتیجه بازی به طور کلی بیشتر به سمت سبک ترسناک سوق دارد تا سبک کاراگاهی، و اینجاست که وارد شدن به مغز قربانیان به کار میآید. بازی به محضی که به ذهن سوژه وارد میشوید زیرورو میشود و پتانسیل واقعی خود را نشان میدهد. ذهن سوژههای معمولاً مرده یا در حال مرگ به هیچ وجه ثبات ندارد و در نتیجه زمانی که در خاطرات فرد مورد نظر در حال قدم زدن هستید باید هر چیزی که در مورد قوانین فیزیک و منطق میدانستید دور بریزید. همین موضوع به سازندگان اجازه انجام کارهایی داده که در حالت عادی به هیچ وجه قابل انجام نبوده و استعداد سازندگان در ترساندن و گیج کردن و آشفته کردن مخاطب در اینجا به خوبی نمایان میشود. محیط مدام در حال تغییر است، اشیاء به پرواز در میآیند، موجودات عجیب میبینید، رنگ پردازی و کنتراست زیرورو میشود، و حوادثی که اتفاق میافتند به ظاهر هیچ منطقی ندارند و به همین دلیل دست Bloober Team باز گذاشته شده تا از همهی این موارد استفاده کند. با این وجود، برخی از مواردی که در بازی خواهید دید صرفاً به هدف ترساندن مخاطب وجود دارند و هیچ ارتباطی به روایت داستان ندارند. کل بازی یک مجموعه از تمام حقههای ترساندن فیلمهای سینمایی و بازیهاست، دیوارهای خونین، سایههای ترسناک، راهروهایی که تمامی ندارند، نقاشیهایی که با نگاه کردن به آنها تغییر شکل میدهند، راه رفتن در جنگل تاریک (بله در بازی حتی به جنگل هم سفر می کنید!) و … با این حال چند قسمت کوتاه بازی که شامل پنهان شدن از دست موجودی ناشناخته میشوند به دلیل کنترل نه چندان بهینه کاراکتر اصلی جهت مخفی کاری، ضعیفترین قسمتهای آن به حساب میآیند.
در آخر، حتما این موضوع را به خاطر داشته باشید، در طول بازی، صحنههایی خواهید دید که میتواند شما را گیج، مشوش و آزرده کند. حتی در بسیاری از صحنهها صفحه نمایش عمداً کاملاً مات میشود و شما باید کورکورانه راه خود را پیدا کنید. ولی به یاد داشته باشید، هدف بازی و سازندگان همین بوده تا کاری کنند که از این نسخه درب و داغان آینده، از اتفاقاتی که در صورت استفاده نادرست از تکنولوژی ممکن است در همین آینده نه چندان دور اتفاق بیفتند بترسید و در انجام چنین کاری کاملاً موفق بودهاند. این عنوان باز هم نشان میدهد که بازیها حتماً نیاز به لذتبخش بودن ندارند، بلکه با درگیر کردن مخاطب هم میتوانند صحنههای بهیادماندنی خلق کنند. Bloober Team با Layers of Fear ثابت کرد که در ساخت بازیهای ترسناک تبحر دارد، و حالا با Observer نشان داده که می تواند در کنار ترساندن مخاطب، داستانسرایی مناسبی هم کند. اگر این تیم بتواند در عنوان بعدی کمی به گیمپلی هم تنوع ببخشد تا بازی بیشتر اوقات یک شبیه ساز راه رفتن خالص نباشد، با یکی از توانمندترین استودیوهای بازیساز سروکار خواهیم داشت.
نقد و بررسی بازی Observer بر اساس نسخه ارسالی سازنده برای وبسایت بازیسنتر نوشته شده است.
مجموع امتیاز - 8
8
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: صداگذاری بینظیر شخصیتها و محیطگرافیک فنی و هنری فوقالعادهداستان و نحوه روایت آناتمسفر فوقالعاده بازیاستفاده حداقل از Jump Scare های بی موردنقاط ضعف:گیمپلی کم عمق بازیسکانسهای مخفی کاریاستفاده بیش از حد از حقه تار بودن صفحه