آیا تا به حال با تماشا کردن کارتونهای قدیمی دیزنی مانند ملوان زبل یا … با خود فکر کردهاید: ایکاش میتوانستم این کارتونها را بازی کنم؟ کارتونهای سورئالی که در آنها مرز واقعیت و خیال مشخص نبود، هر اتفاقی ممکن بود و در نتیجه سازندگان به معنای واقعی کلمه از تخیل خود استفاده میکردند تا عجیبترین موارد را در آن کارتونها تزریق کنند، حیوانات و اشیائی که حرف میزنند، کارهای عجیب و غریب انجام میدهند و در یک آن به موجودات کاملاً متفاوت و گاهی اوقات ترسناک تبدیل میشدند. حالا این آرزو در «Cuphead» به حقیقت تبدیل شده است.
بزرگترین منبع الهام استودیو «MDHR» همان کارتونها و انیمیشنهای دهه 30 بوده، و سازندگان با استفاده از ایده ساخت عنوانی که یادآور طراحیهای آن زمان باشد، عنوانی ساختهاند که هم حس آشنایی دارد و هم حس جدیدی. این استودیو از همان ابتدای ساخت بازی میدانسته در حال ساخت چه عنوانی است، و این موضوع حتی در داستان بازی و روایت آن هم آشکار است. موضوعی که کاملاً مشخص است این است که اگر قرار بوده بازی مثل کارتون های قدیمی باشد، نیازی به جدی گرفتن بیش از حد داستان خود ندارد، مخاطب به داستانی بیشتر از چند خط که در ابتدای ورود به هر مرحله ادامه یافته و داستان کلی و آشنای درگیر شدن با شیطان نیازی نخواهند داشت. شیطانی که کازینویی را اداره میکند که «Cuphead» و «Mugman» در آن به تله او میافتند و به اجبار برای نجات جانشان باید برای او کار کنند، و چه کاری؟ جمع کردن روح تمام کسانی که به شیطان بدهی دارند، توسط شکست دادن آنها. به این نکته هم باید توجه کرد که سازندگان در حال ساخت بازی بودهاند نه کارتون، و این که «MDHR» توانسته از دل این کارتونها عنوانی بسازد که از نظر گیمپلی هم به شدت سرگرم کننده است جای تحسین دارد.
همانطور که در بالا هم توضیح داده شد، در «Cuphead»هر چیزی ممکن است، در یک مرحله با سبزیجاتی مثل سیب زمینی و هویج و پیاز مبارزه میکنید، در یک مرحله با دلقکی که به بادکنک تبدیل میشود، و در مرحلهای دیگر با اژدها، و همین اصلیترین جذابیت این بازی است. مبارزه با این موجودات و مشاهده تغییر شکل آنها در هر فاز به عجیبترین و خلاقانهترین روشهای ممکن. به هر حال در عنوانی که شخصیت های اصلی آن سرفنجانی و مرد لیوانیاند غیر از این هم انتظار نمیرود! در ضمن در صورتی که بخواهید این دو برادر را همزمان با هم روی صفحه ببینید، نیاز به یک همراه با حوصله(!) خواهید داشت تا به صورت Co-op با شما هم بازی شود، که در این حالت مفرح بودن بازی حتی بیش از پیش مشخص میشود، با این که گاهی اوقات صفحه نمایش بیش از حد شلوغ خواهد شد.
مکانیکهای بازی بسیار ساده و آشنااند، «Cuphead» یک شوتر دوبعدی دهه 80 به سبک عناوین معروفی مانند «Contra» است که از شما تنها یک درخواست دارد: به دشمن یا دشمنهای موجود در صفحه بیشترین صدمه را وارد کنید در حالی که خودتان کمترین صدمه را می بینید! همانطور که همیشه دستتان روی دکمه شلیک است، حواستان ششدانگ به اتفاقاتی که در مانیتور میافتند و هر چیزی که به سمتتان پرتاب میشود باشد و جاخالی دهید. بنابراین کل بازی براساس آزمون و خطا طراحی شده، از آنجایی که در بازی هر چیزی ممکن است و ناگهان از هر طرف به شما حمله میشود، محکوم به دیدن چندین باره صفحه You Diedهستید تا زمانی که حرکات و حملههای دشمنها را مثل کف دستتان بشناسید و به موقع از آنها جاخالی دهید. «Cuphead» دقیقاً همان فرمول سری «Dark Souls» را تکرار میکند، در اولین بار مواجهه با هر سناریو به احتمال زیاد از آن شکست خواهید خورد، چون سازندگان دست شما را از قبل خواندهاند و برای آن نقشه کشیدهاند، به هر حال بیدلیل نیست که این عناوین را به بازی زندگی تشبیه میکنند! تنها در صورتی اجازه پیش رفتن در مراحل را دارید که از هر بار باخت درس بگیرید و اشتباهات گذشتهتان را دوباره تکرار نکنید، وگرنه تا ابد حتی در سادهترین مراحل هم گیر خواهید کرد و از سختی بازی شکایت میکنید. البته در «Cuphead» یک سیستم «Power-Up» هم گنجانده شده که می توانید قابلیت یا خاصیتهای جدیدی را در ازای سکههایی که در طول بازی پیدا میکنید بخرید. کل بازی حول همان شلیک اصلی بازی و بدون خرید هیچ قابلیتی بالانس شده، در نتیجه این قابلیتها به شما در ردکردن مراحل کمک به سزایی خواهند کرد. مثلاً ممکن است در یک مرحله به تیرهای دنبال کننده نیاز پیدا کنید و در مرحلهای دیگر از ضدضربه شدن در زمان Dash استفاده کنید. همین آزمایش کردن قابلیتها و سلاحهای مختلف و پیدا کردن مورد مناسب برای هر مرحله خاص لایهای جدید به گیم پلی اضافه میکند تا خودتان به گیمپلی تنوع ببخشید. اما در مورد درجه سختی بازی، در بازی سه درجه سختی به نامهای «Casual»، «Regular» و «Expert» وجود دارد که درجه سختی آخر بعد از یک بار اتمام بازی آزاد میشود. مشکل اینجاست که بازیکن حتماً باید هر مرحله را روی حالت «Regular» ردکند تا «Soul Contract» هر باس را دریافت کند و قادر به پیشرفت در بازی باشد. حالا سوال اینجاست که اگر بازی شما را مجبور به استفاده از یک درجه سختی کند، چه نیازی به درجه سختی آسانتر خواهید داشت؟ مخصوصاً در عنوانی مثل «Cuphead» که بازی سختی به شمار میرود و وجود درجه سختی آسانتر میتوانست بازیکنهای بیشتری را جذب کند.
طراحی بازی و کاراکترها و مراحل به قدری با جزئیات طراحی شده که هیچ حرفی باقی نمیگذارد، ولی دو مورد است که ارزش این طراحی ها را دوچندان می کند، اول این که تمام بازی، کاراکترها، باس فایتها، مراحل و … توسط دست طراحی شدهاند، و مورد دیگر این که شخصیت ها همگی نو و بدیع اند، تا به الان شاید به نظر میرسید سازندگان این کارتونها از هرچه دم دستشان بوده شخصیت ساختهاند، ولی چرا تا به حال به لیوانهایی که هر روز بارها به آنها نگاه میکردند فکر نکرده بودهاند؟! «Cuphead» و «Mugman» همان دی ان ای کارتونهای دهه 30 را دارند، و حرکات و کارهایی که انجام میدهند به حدی مشابه آنهاست که اگر نمیدانستید ممکن بود فکر کنید که این دو شخصیت قبلاً شخصیت های اصلی یکی از همان کارتونها بودهاند. بازی حتی برای القا هرچه بیشتر حس همان انیمیشن ها از پارازیت های روی صفحه و خش های روی آهنگ ها هم استفاده میکند.
موسیقیهای بازی هم همان حس و حال کارتونهای قدیمی دیزنی را القا میکنند، موسیقی های سبک «Jazz» که ممکن نیست حتی بعد از تکرار دوباره و دوباره آنها به دلیل تکرار مرحلهها از آنها خسته شوید. نکته دیگر این است که حدود 50 تکه موسیقی متفاوت در بازی وجود دارد که هر کدام مختص یک باس هستند و زمان هر تکه موسیقی کوتاهتر از اندازه یک «Soundtrack» عادی 3-4 دقیقه ای است، چون برای هر مرحله از ابتدا تا انتهای آن معمولاً به زمانی کمتر از این نیاز خواهید داشت، و در صورت تکرار مرحله موسیقی هم تکرار میشود.
در آخر، «Cuphead» همان چیزی است که از آن انتظار دارید، تلفیق یک پلتفرمر/شوتر دهه 80 با سبک هنری کارتون های دهه 30 دیزنی. بازی پر از مرحلههایی است که نه تنها از نظر طراحی بصری به زیبایی و به دقت ساخته شدهاند، بلکه از نقطه نظر گیم پلی هم تا حد ممکن صیقل داده شدهاند، در نتیجه زمانی که بعد از باختهای متوالی بالاخره مرحله را رد میکنید حس آشنای خوشحالی غلبه بر یک مشکل تمام وجودتان را فرا خواهد گرفت. مطمئن باشید که پس از اتمام بازی هم، به جای این که حس ناراحتی شکست های مکرر را به یاد بیاورید، لحظاتی را به یاد خواهید آورد که غیرممکنها توسط خود شما ممکن شدهاند.
مجموع امتیاز - 9
9
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: به شدت سرگرم کنندهطراحی های بصری بی نظیرموسیقی های مناسبکنترل مناسب کاراکترهانقاط ضعف:نبود Co-op آنلاینعدم سازگاری با برخی کنترلر ها