شاید نام عناوینی مانند Baldur’s Gate، Icewind و Torment برای گیمرهای تازهوارد و کم سن و سال ناشناخته باشد اما آنهایی که در عرصه گیمینگ چندین پیراهن پاره کردهاند به خوبی میدانند که این سه نام بودند که راه سنگلاخی ژانر نقش آفرینی را باز کردند تا این سبک امروز به این سطح از پختگی برسد. با احتساب دوران خوشی که طرفداران ژانر RPG پای این سه سری داشتند، تعجبی نداشت که خبر ساخت نسخههای ریمستر آنها با استقبال مواجه شود. با این حال نباید فراموش کنیم Planescape: Torment در سال 1999 و Icewind Dale در سال 2000 روانه بازار شدند. برهمین اساس تجربه آنها پس از بیست سال یک عمل ریسک پذیر است. ریسک از این جهت که اگر نسخه ریمستر چندان جذاب و قابل تحمل نباشد تمام خاطرات خوش گذشته را تحت الشعاع خود قرار میدهد. حال باید پرسید Icewind Dale و Planescape: Torment در نسخه ریمستر خوب از آب درآمدهاند و مهمتر از همه اینکه تمامی گیمرها میتوانند از آنها لذت ببرند؟
جواب سوال بالا بدون هیچ شک و تردیدی منفی است اما این بدان معنا نیست که این باندل یک تلاش نافرجام و ناموفق است، بلکه باید از جهات بسیاری آن را مورد بررسی قرار داد.
نخست از عنوان Planescape: Torment شروع میکنیم، عنوانی که به عقیده بسیاری از منتقدان، یکی از برترین عناوین ژانر نقش آفرینی محسوب میشود. با این حال انتظار این که پس از 20 سال، گیمرهای کم سن و سال هم برای بازیای با گرافیک قرن بیستم به به و چه چه کنند بسیار احمقانه است. در بازی Planescape: Torment داستان حرف اول را میزند. گیمرها بازی را در نقش مردی ایفا میکنند که در بازی او را با نام Nameless One میشناسیم. او در حالی از مرگ بازمیگردد که خاطراتش از ذهنش پاک شده و روی کمرش نوشتههای مبهمی با چاقو حکاکی شدهاند. بلافاصله پس از بیدار شدن، یک جمجه سرگردان به نام Morte به کمک او میآید و در کل داستان در کنار گیمرها خواهد بود. از همان نخستن خطوط دیالوگ بازی که توسط کاراکتر اصلی و این جمجه ردوبدل میشوند، برای هر بازیکن و انسان عاقلی آشکار میشود که نویسندگی بازی Planescape: Torment یک سروگردن حتی از بازیهای امروز بازار هم بالاتر است. فضاسازی و داستان Torment بدون هیچ تردیدی تاریک و سیاه است، حتی محیط بازی هم به قدری وهم آلود و خاکستری است که هرکسی قادر به تحمل آن نخواهد بود. با این حال تاریکی فضا و داستان ابدا باعث نشده که سازندگان از قرار دادن دیالوگهای کمدی و سکانسهای خندهدار غافل شوند. بخش عمدهای بار کمدی Torment بر دوش Monte است و او حتی در هنگام مرگ کاراکتر اصلی هم دست از بیان سخنان خندهدار برنمیدارد.
در باب گیم پلی هم Torment با تمام شایستگیهایش چندان در جذب مخاطبان تازه وارد موفق عمل نخواهد کرد. بدین صورت که بازی تماما یک عنوان نقش آفرینی نیست و رگههای عظیمی از ژانر معمایی را هم در دل خود دارد. گیمرها باید مانند یک کارآگاه به پرس و جو از NPCها پرداخته و با انجام ماموریتهای مختلف، تکههای یک پازل را در کنار هم قرار دهند. حتی میتوان گفت المانهای نقش آفرینی مانند خرید وفروش گسترده سلاح و شخصی سازی قهرمانان جای چندانی در گیم پلی Torment نداشته و همین ممکن است گیمرهای تازه وارد را اندکی سرخورده کند. با این حال داستان به قدری کشش و جذابیت دارد که بسیاری از کاستیهای گیم پلی را برطرف سازد.
از منظر گرافیکی اگر بخواهیم نگاه کنیم، Torment بسیار قویتر از Icewind Dale و Baldur’s Gate ظاهر میشود و در همان نگاه اول ذوق گیمرها را کور نمیکند (البته اگر بتوانید از کات سین ترسناک و فاجعه بار نخستین بازی جان سالم بدر ببرید.) . با این حال محیط بازی به قدری تاریک و خاکستری طراحی شده که بدون شک بازیکنی که از Divinity 2 بلافاصله سراغ این بازی بیاید دچار مشکلات روحی خواهد شد. علاوه بر گرافیک نه چندان چشمگیر که با توجه به قدمت 20 ساله این بازی ایراد خاصی نمیتوان از آن گرفت، ترکیب تیم کاراکتر اصلی هم مزید برعلت شده تا شاهد یکی از زشت ترین تیمها در تاریخ ژانر نقش آفرینی باشیم. در نهایت بازی Planescape: Torment مخصوص تمام گیمرها نیست و تنها طرفداران قدیمی این بازی، گیمرهای هاردکور ژانر RPG و صدالبته دوستداران یک داستان جذاب میتوانند از آن لذت ببرند.
بازی دوم این پک Icewind Dale است که یک سال پس از Tormentو در سال 2000 روانه بازار شد. برخلاف بازی قبلی، Icewind Dale دقیقا همان چیزی است که از یک بازی کلاسیک نقش آفرینی انتظار دارید، بازی بدون هیچ مقدمهای یک تیم شش نفره را در اختیارتان قرار میدهد تا در سرزمینهای یخزده Icewind به انجام ماموریت بپردازید. باید در مسافرخانهها به جمع آوری اطلاعات و کسب ماموریت پرداخته و تیم خود را مجهز به تسلیحات جدید کنید. هیچ اطلاعاتی درباره پیش زمینه و گذشته اعضای این تیم در اختیار گیمرها قرار نمیگیرد و داستان در Icewind در درجه دوم اهمیت قرار دارد با این حال این بدان معنا نیست که سناریو و داستان نقشی در گیم پلی این بازی ندارند.
گیم پلی بازی و مکانیزمهای کنترل Icewind Dale تقریبا همانی هستند که در بازی Baldur’s Gate مورد استفاده قرار گرفتهاند. با این حال با وجود مکانیزمهای آشنا و استاندارد، گیم پلی بازی ایرادات خاصی دارد که به راحتی نمیتوان از آنها گذشت. نخستین ایراد گیم پلی بدون هیچ تردیدی هوش مصنوعی بسیار ضعیف اعضای تیم است. وقتی بازی برای ورود به فاز مبارزه متوقف میشود، گیمرها فرصت دارند هدف هر کاراکتری را انتخاب کنند. این مبارزان اگر هدف خود را از میان بردارند، به صورت اتوماتیک سراغ اهداف بعدی نمیروند، بلکه بدون هیچ دلیلی سر خود را پایین انداخته و به سرعت از مرکز نبرد دور میشوند و گیمرها به جای تمرکز کامل روی صحنه نبرد باید مراقب باشند این مبارزان شجاع از معرکه فرار نکنند.
از گیم پلی که بگذریم، از گرافیک بازی نمیتوانیم به همین راحتی بگذریم، گرافیک بازی Icewind Dale بدون هیچ تردیدی یک فاجعه به حساب میآید و نه تنها یک پله، بلکه چندین پله از Torment و نسخه ریمستر Baldur’s Gate پایینتر است. درست است که نزدیک به نوزده سال از عرضه نسخه اصلی بازی میگذرد اما سازندگان باید تا حدودی ایرادات گرافیکی را برطرف میکردند.
در نهایت باید گفت تجربه این باندل برای طرفداران کهنهکار ژانر نقش آفرینی و گیمرهایی که خاطرات خوشی با دو عنوان Icewind Dale و Torment داشتهاند، کاملا ضروری است. با این حال چنین توصیهای را با اطمینان نمیتوان به گیمرهای کم سن و سالتر کرد. ممکن است عاشقش شوید یا از آن نفرت پیدا کنید. چیزی که مشخص است، برتری کامل Torment چه از لحاظ گرافیکی و چه از منظر گیم پلی بر Icewind Dale است.
امتیاز بازیسنتر - 7.5
7.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: داستان و نویسندگی بینظیر Torment معماهای بازی Torment گرافیک Torment به خوبی بهینه سازی شده گیم پلی کلاسیک Icewind Daleنقاط ضعف: باندل مخصوص هر گیمری نیست گرافیک فاجعهبار Icewind Dale هوش مصنوعی اسفناک Icewind Daleاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است