پر بی راه نیست اگر نسل هشتم بازیهای رایانهای را زمان اوج گرفتن دوباره عناوین ژاپنی بدانیم. اگرچه در نسل هفتم به واسطه تصمیمات اشتباه، آزمون و خطاهای متعدد برای به دست گرفتن بازار و صد البته حضور قدرتمند عناوین غربی، سازندگان ژاپنی کم و بیش به حاشیه رانده شده بودند اما در نسل فعلی، به واسطه عبرت گرفتن از یک نسل اشتباه، شاهد عرضه عناوین بسیار خوبی توسط آنها هستیم. عناوینی که در بازار بسیار خلوت این روزها و در میان رقبای ضعیف غربی، به خوبی میدرخشند. (Nier) ،(NioH) ،(Yakuza) و… مصداقهای بسیار خوبی برای ادعای فوق هستند. با این حال بودهاند و هستند عناوین ژاپنیای که همواره از کیفیت بسیار مطلوبی برخوردار بوده و حتی در زمان افت و نزول همتایانشان توانسته اند خود را به بهترین محو اثبات کنند. سری پرسونا بدون شک در این دسته قرار میگیرد. در حالی که اسکوئر انیکس با آزمون و خطاهای بیجا سری فاینال فانتزی را هر روز بیش از دیروز به ورطه سقوط میکشد، Atlus بدون ریسکهای غیر ضروری و بیجا و صرفا با تمرکز بر آنچه که مخاطبانش انتظار دارند، کیفیت سری محبوب خود را ارتقا میبخشد.
این امر به طور کامل مصداق قسمت جدید سری پرسونا است و در حالی که اسکوئر انیکس با اشتباهات مضحک خود بسیاری از طرفداران سری فاینال فانتزی را از پانزدهمین عنوان اصلی این سری سرخورده کرد، آتلوس توانست یک نقش آفرینی ژاپنی عالی دیگر را خلق و به بازار عرضه کند. در ادامه با ما همراه باشید تا به بررسی بهترین نقش آفرینی ژاپنی نسل هشتم بپردازیم.
آنجا و بازگشت دوباره
از آنجا که سبک JRPG به طور کلی سبکی مهجور و کم مخاطب در ایران است و بسیاری آشنایی چندانی با آن و عناوین این سبک ندارند، ابتدا توضیح مختصری درباره سری پرسونا میدهیم: سری پرسونا (با نام کامل Shin Megami Tensei: Persona) یک سری بسیار محبوب در سبک نقش آفرینی ژاپنی است که توسط کمپانی ژاپنی Atlus (از زیر مجموعههای Sega) تولید و منتشر میشود و همانطور که از نامش پیداست، جزیی از فرنچایز (Shin Megami Tensei) به شمار میآید. داستان عناوین سری پرسونا درباره نوجوان دبیرستانی است که دچار ماجراهای مختلفی میشوند و میبایست به کمک پرسوناها (که تجسم روح و ذات هر فرد هستند) بر مشکلات فایق بیایند. مکان وقوع حوادث نیز ژاپن دوران مدرن است و دنیاهایی موازی نیز وجود دارند. با این توضیحات مختصر به سراغ بررسی پنجمین نسخه از این سری میرویم. وقایع بازی در توکیو مدرن و در سال نامشخصی از قرن 21 میلادی به وقوع میپیوندد( ضن قوی این است که جریانات بازی در سال ۲۰۱۶ یا ۲۰۱۷ رخ میدهد.) حوادث بازی بدین گونه آغاز میشوند که شخصیت اصلی جلوی آزار و اذیت زنی توسط فردی مست را میگیرد و او هم به تلافی با استفاده از نفوذی که دارد وی را به زندان میاندازد. بدین ترتیب شخصیت اصلی (که در کمیک های پرسونا با نام Akira Kurusu شناخته میشود اما انتخاب نام او در بازی بر عهده مخاطب است) از دبیرستان فعلی اخراج و مجبور به ادامه تحصیل در دبیرستان Shujin که در توکیو است میشود و به این منظور به آنجا نقل مکان میکند. در روز اول ورود به توکیو و زمانی که به خواب فرو رفته است، کاراکتر اصلی با Velvet Room مواجه میشود (اگر از طرفداران سری پرسونا باشید حتما با این اتاق آشنایی دارید.) در آنجا مثل همیشه ایگور منتظر است و این بار نیز کاراکتر را فرا میخواند. صحبتهای ایگور اگرچه در ابتدا بسیار عجیب به نظر میرسند، اما مدت زمان چندانی نمیگذرد تا واقعیت چهره حقیقی خود را آشکار کند…
عالی، اولین کلمهای است که در وصف داستان بازی به ذهن خطور میکند. داستان به آرامی شروع میشود و با ضرب آهنگ مناسبی نیز ادامه مییابد. به لطف مدت زمان بسیار بالای خط داستانی، همه کاراکترها به خوبی معرفی شده و به اندازه کافی به هرکدام پرداخته میشود. این امر سبب شده تا مخاطب به خوبی هر کدام از شخصیتهای بازی را درک کرده و در مواقع مختلف آنگونه که باید با آنها همزاد پنداری کند. به جرئت میتوان گفت که مدتهاست که شخصیتهای هیچ عنوانی تا این حد نگارنده را مجذوب خود نکرده بودند. جدا از شخصیت پردازی، داستان بازی خود دارای جذابیت بسیاری است. ایدهی به کار رفته در داستان به خودی خود چیزی است که مانند آن را کمتر دیدهایم و حوادث و پیچشهای داستانی بازی نیز به طور قابل توجهی بر جذابیت و ماندگاری آن افزوده است.
مبارزات در شماره پنجم پرسونا به مانند اکثر قریب به اتفاق عناوین نقش آفرینی ژاپنی به صورت نوبتی رخ میدهد. هدف اصلی در بازی هجوم به دنیای موازی ساخته شده توسط افرادی پلید (که با نام Palace شناخته میشوند)، از بین بردن هسته این دنیا برای فروپاشی کامل آن و ایجاد تغییراتی اساسی در ذات فرد مورد نظر است. هر کدام از Palace ها در واقع یک سیاه چال است که در هر قسمت از آن تعدادی دشمن حضور دارد. برای شروع مبارزات میتوان به صورت عادی با دشمنان رو به رو شد و یا از مخفی گاه و به صورت ناگهانی به آنها حمله کرد که در این صورت در آغاز نبرد وارد فاز Ambush میشوید و اوضاع اندکی به نفع شما خواهد چربید. این مورد در مورد دشمنان نیز صادق است و در صورت مواجهه با حمله ناگهانی آنها، در ابتدای نبرد اوضاع به نفع آنها خواهد بود. در طی مبارزه کاراکترها، علاوه بر سلاحهای سرد و گرم به پرسونا ها نیز دسترسی دارند. با توجه به اینکه در هر Palace خودِ واقعی افراد نمایان میشود، در این دنیا کاراکترها لباسهای جدیدی به تن میکنند، لقبهای تازهای میگیرند و به پرسونا ها نیز دسترسی پیدا میکنند. پرسونا ها در واقع یارانان قدرتمند شما در طی مبارزات هستند که میتوان با احضار آنها ضربات قدرتمند تری را به دشمنان وارد کرد (هر کدام از این ضربات با توجه به تاثیر و قدرت خود مقداری از نوار SP یا HP کاراکترها را خرج خواهند کرد). همچنین به لطف قابلیتی به نام Fusion میتوانید پرسوناهای خود را به منظور خلق پرسونایی قوی تر با یکدیگر ترکیب کنید. برای این کار می بایست به Velvet Room مراجعه کرده و با انتخاب دو پرسونای دلخواه آن ها را اعدام(!) کنید تا پرسونایی قدرتمند تر بدست آورید.
یکی از مواردی که سازندگان مدتها درگیر آن بودهاند، انتخاب استایل گرافیکی بازی بوده است. اگرچه انجینی که به صورت اختصاصی برای بازی طراحی شده از نظر تکنیکی نتوانسته چندان موفق ظاهر شود (لازم به ذکر است که کلمه موفق در اینجا کاملا نسبی است و اگر از سری فاینال فانتزی فاکتور بگیریم، گرافیک عناوین سری پرسونا همواره یک سر و گردن از سایر نقش آفرینیهای ژاپنی ها بالاتر بوده است. با این حال به طور کلی گرافیک تکنیکی بازی چندان فراتر از استانداردهای نسل هفتم نمیرود) اما از نظر هنری با عنوان بی نظیری رو به رو هستیم. اگر اطلاعات و تریلرهای این عنوان را دنبال کرده باشید، احتمال زیاد به این نکته پی بردهاید که تم اصلی بازی قرمز است و سازندگان نیز به خوبی از آن بهره بردهاند و حضور هر چه بیشتر آن در بازی را زمانی میبینیم که کاراکترها به Palace ها منتقل میشوند. در نهایت اشارهای داشته باشیم به بخش شنیداری بازی. متاسفانه Atlus آنچنان که باید و شاید برای دوبله انگلیسی بازی وقت صرف نکرده است و بر خلاف دوبله ژاپنی که کیفیتی بسیار عالی دارد و از بهترین دوبلورها برای آن استفاده شده است، نقصهایی در این زمینه در نسخه غربی مشاهده میشود؛ از جمله دوبله ایگور که اصلا بر روی کاراکتر ننشسته است و با وجود توجیه داستانی صدای وی، سازندگان میتوانستند از صدا پیشه دیگری برای او استفاده کنند. همچنین گاهی پیش میآید مواردی که سایر صداگذاران نیز نتوانسته اند آنگونه که باید و شاید از عهده وظیفه خود بر بیایند. با این حال صداگذاری بازی عاری از نقاط قوت نیست. برای مثال صدا گذاری ریوجی به بهترین نحوه صورت گرفته است و در زمان حرف زدن وی، حس یک کاراکتر کله شق به خوبی به مخاطب منتقل میشود. به طور کلی در زمینه صداگذاری اگرچه ایراداتی دیده میشود، اما میتوان عملکرد کلی صداپیشگان را خوب ارزیابی کرد. از طرف دیگر در زمینه موسیقیها بازی میدرخشد. وظیفه آهنگ سازی بازی بر عهده Shoji Meguro ، آهنگ ساز سایر عناوین سری بوده است و خوشبختانه وی توانسته تا وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد و شاهد موسیقیهایی زیبا، شنیدنی و متناسب با تم بازی هستیم.
مجموع امتیاز - 9
9
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: گیمپلی سرگرم کننده و لذت بخشفعالیتهای جانبی متعدد که هر کدام در پیشرفت کاراکتر نقش دارندداستانی خاص و بینظیرشخصیت پردازی عالیگرافیک هنری خوبموسیقیهای شنیدنینقاط ضعف:مشکلات مربوط به صداگذاری تعدادی از کاراکترهاگرافیک تکنیکی بازی در حد استاندارهای این نسل نیستبازی به عنوان یک اثر پیشرو تلاش چندانی برای جذب مخاطب جدید برای سبک JRPG نمیکند