این روزها کمتر کسی است که نام سریال پیکی بلایندرز به گوشش نخورده باشد؛ برای علاقهمندان به این سریال، صدای تامی شلبی (با هنرمندی کیلین مورفی) و سیگار کشیدنهای همفری بوگارتی او، حکم یک امضا را برای سریال دارد. حالا تصور کنید از صدای خش دار تامی شلبی برای ساخت تریلر یک بازی اقتباسی از این سریال استفاده شود. قطعا با این روش معرفی برای یک بازی اقتباسی به طور ناخواسته انتظارات از آن بازی نیز بالا خواهد رفت و این انتظار، مهمترین مسئلهای است که در بررسی این عنوان به آن خواهیم پرداخت. در ابتدا لازم است بدانید بازی Peaky Blinders: Mastermind به نوعی یک مقدمه برای سریالش به حساب میآید؛ بنابراین برای تجربه و درک داستان آن، نیازی ندارید که قبلاً سریال را تماشا کرده باشید. ماجرای بازی در خصوص یک خانوادهی گانگستر انگلیسی است؛ یک گنگ خلافکار که برای دسترسی به اهدافش دست به هر کاری میزند.
برای مشاهده بررسی ویدیویی بازی Peaky Blinders: Mastermind در بوتوب کلیک کنید
بازی Peaky Blinders: Mastermind از بعد روایت، تمامی تلاش خود را میکند تا به بدترین شکل ممکن، داستان را برای شما بازگو کند؛ اگرچه شما در سریال و تریلر بازی با صدای جذاب تامی شلبی سروکار دارید اما در خود بازی، این صدا جایش را به صدای دستگاه تایپ میدهد و تمام ذهنیت شما را نسبت به بازی از بین میبرد. در ابتدای هر مرحله، یک تصویر ثابت از افرادی که در آن مرحله حضور دارند، به شما نشان داده میشود و در قسمت پایین تصویر، متن کلمات با صدای ماشین تایپ برای شما به نمایش در میآید. روند داستان و نحوهی بیان آن به حدی خسته کننده است که گاهی میخواهید این بخش را رد کنید که توصیه میکنم حتما این کار را انجام دهید تا حداقل، در وقتتان کمی صرفهجویی کرده باشید. نه تنها موسیقی و صداگذاری بازی، بلکه طراحی مراحل این بازی نیز به هیچ وجه در اختیار داستان سرایی بازی قرار ندارند و هر کدام، ساز خودشان را میزنند. اینجا اولین جایی است که شما به بدترین شکل ممکن پاسخ انتظاراتتان را از این عنوان دریافت میکنید؛ یعنی برخلاف سریال، این اثر نه بدنهی داستان درستی دارد و نه در نحوهی روایت آن، دقتی به عمل آمده است.
«پیکی بلایندرز : مسترمایند» اثری استراتژی/ پازل است؛ لذا این بازی در لحظهی اول، شما را به یاد آثاری مانند Braid، Arise: A Simple Story یا The Garden Between میاندازد. اگر یادتان باشد، در این بازیها، تغییر در زمان و عقب و جلو بردن آن، نقشی حیاتی در روند گیمپلی ایفا میکرد؛ موردی که پیکی بلایندرز در پیادهسازی آن، ناموفق است. شما در جریان هر مرحله، میبایست برای هر شخصیت، یک سری وظایف را انجام دهید که در پایین تصویر به شما خط زمانی و عملکرد آن شخصیت را نشان میدهد. گاهی اوقات شخصیتها، وظایفی دارند که با هم تلاقی میکنند یا به هم وابسته هستند؛ به عنوان مثال در یکی از مراحل، شما باید Finn یا همان برادر کوچک خانواده را از مسیری خاص عبور دهید که بدون دخالت آرتور و ضرب و شتم افرادی که راه شما را بستهاند، این امر امکان پذیر نیست. در زمانهایی که این وظایف تلاقی دارند، باید دقت کنید که طوری وظایف قبل و بعد هر شخصیت را انجام دهید که در زمان مناسب به محل تلاقی داستان برسند. در حقیقت تمام بازی بر پایهی مدیریت زمان بنا شده است.
یکی از نقاط ضعف بزرگ بازی، همین طراحی مراحل است؛ به عنوان مثال شما بارها بازی را به عقب و جلو بردهاید و بعد از گذشت ۲۰ دقیقه به نقطهای رسیدهاید که باید با شخصیت John (یکی از برادران شلبی) با یک نفر دعوا کرده و او را از سر راه بردارید. شاید فکر کنید که میتوانید از پشت به افراد حمله کنید ولی در بازی چنین قاعدهای وجود ندارد و شما مجبورید تا مرحله را دوباره انجام دهید و از اول زمان آنها را طوری طراحی کنید که شخصیت جان، به جای پشت، جلوی آن فرد ظاهر شود. کاملا عادی است که شما بعد از تلاش زیاد و درست در زمانی که انتهای حل یک مرحله هستید، بازی به طور ناگهانی از کار بیافتد و به اصطلاح Crash کند و مجبور شوید تا از ابتدا بازی کنید. برای من این مورد، سه بار اتفاق افتاد که برای یک بازی ۸ ساعته، اصلا قابل قبول نیست؛ هرچند این مشکل، ممکن است با یک آپدیت حل شود.
از آنجایی که شما نمیدانید چه موانعی بر سر راهتان وجود دارد و برخلاف بازیهایی که در بالا اشاره شد که مراحل در یک قاب طراحی شدهاند، بنابراین احتمال این مسئله وجود دارد که وقتی به اواسط یک مرحله برسید، متوجه شوید کاری را زودتر و یا دیرتر از موعد انجام دادهاید و همین مسئله، شما را مجبور به شروع مجدد مرحله می کند. نکتهی خندهدار ماجرا آنجاست که دقیقا زمانی که با طراحی مراحل بازی و ایراداتش خو میگیرید، بازی تمام میشود. بازی Peaky Blinders: Mastermind شامل ۱۰ مرحله است که به جرأت از آغاز تا مرحلهی ۷ بازی، چیزی شبیه به مراحل تمرینی بازی را تجربه خواهید کرد و صرفا مراحل ۸، ۹ و ۱۰ بازی هستند که چالش فکری برای شما ایجاد می کنند. خصوصیات رفتاری شخصیتها تنها بخشی از گیمپلی بازی است که به سریال ارتباط دارد؛ مثلاً آرتور بیشتر وظایف مربوط به زد و خورد را برعهده دارد و تامی با قدرت کلام، NPCهای بازی را مجبور یا متقاعد به انجام کارهای مختلف میکند. مشکل اصلی گیمپلی بازی، مربوط به خلاقیت شما در یک بازی استراتژیک است؛ در حقیقت به پایان رساندن یک مرحله فقط و فقط یک مسیر دارد که اگر در جهت درست قرار نداشته باشید، تنها راه برگشت شما بارگذاری دوبارهی مرحلهای است که شاید تا چند قدمی انتهای آن پیشروی کرده باشید. این عنوان دارای دو درجه سختی نرمال و هارد است در روش هارد تایم لاین با جزئیاتی نخواهید داشت و بیشتر باید از حافظه خودتان کمک بگیرید در بازی کالکتیبل هایی نیز وجود دارد که به شکل ساعت جیبی هستند و در طول مسیر یک مرحله می توانید آن ها را پیدا کنید.
میتوان گفت بهترین عملکرد مسترمایند، بخش گرافیک آن است؛ با وجود زاویهی دوربین ایزومتریک بازی، شما جزئیات زیادی را در طراحی فضای بازی مشاهده میکنید؛ حتی طرز راه رفتن تامی دقیقاً همان چیزی است که در سریال دیدهاید، اما اگر تصور میکنید در این بخش، بازی بدون ایراد شما را رها میکند، کاملا در اشتباهید. اگر در مرحلهای مانند بخش پایانی بازی که تعداد شخصیتها زیاد هستند، مجبور باشید با سرعت بین شخصیت ها سوئیچ کنید، انتظار آن را داشته باشید که بازیتان کرش کند و مجبور شوید تمام مرحله را از ابتدا بازی کنید!
خوشبختانه در بخش صداگذاری، هیچ ایرادی مشاهده نمیکنید چون چیزی تحت عنوان صداگذاری برای بازی وجود ندارد! قبل از شروع هر مرحله، مکالمات بدون صداگذاری برای شخصیتهای بازی و صرفا با صدای ماشین تایپ انجام میشود. وقتی که در بخش اصلی بازی هستید، موسیقی پس زمینه به حدی بی ارتباط به فضای بازی است که احتمالا ترجیح می دهید مثل من، صدای بازی را به طور کامل قطع کنید؛ زیرا تا انتهای بازی تنها صداهایی که میشنوید، افکتهای صوتی حاصل از ضرب و شتمهای آرتور، آتش گرفتن الوار توسط جان و صدای رشوه دادن عمه پالی به پلیسهای شهر خواهد بود.
در نهایت اگر از طرفداران این سریال هستید، توصیه میکنم خاطرات خوش خود را از این مجموعهی دوست داشتنی از بین نبرید؛ زیرا بازی Peaky Blinders: Mastermind یکی از بدترین آثار اقتباسی نسل هشتم به حساب میآید که فقط هدفش، جیب طرفداران سریال است.
امتیاز بازیسنتر - 4.5
4.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: جزئیات زیاد محیط با توجه به زاویهی ایزومتریک دوربین حضور بصری شخصیتهای داخل سریالنقاط ضعف: داستان و روایت درجه سه نبود دوبله برای شخصیتها کمبود مراحل چالش برانگیز کرش کردنهای پیاپی وادار کردن بازیکن به قرارگیری در یک نقطهی خاص ساختار خطی مراحل که اجازهی هرگونه خلاقیتی را از بازیکن سلب میکنداین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است