بررسی

بررسی بازی NeverDead

اینبار یکی از مغزهای متفکر پشت سری Metal Gear Solid یعنی آقای Shinta Nojiri که پیش از این با عناوین MGS 4: Guns of the Patriots و MGS: Sons of Liberty کارنامه درخشانی از خود به جای گذاشته است, سعی دارد با اجرای ایده ی “جاودانگی” در قالب یک بازی به موفقیتی که در بازی های مذکور بدست آورد, دست یابد. اما نتیجه کار بسیار بسیار دور از تفکرات وی بوده است.
Bryce Boltzmann یک اشراف زاده ی تاریخ مصرف گذشته است که 500 سال گذشته ی زندگی خود را وقف شکار شیاطین کرده است. 500 سال پیش از دنیای مدرن بازی، پادشاه شیاطین با نام Astaroth همسر برایس را جلوی چشمانش به شکل دردناکی به قتل می رساند. از آن پس برایس به ماشین شیطان کشی بی روح و کرختی تبدیل می شود که تنها دلخوشی اش شکار Astaroth و گرفتن انتقام همسرش است. در این بین وی توسط یک زن جوان با نام Arcadia همراهی می شود. Arcadia که مدتی است در سازمان NADA کار می کند مسئول فرماندهی و راهنمایی برایس است. وی پیش از برایس چند همکار شکارچی هیولا نیز داشته و ظاهراً کاملاً در کار خود خبره است.

اگر شما هم از آن دست افرادی بودید که با دیدن تریلر ها و شنیدن خبر های بازی از قابلیت های عجیب و غریب برایس هیجان زده شده بودید حتما با دیدن نسخه نهایی، ناراحت شده اید. اعضای برایس با کوچترین ضربه دشمنان از بدنش جدا میشوند. میتوانید با استفاده از قابلیت Regeneration عضو از دست رفته خودتان را بازیابی کنید یا با شیرجه زدن شاهد چسبیدن عضو قطع شده به بدنتان باشید. عذاب اصلی زمانی نازل میشود که سرتان از بدنتان جدا شده و قابلیت Regeneration نیز در دسترس نمی باشد. GrandBaby ها سریعا به سر شما حمله ور میشوند آن را میبلعدند و شما باید برای اینکه از اسیر شدن سر برایس تا ابد در بدن GrandBaby جلوگیری کنید یک دکمه خاص را در زمان مناسب بزنید. اگر به موقع این کار را بکنید سر شما با سرعت بیشتری پرتاب میشود و فاصله بیشتری با GrandBaby پیدا میکند.

صبر کنید، این تازه شروع ماجرا است! زمانی که از بدن GrandBaby خارج میشوید تا مدت معینی قابلیت Regeneration در دسترس نیست. حال تصور کنید آرکیدیا بر روی زمین افتاده، ستون هایی که از ناکجا آباد پدید آمده اند بر روی بدنتان افتاده اند و سر شما توسط GrandBaby ها محاصره شده. باگ های عجیبی که در بازی وجود دارند(مثلا گیر کردن سر شما در هیچ چیز!) مانع از لذت بردن از گیم پلی نصفه و نیمه بازی میشوند. مشکل دیگر، طراحی مراحل است. با در نظر گرفتن درجه سختی انتخاب شده،بازیکنان حدود 7 یا 8 ساعت مشغول دروکردن کردن دشمنان یکسان در محیط های یکسان هستند. تنها چیزی که شاید اندکی انگیزه ایجاد کند تعدد باس فایت های بازی است. اما در اواخر بازی مشاهده میکنید که سازندگان بدلیل کمبود ایده باس های قبلی را در مراحل جدید تکرار کرده اند! سازندگان سعی کرده اند با یک مشت ایده احمقانه گیم پلی بازی را از یک نواختی خارج کنند. درست در اوج اکشن مرحله و هنگامی منتظر کشتار موج بعدی دشمنان هستید با پازل احمقانه و خسته کننده ای روبرو میشوید! مثلا در یکی از مراحل برایس باید دست خود را از داخل کانال کولر به داخل پرتاب کرده و شروع به تیراندازی کند. مشکلات زیادی در این راه برای شما بوجود خواهد آمد. کوچک بودن بیش از اندازه کانال کولر و سیستم پرتاب ناشیانه دقایق زیادی شما را در این محیط معطل خواهند کرد. برایس در طول بازی اسلحه های گرم متفاوتی را بدست خواهد آورد. مانند:Assault Rifle,Grenade Laucher و … که در روند بازی تاثیر گذاز هستند و مبارزه با بعضی از باس های بازی را ساده تر میکنند. اما نکته عجیب این است که شمشیر برایس از ابتدا تا انتهای بازی تغییری نخواهد کرد و این خود باعث ایجاد بی انگیزگی در بازیکن میشود. اما سیستم استفاده از شمشیر بسیار جذاب و سرگرم کننده طراحی شده؛ که البته نمونه شبیه به آن را قبلا در بازی Dead Island دیده بودیم. همانند بازی نامبرده و تریلر های اولیه بازی MGS:Rising برایس میتواند با استفاده از آنالوگ راست جهت مورد نظر را انتخاب کرده و دشمن را از آن ناحیه به دو نیم تقسیم کند. اما این سیستم پس از مدت کوتاهی جذابیت خود را از دست خواهد داد. در محیط بازی دانه های قرمز رنگی را مشاهده خواهید کرد که Point های مورد نیاز برای خرید Upgrade های مختلف هستند. بیش از %50 این Upgrade ها بی استفاده هستند و تاثیری در روند بازی ندارند. پس از اینکه Upgrade های مورد نیاز را خریداری کردید باید آنها را Equip کنید. بعضی از این Upgrade ها بر حسب تاثیرشان تعداد بیشتری Slot را پر میکنند بنابراین بازیکن باید در چینش و انتخاب Upgrade های مورد نیازش سیاست های خاصی را اتخاذ کند. در نهایت باید گفت NeverDead با یک گیم پلی خسته کننده و کسل کننده در حد و اندازه بازیهای سال 2012 نمیباشد. ایده های اولیه بازی بسیار هیجان انگیز تر از نتیجه نهایی بودند.

گرافیک بازی در نگاه اول خوب به نظر می رسد, اما با پیشبرد بازی متوجه می شوید پشت این زیبایی ظاهری حقیقتی تلخ است! همانطور که پیش از این گفته شد, بازی مجموعه ای از باگ های رنگارنگ است که در جای جای بازی بازیباز را رها نمی کنند. از خودِ آرکیدیا گرفته تا دشمنان و آبجکت های بازی که همه و همه دست در دست هم می دهند تا بازیباز را از انجام آن به صورت معمولی باز دارند.

تخریب پذیری بازی از نکات مثبت بازی محسوب می شود, تقریباً هر شیء موجود در محیط می تواند با شمشیر برایس خرد و خمیر بشود, همین اشیاء پس از تخریب، عاملی می شود برای ایجاد باگ های بیشتر! از طرفی سیستم پیاده سازی تخریب پذیری بر روی آبجکت ها از هیچ الگویی پیروی نمی کند. یعنی ممکن است بتوانید یک ساختمان عظیم الجثه را با یک ضربه شمشیر درب و داغون کنید اما با همین شمشیر هزاران ضربه هم که به یک ستون ساده بزنید هیچ تغییری در آن ایجاد نشود. ( باور کنید من تأثیر این آبجکت ها بر بازی را امتحان کردم, جزء سِت پیس های مهم نیستند!). علاوه بر باگ های گفته شده, هوش مصنوعی بازی را نیز باید اضافه کرد. هوش مصنوعی دشمنان و آرکیدیا در یک کلام افتضاح است. اگر در محیطی بسته به خیل عظیمی از دشمنان برخورد کنید باید حتماً یک قرص آرام بخش در کنار خود داشته باشید. دشمنان شما برای رسیدن به شما، از سر و کول همدیگر بالا می روند و در هم می لولند. از طرف دیگر وای به حالتان می شود اگر یکی از اعضای بدنتان مخصوصاً سر، از بدن جدا شود. بازیباز در این حالت نه راه پیش دارد و نه راه پس فقط باید منتظر بمانید که آرکیدیا راه را برای شما باز کند اما به زودی متوجه می شوید که هیچ امیدی به وی نیست. آرکیدیا در بعضی مواقع نه تنها در پیشبرد بازی به شما کمک نمی کند, بلکه مانع از این کار نیز می شود. در بازی به وفور اتفاق می افتد که آرکیدیا در جلوی شما ( مثلاً بین شما و در) قرار می گیرد و نمی گذارد رد بشوید. جالب این جاست که هرچقدر هم وی را هل بدهید, شلیک کنید, بپرید و هرکاری بکنید، نمی توانید از آنجا عبور کنید.

نورپردازی بازی به خصوص در روز از معدود نکات مثبت در بازی به شمار می رود. در همان مرحله اول بازی نورپردازی به درون ساختمان تخریب شده نمایانگر این امر است. مدل سازی شخصیت های اصلی بازی بسیار خوب است و مخصوصاً برایس جزییات فراوانی را مشمول می شود, در طرف مقابل تنوع دشمنان به بیش از تعداد انگشتان دست نمی رسد.
صداگذاری بازی را فقط در صورتی می توان خوب دانست که بخواهید تنها صدایی از شخصیت ها بشنوید و بدانید که چکار باید بکنید! صداگذاری بازی به بی روح ترین شکل ممکن انجام شده است. دیالوگ ها خسته کننده و بسیار بی مزه و تلاش های Bryce برای تیکه انداختن به آرکیدیا حتّی یک لبخند کوچک هم بر لب بازیباز نمی آورد. از طرفی صداگذاری اشیاء نیز دسته کمی از شخصیت ها نداشته و گاهی می بینید که چندین شیء متفاوت در اثر برخورد ( مثلاً شمشیر ) به آنها صدایی مشابه با یکدیگر در می آورند.
بخش اعظم موسیقی بازی از آهنگ های گروه معروف سبک ترش متال یعنی Megadeth تشکیل می شود. در مراحل اولیه با شنیدن این موسیقی به هماهنگی و هیجان انگیز بودن آن پی می برید اما نکته اینجاست که این هیجان و تنوع ثابت نیست و در مراحل بالاتر کاملاً تکراری می شود.
DeverDeadبازی بود که می توانست مانند خیلی بازی های هم سطح خود ایده ای جالب را به بازیِ زیبایی تبدیل کند اما در انتها به بازی بی سر و پا و نصفه و نیمه تبدیل شد. در هر حال, این بازی را حداقل برای گذراندن اوقات فراغت در صورتی که هیچ بازی دیگری در دسترس ندارید پیشنهاد می کنم!

مجموع امتیاز - 4

4

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:
نورپردازی قابل قبول
موسیقی هیجان انگیز در اوایل بازی
نقاط ضعف:
همه چیز بجز دو مورد بالا
گرافیک بد
کلکسیون بی نظیری از انواع باگ
صداگذاری و دیالوگ های خسته کننده
داستان کم عمق و کلیشه ای

User Rating: Be the first one !

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا