بازی موزاییک (Mosaic) یکی از محصولات صنعت نوپای بازیسازی نروژ است که توسط استودیو«کریلبایت» (Krillbite) ساخته شده است. در ادامه با نقد بازی موزاییک با بازیسنتر همراه باشید.
پیشرفت جوامع بشری گذشته از جنبه مثبت و درخشان خود پیامدهایی منفی نیز در بر داشتهاست. بشر حالا به منابع و تکنولوژیهایی دسترسی دارد که در هیچ دورهای حتی خواب آنها را نیز نمیدیده است. حالا دیگر هر کسی یک گوشی پیشرفته هوشمند با هزاران قابلیت در اختیار دارد که در چشم به همزندنی میتواند او را به هر گوشه و کنار دنیا ببرد. قطعیهای موقت اینترنت به ما این درس را آموخت که گویا دیگر زندگی بدون اینترنت و گوشی هوشمند غیرممکن است.
روزمرگی کشنده
اما جالبترین نکته این است که با وجود این همه پیشرفت انسان مدرن از همیشه تنهاتر است. فناوریهای ارتباطی نو نه تنها باعث نزدیکشدن افراد نشده است بلکه از هر فرد یک موجود تنها در حصار شبکههای اجتماعی ساخته است که توهم یک زندگی اجتماعی پربار را دارد غافل از اینکه در نهایت این اوست که تنهاترین است. این زندگی مدرن بسیاری را نیز مجبور کرده تا مثل یک ماشین کار کنند تا بتوانند از عهده مشکلات متعدد این نوع زندگی بر بیایند. در این میان، شرکتهای بزرگ برای رسیدن به سود بیشتر قوانین سفت و سختی را برای کارمندان خود لحاظ میکنند. گویا حرص و طمع بشریت پایانی ندارد.
ایده اصلی بازی موزایک نقد همین سیستم است. قهرمان بازی فردی است که ما حتی نام او را نمیدانیم ولی به سرعت درگیر زندگی کسالتبار او میشویم. او مجبور است کارهایی تکراری را هر روز انجام دهد. او هر روز به زور از خواب بیدار شده، مسواک میزند، چتر خود را بر میدارد و به سمت محل کار خود راه میافتد، اما حتی خودش نیز نمیداند چرا این کارها را انجام میدهد، بیهدف و کسالتبار درگیر تکرار و تکرار و تکرار…
بازی از المانهای بسیاری برای نشاندادن عبث بودن یک زندگی این چنینی، استفاده کردهاست. گوشی شما درست مثل زندگی واقعی میتواند ساعتها شما را به بطالت بکشاند. مثلا یک بازی بر روی آن نصب است که هم اکنون در دنیای بازیهای موبایلی و در واقعیت نیز حضور دارد. این بازیها با نام «بیکار» (Idle) شناخته میشوند و معمولا همین کلمه را به عنوان پیشوند یا پسوند در نام خود دارند. شما در این بازیها هیچ فعالیت خلاقانه یا متفکرانهای انجام نمیدهید به غیر از کلیککردنهای بیانتها برای به دست آوردن امتیاز بیشتر! واضح است که این نوع بازیها در واقع یک دام برای دزدیدن بزرگترین دارایی شما یعنی زمان است.
به یاد روزهای بهتر
نمونه موجود در بازی نیز دقیقا همین کار را میکند و یادآوری میکند که اگر به فکر نباشیم و اسیر این نوع دامها که کاملا رایگان بوده و همین باعث محبوبیتشان می شود، شویم نه تنها برنده نیستیم بلکه یک بازنده تمامعیار خواهیم بود.
اما بازی موزاییک شما را در این برهوت رها نمیکند و کورسویهای امیدی نیز به سوی شما میگشاید. در بین لحاظ خموده و بیرمق هر روز، در بازی اتفاقاتی دلانگیز نیز برای قهرمان داستان میافتد که چیز جدیدی است و به کلی دیدگاه او را نسبت به زندگی تغییر میدهد. گاهی یک منظره زیبا یا یک موسیقی دلربا یا محبتی غیرمنتظره شما را از روزمرگی جدا میکند. لحظاتی درخشان و نورانی که لذتهای اصیل زندگی برای شما به ارمغان میآورند.
بازی این چنین لحظههایی را به خوبی نشان میدهد، گاهی در پس کوچه یک خیابان شلوغ و گاهی در پرواز پروانهای گمشده در هیاهوی شهر بیرحم. از پس جو غمزده بازی این صحنهها امید را در مخاطب زنده نگه میدارد. هرچه این صحنههای مثبت در بازی وجود دارد، در مقابل تکنولوژی و نماد اصلی آن یعنی کامپیوترهای پیشرفته نیز در بازی حضور پررنگ دارند که به نوعی نقش طرف منفی داستان را روایت میکنند و عامل اصلی بردگی انسانها به شمار میروند.
من خودم روزانه بیش از چند ساعت از کامپیوتر استفاده میکنم و نمیتوانم منکر تواناییهایی شوم که به واسطه آن به دست آوردهام، اما نقدم به تفکر پشت این پدیده است، تفکر صفر و یکی. احساس و عواطف در این تفکر جایگاهی ندارند و فقط باید وظیفه به نحو احسن انجام شود، درست مثل یک ماشین. اینجاست که این تفکر با سرشت پیچیده انسان دچار تداخل میشود. پیام اصلی بازی این است که اگر بیش از حد درگیر تکنولوژی و شیوههای مدرن زندگی شوی شاید نتوانی بسیاری از لذتهای اصیل و متعالی زندگی را تجربه کنی.
ارزشهایی که در زندگی واقعی نیز روز به روز در حال کمرنگتر شدن هستند در بازی به عنوان راه حل مشکل کسالتبار بودن زندگی مدرن مطرح میشوند. دوستان واقعی، خانواده، موسیقی، زیبایها و بسیاری از المانهای دیگر که جنبه مثبت زندگی را به ما یادآور میشوند.
ولی افتاد مشکلها
قسمت زیادی از نقد بازی موزاییک را صرف بحث در مورد ارزشهای روایی و اخلاقی بازی کردم چون به عنوان یک بازی، موزائیک با مشکلی عمده و غیر قابل گذشت دست به گریبان است. به نظر من مشکل اصلی بازی آن است که موزائیک اصلا یک بازی نیست. بنابر تعریف یک بازی پدیدهای است که ضمن درگیر کردن مخاطب و تعامل با او، سرگرمش کرده و او را به چالش نیز بکشد. اتفاقی که در بازی موزائیک به هیچ وجه نمیافتد. بازی از میزان زیاد و کسلکنندهای پیادهروی تشکیل شده که به یک صحنه سینمایی ختم میشوند.
شما همیشه در حال راهرفتن هستید تا پیام بعدی که تیم سازنده مایل به ارسال به شما است از راه برسد. انتقال پیام هر چقدر مثبت و کاربردی به هیچ عنوان از کارکردهای اصلی یک بازی نیست. بازی اگر بتواند باید ضمن سرگرمکردن مخاطب پیامی نیز ارائه کند. به راحتی میشد پیام بازی موزائیک را از یک رسانه غیرتعاملی مثل سینما یا تلویزیون با درصد تاثیرگذاری بسیار بیشتری منتقل کرد و من اصلا نمیدانم چه اصراری بر ساخت بازی ویدیوئی بوده است.
البته سعی شده در بخش کار در اداره یک بازی کوچک گنجانده شود که اصلا کافی نیست و نیاز بازی به سرگرمکننده بودن را مرتفع نمیکند. بازی نهایتا در 3 ساعت تمام میشود که بخش عمده آن پیاده رویهای کسالت بار است. پارادوکس عجیب اینکه بازی با ادعای نقد زندگی کسالتبار مدرن ارائه شده است اما خودش به شدت درگیر همین کسالتآوری است.
در حیطه گرافیک، بازی به خوبی موفق به تصویرکشیدن آنچه سازندگان مد نظر داشته اند، میشود و پیام بازی را از لحاظ بصری به خوب منتقل میکند. تقابل بخش شاداب و سرزنده با شهر سرد و عبوس به خوبی از طریق تصویر منتقل میشود که دست آورد تیم گرافیک بازی است و نمره قیولی میگیرد. موسیقی میتوانست نقش پر رنگتری داشته باشد چون به عنوان یکی از المانهای امید بخش در بازی معرقی شده است، ولی سازندگان از موسیقی «مینیمال» (در کمترین حالت ممکن) برای بازی استفاده کردهاند که دلیل آن برای من مشخص نیست.
به طور کلی و پس از نقد عناوین مستقل بسیار میتوانم یکی از معایب تیمهای بازیسازی مستقل را همین مشکل بازی موزاییک بدانم که به دلیل کم توجهی به بحث طراحی بازی و اهمیت آن اتفاق میافتند. بسیاری از این تیمها توسط متخصصین حوزه فنی یا هنری تشکیل می شوند و بسته به وزن هرکدام بازی نیز وزن فنی یا هنری قدرتمندی به خود میگیرد. اما مشکل جای دیگریاست. لیستی بلند بالا از بازیهای ایرانی و خارجی را میتوان بر شمرد که به دلیل همین مشکل زمین خوردهاند.
در پایان نقد بازی موزاییک باید اذعان کنم که موزائیک سعی در ارسال پیامی مثبت در باب مسئلهای تفکربرانگیز را دارد که باعث افزایش ارزش بازی میشود اما توجه نکردن به شاخصههای اصلی ساخت بازی و تولید محصولی کسالت بار و خالی از سرگرمی مقدار زیادی از این ارزشمندی را به باد داده است.
امتیاز بازیسنتر - 6
6
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: پیام تفکر برانگیز بازی گرافیک خوبنقاط ضعف: سرگرم کننده نبودن پیاده رویهای طولانی و کسالتبار کوتاهی بیش از حد بازیاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PC بررسی شده است