اینکه از چه سنی انسان خواب دیدن را شروع میکند نامشخص است اما همه ما در سنین کودکی کموبیش تجربه دیدن خوابهای وحشتناکی را داشتهایم. کابوسهایی از جنس تاریکی که با تخیل کودکانه، پیشپاافتادهترین چیزها را نیز به ترسناکترین اجسام تبدیل میکردند. (Little Nightmares)، اولین ساخته مستقل استودیوی (Tarsier)، تجسمی از همین کابوسها در دنیایی بزرگ سالانه است.
«کابوسهای کوچک» داستان دخترکی 9 ساله بنام سیکس را در سازهای اسرارآمیز بنام (The Maw) به تصویر میکشد. سیکس دختری کوچک و لاغراندام است که خود را در مکانی نامعلوم و تاریک پیدا میکند. بارانی زردرنگ او نیز نمیتواند ضعف بدنی آشکارش را پنهان کند و او برای رهایی از این شرایط چارهای جز پیشروی ندارد. در اعماق تونلها و رهگذرهای تاریکی که پشت سر میگذارد تنها یاور او فندکی است که اندک روشنایی برای او فراهم میآورد. زمانی که در تاریکی و در قلب ناشناختهها قدم برمیدارید در استفاده از همین فندک نیز ممکن است تعلل کنید. شاید در تاریکی چیزی نباشد ولی اگر خطری در کمین باشد چطور؟ آیا جرات و قدرت مواجه با آن را دارید؟ درواقع همین موضوع یکی از اصلیترین نقاط قوت بازی به شمار میرود. محیطهای بازی بسیار ابعاد بزرگی دارند و همهچیز بسیار بزرگتر از چیزی که باید دیده میشوند؛ همانطور که یک کودک محیط اطراف خود را میبیند. در این دنیای بزرگ همهچیز یک خطر بالقوه است. ولی آیا واقعاً همهچیز خطرناک است؟ بازی با اتکا به همین دیدگاه کودکانه مدام در مرز مابین خطرهای واقعی و تخیلی پرسه میزند. گاهی خطرها واقعاً خطر هستند و گاهی تخیل مطلق. ترس و اضطرابی که Little Nightmares ارائه میدهد بههیچوجه متکی به خشونت و پرشهای ناگهانی نیست بلکه ریشه در ترسهایی دارد شاید همه ما بهنوعی در کودکی تجربهشان کردهایم. ترس از تاریکی، ترس از غریبهها، ترس از گرفته شدن یا حتی ترس از زادههای قوه تخیل خودمان که چیزهایی که از آنها شناخت داشتیم را وارد دنیای ناشناختهها میکرد. سیکس در طول مسیر خود بارها از مکانهایی مثل اتاقخواب، آشپزخانه و … میگذرد. مکانهایی که آشنا هستند ولی اتمسفر کابوس وار بازی به ما القا میکند که مشکلی در پس این ظاهر آرام نهفته است. هربار که دخترک میمیرد، لحظاتی بعد و در همان نزدیکی از خواب بیدار میشود. گویی هر آنچه تا آن لحظه تجربه کرده تنها یک کابوس بوده و او دوباره در آغوش همان مکان همیشگی امن بیدار شده است. او بیدار میشود اما در کابوسی دیگر؛ کابوسی که انگار تمامی ندارد.
Little Nightmares یک پلتفرمر 2 بعدی (2.5 بعدی) است که شاید بتوان نزدیکترین نمونهها به آن را دو اثر استودیوی پلی دد یعنی اینساید و لیمبو دانست. همانند آن دو عنوان در Little Nightmares نیز بخش اعظمی از بازی را پیدا کردن مسیر، حل معما و فرار از دست خطرها تشکیل میدهد اما تفاوت اصلی در همان نگرش کودکانهای است که با آن گرهخورده است. گاهی برای پیشروی از قفسههای بزرگ کتابها بالا میروید و گاهی در دریای کفشها غوطهور میشوید. گاهی از سینک دستشویی برای بالا رفتن کمک میگیرید و گاهی از دستگیره در، برای باز کردن آن آویزان میشوید. گاهی نیز بدون هیچ دلیلی یکتخت خواب بزرگ گیر آورده و روی آن بالا و پایین میپرید و ناظر بازیگوشی سیکس میشوید. حتی صحنههای تنشزای بازی نیز حس و حال مشابهی دارند و بهنوعی تداعیگر بازیهای خردسالی هستند. از تعقیب و گریزهای اضطرابآور گرفته تا مخفی شدن زیر یک کمد بزرگ و امیدواری برای دیده نشدن. درست مثل یک قایم باشک بزرگ سالانه.
صحنههای تنشزای بازی نیز بهنوعی تداعیگر بازیهای خردسالی هستند. از تعقیب و گریزهای اضطرابآور گرفته تا مخفی شدن زیر یک کمد بزرگ و امیدواری برای دیده نشدن. درست مثل یک قایم باشک بزرگ سالانه.
سرگذشت سیکس در The Maw بسیار پرفراز و نشیب است. داستانی که در تاریکی مطلق شروعشده و به نوع دیگری از تاریکی ختم میشود. در طول این مسیر دخترک داستان از اتاقها و مکانهای متعدد و مختلفی گذر میکند. مکانهایی که مشخصاً قدمبهقدم آنها با دقت و وسواس بالایی طراحیشدهاند و گویی هریک از آنها داستان بخصوصی برای بازگو کردن دارند. این محیطها همچنین ازنظر ابعاد نیز بسیار بزرگ هستند و گاهی اوقات همین امر مشکلساز میشود. دوربین بازی حالت معلقی دارد و مدام تکانهای ملایمی میخورد. طوری که انگار شخصی سوار بر قایق از اتفاقات پیش رویش در حال فیلمبرداری است. مشکل کار آنجاست که این محیطهای بزرگ در میدان دید محدود آن جا نمیشوند و بسیاری از زمانها بازی را در ارائه دید مناسب از مسیر پیش رو ناکام میگذارد. مشکل دیگر مرتبط با دوربین اما که تقریباً میتوان گفت اصلیترین مشکل بازی نیز است، خطای دیدهای حاصل از همین زاویه دوربین است. مشکلی که در قسمتهای پلتفرمینگ خود را بهوضوح نشان میدهد. برای مثال زمانی که میخواهید پرشی داشته باشید و به خاطر همین خطای دید در محاسبات دچار اشتباه شده و مرگ سیکس را مشاهده میکنید. ازآنجاییکه سیستم چک پوینتهای بازی نیز بسیار نامتوازن است و برخی اوقات از ابتدای یک قسمت خاص شروع میکند همین مرگهای ناخواسته رفتهرفته بسیار حالت آزاردهندهای به خود میگیرند. سوای این مشکلات کنترل بازی بهخوبی طراحیشده و انیمیشنهای ظریف سیکس و کنترل سبک آن در القای حس کودکانه آن بسیار موفق عمل میکنند.
سایر المانهای بازی نیز در هرچه بهتر شدن تجربه ارائهشده بهخوبی ایفای نقش میکنند. چه صداگذاری خوب محیط باشد که گاهی با سکوت مطلق و مثلاً شنیده شدن صدای چند قطره آب فضاسازی میکنند و چه موسیقی جالبتوجه آن که با فرازوفرودهای خود علاوه بر تنظیم تن داستان، احساسات هر صحنه را نیز به مخاطب القا میکنند. هریک از این عناصر درنهایت در روایت داستان بازی اثر خاص خود را دارند. خود داستان بازی نیز برخلاف عناوین لیمبو و اینساید بااینکه قابلدرکتر و مشخصتر است ولی همچنان درها را برای برداشتهای مختلف باز نگه میدارد و درنهایت با پایانی زیبا کار خود را خاتمه میدهد.
Little Nightmares عنوانی است خاص که از دل نازیباییها، تجربهای دلنشین و تأملبرانگیز را بیرون میکشد. تجربهای درعینحال تاریک که علاوه بر روایت حکایت سیکس، کابوسهای کوچک دوران کودکی را نیز دوباره برایمان یادآوری میکند. کابوسهایی که دیگر کوچک نیستند و بزرگشدهاند.
نقد و بررسی بازی Little Nightmares بر اساس نسخه ارسالی سازنده برای وبسایت بازیسنتر نوشته شده است.
مجموع امتیاز - 8
8
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: داستان زیبا، تاریک و تامل برانگیزپایان بندی فوق العادهاتمسفر کابوس وار و در عین حال دلنشینطراحی هنری عالینقاط ضعف:مرگ های حاصل از خطای دیدی که توسط دوربین بازی حاصل می شود