بررسی بازی Inmost

درست است که درد بخشی از زندگی ما انسان‌ها به شمار می‌آید اما این بدان معنا نیست که زندگی، همان مفهوم درد باشد؛ حتی در برابر تاریک‌ترین سختی‌ها، بازهم می‌توان زندگی خوبی داشت. این دیالوگ، بخشی از صدها دیالوگ ارزشمند از یک بازی مستقل پیکسل آرت است؛ یک تجربه‌ی چهارساعته‌ی کم‌نظیر با نام Inmost.

اگرچه سازنده‌ی این عنوان Alexey Testov اذعان داشته که برای ساخت این اثر، از بازی‌هایی همچون Inside و Limbo الهام گرفته است اما از بعد روایت، قرابت زیادی با عنوان تحسین شده‌ی To the Moon دارد. شما در این بازی با سه شخصیت متفاوت بازی خواهید کرد؛ یک دختربچه، یک مرد میان‌سال و در نهایت، یک شوالیه. ارتباط این سه شخصیت، بزرگترین معمایی است که در انتهای ماجرایی پر پیچ و خم بازی Inmost به آن پی خواهید برد. موسیقی این عنوان، بخش اعظمی از سنگینی روایت را به دوش می‌کشد. در بسیاری از بخش‌های بازی، شما هستید و یک قاب پیکسل آرت بی نقص که موسیقی فوق‌العاده‌ی بازی به آن روح می‌دهد.

در ابتدای ماجرا، شما خود را در قالب یک دختر بچه در یک اتاق مشاهده خواهید کرد. در ادامه به طرز عجیبی متوجه می‌شوید که این شخصیت، از پدرش می‌ترسد و مادرش به او اعتنایی نمی‌کند. در بخش دوم، مرد میان‌سالی را می‌بینید که در پایین یک قلعه‌ی مخروبه، تلاش می‌کند تا از چنگال موجودات سیاه‌رنگی که او را احاطه کرده‌اند، فرار کند و در نهایت در بخش سوم، شوالیه‌ای را مشاهده خواهید کرد که شمشیر به دست، موانع سر راه خود را از پیش‌رو برمی‌دارد. این چرخه تا انتها بارها و بارها تکرار می‌شود و هر چه در داستان این سه نفر پیش می‌روید، متوجه ارتباط بیشتری بین آنها خواهید شد.

از بعد قصه‌گویی محیطی، اجسامی شبیه به کاغذ نیز راهنمای درک داستان هستند و در کنار آن‌ها، یک NPC قصه‌گو هم وجود دارد که برای فهمیدن هرچه بهتر داستان‌هایش، باید نقطه‌های سفیدرنگی را که به آنها «درد» (pain) می‌گوییم، به دست بیاورید. قصه‌گوی داخل بازی Inmost، در ازای دریافت آن‌ها، داستان‌های عجیب و غریبی روایت می‌کند که در نهایت، متوجه ارتباط آن‌ها به خط اصلی ماجرا خواهید شد. نکته‌ی خارق‌العاده‌ی ماجرا آن‌جاست که از گرافیک تا موسیقی و یا دیالوگ‌های این عنوان، همه‌چیز به صورت استعاری بیان می‌شود. از این‌رو برای فهم این اثر، بعد از یک بار تمام کردن آن، باید دوباره آن را تجربه کنید و از آن‌جا که این تجربه‌ی مجدد برای کشف حقیقتی است که در دل ماجرای این عنوان نهفته شده، نه تنها کسل کننده نیست بلکه با شوق بیشتری به آن می‌پردازید.

هرکدام از شخصیت‌ها، گیم‌پلی مخصوص به خودشان را دارند؛ برای مثال شوالیه، قابلیت جنگیدن را دارد ولی دو شخصیت دیگر، از چنین امکانی برخوردار نیستند. به صورت کلی Inmost یک پازل پلتفرمر با اندکی چاشنی ترس است. طراحی معماهای بازی، نه آن‌قدر ساده است که لذت حل معما را از گیمر بگیرد و نه آن‌قدر سخت که گیمر را خسته کند. وجود میان‌برهای به موقع و تغییر مداوم از شخصیتی به شخصیت دیگر نیز از خسته‌کننده شدن بازی جلوگیری می کند.

صداگذاری و گرافیک بازی Inmost دو ستون اساسی در روایت این عنوان به شمار می‌آیند. پیکسل آرت بازی در قاب تصویر، چیزی فراتر از چیدمان چند پیکسل در کنار همدیگر است. بعضی از انیمیشن‌های بازی به حدی جزئیات دارند که مدام از خود سوال می‌کنید که چطور در قالب پیکسل آرت، چنین تصویری به نمایش درآمده است؛ برای مثال در صحنه‌ای از بازی که شوالیه به گوشه‌ای پرتاب می‌شود و روی زمین غلت می‌خورد، جزئیات بصری این اتفاق به شدت قابل توجه است و همین مسئله باعث شده که تصویر، همگام با موسیقی بازی به قصه‌گویی بپردازد. در القای اتمسفر ترس در بازی نیز می‌توان گرافیک پیکسل آرت بازی را یکی از دلایل ایجاد این اتمسفر دانست. موجودات ترسناک دنیای بازی Inmost چه در نحوه‌ی حرکت کردن و چه از لحاظ شمایل ظاهری، با جزئیات خاصی طراحی شده‌اند و حتی محیط بازی نیز از این قاعده مستثنی نیست. کافی‌ست در راهروی نمناک و پر از تارهای عنکبوت در حال فرار باشید تا سنگینی شخصیت خود را در هنگام دویدن احساس کنید و این حس، صرفاً به وسیله‌ی پیکسل‌آرت و به سادگی به شما القا می‌شود.

صداگذاری بازی در برخی از قسمت‌ها فراتر از یک اثر مستقل به نظر می‌آید؛ به عنوان مثال در صحنه‌ای که دختربچه، داخل پیانو پنهان شده، شما با یک موسیقی پیانو در پس‌زمینه مواجه خواهید بود که محیطی آرام را برای شما به تصویر می‌کشد اما به محض اینکه از پیانو خارج می‌شوید و روی کلاویه‌های پیانو می‌افتید، افکت صدای پرت شدن شما روی پیانو باعث می‌شود در جایتان میخکوب شوید. در ابتدای بازی اشاره می‌شود برای درک بهتر دنیای Inmost از هدست استفاده کنید. این حس را زمانی بیشتر درک می‌کنید که در حال کندوکاو محیط زیر باران باشید. صداگذاری قطرات باران طوری است که به خوبی نمناک بودن محیط را به شما القا می‌کند. در طول سه بار تجربه‌ی این عنوان روی سوئیچ، هیچ افت فریم یا لگی را مشاهده نکردم و تنها جایی که بعضی اوقات آزاردهنده می‌شد، انیمیشن کُند پرش‌ها در بخش پلتفرمینگ بود. زمانی که با مرد میانسال بازی می‌کنید، یکی از حرکت‌هایی که در اختیارتان قرار دارد، پرش کردن از پلتفرمی به پلتفرم دیگر است و این کُندی انیمیشن در هنگام پریدن، گاهی باعث مرگ کاراکتر اصلی می‌شد. البته چک‌پوینت‌های به جا مانع از این می‌شد که این ایراد، زیاد به چشم بیاید.

شاید این عنوان در ظاهر، یک عنوان چهار ساعته‌ی ۱۵ دلاری باشد اما در واقع، بازی Inmost یک تجربه‌ی منحصر به فرد از قصه‌گویی است که برای فهم لحظه به لحظه‌ی آن، مجبور هستید با شوق و ذوق فراوان، بارها آن را تجربه کنید تا به رمز و راز داستان آن پی ببرید.

امتیاز بازی‌سنتر - 9

9

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت:  داستان مرموز با پایانی شوکه کننده انیمیشن‌های دقیق و پر از جزئیات  موسیقی تاثیرگذار که در القای بار داستانی نقش اساسی دارد  گیم‌پلی متنوع که سلایق مختلفی را اعم از پلتفرمر و اکشن در بر می‌گیردچک‌پوینت‌های به‌جا و نزدیک به هم  طراحی معماهای منطقی که ریتم قصه را به هم نمی‌ریزدنقاط ضعف: انیمیشن پرش برای یکی از کاراکتر‌های قابل بازی، گاهی اوقات دردسرساز می‌شوداین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم Nintendo Switch بررسی شده است

User Rating: 4.68 ( 4 votes)
خروج از نسخه موبایل