زمین، هزاران سال بعد از نابودی تمدن آنچه مال خود است را طلب کرده. ویرانههای تمدن فراموش شده، منزلگاه قبایل انسانها است که به شیوهای بدوی سعی در زنده ماندن دارند و این بار در این راه نه به جنگ با حیوانات درنده بلکه به جنگ با ماشینها میپردازند. ماشینهایی که از منبعی ناشناس سر برآورده و سعی در کشتن و نابودی انسانها دارند. در میان این کشمکشها، دختری به نام Aloy که در کودکی به دلایل نامشخص از قبیله رانده شده، تنهاامید نجات نسل بشر است و پاسخ سوالهایی که در ذهن او جریان دارد، کلید ماجرا است.
همه چیز از یک سقوط ساده آغاز شد. زمانی که Aloy به داخل خرابههای تمدن قدیمی افتاد و با دستگاهی به نام Focus آشنا و پنجرهای تازه به دنیای بدوی که در آن زندگی میکرد باز شد. این دستگاه وی را قادر ساخت تا نادیدهها را دیده و ناشنیدهها را بشنود و وقتی زمانش فرا رسید، راهی سفری برای فهمیدن گذشته خود و رمز و راز وجود ماشینها شود. دنیای هورایزن (Horizon) دنیایی غنی از شخصیتهای متنوع است؛ شخصیتهایی اکثرا دوستداشتنی و بعضا نفرتانگیز. اینکه چگونه با این شخصیتها تعامل داشته باشید به عهده خود شماست ولی تصمیماتی که در طول بازی میگیرید، تاثیر چندانی در روند داستان سرایی ندارد. سیستم دیالوگها بی شباهت به سری بازیهای Mass Effect نیست ولی با عواقب بسیار کمتر. در طول بازی دقایق زیادی را صرف صحبت کردن با NPCها میکنید که اکثرا نکته خاصی از داستان بازی را بازگو میکنند. نیمه ابتدایی بازی، صرف آشنایی بازیکن با ماهیت کلی داستان و طرح سوالهایی برای جواب دادن میشود و نیمه دوم آن، به خوبی جواب سوالهای مطرح شده را میدهد. ولی زیبایی داستان نه به شخصیتهای مثبت و منفی آن است، نه به تصمیمات Aloy و نه به روایت داستان؛ زیبایی داستان بازی به این است که ما سیر بلوغ شخصیتی یک کاراکتر را از کودکی تا جوانی میبینیم. اینکه چطور Aloy بعد از اینکه تکنولوژی را به عنوان بخشی از خود قبول میکند، از یک کودک غارنشین به یک دختر جوان بالغ و مسوولیت پذیر تبدیل میشود که به سادگی زیر بار مسوولیت سنگین نجات بشریت شانه خالی نمیکند.
هرچقدر هم داستان بازی زیبا باشد اما جایی که هورایزن واقعا میدرخشد، گیمپلی بی نظیر و مبارزات نفسگیر آن است. تقریبا از نیمه دوم بازی به بعد، تک تک مبارزات بازی هر کدام یک باس فایت محسوب میشود! بر خلاف سایر بازیهای جهان باز که با کشتن دشمنان در مسیرهای پیش رو به راحتی XP کسب میکنید، انجام این کار در هورایزن به این راحتیها هم نیست. مبارزه با هر کدام از دشمنان، یک استراتژی خاص میطلبد و مبارزه با تقریبا بیش از نیمی از دشمنان، چندین دقیقه طول میکشد. ولی حس رضایتمندی پس از شکست دادن یک Stormbird بعد از یک مبارزه نفس گیر 5 دقیقهای، حسی است که در کمتر بازیای تجربه خواهید کرد.
استودیو گریلا گیمز برای هرچه بیشتر دخیل کردن استراتژی به مبارزات، سیستم جالبی طراحی کرده است. سلاح اصلی Aloy تیر و کمان اوست. هر تیر دارای دو مشخصه اصلی است؛ Damage و Tear. اولی میزان آسیبی است که به دشمن وارد میکند و در نتیجه از خط سلامتی او میکاهد. دومی آسیب زیادی به دشمن وارد نمیکند ولی محلهای آسیبپذیر دشمنان با این نوع تیرها، زودتر در معرض دید قرار میگیرد و کار را برای وارد کردن بیشترین آسیب، راحتتر میکند. از طرفی بُعد دیگری از مبارزات، تلهها هستند. استفاده از تله در حین مبارزات کار سادهای نیست چون امکان ایستادن در یک مکان برای مدت طولانی وجود ندارد و همچنین پیش بینی مسیر حرکت دشمنان چندان ساده نیست ولی با کمی تمرین، قبل از درگیر شدن با دشمنان اگر باهوش باشید با تلههایی که در اختیار دارید میتوانید نتیجه مبارزه را به سادگی به نفع خود تغییر دهید. فقط باید توجه داشته باشید که هر دشمن در برابر یک نوع خاص از حملات آسیب پذیری بیشتری دارد. به عنوان مثال بدن Snapmaw آسیبپذیری بیشتری نسبت به آتش دارد در صورتی که محفظههای پشت او به تیرهای پاره کننده و کیسههای یخ زیر گلویش به همه نوع تیر حساس است. این گستردگی ویژگیهای دشمنان سبب میشود که قبل از درگیر شدن با هر دشمن، به مطالعه رفتار و نوع حملات آنها برپدازید تا استراتژی مناسب برای درگیری را پیدا کنید.
البته همیشه بهترین استراتژی فرار است! Aloy تواناییهایی ابتدایی برای مخفیکاری دارد. هر چند این مورد به پنهان شدن در علفهای بلند خلاصه میشود ولی برای فرار از دست ماشینهای کشتار راه حل مناسبی است. با وجود اینکه اکثر سلاحهای بازی به نوعی بی صدا محسوب میشوند و این ذهنیت ایجاد میشود که زمینه فوقالعادهای برای خلق یک سیستم مخفیکاری مناسب فراهم است اما سیستم مخفیکاری بازی عمق زیادی ندارد و دست بازیکن را برای پیشروی طولانی مدت باز نمیگذارد. در این زمینه هوش مصنوعی نه چندان خوب انسانها نیز مزید بر علت میشود تا در اکثر مواقع، بعد از کشتن مخفیانه چند نفر، تمام کمپ از حضور شما خبردارد شوند. هوش مصنوعی در هنگام مبارزات بسیار خوب عمل میکند ولی در پیشروی مخفیانه متزلزل است. به عنوان مثال اگر دشمنی را بکشید و نگهبان دیگری برای یک لحظه جنازه را ببیند، حتی اگر در همان لحظه شخص را با یک تیر هدشات کرده و بکشید، ناگهان تمام کمپ، از نزدیکترین شخص تا دورترین آنها شروع به حرکت به سمت شما میکنند و این سوال ایجاد میشود که این نگهبان، چگونه به همه آنها خبر داد! پیشنهاد ما این است که از پیشروی مخفیانه, برای عبور از میان دستههای ماشینها استفاده کنید و وقتی با گروه انسانها مواجه میشوید، به تیر و کمان خود اعتماد کنید.
اگر به خوبی تمرین کنید، تیر و کمان به عنوان سلاح اصلی بازی تقریبا قابلیت مقابله با هر دشمنی را دارد. تیر و کمانها به سه دسته Sharpshot Bows، Hunter Bows و War Bows تقسیم میشوند که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارد. به عنوان مثال SB به نوعی حکم اسلحه تک تیرانداز در بازیهای شوتر نظامی را دارد؛ سرعت کم ولی قدرت صدمه بالا. در حالی که HB که سلاح استاندارد بازی است، دارای سرعت بالا و قدرت صدمه متوسط است. ترکیب SB و یکی از اسکیلهای بازی که به Aloy این توانایی را میدهد که همزمان سه تیر به سمت هدف شلیک کند، حتی قدرتمندترین دشمنان را هم به زمین میزند.
با تمام امکاناتی که تیر و کمانها برای شما فراهم میکنند ولی باید گفت باز هم به تنهایی کافی نیست. در کنار آن، استودیو سازنده سلاحهایی با مکانیزمهای جالب و نوآورانه نیز طراحی کرده است. یکی از دلفریبترین آنها سلاحی است به نام Ropecaster که با پرتاب نیزههایی که به سیم فلزی وصل است، دشمن را میخکوب میکند و این اجازه را به شما میدهد که برای چند لحظه در مبارزه وقفه ایجاد کنید؛ حال میتوانید نقاط حساس بدن رباتها را هدف قرار دهید تا آسیب بیشتری وارد کنید یا حتی میتوانید به ربات غول پیکر نزدیک شوید و با ضربات نیزه خود حمله کنید. مبارزات با نیزه به هیچ وجه عمق مبارزه با تیر و کمان را ندارد و تمرکزی هم روی آن نیست، هرچند میتوانست بهتر باشد. اصلیترین کاربرد نیزه برای هک کردن رباتها و کشتن بی سر و صدای دشمنان بازی است و روی درگیریهای تن به تن مانور زیادی داده نمیشود.
یکی از مواردی که باعث میشود هورایزن در دسته بازیهای نقشآفرینی نیز جای بگیرد، سیستم کرفتینگ بازی است. دنیای هورایزن مملو از آیتمهایی است که بدست آوردن آنها برای پیشروی در گیمپلی ضروری است. درختچههای کوچک برای ساختن تیر، گیاهان دارویی برای ساختن محلولهای سلامتی و انواع تلهها، سنگهایی با قدرتهای خاص که برای Modify کردن لباس و اسلحههای بازی مورد استفاده قرار میگیرد و انبوهی آیتم دیگر که همه در قسمت کرفتینگ با یک مکانیزم ساده ولی پرجزییات کنار هم قرار گرفتهاند. آپگرید کردن سلاحها و لباسها در کنار استفاده درست از محلولها و تلههای ساخته شده در کنار استفاده از تیر و کمان، رمز موفقیت در مبارزه با رباتهای غول پیکر بازی است.
با هک کردن بعضی رباتها و به نوعی اهلی کردن آنها، Aloy قابلیت این را دارد که پشت آنها سوار شود. این کار برای طی کردن مسافتهای نسبتا طولانی بازی، به خاطر مپ بسیار بزرگ آن بسیار حیاتی است. در غیر این صورت با توجه به اینکه قبل از پیدا کردن کمپهای آتش که برای ذخیره کردن پیشروی بازی استفاده میشود، امکان Fast Travel وجود ندارد، باید کل مسیر را پیاده طی کنید که به خاطر وجود خطرات بسیار زیاد در دنیای هورایزن، هیچ تضمینی وجود ندارد که سالم به مقصد برسید. در ابتدا Aloy توانایی هک کردن همه رباتها را ندارد. ماموریتهایی در بازی وجود دارد تحت عنوان Cauldron که حکم دانجنهای بازیهای نقشآفرینی را دارد. در این مکانها Aloy میتواند دانش مورد نیاز در مورد هک کردن رباتهای جدید را بیاموزد.
محیطهای بسیار بزرگ، تفکیک ماموریتها به بخشهای اصلی و فرعی و جانبی، سیستم کرفتینگ، آپگریدهای پر تعداد برای Aloy و سلاحهای وی، لباسهای گوناگون با کاربردهای مختلف، سیستم Experience و Skill Treeهای متنوع همه و همه این سوال را ایجاد میکند که عنوان Horizon: Zero Dawn آیا یک اکشن/ادونچر است یا یک نقش آفرینی؟ پاسخ این سوال چندان ساده نیست ولی هورایزن قطعا یکی از عناوینی است که خطوط فرضی که این سبکها را از هم جدا میکند را کمرنگتر از همیشه کرده است. محیطهای بازی برای یک عنوان اکشن/ادونچر غنی است ولی برای یک نقشآفرینی کم محتواست. به عبارتی دیگر کسی که به هدف بازی کردن یک اکشن/ادونچر پا به دنیای هورایزن میگذارد نه تنها ناامید نمیشود بلکه ممکن است از تعداد زیاد کارهایی که میتواند انجام دهد خسته نیز شود. ولی از طرف دیگر، کسی که به امید تجربه یک نقشآفرینی امیدوارکننده پا به این دنیا بگذارد، ممکن است از کمبود محتوای بازی آزرده خاطر شود.
تم اصلی موسیقی بازی یکی از گوشنوازترین ملودیهایی است که در بازی شنیده میشود. Joris de Man آهنگساز کیلزون و کیلزون 2 بار دیگر به گریلا بازگشته تا با موسیقی جادوییش ما را در دنیای هورایزن همراهی کند. De Man و تیم همراهش رسالت خود را به خوبی انجام داده است و موزیک بازی، حس تعلیق در هنگام مبارزات و حس تنهایی در ماجراجویی Aloy را به خوبی به بازیکن القا میکند. هر چند صداگذاری بازی در بعضی مواقع با باگهای ریزی مواجه میشود از جمله تداخل صدای دشمنان بازی در هنگام دیالوگهای Aloy که کمی آزاردهنده است ولی صداپیشگی شخصیتها جای بحثی را باقی نمیگذارد.
استودیوی گریلا گیمز همیشه با گرافیک فوقالعاده بازیهایش شناخته میشود. این بار باید گفت این استودیوی هلندی پا را فراتر از همیشه گذاشته و چیزی ورای تصور خلق کرده است. جلوههای بصری خلق شده توسط گریلا، بی شک یکی از بهترینهای Open World است، اگر نگوییم بهترین. محیطهای بی نهایت بزرگ که بدون کوچکترین بارگذاری قابل دسترس است، تنوع خارقالعاده محیطهای بازی، ترکیب استادانه طبیعت و تکنولوژی، انیمیشنهای نرم و روان که بسیار پرجزییات کار شده، چرخه شبانه روزی همزمان و ترکیبش با آب و هوای متغیر باعث میشود هر منطقه از بازی که به آن وارد میشوید برای شما حس تازگی داشته باشد و از تماشای آن خسته نشوید. وارد شدن به مباحث تکنیکی در این بخش، از حوصله مطلب خارج و خود نیازمند یک مقاله جداگانه است ولی Zero Dawn یکی از زیباترین تابلوهای نقاشی است که به واسطه بازیهای ویدیویی خلق شده است که چشم از دیدن آن هیچگاه خسته نمیشود.
در دورانی که بازیهای ویدیویی بیشتر شبیه یک صنعت شده است تا یک هنر، دورانی که استفاده از یک فرمول موفق، دوباره و دوباره نه تنها امری نادرست تلقی نمیشود بلکه به رمز موفقیت ناشرین و استودیوهای تحت امر آنها بدل گشته است، استودیوی هلندی Guerrilla Games فرمول موفق خود در کیلزون را رها کرده و ریسک ساخت یک اکشن-ادونچر/نقشآفرینی در یک دنیای پسآخرالزمانیِ تحت سلطه ماشینها را قبول میکند و نتیجه کار، سوای اینکه آیا ایرادی دارد یا خیر، واقعا ارزشمند و قابل تقدیر است. Horizon: Zero Dawn یک نوآوری جدید در ویدیوگیم نیست ولی عنوانی است که به ما یادآوری میکند مهم ایده جدید نیست، اینکه این ایده را به کجا برسانید مهم است.
مجموع امتیاز - 9
9
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: مبارزات بسیار پیچیده و نفسگیر است و شما را وادار به چیدن استراتژی مناسب میکندرباتها زیبا، پرجزییات و نوآورانه طراحی شدهاند سیستم کرفتینگ بازی پیچیدگی بیجا ندارد و بسیار کاربرد سادهای دارد انیمیشنهای Aloy بسیار نرم، روان و زیبا از آب در آمده است جلوههای بصری بازی، یکی از بهترین نمونههای خلق شده در این نسل است که بدون افت فریم اجرا میشود توجه به جزییات در جای جای بازی مدهوش کننده است انیمیشنهای صورت شخصیتها بسیار طبیعی و زیبا کار شدهاند حس حماسی مبارزات در تمام طول بازی حس میشودAloy یکی از بهترین شخصیتهای نوظهور این نسل استنقاط ضعف:هوش مصنوعی در مورد انسانها متزلزل عمل میکند مبارزات تن به تن با نیزه میتوانست بهتر باشد