زمانی که نام «اچ پی لاوکرفت» را میشنویم، چه چیزی را در ذهن خود تصور میکنیم؟ موجودات دهشتناک که خارج از مرزهای تصور بشریت هستند، شهرهایی نیمهویران با ساکنانی دیوانه که به دنبال بیدارکردن این هیولاها، تلاش میکنند، و شاید هم توصیفات ادبی و عمیق خود لاوکرفت که به خوبی شدت ترس داستان و پیچیدگیهای ذهن خود را به خواننده القا میکند. ادبیات لاوکرفتی که از آن با نام «ترس کیهانی» یاد میشود، در صورت پیادهسازی درست، وجههای بسیاری دارد که از طریق آنها خواننده را جذب خود کرده و تا پایان نیافتن آخرین رمان او را از جادوی گریبانگیر خود رها نمیسازد. المانهای تاثیرگذار در یک داستان لاوکرفتی بسیار هستند و درواقع، همانند باطن همواره در حال تغییر شخصیتهای اصلی قصههای مورد اشاره، پاسخهای گوناگونی برای سوال «چه چیزی شما را به لاوکرفت جذب میکند؟» وجود دارد. با این حال، تنها یک ژانر است که به هیچوجه نمیتوان آنرا در کنار داستان موجوداتی که به دنبال تبدیل اذهان انسانها به بردههای انتزاعی هستند قرار داد، و آن، کمدی است. آیا میتوان سبکی را که اساسا بر مبنای ترس ابدی بشر از ناچیزی خویش در برابر کیهان عظیم ایجاد شده است و ریشههای بسیار عمیقی در فلسفه و دردهای آن دارد، به نحوی خندهدار کرد؟ برای پاسخ به این سوال به استودیو Stuck in Attic سلام کنید؛ شرکتی متشکل از 2 دوست رمانیایی که از ترنسلوانیا (بله، همان زادگاه دراکولا) Gibbous – A Cthulhu Adventure را وارد بازار کردهاند. اثری که با تعدادی لطیفه، داستانی دوستداشتنی و مقداری چاشنی «دیزنی» نه تنها کمدی را وارد ترس کیهانی میکند، بلکه تبدیل به یکی از بهترین بازیهای مبتنی بر آثار لاوکرفت در سالهای اخیر نیز میشود.
«باز» دانشجویی ساده است که زندگی خود را با شغلی نیمهوقت در کتابخانه عمومی شهر «دارکام» میگذراند، وی را از هر لحاظ میتوان یک پسر معمولی در نظر گرفت که فردایش را با مزد امروزش میگذراند و تنها دلخوشیاش در دنیا، گربه سیاهی است از آن نگهداری میکند. اما زمانی که یک کارآگاه خصوصی (همانند تمامی داستانهای لاوکرفت) وارد کتابخانه شده و از او سوالاتی عجیب در مورد کتابی جادویی میپرسد، زندگی او تغییر میکند و با زبان باز کردن گربه بیگناهش، درمییابد که باید واردی ماجرایی بسیار بزرگ شود، ماجرایی که شاید نابودی جهان را در پی داشته باشد. البته با توجه به وضیعت کنونی دنیا، شاید نابودی مطلق آن توسط خدایانی که هزاران سال را در خوابی ابدی سپری کردهاند چندان هم ایده بدی نباشد، پس نجات سیاره را تا حدی کنار میگذاریم و ماموریت حماسی باز را با هدف تبدیل دوباره «پیشی» به گربهای لال که نمیتواند به انسانها توهین کند آغاز مینماییم.
اولین نکتهای که به هنگام رویارویی با داستان نچندان ساده Gibbous – A Cthulhu Adventure به چشم میخورد، تبحر و احاطه بسیار خوب سازندگان بر روایتهای لاوکرفت است.پیادهسازی یک ساختار روایی در ژانری که فاصلهای عمیق با کارهای معمولتر چنین داستانهایی دارد هدفی نیست که به آسانی بتوان به آن رسید و نیاز به تحقیقات گسترده در هر دو طرف دارد. بر همین اساس کاملا مشخص است که توسعهدهندگان، آشنایی بسیار خوبی با ادبیات اسوه خود داشتهاند و این مورد را میتوان در قدم به قدم عنوان دید. از نامهای شهرهای درگیر که واروواژههایی از Arkham و Innsmouth، دوتا از معروفترین شهرهای برخواسته از تخیل لاوکرف، هستند تا اشارههای متعدد به آثار مرتبط و حتی نامرتبط، نشانگر این موضوع است که این تیم دونفره در زمان خود کتابهای بسیاری مطالعه کردهاند و یا جتسجوگرهای فوقالعادهای هستند و توانستهاند زینت لاوکرفت را وارد محصول خود کنند.
البته مشخص است که تنها داشتن درکی درست از یک موضوع، شما را به نویسندهای قهار تبدیل نمیکند و خلاقیت، جوهره کار است. خوشبختانه از منظر استقلال نیز اثر مورد نقد، داستانی مناسب را ارائه میدهد و علاوه بر آن، به خوبی نیز با اتمسفر تاریکتر لایه پایینتر خود خو میگیرد.اهداف بلند مدت و مکانهای جدید با روندی صحیح معرفی میشوند، به طوری که هیچگاه کاربر را با تکرار خود خسته نمیکنند و یا آنقدر زودگذر نیستند که نتوان هیچ دلیلی برای حضور آنها یافت. با این حال المانهای روایی کاملا هم مشخص نیستند و بسیاری از آنها همواره هالهای مرموز و گیج کننده پیرامون خود دارند؛ اسرار مورد اشاره بعضا حتی تا آخرین لحضه تجربه نیز حل نمیشوند و تعدادی همانند میوهای که بالای سر، اما دور از دسترس قرار دارد، مخاطب را با چالش میکشند. چنین رویکردی مطمئنا یادآور داستانهای لاوکرفت است که در طول آنها بسیاری از موضوعات مطرح شده، اما بدون توضیح باقی میمانند. به همین دلیل از این منظر طرفداران داستانهای ترس کیهانی بدون شک از دست یازیدنهای مکرر Gibbous – A Cthulhu Adventure به دیگر بخشهای جهان خود لذت خواهند برد.
اما اگر مقداری از قسمت مرتبط به ادبیات بازی خارج شده، و روایت را عنصری از ژانر در نظر بگیریم، به کاراکترپردازی میرسیم. درواقع شخصیتهای حاضر در یک عنوان ماجرایی اشاره و کلیک حتی شاید مهمتر از خود آرک روایی آن باشند، زیرا همواره در مقابل بازیکن قرار دارند و وی در طول کل ماجرای خود، همیشه در حال مواجهه با آنها است. کاراکترهای حاضر در داستان در دست همگی دوست داشتنی، عمیق و به طور هیجان انگیزی سرگرم کننده هستند. از پیشی گربه گرفته که ستاره قصه و اصلیترین نقشآفرین آن است تا باز و «دان» که هرکدام بخشی از بازی را پیش میبرند، همگی مورد پسند واقع میشوند و به همین دلیل نیز سپری کردن وقت با هیچکدام از آنها حوصلهسربر نمیشود.جوکهای بیان شده نیز کاملا هماهنگ با تیپ شخصیتی این افراد است و با توجه به آنکه هرکدام از آنها نماینده یک دسته از شخصیتهای پرکاربرد داستانی هستند (چنین پیادهسازی عمدی و در جهت افزایش بار طنز بوده است)، لطیفههای مذکور هیچگاه خارج از محتوا به نظر نمیآیند و در اغلب اوقات خندهدار هستند. البته انتقاداتی نیز برای بخش شخصیتپردازی وجود دارد، اول آنکه پیشی، به عنوان یکی اصلیترین کاراکترهای حاضر در روایت، تنها در ماموریتهای آخر آن نقش لاوکرفت پسند خود را به دست میآورد و زیر نورافکن صحنه قرار میگیرد. با توجه به نقش پررنگ وی در داستان و همچنین اهمیت بلاشک گربهها در داستانهای ترس کیهانی، انتظار کاراکتری عمیقتراز این گربه دوست داشتنی داشتیم. علاوه بر گربه، برخلاف اهداف داستانی، کاراکترهایی که بسیار سریع وارد داستان شده و از آن خارج میشوند پرتعداد هستند، به طوری که تعدادی از آنها با وجود آنکه در رده دوم اهمیت قرار دارند، بازهم بدون توضیحی مشخص وارد روایت شده و به صلاحدید سازندگان از آن خروج میکنند که ممکن است مقداری شکبرانگیز و غیرمنطقی باشد. البته به لطف صداگذاری بسیار خوب، حتی افراد کمارزشتر نیز باورپذیر بوده و سروکله زدن با آنها لذتبخش است، با این حال پس از اتمام بازی، این حس را خواهید داشت که کاش موارد بیشتری از چند شخصیت دستگیرم میشد.
از منظر گیمپلی، با اثری کاملا استاندارد روبرو هستیم که برخلاف بخش روایی و بصری خود، با وجود داشتن المانهای مناسب و سرگرمکننده، خیلی از مرزهای تعیین شده توسط دیگر آثار تخطی نمیکند. پازلهای مورد ارائه بیشتر از آنکه معماهایی ثابت باشند، سرعتگیرهایی محیطی هستند که با ترکیب درست آیتمها و اعمال آنها از پیش رو برداشته میشوند. در تضاد با محصولات کلاسیک سبک ماجرایی اشاره و کلیک، آیتمها و به طبع آن پازلهای Gibbous – A Cthulhu Adventure به راحتی پیدا میشوند و در پس حدودا هیچکدام از آنها مانعی عجیب و موذی وجود ندارد. استفاده آنها نیز دقیقا بر اساس منطق انسانی است و شاهد ترکیباتی عجیب و دیوانهوار نیستیم. درواقع همین منطق در پازلها است که از یکسو پیشروی در داستان را لذتبخش میکند، اما از سوی دیگر بازی را برای طرفداران قدیمی ژانر به شدت ساده مینماید. حس یافتن آیتمی جدید و درک طرز استفاده صحیح از آن، بسیار لذتبخش است و قرار گرفتن صحیح و دقیق در نقش یک کارآگاه را به خوبی القا میکند. اما این حس کاملا تصنعی است و در واقع سازندگان، تنها باور حل مسئله را به مخاطب ارائه میدهند و نه فارغ آمدن واقعی بر مشکلات را.البته چنین رویکردی در تمامی پازلها وجود ندارد و اندکی از آنها، برای دقایقی هم که شده دست مخاطب را از ماوس کشانده و مغز را به کار میاندازند، با این حال بخشهای مذکور در اقلیت هستند. به طور کلی این اثر حداقل در بخش حل معما پروسهای استاندارد را دنبال میکند و با وجود لذتبخش بودن فائق آمدن بر مشکلات و پیشروی، نباید از آن انتظار یک تجربه فکری مطلق را داشت و بهتر است آنرا چاشنی یک داستان بسیار خوب دانست.
یکی از نکات جالب، وجود تعداد زیادی نقطه قابل تعامل (Point of Interest) در محیط است که بازیکن میتواند با بررسی آنها جزئیات بیشتری در مورد جهان لاوکرفت و همچنین داستان دریابد. بعضی از این نقاط به نحوی مرتبط به معماها و یا بخش اصلی روایت هستند، اما بسیاری نیز تنها برای عمق بخشیدن به محیط و همچنین تقویت اتسمفر و طنز بازی ایجاد شدهاند. به طور مثال گوش دادن به یک برنامه رادیویی 15 دقیقهای با اینکه هیچ دلیل داستانی ندارد و موجب حل معمایی نمیشود، اما بسیار جذاب است و شما را با گوشهوکنار شهرهای مرتبط (و همچنین Game of Thrones) آشنا میکند. درواقع این نقاط تعامل به نحوی همانند ماموریتهای جانبی بازی عمل میکنند و پس از مدتی دستیابی به رازهای آنها تبدیل به یکی از اهداف تجربه Gibbous – A Cthulhu Adventure میشود و با توجه به لطیفهها و اطلاعات سرگرمکننده پشت اکثر آنها، کم پیش میآید که از صرف زمان خود برای گوش دادن به رادیو یا شنیدن افسانهای کهن پشیمان شوید.به طوری که این محتوا میتوانند مدت زمان تجربه بازی را حتی تا پنج ساعت افزایش دهند.
شاید قابل توجهترین بخش عنوان مورد نقد، طراحی گرافیکی آن باشد. این ماجرای لاوکرفتی را میتوان یکی از زیباترین و خوشایندترین آثار مستقل ساخته شده تاریخ دانست.توسعهدهندگان برای خاص کردن محصول خود، از کارتونهای قدیمی دیزنی الهام گرفتهاند و ویژگیهای بصری آنرا با روایت مورد نظر خود ترکیب کردهاند. نتیجه، خروجی است که حتی اگر کوچکترین علاقهای به سبک ماجرایی نداشته باشید هم شما را وادار به تحسین میکند و به راحتی در کنار زیباترین بازیهای نسل قرار میگیرد و در واقع خود طراحی گرافیکی میتواند دلیلی کافی برای تجربه آن باشد. تمامی کاراکترها و محیطها با دست طراحی شدهاند و یادآور دوران قبل از سهبعدی سازی تمام کمال انیمیشنهای سینمایی هستند. جزئیات در بالاترین سطح ممکن قرار دارد و از بیارزشترین افراد حاضر در بازی تا محیطهای بزرگ و تاریک، همگی هم به شدت تاثیرگذار و زیبا، و نیز همگام با تمهای دیگر حاضر در داستان هستند.
به طور کلی Gibbous – A Cthulhu Adventure عنوانی بسیار ارزشمند است که با داشتن داستانی سرگرمکننده و در عین حال وفادار به منابع اصلی خود، در کنار طراحی گرافیکی فوقالعاده به راحتی تبدیل به یکی از بهترین بازیهای مبتنی بر آثار لاوکرفت در سالهای اخیر میشود. البته ایرادات کوچکی همانند طراحی ساده گیمپلی ممکن است برای بعضی طرفداران قدیمی ژانر ماجرایی خوش نیایند.
امتیاز بازی سنتر - 8
8
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: گرافیک اعجاب انگیز خندهدار و سرگرم کننده شخصیتهای دوست داشتنی داستان مناسب نقاط ضعف: گیمپلی ساده و بدون چالش بعضی مشکلات کنترل پیشروی ناهمگون بعضی بخشهای داستانی این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی PC بررسی شده است
سوال اینه که چرا نویسنده این مطلب (که در حق نقد جفا کردیم اگر بگیم این مطلب نقد و بررسیه) به زور میخواد قلمبه سلمبه حرف بزنه در حالی که غلط های املایی، نگارشی و دستوری داره بیداد میکنه تو متن؟!
در صورت وجود ایراد در ساختار نقد گوشزد کنین، حتما در نوشته های بعدی رعایت میشه. در مورد ایرادات نوشتاری هم تا حد امکان سعی میشه که مطلب خالی از ایراد باشه، اما بعضی وقت ها تعدادی از فیلتر رد میشن که بازم عذرخواهی میشه.
ممنون بابت مطالعه