ترکیب سرعت و هیجان موضوعی است که شوترهای اول شخص به خصوص طی چند سال اخیر سرمایهگذاری بسیاری روی آن انجام داده و سعی دارند به این واسطه خود را از جریان تکراری شوترهای نظامی نسل گذشته دور کنند. در این میان حتی آثاری همچون Call of Duty نیز مسیر ترسیم شده را به خوبی پشت سر گذاشتند و شاید آثاری همچون Titanfall 2 و Doom آن را به ایدهآلترین شکل ممکن نزدیک کردند. برای کسانی که چند دهه پیش با شوترهای اول شخص آشنا شدند، این بهترین فرصت است تا برای بار دیگر همان جریان نفسگیر کلاسیک را تجربه کنند. بازی Ghostrunner ساخته استودیوهای One More Level و Slipgate Ironworks با اینکه اولویت خود را نمایش سرعت و هیجان به صورت همزمان قرار داده اما فرمول خود را با کمی تغییر، متحول کرده و توانسته فاصلهای زیاد میان خود و دیگر به اصطلاح رقبا ایجاد کند. در این اثر متفاوت خبری از اسلحه و تیراندازی نیست و گیمر باید تنها با تکیه بر یک شمشیر و البته صدها حالت حرکتی و پارکور در محیط به مبارزه با دشمنها برود. راه حلی که به بهترین شکل ممکن جواب داده و میتواند سطح آدرنالین گیمرها را به بالاترین میزان خود نزدیک کند.
داستان در Ghostrunner برخلاف دیگر آثار این چنینی که تنها دلیلی برای شروع گیمپلی است، جزئیات بسیاری داشته و در جریان خود نکات متعددی را برای شکلگیری پیچشهای مختلف در نظر گرفته. با این حال نوع روایت باعث شده عملا اندک مخاطبهایی فرصت برقراری ارتباط با داستان Ghostrunner را پیدا کنند. اکثر بخشهای داستانی و جزئیات آن از طریق ارتباطهای صوتی مطرح میشود. ارتباطهایی که هیچ آسیبی را به گیمپلی وارد نکرده و آن را متوقف نمیکنند. همین رویکرد هرچند نهایتا به نفع گیمپلی تمام شده اما داستان را به کلی از دایره توجه گیمر خارج میکند. شما در در شهری سایبرپانکی حضور پیدا کرده و نقش نینجا/رباتی را برعهده میگیرید که به دنبال شکار رهبر فاسد شهر است. در مسیر شخصیتهای مختلفی گیمر را به شکل صوتی همراهی کرده و مدام در حال صحبت کردن با او هستند اما گیمپلی بازی به قدری نفسگیر دنبال میشود که فرصت توجه کردن به جزئیات داستان را پیدا نمیکنید. سازندگان بازی با اینکه داستان خوبی را برای Ghostrunner آماده کردهاند اما نهایتا با تصمیمی دو لبه برای جلوگیری از آسیب وارد شدن به گیمپلی، در زمینه روایت عملکرد ناامیدکنندهای را از خود به نمایش گذاشتهاند.
کمترین بازیای را پیدا میکنید که بتواند همچون Ghostrunner شما را بدون لحظهای فرصت تنفس درگیر کند. پیش از عرضه بازی نگرانی بسیاری درباره ساختار ریسک و پاداش بازی وجود داشت اما محصول نهایی نشان میدهد تا حد بسیار خوبی سازندگان از عهده ایجاد تعدل در این بخش برآمدهاند. هر دشمنی که در بازی میبینید با یک ضربه شمشیر از پا در میآید و شخصیت اصلی هم در مقابل همین شرایط را داراست. کافیست تیر شلیک شده از سوی یکی سادهترین دشمنهای بازی به شما برخورد کند تا شخصیت اصلی از پا در بیاید. چاره کار در این مسیر استفاده از حجم زیادی چکپوینت است که به خوبی و در نقاط درستی قرار گرفتهاند. عملا شما برای مقابله با دشمنها و از بین بردن آنها باید چندین بار به شکل آزمون و خطا خود را در موقعیت قرار دهید تا نهایتا راه حل مناسب را پیدا کنید. هسته اصلی گیمپلی بازی هرچند تحت عنوان اکشن پلتفرمر معرفی میشود اما ریشههای طراحی پازل را به خوبی در لایههای مخفی آن میتوان پیدا کرد. محیطهای بازی چه در زمان قرار دادن چالش به صورت موانعی برای اجرای پارکور یا مقابله با دشمن، گیمر را به هدفی هدایت میکند که نهایتا با عنوان پیدا کردن راه حل درست یا راحتتر برای شما معرفی میشود. هر بار که با تعدادی دشمن مواجه میشوید باید این چالش را پشت سر بگذارید که از کجا وارد درگیری شده، هر کدام از دشمنها را به چه شکلی شکست دهید و راه را برای ادامه ماجرا پیدا کنید.
خوشبختانه سازندگان بازی کار خود را در زمینه طراحی مراحل به خوبی انجام دادهاند و هرچند بعضا میتوانید نمونههای تکراری را میان آنها پیدا کنید اما نتیجه نهایی همواره در سطح قابل قبولی قرار میگیرد. به شکلی کلی عملگرهای طراحی شده برای نیمه پارکور بازی تحول آنچنانی را تا انتهای کار به خود نمیبیند اما جزئیات کوچکی که در جریان آن تغییر میکند، Ghostrunner را تبدیل به گزینهای جذاب برای علاقهمندان به بازیهای پارکور و به شکل خاص Mirror’s Edge میکند. زمانی که حافظه عضلانی گیمر را راه حل درست در کنار یکدیگر قرار میگیرند، پارکور در این اثر را به لذتی مثال زدنی تبدیل میکنند. لذتی که از دید جریان و سرعت شاید تنها و آن هم به شکلی خفیفتر در Doom Eternal پیدا شود. پیشتر به طراحی مراحل اشاره کردیم اما بد نیست بدانید که دیگر نکتهای که مبارزات و به شکل کلی تجربه بازی را از یکنواختی دور میکند، تنوع دشمنهاست. بازی در ابتدا کمی برای معرفی دشمنهای جدید، خساست به خرج میدهد اما با گذشت چند مرحله ابتدایی چالشهای خود را وارد مرحلهای تازه میکند. چالشهایی که بعضا از دید درجه سختی تعادل بازی را از بین میبرند. هرچند Ghostrunner را باید به عنوان اثری سخت معرفی کنیم اما کمتر پیش میآید که در این زمینه گیمر را وارد بنبست کنند. نهایتا اما ساخته استودیو One More Level نتوانسته تمام طول گیمپلی خود را بدون دوری از این مسئله پشت سر بگذارد و در اندک لحظاتی تعادل درجه سختی را به کلی زیر سوال میبرد.
قرار دادن المانهای نقش آفرینی برای بازیهای اکشن این روزها تبدیل به رسمی کلیشهای شده و Ghostrunner نیز از آن مستثنی نیست. به جز قابلیتهای معمولی که با استفاده از آنها میتوانید تمام طول بازی را پشت سر بگذارید، مجموعهای از امکانات فرعی نیز در اختیار گیمر قرار میگیرد که به شکل ارتقا، اندکی از بار مبارزات را به دوش میکشند. اگر قصد دارید تا از تمامی این قابلیتها استفاده کنید باید به شکلی جدی برای پیدا کردن آیتمهای مخفی به نقاط مختلف محیط بازی سرک بکشید. موضوعی که در نقطه مقابل شعار اصلی بازی یعنی سرعت قرار میگیرد و به احتمال فراوان جایی در سبک بازی شما ندارد. بودن یا نبودن این امکانات اضافی هیچ آسیبی به تجربه اصلی بازی وارد نمیکند اما از سوی دیگر نمیتواند به عنوان عاملی برای تجربه دوباره شناخته شود. تنها ثبت رکورد بهتر شاید به عنوان عاملی انگیزشی برای ارزش تکرار Ghostrunner شناخته شود. عاملی که مسلما نمیتواند در میان اولویت تمامی گیمرها قرار گیرد. با تمام این تفاسیر، بازی پیش رو جدای از ارائه گیمپلیای خاص و هیجانانگیز از عهده دیگر مشخصههای یک بازی ویدئویی نیز برآمده و عملکرد درخشانی در زمینه گرافیک و صداگذاری دارد. اگر قبل از تجربه مهمترین بازی سایبرپانکی این روزها که شاید هیچوقت منتشر نشود ! به دنبال نمایشی نسل بعدی در این فضا هستید، Ghostrunner بهترین گزینه ممکن است. جدای استفاده از تکنولوژیهای گرافیکی روز همچون Ray-Tracing، به شکل کلی این بازی از دید گرافیکی در سطح بسیار بالایی قرار داشته و توانسته حجم وحشتناکی از جزئیات را در کنار ظرافت طراحی هنری منحصر به فرد خود قرار دهد. ترکیبی که نتیجه آن میتوان نظر هر گیمری را به خود جلب کرده و البته روی اکثر سیستمهای خوب این روزها به راحتی و با نرخ فریم مناسب اجرا شود. وضعیت وقتی جذابتر از گذشته میشود که با حجم زیادی از موسیقیهای Synthwave مواجه میشوید. سبکی که این روزها ترند شماره یک موسیقی دنیا است و توانسته معجونی شگفتانگیز از سرعت، هیجان، فضاسازی سایبرپانک را با حجم زیادی از آدرنالین وارد رگهای شما کند. طی چند سال اخیر آثاری همچون Doom Eternal به خوبی اهمیت موسیقی را در روند گیمپلی نشان دادند و سازندگان Ghostrunner نیز از همین الگو پیروی کردهاند تا نتیجهای فوقالعاده را رقم بزنند.
اگر به دنبال تجربه بازیای هستید که شما را با حجم زیادی از آدرنالین همراه کند، Ghostrunner بهترین گزینه این روزهاست. اثری اکشن/پلتفرمر که شاید پیدا کردن نمونهای مشابه با آن کاری غیرممکن باشد.
امتیاز بازیسنتر - 8
8
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: گرافیک و طراحی هنری عالیهماهنگی فوقالعاده موسیقی و جریان گیمپلیتنوع خوبی مبارزات و طراحی مراحلساختار مناسب آزمون و خطا در درگیریهاجریانی روان و جذاب در بخش پارکور و پلتفرمرنقاط ضعف: روایتی ضعیف از داستانی قابل قبولارزش تکرار پاییناین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PC بررسی شده است