بعد از 25 سال شاهد انتشار اولین IP جدید بتزدا و یونیورس اورجینال خالق سری بازیهای Fallout و Elder Scrolls هستیم. استارفیلد اثری اکشن نقش آفرینی که شما را به سال 2330 میبرد. اما این بار زیر چتر مایکروسافت و به صورت انحصاری برای پلتفرمهای مایکروسافت، عملکرد بتزدا چگونه بوده است و آیا بازی Starfield توانسته انتظارات را به عنوان یکی از بزرگترین بازیهای تاریخ برآورده کند؟
بررسی ویدیویی استارفیلد را در یوتوب تماشا کنید
عناوین بتزدا درباره اکتشاف و به دست آوردن تجربه منحصر به فرد و قدم گذاشتن در سرزمینهای ناشناخته است. ستینگ سایفای که برای این یونیورس جدید انتخاب شده، بیش از 50 سال نوری فراتر از منظومه شمسی را در بر میگیرد. این فضا که با نام Settled Systems بخشی از کهکشان راه شیری را شامل میشود که دارای سیستمهای ستارهای واقعی و تخیلی است. بیش از هزار سیاره، قمر و ایستگاه فضایی برای کاوش وجود دارد که همچون نامهای عاشقانه برای دوستداران فضا خواهد بود.
میتوانید به سیستم ستارهای آلفا قنطورس در فاصله ۴ میلیون سال نوری سفر کنید و یک کوتوله سرخ را از نزدیک ببینید. میتوانید به سامانه ستارهای Sirius بروید، روی سطح Sirius II مستقر شده و طلوع شباهنگ (Dog Star) که درخشانترین ستاره آسمان شب است را از نزدیک رصد کنید و به الطیر در صورت فلکی عقاب سفر کنید. با اطلاعات روتین و محدود درباره نجوم، این چنینی میتوان از پیشکش جدید بتزدا برای دوستدارن منظومه شمسی لذت برد. اما اگر اطلاعاتتان در این حد هم نباشد، استارفیلد با جادوی خود شما را به دوران کودکی میبرد. زمانی که آرزو داشتید مانند فضانوردان ناسا روی ماه قدم بزنید. در فولکلور ایرانی، نگاه مجنون در ماه مجنونترش میکند. همینطور در زبان انگلیسی، واژه Lunatic به معنی مجنون یا دیوانه از ریشهی لاتین Lunaticus گرفته شده که به بیماریهای ناشی از ماه اطلاق میشود. پس طبیعی است که وقتی برای اولین بار روی قمر زمین Luna قدم میگذارید، حس نیل آرمسترانگ را داشته باشید و مجنونوار به ستارگان دور دست خیره شوید. البته که در حقیقت از ماه، به دلیل بازتاب شدید نور از روی سطح خاک سفید رنگش، ستارگان به راحتی دیده نمیشوند. همانطور که رصد ستارگان در شب یک کلان شهر به دلیل آلودگی نوری ناممکن است. اما استارفیلد درباره وفاداری تمام و عیار به علوم فضایی نیست. در حقیقت ساخته جدید بتزدا بیش از این که خود را به عنوان یک هارد سایفای متعهد به علم معرفی کند، به سمت ارائه تجربهای لذت بخش متمایل است. وضعیت بازی به عنوان یک اثر علمی تخیلی به صورتی در آمده که بستر علمی فراهم شده برای اجرای تخیل. قرار نیست متعهد بودن بیش از حد به واقعگرایی، حس لذتبخش بودن را کم رنگ کند. استارفیلد در مرز علم و تخیل حرکت میکند و بالانس خوبی را پیاده سازی کرده است.
در صورتی که در ابتدا به شخصه هضم این مسئله کمی برایم دشوار بود. تبلیغات بازی به شدت بر تم جدید و ابداعی بتزدا تحت عنوان «ناسا پانک» متمرکز شده بود. این طور گفته میشد که بازی در آیندهای روی میدهد که تکنولوژی در امتداد فناوری دست یافته فعلی بشریت است. تاکید بیش از حد بر این مورد، باعث شده بود تا من مخاطب تصور یک عنوان علمی خیلی چفت و بستدار هاردکور را داشته باشم که گویی از دل رمانهای آرتور سی کلارک و آیزاک آسیموف بیرون آمده است. خب تکنولوژی در امتداد خط فعلی پیشرفت حال بعد از دویست یا سیصد سال، در ذهن ما به چه شکل است؟ حضور گسترده هوش مصنوعی، استفاده متداول از اگزوسوئیتها، به کار گیری انرژی اتمی به جای سوختهای رایج، وجود ایمپلنتها، ارتباط احتمالی با زیست فرا زمینی و… اما ساخته جدید بتزدا در رابطه با عملی کردن ایدههای ما نیست. نوع مارکتینگ بازی ذهن ما را به سمتی برد که تصورات این چنینی داشته باشیم، اما در ادامه بازی دنیای اورجینال خود را به شما معرفی میکند. در شرایطی که تقریبا رد پای پررنگ تمام آثار چند ده سال اخیر بزرگ علمی تخیلی در سینما و ویدیو گیم اینجا شایان است، اما بتزدا مسیر قابل احترام خود را در پیش گرفته و قبل از عرضه ما را فریب داده تا داستان روایی بازی جذاب و دور از انتظار باشد. همین انتظاراتی که با بازی نهایی همخوانی ندارند و ریتم به شدت کند و طراحی بد مراحل سی درصد ابتدایی در خط اصلی داستان، باعث شده بود تا از استارفیلد متنفر باشم. اما زمانی که از انتظارات متفاوت دور میشوید، ساختار مراحل تغییر میکند و داستان جریان اصلی خود را پیدا میکند، همه چیز دچار رنساسنس میشود. اگر خود را از شروع به ماموریتهای اصلی محدود کنید، ده ساعت ابتدایی به معنای واقعی کلمه زجرآور خواهد بود. روشی که من برای وجود محدودیتهای زمانی انتشار نقد در پیش گرفته بودم و مدام در ذهنم نشخار میشد که آیا سالها منتظر چنین بازی بدی بودیم؟ اما پس از آن متوجه میشوید که ایدههای شما درباره استارفیلد چندان درست نبوده و عنوانی علمی تخیلی بدون حضور پر رنگ عناصری که بالاتر گفته شد، مثل عدم نقش مهم بیگانههای فضایی به چه شکل است. هدف بتزدا ساخت جهان و روایت داستانی با مفاهیم بزرگتر است. بزرگترین سوالهای بشریت در مرکز توجه پلات استارفیلد هستند و داستانی را روایت میکنند که برای من، چند سطح جذابتر از فالاوت ۴ و البته اسکایریم قرار دارد؛ هر چند نباید از یاد برد که قصهگویی این چنینی مستعد وجود پلات هول نیز خواهد بود.
سی درصد ابتدایی خط ماموریتهای اصلی، فدا شده تا زیرساختهای داستانی شکل بگیرد و مخاطب با انبوه سیستمها و مکانیکهای گیمپلی آشنا شود. علاوه بر این که دنیای عظیمی برای استارفیلد در نظر گرفته شده، سیستم و مکانیکهای گیمپلی هم به شدت زیاد هستند. سیستم کرفتینگ در چندین شاخه متفاوت وجود دارد. ساخت اوتپستها حالا امضای کاری بتزدا شدهاند و میتوان ساعتها صرف ساخت یک مقر مجهز کرد. برای ساخت یک اوتپست به منابع اولیه و خدمه نیاز است که در راه گشت و گذار و ماموریتها به دست میآیند. گانپلی نسبت به فالاوت ۴ در لیگ دیگری حضور دارد و حالا واقعا میتواند با لوتر شوترها قیاس شود. اسلحه تماما شخصیت خاص خود را دارند و با وجود کلاسهای متفاوت و استفاده از فشنگهای گوناگون، مدیریت درگیریها در نبود سیستم VATS با به کارگیری استراتژیهای متفاوتی را میطلبد. مخفیکاری و جیببری همچنان حضور دارند و سیستم دیالوگ به لطف حذف صداگذاری شخصیت اصلی و نبود گزینههای اخلاقی و خاکستری شدن انتخابات، یکی از نمونههای خوب بازار است. نباید انتظار خروجی چندان متفاوت دیالوگها و تصمیمات را داشت، ولی این سیستم بسیار بیشتر از قبل مخاطب را درگیر بازی میکند، نسبت به اکشن نقش آفرینیهای روز جایگاه مناسبی دارد و بازیکن را در نقش خود فرو میبرد. حالا با ورود بتزدا به عرصه فضا، فضاپیماها و جنگهای بین ستارهای مطرح شده. با دسترسی به کلاسهای بالاتر سفینهها و باز شدن پرکهای کنترل کشتی فضایی، تجربه داگ فایتها جذاب و کم نقص کار شده. پرکها در دو سطح پیشرفت داده میشوند و در چهار سطح قابل ارتقا هستند. پرکهایی که بعضا تواناییهای جذابی به کارکتر شما میدهد تا لول آپ شدن حس بیهودهای نداشته باشد. اما در آخر و شاید مهمترین ویژگی در بازیهای بتزدا، یعنی گشت و گذار و اکتشاف چگونه از آب در آمده است؟ شاید بهتر بود به جای صدها سیاره قابل فرود، دهها سیاره با عمق بیشتر طراحی میشد تا لذت اکتشاف نیز بیشتر باشد. البته که گشت و گذار در سیارهای که قابل سکونت نیست چه لذتی دارد؟ پس بهتر بود وسایل نقلیه روی سطح سیارات در دسترس بود. با این که اصلا استارفیلد عنوانی نیست که به مانند اسکایریم و فالاوت بتوان متر به متر آن را قدم زد و محتوای جالب کشف کرد، اما به شدت سعی شده تا همچنان مخاطب را در این بخش به گشت و گذار ترغیب کند. برخلاف بسیاری که میگویند این بازی بسیار شبیه به فالاوت و اسکایریم است، از نظر من نوع رویکرد اکتشاف و ساختار محیطی در استارفیلد باعث شده تا عنوانی کاملا متفاوت باشد. عنوانی که میتوان آن را نمونه درست پیاده شده Mass Effect: Andromeda دانست! ممکن است برای شنیدن چند خط دیالوگ در بخشهای ابتدایی داستان و حتی ماموریتهای فرعی، چندین سال نوری را طی کرده، به بخش دیگری از کهکشان بروید و دوباره ماموریت شما را به چند سال نوری آن طرفتر بکشاند. اما در هر بخش محتوایی چه از نظر خرده روایت، چه ساید کوئست و چه لوتهای خاص در نظر گرفته شده تا این پیمایش تنها برای شنیدن دیالوگ، عبس به نظر نرسد. با وجود سیارات و ستارهها، طبعا جهان بازی یکپارچه نیست. این Seamless بودن همیشه نقطه قوت آثار بتزدا بوده، اما حالا روی هر سیاره چند محل فرود وجود دارد و این بخشها با فست تراول، محیطهای داخلی و سفرهای بین ستارهای با صفحات لودینگ به هم متصل شدهاند. یکپارچه ساختن چنین عظمتی با توجه به سختافزارهای فعلی با معجزه هم میسر نمیشد، به همین دلیل شاید نسل نهم برای عرضه استارفیلد زود بود. اما به هر شکل و با توجه به این که این مسئله ابتدا کمی ناامیدکننده به نظر میرسد، بعد از مدتی با آن کنار میآیید و دلیل اصلی آن هم به لطف تکنولوژی SSD و زمان لودینگ بسیار پایین است.
عملکرد فنی استارفیلد بهتر از هر بازی دیگری از بتزدا در زمان لانچ خودنمایی میکند. مطمئنا تاخیر یک ساله و منابع منابع مالی و نیرو انسانی کمکی مایکروسافت نقش مهمی را در این زمینه ایفا کرده. هر سیاره و قمر، جاذبه مربوط به خود را دارد و عملکرد فیزیک روی آن متفاوت است. مثلا پرشها روی سیارهای با جاذبه 0.3G بسیار بلندتر هستند و سقوط، زمان بیشتری میبرد. حتی دویدن در سیارات با جاذبه کمتر، انرژی کمتر و اکسیژن کمتری صرف میکند. جالبتر این که حتی پوکههای اسلحه هم نسبت به شدت جاذبه واکنش متفاوتی دارند! تقریبا همه چیز در استارفیلد فیزیک دارد و واکنش آن نسبت به جاذبه حیرتانگیز است. حتی همچون قبل میتوان یک آیتم را در گوشهای از جهان بازی رها کرد و ساعتها بعد دوباره سراغ آن رفت. شما در بازیهای بتزدا همیشه اطمینان خاطر دارید که با دراپ کردن آیتمها قرار نیست بلایی سر آنها بیاید و بعد از مدتی ناپدید شوند. ساخت چنین دنیای عظیمی با چنین سیستم فیزیک دقیقی را باید مدیون Creation Engine 2 دانست. موتور اختصاصی بتزدا که حالا با اورهال، قویتر از قبل برگشته، هر چند در برخی موارد همچنان تاریخ مصرف گذشته به نظر میرسد؛ اما کدام انجین توانایی هندل کردن چنین عظمتی را روی سختافزار ۳۰۰ دلاری سری اس دارد؟ برای مثال انیمیشن چهرهها قابل قیاس با استانداردهای روز نیست، ولی برای یک بازی با چندین هزار NPC قابل تعامل چه طور؟ حتی این بخش هم پیشرفت بهسزایی نسبت به آثار قبلی بتزدا دارد و مهمتر اینکه انیمیشنهای راه رفتن و شلیک، مخصوصا در حالت سوم شخص فوق العاده کار شدهاند. واکنش فیزیکی دشمنها نسبت به برخورد تیرها بسیار جالب است و انیمیشنهای مرگ زیادی وجود دارد. نکتهای که اما به نظر آن طور که باید و شاید به آن توجه نشده، هوش مصنوعی خوب دشمنان است. در حدود پنجاه ساعت تجربه بازی یک رفتار احمقانه هم از آنها ندیدم و اغلب در نبردها با استراتژی پیش میروند. جدای از مسائل تکنیکی، صداپیشگی خوبی را شاهد هستیم که باعث میشود هیچ وقت از شنیدن صحبتهای طولانی NPCها خسته نشوید. دیالوگهایی که حالا از مجموع دو بازی بزرگ قبلی بتزدا بیشتر هستند. ضمن گیمپلی هم ساندترکهای استارفیلد شما را هیچگاه تنها نمیگذارد. تم اصلی دست کمی از شاهکار ندارد و در لحظات حساس همیشه همراهیتان میکند.
در تمام متن، از آوردن نام تاد هاوراد به عنوان خالق بازی خودداری کردم. چرا که یک سوم ابتدایی ماموریتهای اصلی تا 10 ساعت اول از تجربه من از بازی، به شدت نسبت به استارفیلد و ساخته جدید هاوارد ناامید بودم. پس از شاهکاری که آبسیدین با نیووگاس خلق کرده بود، انتشار فالاوت 4 و 76 از طرف بتزدا یک ناامیدی بزرگ برایم بود. اما حالا… استارفیلد پس از سالها اعتماد من را نسبت به تاد هاوارد و بتزدا دوباره به دست آورده. پس بیایید با هم سوال ابتدایی متن را دوباره مرور و به آن پاسخ دهیم. آیا استارفیلد همان عنوانی است که سالها منتظرش بودیم؟ حقیقتا نمیدانم! ولی استارفیلد عنوانی است که سالها بازیاش خواهیم کرد!
امتیاز بازیسنتر - 9
9
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: عملکرد فنی مناسب و طراحی هنری جذابمدلسازیهای بینظیر و فیزیک فوق العاده برای تمام اشیاکاوش در بیش از 50 سال نوریحس اولین قدم زدن روی ماه و سه ماموریت پایانیساید کوئستهای معنادار، طولانی و در حد و اندازههای نام بتزداغافلگیریهای پایانی و نیو گیم پلاس متفاوتکنترل سفینه عالی، نبردهای فضایی و Raidهاساختار مناسب مراحل پس از 10 ساعت ابتدایی که یادآور فالاوت 3/نیووگاس، مس افکت و حتی سایبرپانک استنقاط ضعف: ساختار بد مراحل اصلی در یک سوم ابتدایی خط اصلی داستاننبود مپ محلی برای شهرها و محیطهای داخلیبرخی موارد فنی و ظاهری تاریخ مصرف گذشتهاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم Xbox Series X بررسی شده است