اقتباسهای ادبی در دنیای بازیهای ویدیویی معمولا عاقبت خوبی داشتهاند و این مورد برای مجموعه Metro هم صدق میکند؛ کتابی به قبم دیمیتری گلوخوفسکی که امروزه شهرت بسیار زیادی را کسب کرده است. استودیوی 4A Games تا پیش از بازی Metro Exodus، دو بازی را از سری مترو توسعه داد و توانست مخاطبان زیادی را به دست آورد؛ اما حکایت Exodus چیز دیگری است.
اگر از مشکلات تولید و حواشی انتشار نسخه کامپیوترهای خانگی بگذریم، به محصولی میرسیم که علیرغم برخورداری از ویژگیهای مثبت، ایرادات ریز و درشت زیادی هم دارد که به تجربه گیمر صدمه میزند. در واقع سومین قسمت از فرنچایز مترو معجونی عجیب است که در یک لحظه تحسین شما را به همراه دارد و دقایقی بعد، اعصابتان را به هم میریزد.
داستان بازی مدتها پس از نسخه دوم یعنی Last Light آغاز میشود. آرتیوم – قهرمان همیشه ساکت داستان – بر این باور است که جمعیت باقی مانده از انسانها بیش از پنجاه هزار نفری است که توسط رهبرها گفته شده و به همین دلیل تمام تلاش خود را به خرج میدهد تا بتواند ردی از باقی انسانها به دست آورد. متاسفانه بقیه فکر میکنند که آرتیوم عقل خود را از دست داده و به همین دلیل او را ملامت میکنند تا اینکه اتفاقی عجیب، سرنوشت او و دیگر همراهانش را به طور کامل تغییر میدهد.
طبق گفته سازندگان، این نسخه برگرفته از رمان Metro 2035 است و با شناختی که از آنها داریم، میتوان تا حدود زیادی نسبت به وفاداری به کتاب مطمئن بود. تیم نویسندههای بازی واقعا خوب عمل کردهاند و شخصیتهای پرداخت شدهای را تحویل دادهاند اما کماکان یک نکته مانند پاشنه آشیل عمل میکند. آرتیوم مانند گذشته ساکت است و نسبت به اتفاقات اطراف خود، واکنشی نشان نمیدهد. شاید بگویید که این اتفاق برای شخصیتهای دیگری هم افتاده که نظیرش را میتوان در نسخه اول Dishonored هم مشاهده کرد. تفاوت کوروو و آرتیوم آنجایی شکل میگیرد که بفهمیم قهرمان بازی مترو به هنگام نمایش صفحه بارگذاری یا همان لودینگ، حرف میزند. هنوز معلوم نیست که چرا سازندگان روی تصمیم خود پافشاری کرده و از قرار دادن صداپیشه در طول بازی خودداری میکنند. این موضوع در مواقعی که شاهد یک سکانس دراماتیک و احساسی هستیم، بیش از هر چیز به چشم میآید و یک نمره منفی برای تیم سازنده به دنبال دارد.
در مورد گرافیک هم باید دو نکته را مد نظر داشت: اول اینکه محیط بازی طراحی خارقالعادهای دارد و حالا به کمک تغییر رزولوشن این زیبایی دو چندان میشود. از سوی دیگر نرخ فریم مترو هم تغییراتی داشته و حالا روی سخت افزارهای نسل نهمی به راحتی و تقریبا بدون افت فریم، تا سقف ۶۰ فریم را به مخاطب تحویل میدهد. هرچه محیطها جذاب و دیدنی از آب درآمدهاند، از آن سو طراحی چهرهها قرار دارند که دست کمی از فاجعه ندارند. به جرات باید گفت که تیم سازنده از زمان انتشار بازی قبل تا به حال کوچکترین پیشرفتی در این زمینه نداشته و حتی در پارهای از اپقات، ضعیفتر هم عمل کرده است. چهره آن، یرماک، دوک و بقیه کاراکترهای مهم به قدری مصنوعی طراحی شده که شک میکنید آیا دو تیم کاملا متفاوت روی Metro Exodus کار کردهاند؟
موسیقی سری مترو همواره در خدمت اتمسفر گیرای بازی قرار داشته و در نسخه جدید هم آهنگساز بازی یعنی الکسی اوملچوک از این قاعده تبعیت میکند. موسیقی اتمسفریک به فضای وحشت انگیز و پر از استرس مترو کمک شایانی میکند و یکی از دلایلی که مخاطب از این عنوان لذت میبرد، موسیقی دقیق آن است. در سوی دیگر صداپیشگی ضعیف و بسیار تصنعی شخصیتها قرار دارد که اعصاب بازیکن را به هم میریزد. صداپیشگان گویی دیالوگهایشان را مانند انشا میخوانند و در بیان آنها کوچکترین ردی از لحن درست مشاهده نمیشود. با توجه به نمایش بازی Stalker و صداپیشگی کاملا روسی، چه ایرادی دارد که اینجا هم با چنین تجربهای مواجه شویم؟
اگر با فرمول گیمپلی سری مترو آشنا باشید، هنگام تجربه بازی جدید از خودتان میپرسید که چرا سازندگان به سیستم تیراندازی دست بردهاند. اگر یادتان باشد، Last Light تجربه بسیار لذت بخش از یک شوتر اول شخص بود که به خوبی المانهای اکشن و مخفی کاری را با هم مخلوط کرده بود؛ اما این اتفاق به هیچ وجه برای Metro Exodus نمیافتد و همین موضوع، تجربه گیمپلی را برای طرفداران قدیمی سخت میکند.
حالا برخورد تیر به سر دشمن، لزوما او را از بین نمیبرد و ظاهرا به مانند قسمت اول، باید بیش از دو تیر به سر شلیک کرد تا دشمن بر زمین بیافتد. البته توجه به جزئیاتی مانند مدیریت سیستم نور و همچنین کثیف شدن سلاح و در نتیجه تاثیر آن بر عملکردش و مواردی از این دست، حس بقا را به خوبی در مخاطب برمیانگیزد. شخصی سازی سلاح هم مانند قبل وجود دارد اما این دفعه عمق بیشتری پیدا کرده و دست شما را برای ساختن یک سلاح کشنده بازتر میگذارد.
یکی از مواردی که نباید از آن به سادگی گذشت، بازتر شدن محیط و در نتیجه غیر خطی شدن روند مراحل است که به شخصه دلیلی برای وجود آن نمیبینم. در عنوانی که مدیریت کردن تعداد مهمات قابل حمل، امری ضروری به نظر میرسد، چرا باید بازیکن درگیر یک محیط بزرگ شود تا برای پیدا کردن یک آپگرید ساده، تمام تیرهایش را به هدر بدهد؟
با تمام این اوصاف، Metro Exodus و مخصوصا نسخه نسل نهمی آن بازی خوبی است که اگرچه ایرادهای غیرقابل گذشتی دارد، اما میتواند برخی از هواداران قدیمی را با خود همراه سازد اما در این مسیر، تعداد زیادی از دوست داران قدیمی خود را از دست میدهد. داستان خوب و درگیر کننده در کنار اتمسفر گیرا شاید شما را مجاب کند که وقت خود را پای این شوتر متفاوت بگذارید.
امتیاز بازیسنتر - 7
7
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: داستانی برگرفته از کتاب Metro 2035 که به خوبی پیش میرود محیطهای جذاب با اتمسفری گیرا موسیقی در خدمت تصویر وجود المانهایی که حس بقا را در بازیکن بیدار میکند نقاط ضعف: طراحی چهرهها فاجعه هستند بخش شوتر بازی پسرفت داشته است بزرگ شدن محیط، رابطه معکوسی با سیستم مدیریت منابع دارد ساکت بودن کاراکتر اصلیاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS5 بررسی شده است