عنوان Horizon Zero Dawn در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. عنوانی جاه طلبانه و متفاوت از استودیو گوریلا گیمز که اینبار در سبک اکشن ادونچر در دنیایی پسا آخر الزمان جریان داشت و داستان همیشگی نجات بشر را از دیدی متفاوت به تصویر میکشید. جهانی که هوش مصنوعی و ماشینهای غول پیکر به عنوان بزرگترین خطر، نسل بشر و حیات در کره زمین را تهدید میکنند. شماره اول علارقم مشکلات اندکش، به سرعت تبدیل به یکی از مهمترین عناوین کنسول پلیاستیشن شد و بدین صورت توسعه ادامه این عنوان بعد از ساخت شماره اول در دستور کار قرار گرفت. عنوانی که به تازگی با نام Horizon Forbidden West منتشر شده و ماجراجویی شخصیت اصلی خودش با نام ایلوی را در دنیایی جدید و وسیعتر از شماره قبل، دنبال میکند. با تجربه این عنوان، در ادامه مطلب به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت و یکبار دیگر ماجراجویی نجات بشر را از دید استودیو گوریلا گیمز بررسی خواهیم کرد.
برای تماشای بررسی ویدیویی در یوتوب کلیک کنید
از همین ابتدا باید گفت گوریلا گیمز در شماره دوم سعی کرده تا تمام مشکلات و کمبود هایی که شماره اول از آن رنج میبردند را برطرف سازد تا با یک تجربه بدون نقص همراه شویم. باید گفت در اکثر موارد آنها در این امر موفق بودهاند، اما مواردی هم هستند که هنوز جای کار دارند. با داستان شروع کنیم. بر خلاف شماره اول که از چند آرک داستانی بهره میبرد و در طول داستان بازیکن را درگیر چند موضوع مختلف میساخت، در فوربیدن وست استودیو گوریلا تصمیم گرفتهاست تا یک آرک کلی را برای بیان داستان قسمت دوم انتخاب کند و در این بین به داستان کلی شاخ و برگ داده تا داستان با پیچش بیشتری دنبال شود. البته با توجه به پرداخت کافی به شخصیت ایلوی، این امر بدیعی بود که حال در شماره دوم نیازی به پرداخت بیشتر به شخصیت اصلی نباشد و موارد اضافی تنها در بخشهای کلی داستان در خصوص شخصیت اصلی بازگو شوند و تمرکز اصلی به آرک اصلی داستانی اختصاص یابد. وقایع داستانی، ادامهای مستقیم برای عنوان اول هستند. بعد از آن که ایلوی در پایان زیرو دون موفق شده بود تا هیدیس را شکست دهد و حیات بشر در کره زمین را نجات دهد، حال متوجه میشود که خطر بزرگتری کره زمین و انسانها را تحدید میکند و با این اوصاف او یکبار دیگر برای نجات جان بشر، این بار پا به سرزمینهای غربی میگذارد تا با ماشینها و خطر جدید مبارزه کند.
در خصوص بررسی داستان فوربیدن وست، میتوان گفت با یک داستان نسبتا کلیشهای و یا حتی تکراری طرف هستیم که شروعی نسبتا آرام و یا حتی خسته کننده را هم با خود به همراه دارد. در چند ساعت ابتدایی عملا به ما گفته میشود که هر آن چه در شماره اول تجربه کرده بودیم تنها دسیسه یا دستهای پشت پرده بودهاند و یکبار دیگر باید همان مسیر قبلی را برای نجات جان بشر طی کنیم با این تفاوت که اینبار سرزمینهای غربی میزبان ماجراجوییهای ما خواهند بود. البته وضعیت بخش داستانی با پیشروی در مراحل اصلی تا حد زیادی دچار تغییر شده و در انتها به اوج خود میرسد، اما در کل نمیتوان داستان شماره دوم را ستایش کرد و یا حتی به عنوان نقطه قوت این شماره از آن نام برد.
البته بخشهای دیگری وجود دارند که به خوبی ضعفهای بخش داستانی را پوشش دادهاند و آن هم ماموریتهای فرعی و داستانهایی هستند که در سرزمینهای غربی بازگو میشوند. در عمل میتوان گفت این ماموریتها به قدری جالب و متنوع از آب درآمدهاند که به سرعت جای خود را به ماموریتهای اصلی داده و حتی ممکن است برای ساعات فراوانی ما را از تجربه مراحل اصلی دور کنند. هر کدام از قبایل موجود در غرب دارای سنتها و سبک زندگی متفاوتی نسبت به یکدیگر هستند و هر کدام از آنها، ماموریتهای مختلفی را در اختیار ایلوی قرار میدهند. با ورود به قلمرو هر کدام از این قبیلهها شاهد معماری و آداب و رسوم جالبی هستیم که آنها را از یکدیگر متمایز میکند. به عنوان مثال در طول بازی با گروهی از افراد یک قبیله ملاقات خواهیم کرد که با رام کردن ماشینها، اقدام به انجام مسابقاتی شبیه به مسابقات اسب سواری میکنند. با شرکت در این مسابقات، در ادامه ما با فردی ملاقات خواهیم کرد که در تمام مسابقات در سرزمینهای غربی پیروز شده و البته ماسکی بر صورتش دارد که تا به حال کسی موفق نشده تا آن را از صورتش جدا کند و هیچکس هم از هویت او خبر ندارد. همین موضوع باعث ایجاد خط داستانی جذابی میشود که ما را مجاب کند تا با شرکت در مسابقات بیشتر که در سطح نقشه پخش شدهاند، از راز این فرد با خبر شویم و البته پاداشهای فراوانی را به لطف پیروزی در مسابقات به دست آوریم. این مورد تنها مثالی از دهها ماموریت فرعی و متفاوتی هستند که در طول تجربه شماره دوم میتوان آنها را تجربه کرد و البته لذت برد.
یکی دیگر از مشکلات شماره اول مربوط به انیمیشن ضعیف چهرهها و بیروح بودن شخصیتها بود. همین مورد باعث شده بود که نتوان با شخصیتها ارتباط برقرار یا با آنها همزاد پنداری کرد. این مورد در شماره دوم به لطف انیمیشنهای فوقالعاده صورت شخصیتها و پرداخت بیشتر به شخصیتپردازی آنها تا حد زیادی برطرف شدهاست. کیفیت انیمیشن چهرهها به قدری بالا رفته که میتوان در تمام گفت و گو حس و حال کامل شخصیتها را به صورت کامل در چهره آنها مشاهده کرد. درست همانند همان تکنیکی که در عنوان L.A Noire برای انیمیشن صورتها استفاده شده بود. با این حال همچنان نمیتوان از دل دنیای هورایزون شخصیتهای به یادماندنی همانند شخصیتهای دنیای ویچر یا GOW بیرون آورد و غیر از ایلوی، بقیه شخصیتها آن طور که باید و شاید به یادماندنی و یا جذاب نیستند. هر چند در طول تجربه اثر با شخصیتهای متفاوتی مواجه خواهیم شد، اما بعید است با گذر چند هفته از تجربه بازی هیچکدام از آنها را به یاد آوریم و یا حتی سرنوشت آنها برایمان اهمیت زیادی داشته باشد. اوضاع در خصوص شخصیتهای بد داستان تا حدودی هم بدتر است. غیر از چند سکانس کلی، عملا بازی خیلی ما را درگیر حضور آنها نمیکند و تنها در سکانسهای پایانی حضور این شخصیتها پر رنگ میشود.
گیمپلی فوربیدن وست دچار تغییرات فراوان ریز و درشتی شدهاست، اما در کل مکانیزم کلی این بخشها بر پایه همان سیستمی است که در شماره اول بنا نهاده شده بود. همچنان میتوان به صورت مخفیانه به سراغ مبارزه با ماشینها رفت و یا با هجوم مستقیم به آنها یک نبرد رو در رو و نفس گیر را راه انداخت. همچنان میتوان قبل از شروع نبرد ها، تکتک اجزای سازنده ماشینها را بررسی کرد تا با نقاط ضعف و قدرت آنها آشنا شده و با انتخاب سلاح مناسب به نبرد با آنها رفت. مبارزات در عنوان فوربیدن وست همچنان نقطه قوت گیمپلی این عنوان به شمار میروند و در این شماره به لطف تنوع بیشتر ماشینها و سلاحهای ایلوی، نبرد ها هم دارای تنوع و عمق بیشتری نسبت به گذشته هستند. مبارزات را میتوان همچنان نفسگیر و نیازمند استراتژیهای مختلف برای نبرد با هر کدام از ماشینها دانست. به عنوان مثال گروهی از ماشینها تنها در مقابل آتش ضعیف هستند و گروهی دیگر مقاومت کمتری نسبت به اسید دارند. همین موارد باعث شده تا هر نبرد نیازمند استراتژی و سلاح مختص به خود باشد. کافی است با یک سلاح اشتباه و بدون برنامه به یک ماشین حملهور شوید تا کمتر از چند ثانیه شکست شما رقم بخورد. از نیمه دوم بازی هم این مبارزات با معرفی گونههای بیشتر ماشینها، به شدت سختتر و البته جذابتر میشوند.
کمانهای مختلف همچنان دوستان اصلی ایلوی در نبرد ها هستند. وجود چندین سلاح مختلف و کارآمد به خوبی تا انتها اثر، تنوع خوبی را در بخش مبارزات حوض کردهاست. بخشهای کرفتینگ و جمعاوری آیتمهای مختلف هم بدون کوچکترین تغییری نسبت به گذشته در فوربیدن وست حضور پررنگی دارند. سیستم آپگرید بازی هم دچار تغییرات گستردهای گشته و حال میتوان از میان صد ها آپگرید مختلف، برای تقویت ایلوی استفاده کرد. این آپگرید ها به بخشهای مختلفی مانند قدرتهای بیشتر برای نبرد های رو در رو، افزایش قابلیتهای بخش مخفیکاری و یا افزایش میزان سلامتی ایلوی تقسیم شدهاند که با پیشروی در بازی میتوان هر کدام از آنها را به صورت دلخواه آپگرید و شاهد تاثیر مستقیم آنها بر روی گیمپلی بازی بود.
یکی از مواردی که در شماره اول کمتر به آن پرداخت شده بود، بخشهای مربوط به نبرد با انسانها بودند. در شماره دوم استودیو گوریلا با تغییرات گسترده در این بخشها موفق شده تا تجربه بسیار بهتری را ارائه دهد. بدین صورت مبارزات رو در رو به شکل قابل توجهای گسترش یافته و همچنین دشمنان هم با حرکات و استراتژی کاملی برای مبارزه با ایلوی وارد نبرد میشوند. البته در نهایت همچنان مبارزه با ماشینها اولویت تیم سازنده بوده و مبارزات با انسانها نقش بسیار کمتری در این عنوان را دارند.
بخشهای پلتفمرینگ هم در این شماره حضور پررنگتری نسبت به گذشته دارند و البته وجود بیشتر این بخشها به منزل بدون مشکل بودن آنها نیست. در بخش پلتفرمینگ اولین مشکلی که با آن مواجه خواهیم شد مکانیزم نسبت پیچیده و کنترل گنگ این بخشها هستند. برای پریدن بر روی آبجکتها از دکمه ضبدر استفاده میکنیم، اما برای تغییر جهت باید دکمه دایره را فشار دهیم. برای استفاده از قلاب باید دکمه ضبدر را دوبار فشار دهیم. برای پایین آمدن از آبجکتها دکمه مربع را استفاده میکنیم. برای استفاده از چتر باید دکمه مربع را نگه داریم. این چینش دکمهها به قدری در ساعات اولیه بازی سردرگم کننده عمل میکند که بار ها مجبور به تکرار بخشهای پتلفرمینگ بازی بودم. مورد بعدی هم مربوط به محدودیت بخشهای موجود برای پتلفمرینگ هستند. به عنوان مثال ایلوی تنها میتواند از قسمتهایی خاص از یک کوه بالا برود و برای آنکه متوجه شوید این قسمتها به چه شکل هستند، حتما باید از قابلیت Focus استفاده کنید. این در حالی است که در بخش دیگری از محیط با آبجکتی کاملا یکسان مواجه خواهیم شد، اما ایلوی این بار قادر نیست تا از آن بالا برود. این محدودیتها تا حدودی جذابیتهای بخش پلتفرمینگ را کاهش دادهاند.
گردش در سرزمینهای غربی یکی از بهترین بخشهای فوربیدن وست به شمار میرود. در کنار تنوع بسیار بالا محیط که شامل محیطهای جنگلی، کوهستانی، کویری و ساحلی میشوند. اینبار میتوان در دنیای زیر آب هم کاوش کرد و در آن بخش به ماجوراجویی پرداخت. در هر گوشه و کنار محیط ماموریت و پاداشی قرار گرفته که به خوبی باعث ایجاد انگیزه برای گردش در محیط میشود. سرزمینهای فوربیدن وسط شامل بخش غربی کشور آمریکا بوده و تصویر پساآخرالزمانی را از ویرانههای شهر های آمریکا به تصویر میکشد. سفر به شهر لاس وگاس و مواجه شدن با آسمانخراشها و کازینو هایی که تنها بخشهایی از آنها سالم مانده و محلی برای پرسه ماشینهای غول پیکر شدهاند و یا سفر به سانفرانسیسکو و سواحل اقیانوس آرام، به قدری بکر و جذاب هستند که میتوان ساعتهای فراوانی را در حال کاوش در محیط های بازی غرق شد و از آن لذت برد.
عناوین معدودی را میتوان در زمینه بخش بصری مورد ستایش قرار داد و یا به آنها لقب بهترین را داد. عناوینی مثل Red Dead Redemption 2 و یا The Last of US از جمله عناوینی هستند که در این دسته قرار میگیرند. عناوینی که هم در زمینه هنری یک دستآورد محسوب میشوند و هم در بخش تکنیکی به خوبی میدرخشند. به جرأت میتوان گفت عنوان فوربیدن وست حالا پرچمدار بخش گرافیک در بین عناوین کنسولی محسوب میشود. استودیو گوریلا گیمز که بار ها از زمان عرضه شماره دوم کیلزون تا عرضه هورایزون زیرو دون ثابت کرده بود که با تکنولوژی قدرتمند خود قادر است تا بهترین جزيئات را ارائه دهد، در عنوان فوربیدن وست یکبار دیگر موفق شده تا استاندارد های قبلی خود را جا به جا کرده و یکی از زیباترین جلوههای بصری را خلق کند. محیط وسیع جهان باز که به لطف سختافزار قدرتمند کنسول پلیاستیشن ۵ بدون کوچکترین وقفهای بارگذاری میشود، تنوع فوقالعاده محیط های بازی اعم از محیطهای کویری که با گردش در آنها شاهد تعلیق ایلوی و جاری شدن قطرات آب بر روی چهره او هستیم و یا محیط های جنگلی که مملو از درختان و طبیعت بکری هستند که با وزش باد به حرکت درآمده و همانند یک تابلو نقاشی زیبا میتوان تا مدتها به آنها خیره شد و یا نورپردازی استادانه محیط که حس پویایی و رنگپردازی محیط را به بهترین شکل ممکن به تصویر میکشد. در عمل جزیئات بخش بصری بازی به قدری زیاد است که میتوان یک مطلب جداگانه را فقط برای تعریف و تمجید به آن اختصاص داد که البته از حوصله این مطلب خارج است. یکی از مواردی که از زمان معرفی کنسول پلیاستیشن ۵ و معرفی عنوان هورایزون فوربیدن وست به شدت منتظر بررسی آن بودم، عملکرد کنترل دوئل سنس در زمان تجربه این عنوان بود. باید گفت نتیجهنهایی بسیار خوب از آب درآمده و به خصوص در بخش مبارزات از ویژگی های کنترل به خوبی استفاده شدهاست.
قطعات ساخته شده توسط Joris de Man و دیگر اعضای همراه او مثل Oleksa Lozowchuk اگر از شماره اول بهتر نباشند، قطعا به همان اندازه جادویی و مناسب تم کلی مراحل هستند. موسیقیهای ساخته شده و به خوبی با جلوههای بصری تلفیق شده تا ارائه دهنده تجربهای به یاد ماندنی باشند. در هنگام مبارزات قطعات سریع به گوش میرسد و موقع گشت و گذار هم شاهد اجرای قطعات آرام و گوشنوازی هستیم. ترکیب صدای های محیط و صداگذاری در کنار تیم صدا پیشگان از شخصیت ایلوی گرفته تا باقی شخصیتها، در ایفای نقش خود به بهترین شکل ممکن حاظر شدهاند و از این حیث هورایزون فوربیدن وست عملکرد بسیار خوبی را از خود به جا گذاشتهاست.
نتیجهگیری:
هورایزون فوربیدن وست، ادامهای موفق برای شماره اول این سری محسوب میشود که در اکثر بخشها پیشرفت کرده و موفق شدهاست اندک مشکلات شماره اولش را برطرف سازد. هر چند مواردی مانند داستان کلیشهای، باگهای اندک و یا محدودیتهای بخش پلتفرمینگ همچنان جای کار دارند، اما در باقی موارد شاهد یکی از بهترین آثار عرضه شده در چند سال اخیر در کارنامه سونی و استودیو هلندی گوریلا گیمز هستیم. عنوان فوربیدن وست در زمینه گیمپلی، طراحی محیط و بخش بصری به شدت خوش میدرخشد و عنوانی با کیفیت و بسیار خوشساخت را ارائه میدهد که به خوبی میتواند طرفداران شماره اول را راضی نگهدارد و همچنین میتواند عنوانی با ارزش برای علاقمندان به سبک اکشن ادونچر و اپن ورلد باشد.
امتیاز بازیسنتر - 9
9
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: بخش مبارزات با ماشینها و تنوع بالای این بخش جلوههای بصری فوقالعاده چشم نواز و یا به عبارتی «بهترین» ماموریتهای فرعی طراحی فوقالعاده محیط و تنوع بالا آن موسیقیهای گوش نوازنقاط ضعف: داستان کلیشهای و تا حدودی خسته کننده در نیمه ابتدایی محدودیتهای بخش پلتفرمینگ وجود باگ