XIII-2 حاصل تلاش مجدد Square Enix برای ساخت یک J-RPG مدرن و عامه پسند، در عین وفاداری به المانها و تردمارکهای اصلی مجموعه است. هدفی که XIII پیشتر سعی در رسیدن به آن را داشت اما روایت بیش از حد خطی داستان، در کنار ایرادات کوچک و بزرگ دیگری نظیر پرداخت نامناسب شخصیتها، گیمپلی نه چندان عمیق و موسیقی ضعیف مانع رسیدن آن به این مهم شد. نگاه سرد مخاطبین به XIII باعث شده است تا عنوانی که پس از انتظاری کوتاه در مقابل ما قرار گرفته مهمترین هدف و دغدغه ذهنیش ایجاد تعادل میان دو نسل مختلف از بازیهای سری Final Fantasy باشد.
XIII-2 در آخرین فرصت خود قصد ایجاد تغییر و یا نوآوری خاصی در مجموعه و دست آوردهای بازی اصلی ندارد؛ همه چیز خلاصه شده در ارایه فضا و اتمسفر Final Fantasy های کلسیک در غالبی مدرن و امروزی است، به طوری که هم طرفداران قدیمی مجموعه و هم گیمرهای تازه کار به یک اندازه و با سهمی برابر بهانهای برای لذت بردن از بازی داشته باشند. از داستان و شخصیتها تا گیمپلی و متعلقات آن؛ XIII-2 سرشار از اشارات مستقیم به دوران اوج سبک J-RPG و سالهای درخشان Final Fantasy است. تم اصلی داستان و ماجرای همیشه تازه و جذاب سفر در زمان، خدایان باستانی، دنیایی دیگر در موازات جهان انسانها، هزارتویهای بیپایان و …، همه و همه با قلقلک دادن حس نوستالژیکتان، مانند یک ماشین زمان واقعی شما را به سالهای دور و دست نیافتنی گذشته خواهد برد.
لایتنینگ (Lightning) را به خاطر دارید؟ البته که او را به خاطر میآورید! شخصیت خشک و جدی Final Fantasy XIII که نقش بزرگی در داستان و نجات خواهر خود، سارا (Serah) از چنگ نفرین fal’Cie و سرنوشت کریستالی خود داشت. زنی زیبا و جذاب با ظاهری مقتدر که تصویر او را از همان ابتدا بر روی جلد بازی میبینید. به همان زیبایی و البته خشکی گذشته، با زرهی آهنین و دامنی پوشیده از پرهای سفید. اما گول این تصویر زیبا و فریبنده را نخورید! تصاویر همیشه ممکن است گول زننده باشند! لایتنینگ که اکنون به دنیای مرگ، Valhalla، آمده و به شوالیه معبد اترو (Etro) تبدیل شده است کماکان نقشی حساس و کلیدی در داستان دارد، اما اینبار قهرمان داستان خواهر کوچکتر او سارا است! سارا به هیچ عنوان شخصیت محکم و جذابیتهای ذاتی لایتنینگ را ندارد. در طول داستان کوتاه بازی نیز موفق نمیشود جذابیت خاصی برای گیمرها پیدا کند اما همه اینها به این معنی نیست که از کنترل سارا و شنیدن داستان او لذت نخواهید برد!
Final Fantasy XIII-2 یک نقش آفرینی حماسی و بزرگ، مانند آن چیزی که از یک عنوان با نام Final Fantasy انتظار میرود نیست. داستان، بسیار کوتاه و مختصر روایت شده و در بهترین حالت بیشتر از 30 ساعت از وقت شما را به خود اختصاص نمیدهد. البته با توجه به پایانهای متعددی که برای آن در نظر گرفته شده است شاید کوتاه بودن خط داستانی انگیزه مناسبی برای تجربههای مجدد بازی باشد اما کوتاه بودن تجربه یک Final Fantasy امری توجیه ناپذیر است. داستان سرشار از صحنههای سینماتیک جذاب خاص Square Enix است و سازندگان توجه بسیار ویژهای به زیبایی بصری روایت داستان خود داشتهاند اما گویا آنقدر مشغول کارگردانی صحنههای نمایشی پرتعداد و نفس گیر خود بودهاند که فراموش کردهاند فکری به حال مشکل اصلی داستان XIII، یعنی خطی بودن آن کنند و متاسفانه با یک سورپرایز بد داستان XIII-2 به همان خطی و مستقیمی است که اصلا انتظار آن را نداشتید!
صبر کنید! اگر تا به اینجای کار XIII-2 کمی نا امیدتان کرده است باید بگویم کمی زود قضاوت کردهاید! XIII-2 به هیچ عنوان بازی بدی نیست، البته شاید با تصورات ذهنیتان کمی فاصله داشته و در نهایت آن چیزی که از انتظار میرفت نباشد اما با این حال عنوانی خوش ساخت و بسیار دوست داشتنی است که قطعا از تجربه آن لذت خواهید برد. خوشبختانه XIII-2 داستان و روابط تقریبا بی سر و ته fal’Cie ها را کنار گذاشته و با دنبال کردن افسانه مربوط به خدایان باستانی Fabula Nova Crystallis و چاشنی کردن تم سفر در زمان، که خود به تنهایی سوژهای کلیشهای اما بی نهایت جذاب و دلنشین است، موفق به روایت داستانی شده است که توانایی و کشش لازم برای همراه کردن گیمرها تا انتهای خود را دارد.
,سارا نقطه اصلی تمرکز داستان و شخصیت اصلی بازی است. در تمام طول بازی کنترل او را در اختیار خواهید داشت که چندان هم بد نیست. سارا شخصیتی جذاب و کاریزماتیک مانند یونا (Yuna) ندارد و گاهی نیز مانند ونیل (Vanilla) اعصاب خوردکن میشود اما در مجموع خوب و قابل باور است. انگیزه سارا برای یافتن دوباره خواهرش لایتنینگ نقطه شروع ماجراهای بازی است. لایتنینگ که در جهانی ماورای تصور مادی انسانها وظیفه خطیر نگهبانی از معبد خدای مرگ، اترو، را بر دوش میکشد سالهاست از دید همه ناپدید شده و بازماندگان انسانها از ماجرای سقوط ککون (Cocoon) و fal’Cie ها تصور میکنند او نیز همانند فنگ (Fang) و ونیل تبدیل به کریستال شده است. اما لایتنینگ با تمام توان خود در برابر نگهبان پرجذبه زمان، کیوس بالاد (Caius Ballad) ایستاده است.
نقطه اوج داستان و برگ برنده نویسندگان، کیوس بالاد، شخصیت منفی خوش قیافه و جذاب بازی است که قصد دارد با تکیه بر خصوصیات انسانی خود پس از سالها جای خالی یک شخصیت منفی مناسب در مجموعه را پر کرده و به نوعی بازگشت معنوی سفیروث (Sefiroth) به دنیای Final Fantasy را جشن بگیرد. کیوس شخصیتی نیرومند و انسانی، همراه با گذشتهای بسیار ابهام آلود دارد که سرگذشت مرموز و ابهامات بسیار زیاد مربوط به آن به خودی خود جذابیت ذاتی فراوانی به او بخشیده است. کیوس نگهبان زمان است، اما نه نگهبانی بیریخت و بیقواره نظیر داهاکا در Warrior Within! بلکه جنگجویی جذاب و خشن به سبک Final Fantasy های کلسیک که نیروی خدایان در رگهای او میتپد!
اما از سوی دیگر، شخصیت دیگری که در مقابل کیوس ایستاده غریبه مرموزی به نام نوئل (Noel) است که از آیندهای دور، با امید تغییر زمان در گذشته و نجات نسل بشر در عصر خود، وارد داستان سارا شده است. سرنوشت و رستگاری هر یک از این چهار نفر در گرو موفقیت و یا شکست دیگریست. این گره داستانی موجود میان شخصیتها در طول بازی به زیبای تمام پیش برده شده و در نهایت با انتخابهای شما به سرانجام خواهد رسید. XIII-2 با معرفی سیستمی به نام Live Trigger به گیمرها اجازه میدهد در نقاط حساس داستان وارد عمل شده و با تصمیمهای خود به داستان و نحوی روایت آن سمت و سو دهید. این لحظات حساس برای شما بسیار مهم خواهند بود چرا که این انتخابهای شماست که پایان بازی را رقم خواهد زد و همیشه فرصت کافی برای بازگشت به گذشته و جبران اشباهات مرتکب شده نیست!
از کوتاه بودن بازی که بگذریم مشکل بزرگ XIII-2 وسعت نداشتن داستان آن است که به طور مستقیم در نتیجه پرداخت نامناسب شخصیتهای مثبت بازی است. کیوس بالاد قرار است با در دست داشتن نیروی خدای بزرگ جهان، Buniberzei تبدیل به نیرومند و ترسناکترین شخصیت منفی کل مجموعه باشد اما متاسفانه این درجه از قدرت شهوت انگیز آنچنان که باید در این شخصیت حس نشده و قابل باور نیست، چرا که شخصیتهای مثبت بازی آنچنان رنگ و کاریزما نمیگیرند که شکست و یا ضعف آنها در مقابل کیوس، منجر به خلق موقعیتهای دراماتیک شده و گیمرها بتوانند در ذهن خود کیوس بالاد را همانند سفیروث افسانهای، تا سطح یک قهرمان بیرقیب بالا برند.
باید اعتراف کرد سازندگان در خلق یک شخصیت منفی انسانی با پرسوناژی چند بعدی و خاکستری بسیار موفق عمل کردهاند؛ کیوس به شدت قابل لمس و باور پذیر است و گیمرها به راحتی میتوانند با او همزاد پنداری کرده و حتی به او برای انجام کارهای پلیدش حق بدهند! داستان نیز در طول خود به زیبای ما را با ابعاد مختلف شخصیت او و دلیل افکار و کارهایش آشنا میکند اما نباید فراموش کرد که تضاد میان شخصیتها و زشتی و منفی بودن آناتاگونیسمها زمانی به معنی دقیق خود نزدیک میشود که شخصیتهای مثبت و انتخابهای درست آنها مبین این تضاد و کانترست در بستر داستان باشند.
متاسفانه سازندگان با تمرکز بر روی پرداخت شخصیت منفی داستان از آن سوی بام افتاده و اینبار با داستانی طرف هستیم که از نبود نه یک شخصیت منفی محکم و جذاب بلکه از نداشتن شخصیتهای مثبت مقتدر و دوست داشتنی آسیب دیده است. XIII-2 از حیث شخصیتهای مثبت و بیاد ماندنی به شدت خالی و فقیر است. شخصیت اصلی داستان، سارا، بدون هیچ توجیه داستانی مناسبی از شخصیتی ضعیف و سست تبدیل به مبارزی نیرومد شده است که داستان هیچ توضیح قابل قبولی برای آن ندارد. نوئل نیز که از آن سوی زمان به داستان آمده است از یک شخصیت کلیشهای و تکراری در داستان بیشتر نمیرود. حتی لایتنینگ و جذابیتهای زنانه او نیز کمکی برای ایجاد این کانترست نیست چرا که عملا نقش موثری در روایت داستان نداشته و بیشتر انگیزه اصلی شکل گیری ماجراجوییهای خواهر خود، سارا است. وجود این حفره بزرگ در داستان بازی در کنار کوتاه بودن آن باعث میشود همچنان کیوس به عنوان بهترین سورپرایز داستان باقی بماند.
گیمپلی XIII-2 گام به گام و لحظه به لحظه تکرار XIII است. سیستم مبارزات، کلاسهای موجود، سیستم ATB، همه و همه همان چیزی است که از بازی اصلی به یاد دارید. مبارزه کنید، خود را ارتقا داده و برای رسیدن به سطحهای بالاتر باز هم مبارزه کنید! منتها با این تفاوت که اکنون همه چیز روان و خوش ساختتر از قبل شده است. مبارزات فرمی سرگرم کنندهتر از گذشته یافته است، نوئل با حرکات آکروباتیک خود دید سینمایی خاصی به آنها بخشیده و شما را به یاد سری Kingdom Hearts خواهد انداخت. البته برخلاف Birth by Sleep حرکات آکروباتیک نوئل نه با Button Smashing بلکه با کلید زنیهای درست در زمان معین به سبک God of War انجام میشود. با انجام صحیح این QTE ها علاوهبر اینکه شاهد نمایش تک نفره مهیج و سرگیجه آور نوئل خواهید بود میتوانید از نتایج به درد بخور آن نظیر Stagger شدن سریع دشمنان نیز لذت ببرید.
با تشکر از موگل (Moogle) دوست داشتنی همراهتان دشمنان را به محض ظاهر شدن در صفحه شناسایی کرده و با آنها وارد مبارزه میشوید. با انتخاب مجموعهای از نقشهای مورد نظر خود در غالب یک Paradigm مبارزات را کنترل کرده و به دشمنان آسیب میرسانید. اگر میزان HP خودتان نیز کاهش یافت بدون دیدن انیمیشنهای اضافه Paradigm خود را تغییر داده و با ورود به حالت دفایی سلامتی اعضای گروه رو بازیابی میکنید. هر یک از دشمنان نیز پس از قبول شکست توسط شما رام شده و میتوانند به تیم شما اضافه شوند.
تیم دو نفره سارا و نوئل با هیولاها کامل میشود. میتوانید پس از شکست هیولاها، ورود آنها را به تیم خود خوش آمد گفته و به همراه متحدین بامزه خود به نقاط و زمانهای مختلف سفر کنید. در غیاب شخصیتهای اصلی XIII هیولاها بهترین دوستان شما برای نفله کردن دشمنان بوده و با قابلیتهای منحصر به فرد خود حسابی نظر شما را نسبت به دوست و دشمن تغییر میدهند! استفاده از هیولاها در گروه بهترین و جذابترین بخش بازی است که به تنهایی انگیزه بسیار بالایی برای انجام مبارزات بیشتر محسوب میشود. Cait Sith معروف که یک Medic بسیار ماهر است، Zirnitra نیز یک Saboteur قهار! اما Behemoth چطور؟ خوب چطور است سریعتر او را نیز به گروه خود دعوت کنید تا ببینید چگونه شمارا را سورپرایز خواهد کرد!؟
من فکر میکنم Cait Sith با عینک و یک دم بسیار ملوستر میشود، شما چطور؟ آیا فکر نمیکنید بهتر است یک دامن زنانه ژاپنی تن Behemoth کنید؟ خوب بهتر است چنین فکری نکنید چرا که هیچ دامن زنانه ژاپنی برای Behemoth وجود ندارد اما در عوض میتوانید با خرید و بدست آوردن آیتمهای مختلف هیولاهای گروه خود را به شکل دلخواه خود تزیین کرده و مانند یک حیوان دست آموز ملوس با خود به مبارزات ببرید! مهارتهای هیولاها نیز به تدریج و با ارتقا یافتن سطحشان افزایش یافته و میتوانند خصوصا در لحظات بحرانی مبارزات با استفاده از قابلیتهای ویژه خود نظیر Blood Damage و یا Feral Link نتیجه را به نفع شما تغییر دهند. خوب چه چیزی بهتر از این متحدین تازه؟
سیستم ارتقا شخصیتها و نقشها همان فرم تغییر یافته Crystallrum معرفی شده در بازی اصلی است. اما این سیستم اینبار انعطاف بیشتری از خود نشان و داده و روند خشک و خطی XIII را کنار گذاشته است. نقشهای مختلف به سرعت برای سارا و نوئل آزاد شده و همانند XIII برای رسیدن به تمام نقشها مجبور به صبر کردن تا انتهای بازی نیستید. سیستم درختی یادگیری مهارتها نیز به طور کامل حذف شده و بر خلاف گذشته میتوانید بدون هیچ محدودیت و مانعی، مستقیما به سراغ آیتم و مهارتهای مورد نظر خود رفته و آنها را آزاد و یا ارتقا دهید. بهبود سیستم ارتقا بازی باعث شده است در مجموع مشکلات کمتری برای شکست دشمنان و غولهای سخت بازی داشته و کارتان کمی راحتتر شود. البته XIII-2 اساسا بازی سختی نیست و به ندرت لحظاتی پیش خواهد آمد که ادامه بازی نیازمند بکارگیری تمام مهارت و توان شما باشد.
نیمه ابتدایی و نخست بازی برخلاف انتها و نیمه پایانی خود روندی ملو و ساده دارد. داستان در بخش نخست و آغازین بیشتر حول محور دیدار دوباره شخصیتها چرخیده و سعی در تشریح موقعیت بقرنج و احساسی میان آنها را دارد. هوپ (Hope) اکنون از نوجوان ترسو و کمی احمق سالهای دور خود به شدت فاصله گرفته و تبدیل به محققی جوان، بسیار محکم، با ظاهری موقر و رسمی شده است. اما اسنو (Snow) به همان کله شقی و یک دندگی گذشته است که تنها تغییر او نسبت به بازی اصلی برداشتن دستمال سرش است که اتفاقا او را خیلی زشت کرده است! با ورود به بخش نهایی داستان و جدیتر شدن سفر در تونلهای زمان ماجرا و نحوی روایت داستان نیز تغییر کرده و بازی نیز سختتر از قبل خواهد شد. انسانهایی که در آن سوی زمان انتظار شما را میکشند وجودی نیمه مادی داشته و این شما هستید که میتوانید به آنها زندگی بخشیده و یا رهسپار دیار مرگ کنیدشان! انتخابهای شما در این لحظات از نکات حساس و سنگین داستانی است که فضای داستان و بازی را ناگهان جدی و تنش آور میکند.
البته XIII-2 چندان نیز خودش را جدی نگرفته و علاقه بسیار زیادی به شکستن فضای سنگین خود و خلق لحظات مفرح و سرگرم کننده برای گیمرها دارد. Serendipity، کازینو XIII-2 در نقطهای خارج از زمان و مکان ساخته شده است که میتواند دقیقا شما را به خارج از زمان و مکان اصلی داستان برده و با مینیگیمهای سرگرم کننده خود مشغول کند. غالب بازیهای موجود در Serendipity سرگرم کننده و همراه با جوایز متعدد است اما به سرعت تکراری و انجام آنها کاملا بیهوده و بیهدف میشود. اما در مقابل هرچقدر گشت و گذار اضافه در Serendipity وقت تلف کردن است، انجام چلنجهای هزارتوی مخصوص XIII-2 جذاب، لذت بخش و البته سخت است! اگر خواهان مبارزات سخت و سرگرم کننده هستید تا وقت خود را به جای سرگردان شدن در Serendipity صرف کار مفیدتری کنید Temporal Rift بهترین بخش بازی برای شماست! هزارتویی عجیب و غریب که میبایست در عرض زمانی مشخص و محدود وارد چلنجهای آن شده و با موفقیت از آنها حارج شوید.
بازی مهارت شما در انجام بخشهای فرعی خود را با جوایز غیر قابل انتظار بسیار ازشمندی پاسخ میدهد. با انجام هر بخش در هر برحهای از زمان میتوانید بار دیگر به آن ناحیه و زمان وارد شده و اینبار با گزینههای بیشتری برای انتخاب درگیر شوید. حتی گاهی نیز در تکرار برخی چلنجها با موارد پیش بینی نشده از جمله هیولاهای جدید روبرو میشوید که ارزش تکرار مجدد بازی را بالا برده و بزرگتر از آن موفق میشود شباهت ساختار و مکانیسم گیمپلی بخش داستانی خود با بازی اصلی را جبران کرده و به نوعی تجربه متفاوتی را برای شما رقم زند. ماموریتهای جانبی نیز همانند بازی اصلی دیگر بهانه XIII-2 برای صرف ساعتها از وقت خود برای تجربه آن است.
ماموریتهای جانبی همان چیزی است که در بازی اصلی دیدهایم؛ مبارزه دوباره با هیولاهای بازی در شرایط سختتر که تنها نام آنها به Fragment تغیر یافته و تعداد آنها نیز از 64 به 160 رسیده است. اما با اینحال Fragment ها نسبت به Mission های بازی اصلی جذاب و وسوسه انگیزتر به نظر میرسند چرا که انجام کامل آنها و جمع آوری کامل Fragment ها علاوهبر اینکه با جوایز مخصوص و ویژهای همراه است منجبر به رسیدن به پایان مخفی بازی نیز میشود. پایان مخفی بازی که همانند خاطرهای فراموش شده در طول زمان پراکنده شده است تنها با انجام کامل Fragment ها و جمع آوری تکههای مختلف آن قابل دست رسی است. این Fragment ها همانند اکثر عناوین RPG پس از صحبت با NPC ها به شما محول شده و غالبا انجام درخواست آنها نظیر شکست یک هیولای بزرگ و یا پیدا کردن یک آیتم خواص است.
علاوهبر رسیدن به پایان انتهایی XIII-2 بدست آوردن ساده و کم دردسر آیتم و سلاحهای نایاب انگیزه دیگری برای انجام و به پایان بردن آنهاست چرا که در غیر اینصورت مجبور هستید لوازم مورد نیاز خود را از فروشنده گران فروش بازی، Chocolina تهیه کنید! Chocolina زنی جوان با ظاهری شبیه به Chocobo هاست که تغریبا در همه نقاط بازی سر و کلهاش پیدا شده و جنسهای مورد نیازتان را به شما خواهد فروخت. حالا که صحبت از Chocobo ها شد باید بگویم که Chocobo سواری کماکان یکی از بخشهای اصلی است که خصوصا در زمینهای برفی کمک بسیار خوبی برای شما هستند.
طراحی صحنه و در مجموع کارگردانی هنری XIII-2 یکی از بهترینهای این نسل است. تنوع رنگهای شاد و زنده در کنار محیطهای متنوع و با عظمت، ارزشهای هنری XIII-2 را به اوج میرساند. البته شاید نگاه جدید و متفاوت سازندگان نسبت به دید بصری بازی کمی طرفداران قدیمی مجموعه را ناامید کرده و بازی از این حیث برایشان چندان چنگی به دل نزند چرا که XIII-2 خصوصا در مقایسه با Final Fantasy X و عناوین قدیمیتر مجموعه بیش از اندازه رنگارنگ است! البته بهتر است سخت نگرفته و از طراحی بینظیر مراحل بازی لذت ببرید! این هجم از رنگها و عناصر بصری جذاب به لطف موتور قدرتمند Crystal Tools در غالبی بزرگ و بینقص عینیت پیدا میکنند.
XIII-2 به اصطلاح Productions Value بسیار بالایی داشته و از نگاه فنی نیز میتواند همانند دید بصری خود میخ کوب کننده ظاهر شود. با وجود انواع و اقسام افکتهای مختلف و متنوع در Battle Screen هیچ افت فریمی شما را اذیت نکرده و همچنین باید گفت در بازی از باگ و مشکلات مشابه گرافیکی خبری نیست. خصوصا نسخه 360 بازی مشکلات متعدد Texture Loading و جزییات کمتر بازی اصلی را به دست فراموشی سپرده و همپای نسخه PS3 یک گرافیک بینقص را ارایه میدهد.
در نهایت باید گفت قضاوت کردن XIII-2 کاریست سخت و دشوار که بیشتر به سطح انتظار شما از بازی باز خواهد گشت. اگر منتظر یک عنوان بزرگ و حماسی مانند Final Fantasy VII بودید متاسفانه باید به شما بگوییم XIII-2 به شدت نا امیدتان خواهد کرد و بهتر است اصلا سراغ آن را نیز نگیرید! اما اگر سطح انتظارات خود را کمی پایین نگه داشته و بیشتر منتظر تجربه نسخه کامل شده XIII و لذت بردن از ادامه داستان شخصیتهای آن هستید به شما تبریک میگوییم، XIII-2 دقیقا همان چیزی است که انتظار آن را میکشیدید.
مجموع امتیاز - 8
8
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: کیوس بالاد! هیولاها بهترین دوستان شما هستند! نقاط ضعف:شخصیت های اصلی داستان بیروح و سطحی هستند کوتاه! کوتاه! کوتاه!