اکنون سال 2277 است و 200 سال از جنگهای ویرانگر اتمی که طی آن بشر متمدن, روی دیگر خود را با استفاده از بمب اتم و ویرانی و نابودی اجتماعات بزرگ بشری نشان داد میگذرد. دنیای فعلی جنگلیست خشک و برهوت که در آن منابع باقی مانده از آب و خاک بخاطر رادیواکتیو, غیرقابل استفاده شدهاند و باقیمانده انسانها تحت قانون همیشگی جنگل برای بدست گرفتن قدرت و منابع باقی مانده در حالی که بخاطر کثرت مخلوقات خطرناک حاصل از رادیواکتیو مدام در خطر مرگ و نابودی قرار دارند, در گروههای مختلف به جان هم افتادهاند و در این راه نیز بدون عبرت از گذشته سیاهشان دست به هر اقدامی میزننداین زمین جاییست که برای درب شیشه نوشابه که واحد پول فعلی دنیای Fallout محسوب میشود جان انسانها ارزش خود را از دست میدهد!
Vault 101 مکانیست در عمق زمین که بوسیله عدهای از انسانها برای زندگی بدور از دنیای وحشی خارج به وجود آمده. در این مکان انسانها متولد شده و میمیرند. دنیای Vault 101 دنیاییست ایزوله که اولین قانونش ممنوعیت ورود و خروج از آن میباشد و از کودکی به ساکنان این مکان میآموزند که سلامتی این اجتماع کوچک را این قانون تضمین میکند همانطور که برای 200 سال این کار را کرده است! داستان Fallout 3 هم از Vault 101 شروع میشود. کاراکتر اصلی که میتواند هر اسم و جنسیتی که شما مایلید داشته باشد (البته اینجا کاراکتر تنها میتواند انسان باشد) متولد میشود ولی بوجود آمدن این زندگی جدید, جان مادر وی را میگیرد. پدر هرچند سخت از این حادثه غمانگیز ناراحت است, به بزرگ کردن و حمایت از فرزند خود میپردازد ولیکن مدتی پس از رسیدن فرزندش به بلوغ فکری و جسمی, قانون Vault را زیر پا گذاشته و از این مکان خارج میشود. از اینجاست که شخصیت اصلی به کمک تنها دوست خود که دختر دوست پدرش نیز میباشد و از کودکی با هم بزرگ شدهاند از Vault میگریزد و عزم یافتن پدر و دلیل رها کردن این مکان امن توسط وی را میکند. داستان بازی روایت جستجوی کاراکتر اصلی برای یافتن پدر خویش و دست و پنجه نرم کردن با سختیهای زندگی در زمین آلوده و وحشی پس از وقایع اتمیست. جذابیت اصلی داستان قوی این بازی همانا دلیل پدر برای ترک Vault 101 است و اینکه چرا کاراکتر اصلی که یک انسان کاملا عادیست در واقع شخصیتی خاص میباشد. در کل همیشه داستان در یک عنوان RPG جنبهای مهم بوده و اینجا نیز با داستانی جالب و دارای عمق و کشش بسیار خوب طرف هستیم.
روایت داستان برای کسانی که بازی قبلی شرکت Bethesda یعنی Oblivion را تجربه کرده باشند بسیار آشناست. روایت در Fallout 3 اکثرا از طریق دیالوگهای بسیار پرتعداد آن انجام میپذیرد ولیکن کماکان نکات مبهمی هستند که البته بسیاری از آنها را میتوان با مطالعه اطلاعات رایانهها و یا گوش دادن به صداهای ضبط شدهای برطرف کرد. از طرفی ایستگاههای رادیو را با سخنرانیهای رئیس جمهور عجیب و صحبتهای کاراکتر Three Dog و غیره نمیتوان فراموش کرد! قطعا فرم روایی برای کسانی که با این سبک آشنایی ندارند چندان لذت بخش نخواهد بود و چه بسا نیاز به خواندن دیالوگهای پرتعداد بازی حوصله بازیباز را سر ببرد ولیکن علیرقم مشکلات این بخش که در ادامه به آنها خواهم پرداخت, داستان با جزئیات و خوب روایت میشود و تا انتها بازیباز را با خود همراه میکند.
مهمترین جنبه مثبت Fallout 3 عظمت آن است. در بخش داستانی قرار دادن پایانهای متعدد و جالبی که رسیدن به هرکدام از رفتارهای بازیباز در طی انجام بازی تاثیر میپذیرد ارزش این عنوان را به سقف میچسباند ولیکن نکتهای که Fallout 3 را از بقیه عناوین دارای این خاصیت جدا میکند, احساس کردن این عظمت با تمام وجود توسط بازیباز است. تک تک بازخوردهای گیمر و تقابل وی با دنیای بازی در رابط کاربری آشنا برای دوستداران این سری یعنی PIP-BOY ثبت میشود تا در نهایت بازی در یکی از چندین و چند خط مشی تعیین شده قرار بگیرد و تجربهای منحصر به فرد را برای هر گیمر و پایانی در راستای شخصیتی که در طول بازی ساخته میشود را رقم بزند.
لذت فراموش شده نقشآفرینی,گیمپلی بازی در کل یک اول شخص شوتر با قابلیت سوئیچ بین حالت سوم شخص میباشد که بسته به میل گیمر میشود یکی از این حالات را انتخاب کرد. البته حالت اول شخص دید و کنترل بهتری را به نمایش میگذارد هرچند در کل کنترل بازی اصلا به نرمی و خوبی عناوین FPS نیست. بدترین حالت را هم میتوان در مورد Combatها یا همان مبارزات دانست که به هیچ وجه از بعد اکشن به ویژه در اوایل ارضا کننده نیستند خصوصا مبارزات با سلاحهای سرد و مبارزات با دست خالی که عملا کپی کاملی از Oblivion از کار درآمدهاند. البته نباید از یک عنوان RPG مبارزاتی در سطح بازیی نظیر Dark Messiah توقع داشت ولی هنوز برای من ضعف این بخش ناراحت کننده است. اینترفیس یا رابط کاربری در یک عنوان RPG برعکس اکثر سبکها جزو مهمترین بخشها محسوب میشود. اینترفیس Fallout 3 به دو بخش تقسیم شده. یکی PIP-BOY یا همان مچبند کاراکتر بازیست که اطلاعات ماموریتها و نقشه و وضعیت بدنی و لیست آیتمهای موجود در Inventory و… شامل میشود و دیگری همان HUD اصلی بازیست که میزان سلامتی یا HP و انرژی یا AP و غیراه را نشان میدهد که البته شامل V.A.T.S نیز میشود. V.A.T.S یکی دیگر از قابلیتهای جالب در گیمپلی بازیست که البته نظایری هم مانند بازی Mass Effect دارد. با وارد شدن به این حالت با جلوهای جالب به نوعی زمان میایستد و دوربین بازی روی نزدیکترین کاراکتر در میدان دید زوم میکند. در این حالت HUD بازی تغییر کرده و گیمر نمایی از میزان سلامتی کلی کاراکتر مقابل و درصد احتمال صدمه زدن به بخشهای مختلف بدن وی با اسلحه انتخاب شده را در کنار میزان سلامتی عضو مربوطه نشان میدهد که با سوئیچ روی هرکدام و خرج کردن مقداری از AP (بسته به اسلحه مورد استفاده) میتوان به دشمن صدمه وارد کرد. در این بین نیز حرکات دوربین از زوایای مختلف همراه با افکتهای صحنه آهسته و تعقیب گلوله و غیره جلوه خاصی به V.A.T.S دادهاند که استفاده از آن را هرچه بیشتر لذت بخش میکنند. ضمن اینکه در این حالت میزان و فرصت وارد کردن صدمه به دشمن بیشتر است که این حالت را به بخش مهمی از گیمپلی تبدیل میکند. سختی مبارزات به مرور بسیار بیشتر میشود ولیکن اگر خیلی ماجراجو باشید و بدون امکانات و درجات بالا قصد جستجو در مناطق دوردست را داشته باشید, اگرچه بازی دست شما را کاملا باز میگذارد ولی عواقب درگیری با موجودات سرسختی مثل Super Mutantها خصوصا نوع Brute آنها راباید گردن بگیرید.
نکته آخر در این بخش خشونت بسیار بالای بازیست. جلوه خون در سطح خوبی قرار دارد اما مهمتر از آن تاثیرپذیری اعضای بدن کاراکترها در برابر ضربات یا همان فیزیک رگدال بازیست که بسیار خوب و بعضا اغراق آمیز کار شده و با شلیک به اندازه به سمت دشمن میتوانید شاهد تکه تکه شدن عضو مورد اصابت قرار گرفته و احتمالا انفجار کلی کاراکتر باشید! البته این بخش ایراداتی هم دارد ولی از منظر کلی بسیار خوب بنظر میرسد. تنها مشکل خشونت بالاییست که Fallout 3 را برای سنین پایین چندان مناسب نمیکند هرچند با توجه به جو بازی در صورت داشتن شرایط سنی حقیقتا وجود این خشونت نکته مثبتی محسوب میشود! در کل اگرچه مبارزات در ابتدای بازی چندان جالب بنظر نمیرسند ولیکن در ادامه به مدد قابلیت V.A.T.S و خشونت جذاب و هوش مصنوعی بالا اعتیادآور نیز میشوند. اسلحهها نیز در Fallout 3 بسیار عالی هستند. از اسلحههای دنیای واقعی تا تفنگهای لیزری و راکت لانچر و از همه مهمتر Fat Man یا همان مینی بمب اتمی دوست داشتنی! البته در موقع استفاده از هر سلاح باید مراقب بود که بر اثر استفاده زیاد خراب نشود وگرنه ممکن است در میانه یک نبرد سنگین متوجه بشوید که که اسلحه از رده خارج شده و مدتیست که در حال مشت زدن به گلولهها هستید!
سیستم گفتگوهم در Fallout 3 بسیار شبیه Oblivion و بعضی عناوین دیگر کار شده است. این سیستم خطی اگرچه گزینههای زیادی را در اختیار گیمر قرار میدهد ولی در کل کمی قدیمی بنظر میرسد خصوصا با وجود سیستمهای گفتگوی خوبی مثل مورد بکار رفته در Mass Effect. بدترین مورد در این زمینه این است که بسیاری از دیالوگهایی که توسط بازیباز انتخاب میشوند تاثیر آشکاری بر ادامه گفتگو و شخصیت کاراکتر و حتی کل بازی میگذارند و این مورد, نیاز به دقت در مطالعه خط به خط دیالوگهای فراوان و بلند بازی را بالا میبرد که بعضا احتیاج به اعصابی قوی خصوصا برای کسانی که زبانشان زیاد خوب نیست دارد! در کل HUD اصلی بخاطر اینکه به هیچوجه گرافیکی کار نشده و حتی مات هم هست! بنظر کمی قدیمی میرسد اما امکانات را به اندازه در اختیار گیمر قرار میدهد. PIP-BOY نیز اگرچه جذابیتهای خاص خود را دارد ولی چندان کاربری راحتی ندارد.
نوع بازی گیمر تاثیر بسزایی روی قابلیتهای کاراکتر دارد و به نوعی بازیباز با اعمالی نظیر کمک به دیگران یا مزدورگری و حتی کتاب خواندن و ورزش کردن! و غیره به شخصیت بازی سرو شکل میدهد. این قابلیتها به بخشهای بسیاری تقسیم شدهاند که شامل بخشهای کلی مثل گرایش به سمت خوبی و بدی و هنرهای کاراکتر و یا قابلیتهای مختلف وی میشود که هرکدام نیز به بخشهای بسیاری تقسیم میشوند. مثلا برای بازکردن بعضی قفلها نیاز به داشتن میزان مهارت معینی در بخش Lock Pick است که رسیدن به این حد علاوه بر اختصاص دادن بخشی از امتیازهایی که در هر ارتقای شخصیت به شما داده میشود, با جستجو و کسب تجربه در باز کردن قفلهای سادهتر تامین میشود. ضمن اینکه در هر ارتقای کاراکتر, چند Perk آزاد میشوند که از این بین میتوان یکی را در هر بار انتخاب کرد. هرPerk تاثیر خاصی روی شخصیت بازی میگذارد و با توجه به نوع Perk مقداری به قابلیتهای مختلف اضافه میکند. برای مثال با انتخاب نوع commando کارایی V.A.T.S افزایش پیدا کرده و غیره… . البته تمرکز بیش از حد روی یک بخش هرچند فواید خود را دارد ولیکن برای ادامه بازی مشکلآفرین خواهد شد و در کل باید سعی کرد در عین تعادل, شخصیت بازی را در مسیر دلخواه قرار داد و ادامه این موضع به سلیقه گیمر برمیگردد که دوست داشته باشد چه نوعی شخصیتی در بازی داشته باشد. آیا شما دوست دارید یک قهرمان باشید یا یک ضد قهرمان؟ شاید یک دزد و شاید هم یک دانشمند. فقط کافیست آستینهای خود را بالا بزنید و کاری را بکنید که میخواهید. این مطالب در کنار آزادی کاملی که بازی برای گیمر در گشت و گذار در محیط و اعمال وی در نظر گرفته است تجربهای منحصر به فرد را برای هر بازیباز رقم میزنند.
جهنم دوستداشتنی,اتمسفر یا همان جو نیز از بهترین جنبههای بازیست. Bethesda حقیقتا برای Fallout 3 محیطی بسیار وسیع با اتمسفری فوقالعاده را رقم زده و در عین حال بازیباز را آزاد گذاشته تا هر کاری که خواست در دنیای این بازی بکند و شخصیتی را بسازد که دوست دارد. نقشه بازی بسیار گسترده کار شده و برخلاف عنوانی مثل Hell Gate London به جای استفاده از یک سیستم اتفاقی برای تغییر نقشهها, از طراحی ثابت و دستی استفاده کرده است. البته این موضوع شاید کار خاصی بنظر نرسد ولی نکته اینجاست که از نظر خرج کردن هنر در طراحی مراحل, با یکی از بهترینها طرف هستیم. اگرچه در اکثر اوقات با خرابههای ویران شده از جنگ شهرها روبرو میشویم ولی خلاقیت به خرج داده شده در همین محیطها نیز به حدیست که به هیچ وجه احساس خستگی و یکنواختی را به بازیباز منتقل نکند و حتی بلعکس به مدد اتمسفر گیرای بازی و چیدمان دقیق و مناسب آیتمها در تقشه, حس کنجکاوی و میل به جستجوی گیمر هرچه بیشتر تحریک میشود. حتی بعضا میتوان شاهد جنگ هم بود و در آن دخالت نیز کرد! حقیقتا لذت گشت و گذار در دنیایی نابود شده و تلاش برای رسیدن به هدف واقعا لذت بخش است خصوصا اینکه چطور رسیدن به این هدف کاملا به عهده شماست. البته برداشتهایی در این زمینه از بازی زیبای STALKER که خود نیز برداشتی عالی از Falloutهای قبلی محسوب میشد, دیده میشود ولی از نظر کلی تفاوتهای بسیاری نیز وجو دارد از جمله اینکه تمرکز STALKER روی بخش شوتر بود ولیکن Fallout 3 یک عنوان RPG کامل است. ضمن اینکه این برداشتها نتیجه مثبتی برای هردو بازی داشتهاند که همانا خلق یک شاهکار متفاوت است… .
Deja vu!,در یک کلام گرافیک بازی زیباست. Bethesda اینبار نیز از انجین Game Bryo برای ساخت Fallout3 استفاده کرده که قبلا قدرت خود را در Oblivion نشان داده بود. جلوههای زیبایی از سایهزنیهای خوب و نورپردازی زیبا که در کنار چرخه کامل شب و روز و مدلسازی خوب به همراه بافتهای با کیفیت و فاصله دید بالا خودنمایی میکنند که ارزش گرافیک را در سطح بهترین عناوین روز نگه میدارند. انیمیشنهای بازی نیز بسیار پر تعداد و خوب هستند ولی هنوز عالی نیستند. ضمن اینکه Fallout 3 یک عنوان RPG با محیطی فوقالعاده وسیع با جزئیاتی بینهایت زیاد است نه یک شوتر خطی و محدود و رسیدن به این گرافیک کم از شاهکار ندارد. از طرفی گرافیک هنری عالی بازی نیز مزید برای زیبایی میشود. در Oblivion کثرت باگها بدترین بخش انجین آن بازی بود و در کنار آن, مات بودن گرافیک و ایرادات در Depth Of Field نکات آزار دهنده گرافیک را تشکیل میدادند. در اینجا بسیاری از مشکلات حل شده است. خصوصا باگها به مراتب کمتر شده ولیکن هنوز مات بودن گرافیک از Oblivion باقی است که بخاطر رنگبندی خاص و محدود بازی (البته رنگبندی در این بازی نکته مثبتیست) خصوصا در محیطهای داخلی کمی به چشم میخورد. هرچند این مطلب ایراد بزرگی نیست ولی نمیتوان وجود آن را انکار کرد. شاید بدترین جنبه در گرافیک سنگینی و افت فریم آن باشند. بازی بسیار سنگین است و بعضا در حین بازی با کرش کردن و ظهور ناگهانی اشیا و غیره مواجه میشویم. البته با توجه به وسعت و جزئیات مراحل و تعداد زیاد آبجکتها و فزیک مناسب (البته نه خیلی خوب) این سنگین بودن امری طبیعیست اما افت سرعت فریم بسته به هر منطقه و زاویه دید و حتی ساعت روز, بعضا آزار دهنده میشود. در کل گرافیک در Fallout 3 بسیار عالیست و اسفاده از بهترین تکنیکها در کنار استیل خاص و رنگبندی جذاب و متناسب با جو بازی زیبایی این بخش را صد چندان کرده ولی در PC برای رسیدن به نهایت جزئیات در کنار داشتن سرعت فریمی مناسب خصوصا در رزولوشنهای بالا به سیستم قدرتمندی نیاز است.
صداگذاری نیز در سطح بسیار بالایی قرار دارد. همه کاراکترها دارای صدا هستند و از تنوع بسیار خوبی هم برخوردارند و تکراری بودن بعضی از آنها که امری طبیعیست چندان به چشم نمیآید. ضمن اینکه اگرچه کمی مشکل عدم هماهنگی لبها با کلماتی که ادا میشوند به چشم میخورد ولی صداپیشگان کار خود را به درستی انجام دادهاند اصوات محیطی هم عالی کار شدهاند. صدای باد و تحرکات در اطراف کاراکتر و غیره کاملا در شب با روز متمایزند و حس خوبی را منتقل میکنند. اسلحهها نیز دارای اصوات منحصر به فرد خود هستند و جالب اینکه از نظر کیفیت حقیقتا خوب بنظر میرسند. البته نباید توقع COD4 را از این بازی داشت و بعضا ایراداتی هم در بعضی موارد به چشم میخورند ولی در کل نمره خوبی به این بخش نیز تعلق میگیرد. موسیقی در Fallout 3 نمونه درست استفاده از آهنگهای زیبای ارکسترال در یک بازی است که در یک کلام عالی کار شده و در القای حس و حال مدنظر سازنده بسیار موفق است. بعضی از قطعات موسیقی واقعا به یادماندنی از کار درآمدهاند هرچند اکثرا در پس زمینه قرار میگیرند و کمتر شنیده میشوند ولی به درستی با توجه به فضای بازی به صورت دینامیک تغییر ریتم میدهند و روی احساسات بازیباز تاثیر میگذارند. در کل از منظر تکنیکی اگر ایرادات جزئی را کنار بگذاریم,Fallout 3 جزو پیچیدهترین و بهترین عناوین حال حاضر میباشد و این نکته نیز بیش از پیش بر ارزشهای این بازی میافزاید.
بلوغ یک افسانه,رسیدن به یک جمعبندی برای عنوان فوقالعاده بزرگی همچون Fallout 3 کار بسیار دشواری محسوب میشود. اما عظمت و ارزش بیمانند این بازی انکار ناشدنیست. Bethesda اینبار دست به خلق بازیی زده است که پشتوانهای محکم با دو نسخه کلاسیک خود داشته و برای رسیدن به هدف خلق عنوانی درخور نام Fallout همه تلاش خود را به خرج داده و نتیجه تجربهای مثال زدنی از کار درآمده است. بازیی که اگر اندک ایرادات جزیی آن را کنار بگذاریم, عمق و وسعت امکانات یک عنوان ناب RPG را در کنار تجربه زیبای بازیی نظیر STALKER را در اختیار بازیباز قرار میدهد و به نوعی دنیایی خلق میکند که زندگی در آن حقیقتا لذت بخش است. بی تعارف Fallout 3 یکی از بهترین RPGهاییست که تا کنون ساخته شده و به تنهایی ارزشی برابر با دهها بازی بزرگی که این اواخر منتشر شدهاند را دارد.
پیچیدگی در یک بازی RPG امری طبیعیست و فقط کافی است کمی برای روبرو شدن با آن به خود جرات دهید تا بعد از چند ساعت تمام وجود خود را گم گشته در افسانه بمبهای چاق ببینید!
مجموع امتیاز - 9
9
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: گرافیک هنری زیباصداگزاری خوب شخصیت ها، اسلحهها و اصوات محیطیداستان زیبانقشههای واقعا وسیعآزادی عمل کامل در کنار زیباییهای دنیای FalloutPerkها و ارتقاهای جالب و تاثیر آنها بر بازینقاط ضعف:افت فریم آزار دهنده