هنر چیست؟ اثر هنری چیست؟ اقسام هنر چطور؟ روزگاری بود که عدهای از مخاطبان بازیهای ویدیویی، آثار پدید آمده در بستر این سرگرمی را مصداق هنر میپنداشتند. اما به راستی آیا خلق محیطهایی از هیچ، به همراه برنامهنویسی تکنیکی و اجرای روان یک بازی، منجر به ظهور هنری تازه شده که میتواند خود شاخهای مستقل از هنرهای دیگر محسوب شود؟ مشخصاً صحبت در مورد چیستی و فلسفه هنر هم توجه به وجوه فراگیرتری را میطلبد و در این مُقال نمیگنجد. اما جدای اینکه عناوینی چون سری Call of Duty را اثر هنری حساب کنیم یا نه، نخستین ساخته استودیوی مستقل Altered Matter یعنی بازی Etherborn نمودی از جنبههای هنری بسیاری است که میتوان در لایهلایههای آن، انتقالی از مفهوم و احساس را مشاهده کرد. در ادامه نگاهی به ویژگیهای گوناگون این عنوان خواهیم پرداخت.
همانطور که اشاره شد، Etherborn اولین عنوانی است که استودیوی اسپانیایی Altered Matter (متشکل از ۵ نفر) ساخته اما جنبههای مورد بحث در آن به قدری زیبا پرداخته شدهاند که میتوان بلوغ را قسمتهای مختلف بازی جستجو کرد. Etherborn مضامین رفیعی را برای مخاطبان خود به بحث میگذارد که اصلیترینشان «مفهوم» یا همان Concept است. در ادامه مفهوم خود را در قالب «بودن» و «چرایی» نمایان میکند و در نهایت «رفتن» را تصویر میکشد. اشتباه نکنید، قرار نیست با بازی کردن به دنبال مفاهیم عمیق و ثقیل باشید یا که در حین تجربه گیمپلی با آنها روبرو شوید. اتفاقاً روایت موجود در Etherborn، یکی از سادهترین حکایاتی است که میتواند بیان شود. در دنیایی بیزمان و بیمکان، کنترل شخصیتی بیهویت را به عهده میگیرید که میخواهد راه خود را از میان موانع موجود در محیط به دنبال صدای از دست رفته خود پیدا کند. همین ایده اولیه، کلیت یک پازل پلتفرمینگ را شکل میدهد و مخاطب را در معرض انواع معماهای به ظاهر ساده اما بعضاً وقتگیر قرار میدهد.
اینجا نه توضیحی در کار است و نه آموزشی. همین که Etherborn را شروع کنید، منطق حاکم بر محیطش را خواهید شناخت. گیمپلی کلی بازی حول حل معماهای محیطی میچرخد و این معماها نیز همگی با نگاهی نو به مقوله جاذبه، دریایی از حالات مختلف برای پیدا کردن مسیر درست را پیش روی مخاطب قرار میدهد که در نوع خود جالب توجه است. همانطور که شخصیت اصلی در یک محیط سه بعدی حرکت میکند، در هر لحظه میتواند در سه بعد و در راستای بردارهای مثبت یا منفی ابعاد، تحت تاثیر جاذبه قرار بگیرد. اما تعویض راستای اعمال جاذبه به چه شکل صورت میگیرد؟ سازندگان از همان ابتدا قرارداد خود با بازیکن را مشخص میکنند؛ محیط Etherborn پر است از خطوط صاف، تیز و منقطع، هرگاه که شخصیت اصلی در این محیط حرکت کند تحت جاذبه عمود بر سطح خواهد بود، اما زمانی که راه خود را از انحای موجود در محیط ادامه دهد، میتواند بر جاذبه غلبه کرده و وارد بعد دیگری از فضا شود. این بار نیز تا وقتی که گوشه نرمی از بعد جدید پیدا نشود، قوانین جاذبه در راستای جدید دنبال خواهد شد.
کمی گیج شدید، اینطور نیست؟! بهتر است پس از خواندن این متن کمی از ویدیوی گیمپلی بازی را نیز مشاهده کنید تا مکانیک طراحی شده را بهتر درک کنید. علی ایحال ایده ساده و البته هوشمندانه Etherborn، در ادامه باعث بوجود آمدن معماهایی شده که شاید برای حل کردن بعضی از آنها باید مدت زیادی از زمان خود را صرف کنید. این پازلها مراحل مختلف بازی را بوجود میآورند و ماجراجویی شخصیت بینام و نشانمان را که تنها از میانپردهها درخواهید یافت که به دنبال صدای دورافتاده خود است، در هرکدام از این مراحل ویژگی خاص خود را دنبال میکند. شخصیت مورد نظر در دنیایی سوررئال در گذر است و با پیگیری راه خود از درخت بیانتها، به نوعی سیکلی از زندگی طبیعی انسانها را از کنار خود میگذراند.
هر اندازه که معماهای بازی پیچیدهتر شوند اما کنترل در سادهترین حالت خود باقی میماند و متاسفانه در بسیاری از مواقع، مشکلات کنترل باعث میشوند آن طور که بخواهید حرکت نکنید و خصوصاً در جابهجا شدن بین ابعاد محیط، کنترل آنالوگ جهتهایی را به اشتباه دنبال کند. همچنین این تعویض بعدها در بسیاری از مواقع حرکت دوربین را نیز با مشکلاتی روبرو میکند و درنهایت به تجربهای که میتوانست بسیار خالصتر و لذتبخشتر باشد ضربه میزند.
شاید Etherborn یکی از سمبولیکترین عناوینی باشد که در سالهای اخیر تجربه کردهام. همانطور که پیشتر ذکر شد، صاف و تیز بودن آبجکتهای محیط، نشانهای از عدم امکان تعویض ابعاد حرکتی دارد و در عوض، معدود مکانهایی که دارای انحنا هستند، این امکان را بوجود میآورند تا از یک بعد به بعدی عمود بر بعد قبل، حرکت کنیم. این مفهوم به زیبایی هرچه تمامتر در سایر اجزای محیط نیز دیده میشود. همه آبجکتهای موجود مانند موانع یا حتی گیاهان و برگهایشان و نیز شخصیت اصلی دارای مدلهایی با پولیگانهای تیز هستند. نمادسازی موجود در Etherbon پا را فراتر هم میگذارد و این تمایز را در انواع مختلف رنگهایی که در مراحل گوناگون با آنها روبرو میشویم، نشانمان میدهد.
در کنار تعدد جلوههای هنری محیط و تنوع بالایی که به خاطر ظهور المانهای نو در هنگام رفتن به مراحل بعدی نمایان میشود، موسیقی نیز در خدمت خلق اتمسفر گیرای Etherborn است. همه چیز اینجا فراهم است تا با قاببندیهایی هنری، حجم بالایی از تأویلپذیری به مخاطبان پیشنهاد شود. اگر شما هم روی قابهای هنری که هرکدام به شکلی نمادین، گوشهای از زندگی انسان امروز را نشان میدهد حساس باشید، احتمالا همانند نگارنده در هنگام دیدنشان موهای بدنتان سیخ خواهد شد! پیاده کردن این مقدار از هماهنگی بخشهای مختلف بازی که در خدمت پیشبرد مفاهیمی عمیق هستند، به هیچ عنوان کاری ساده نیست.
اثر هنری در واقع در وهله اول یک انتزاع است و انتزاع نیز نیازی به توضیح بیشتر ندارد. به طور مشخص Etherborn چنین مسیری را طی میکند؛ مخاطبینش باید خودشان با کنجکاوی و تعمق، به زوایای تازهای از آنچه سازندگان رویشان تاکید دارند برسند و البته این لذتی است که به نظر نمیرسد هرکسی به راحتی بتواند آن را به دست بیاورد.
در نهایت باید اذعان داشت که Etherborn یک اثر هنری بسیار موفق است. این عنوان نه تنها به عنوان یک سرگرمی و بازی ویدیویی دارای محتوایی غنی است، که مضامین به کار رفته در آن، بازی را تا حد یک اثر هنری که حرفهای زیادی در دل خود دارد معرفی میکند. تجربه لذتبخش Etherborn باعث میشود تا بار دیگر به قدرت نوآوری در بازیهای مستقل ایمان بیاوریم و به یاد داشته باشیم که میتوانیم تجربههای منحصر به فردی را از بین چنین عناوینی به دست بیاوریم.
امتیاز بازیسنتر - 9
9
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: گیمپلی منحصر به فرد طراحی محیط سوررئال بسیار جالب تنوع بالای معماهای بازی موسیقی در خدمت سایر بخشهای اثر کارگردانی هنری بسیار زیبا نقاط ضعف: مشکلات کنترل و دوربین این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم Xbox One بررسی شده است