برای مشاهده ایتم بررسی بازی Dawn of Fear بدترین بازی پلی استیشن 4 در یوتوب کلیک کنید
برای سالهاست که میگویند نقد بازیهای ویدئویی ارزشی آنچنانی ندارد. گیمرها این روزها میتوانند با تماشای دهها ساعت از بخشهای مختلف بازی مورد انتظار خود، دیدی کلی نسبت به اثر مورد نظر پیدا کرده و نسبت به خرید آن تصمیم گیرند. با این وجود مطمئن باشید که دیدن هزار ساعت ویدئو از Dawn of Fear باز هم نمیتواند حق مطلب را ادا کند. همانقدر که پرداخت بیش از حد به بازی بینقص از نظرم بیدلیل است، بررسی یک بازی بد به عنوان عملی ارزشمند برای یک منتقد محسوب میشود. منتقدی که چند ساعت زجر میکشد تا یک وقت مخاطبش در چاهی سقوط نکند که بازیای مثل Dawn of Fear چند سال در تلاش برای آماده کردن آن بوده. اگر هنوز هم بحث وجود دارد که Red Dead Redemption 2 بهترین بازی نسل فعلی کنسولهای خانگی است یا God of War؛ حداقل مطمئن هستیم که رقابت برای به دست آوردن لقب بدترین بازی نسل بالاخره پایان یافت. بازی Dawn of Fear که سونی به شکل مستقیم در انتشار آن نقش داشته، شاید بدترین بازی انحصاری تاریخ کنسولهای پلیاستیشن نباشد اما مطمئنا میتواند به راحتی درب صندوق عقب اتومبیل صنعت بازی را باز کرده و فریاد بزند: من بدترین بازی این نسل هستم. بازی که شاید برای تمام کردن آن تنها به دو ساعت زمان نیاز داشته باشید اما به احتمال فراوان هیچگاه موفق به انجام این کار نمیشوید.
سالها پیش بازیهای عرضه شده برای دیاس کنسول دستی نینتندو به واسطه کم بودن فضای کارتریجها مجبور میشدند داستان را تنها از طریق متن منتقل کنند اما امروز در سال 2020 و با در نظر گرفتن فضای بیانتهایی که از طریق عرضه دیجیتال به وجود آمده حدقل انتظارها این است که بازیها خواندن چند سطری از داستان را برعهده صداگذارها قرار دهند. چیزی از دید سازندگان Dawn of Fear به شکل کلی وجود خارجی ندارد. آنها از همان ابتدا داستان را تنها و تنها به شکل متن پیش روی مخاطب قرار داده و احتمالا خودشان میدانستند که به واسطه نداشتن حرفی در این زمینه بهتر است کار را به همین شکل ادامه دهند. در Dawn of Fear گیمر کنترل شخصیتی را برعهده دارد که اعضای خانواده خود را به دلایل مختلفی از جمله خودکشی و بیماری از دست داده و حالا به خانه قدیمیاش بازگشته. خانهای که بدون هیچ دلیل منطقی پر شده از زامبی و موجودات عجیبی که هیچ توجیهی برای حضور آنها در این محیط نیست. از زامبیهای Resident Evil گرفته تا موجوداتی تیغ به دست که از The Suffering به این بازی منتقل شدهاند، نقش دشمنها را ایفا میکنند و پورتالی را پیدا کردهاند که از تمامی نقاط صنعت سرگرمی به این خانه راه دارد. بازی عملا تا انتهای کار هیچ توضیحی نمیدهد که این هیولاها از کجا آمده، چرا به دنبال از بین بردن شخصیت اصلی هستند و در مقابل قهرمان داستان چرا اصلا باید با آنها مبارزه کند. داستان Dawn of Fear به قدری بی سر و ته و بیمعنی است که سازندگان را هم از ارائه توضیحات بیشتر ناامید کرده. در شرایطی که مجموعههایی همچون Resident Evil و Silent Hill با ارائه صدها ساعت محتوای اضافه سعی دارند تمامی سوراخهای داستانی خود را پر کنند، Dawn of Fear شبیه به کاخ دیکتاتوری است که بعد از کودتا یادآور چیزی شبیه به آبکش آشپزخانه شده.
مطالب مرتبط:
تلاش موفقیتآمیز کمپانی Capcom برای عرضه دوباره قسمتهای قدیمی Resident Evil عملا به ضرر تمام استودیوهایی تمام شد که سعی داشتند یاد و خاطره آن بازیهای قدیمی را دوباره زنده کنند. بازی Dawn of Fear یکی از همین عناوین است که تمام تمرکز خود را روی ارائه حسی مشابه با سه قسمت ابتدایی ساخته معروف Capcom قرار داده. آنها از همان دوربین ثابت، کنترل نامناسب قدیمی، مکانیک تیراندازی ناکارآمد و هوش مصنوعی ضعیف دشمنهای بازیهای 20 سال پیش استفاده کرده و البته پیشرفتی را در این زمینه رقم نزدهاند. هر آن چیزی که امروز به عنوان ضعفهای ساختاری بازیهای قدیمی ژانر ترس میشناسید را با شدت بیشتری در Dawn of Fear میبینید. از سوی دیگر هر آن چیزی که به عنوان نکات مثبت همان بازیهای قدیمی به یاد دارید را در هیچ کجای این انحصاری پلیاستیشن 4 پیدا نمیکنید. حس ترس همیشگی و همراه گیمر، ترسهای لحظهای، طراحی محیط جذاب و پرجزئیات، طراحی مراحل پیچیده، معماهای جالب، اسلحههای متنوع، دشمنهای مختلف، مبارزات جذاب با باسها و هر آن چیزی که از Resident Evil و بازیهای مشابه سراغ دارید را در Dawn of Fear یافت نمیکنید. سازندگان بازی در تمامی این زمینهها کم کاری کرده و عملکردی وحشتناک ضعیفی داشتهاند. سادهترین مثال برای انتقال این موضوع را میتوان در پازلهای بازی دید. تنها وظیفه موجود برای پشت سر گذاشتن چالشهای فکری Dawn of Fear کلیک کردن روی تمامی اجزای محیطی است. شما تنها کافیست تا قطعه مورد نظر را پیدا کنید تا راه برای ادامه کار باز شود. اینکه میگوییم قطعه، به معنای واقعی کلمه منظور قطعه است. سازندگان بازی حتی به خود زحمت ندادهاند که روی آیتمهای موجود اسم خاصی قرار دهند. هر آن چیزی که در محیط پیدا میکنید یا قطعهای است که در اشکال مختلف معرفی میشود یا کلیدی است که دربهای مختلف را باز میکند. هرچه این بازی در زمینه پازلها که بخش مهمی از ژانر اکشن ماجراجویی است، ضعیف عمل کرده در بخش مبارزات به مراتب شایستگیهای خود به عنوان بدترین بازی نسل را بهتر نمایش میدهد. برای بازی که در طول آن با هیولاها و نه انسانها مبارزه میکنید تنها سه اسلحه طراحی شده. ضعف در این زمینه به قدری است که گیمر باس آخر بازی را با همان کلت کمری شکست میدهد که در 15 دقیقه ابتدایی به دست آورده. حتی به دست آوردن همین اسلحه که توضیح دادیم هم بدون هیچ منطقی صورت میگیرد. شخصیت اصلی داستان بدون هیچ اسلحهای وارد محیط بازی میشود و همراه او شخصیت دیگری است که اسلحه به دست دارد. بعد از مدتی که در خانه گشت میزنید به درب ورودی باز میگردید و شخصیت همراه را میخکوب شده به دیوار پیدا میکنید. سوالهایی مانند چرا این اتفاق رخ داده ؟ این شخصیت همراه اصلا چه نقشی داشت ؟ و بسیاری از پرسشهای مشابه را فراموش کنید. جواب تنها در همان اسلحه خلاصه شده. شخصیت همراه در ابتدا معرفی میشود تا در ادامه کشته شده و اسلحه را روی زمین بیندازد تا گیمر از راه رسیده و از آن استفاده کنید. همینقدر بیمزه و همینقدر بیمنطق. این رویکردی است که Dawn of Fear در تمامی بخشهای خود مدام در حال تکرار کردنش است.
تمام این حرفها را شنیدید و احتمالا کمی کنجکاو هستید که خودتان این معجون تلخ را بازی کنید ؟ باید بگوییم که شاید هیچگاه موفق نشوید Dawn of Fear را از ابتدا تا انتها تجربه کنید. باگهای این بازی یادآور سکانسهایی از فیلم World War Z است. آنجایی که زامبیها از روی همدیگر رد میشوند تا به انسانها برسند، دقیقا رویکردی است که باگهای Dawn of Fear دنبال میکنند. هر کجا که میروید، به دنبال هر آیتمی که هستید یا هر دری را که باز میکنید، یک باگ پشت آن نشسته منتظر است تا جریان بازی را متوقف کند. در تجربه چند ساعته ما از Dawn of Fear عملا مجبور به راهاندازی چند باره بازی از ابتدا شدیم تا توانایی به پایان رساندن آن را پیدا کنیم. آنهایی که به سراغ این بازی میروند باید خود را آماده غیب شدن دیوار، آیتم و اجزای مختلف محیط کنند. اوضاع وقتی وخیم میشود که آیتم مورد نظر برای حل کردن پازل ظاهر نمیشود یا بعد از استفاده کار خود را به درستی انجام نمیدهد. شرایطی که به واسطه محدود بودن تعداد دفعات ذخیرهسازی بازی، گیمر را مجبور به شروع دوباره Dawn of Fear میکند. باگها را که فراموش کنید، مطمئنا اینقدر بینایی ضعیفی ندارید که بتوانید به راحتی از کنار گرافیک زشت این انحصاری پلیاستیشن 4 بگذرید. تمامی اجزایی که تشکیلدهنده رویکرد بصری بازی هستند در پایینترین حد خود قرار گرفته و گرافیکی را شاید حتی زشتتر از نسخههای اولیه Resident Evil روی اولین کنسول سونی به نمایش در آورند.
بازی Dawn of Fear و سازندگان اسپانیایی آن به خوبی ثابت کردهاند که تنها و تنها توجه به نوستالژی لزوما نتیجهای مثبت را به همراه ندارد. بازی که سعی کرده شبیه به Resident Evil باشد اما در واقع نشان میدهد که Capcom در دو دهه گذشته چگونه میتوانست به راحتی یکی از بهترین ساختههای خود را تبدیل به یکی از بدترین بازیهای تاریخ کند. پیدا کردن نکتهای مثبت در Dawn of Fear به اندازه پیدا کردن ماسک و مایع ضدعفونیکننده در کشورمان سخت و شاید غیرممکن باشد. بازی که عرضه آن در روزهای اوجگیری شیوع کرونا شاید حتی نقشه دشمن فرضی باشد برای متنفر کردن گیمرها از بازیهای ویدئویی.
امتیاز بازیسنتر - 2.5
2.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: نداردنقاط ضعف: گرافیک داستان گیمپلی صداگذاری باگ و فراتر از آن و هر آن چیزی که از یک بازی ویدئویی انتظار داریداین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است