بررسی بازی Cloudpunk

اگر در یک دنیای Cyberpunk زندگی میکردید و شغل شما رساندن بسته به دست افراد مختلف بود، این تجربه را چگونه تصور میکنید ؟ این سوالی است که میتوان جواب آن را در بازی Cloudpunk تجربه کرد. بازیی در سبک Adventure (ماجراجویی) که در آینده و دنیایی Cyberpunk جریان دارد. کارکتر بازی با نام Rania به عنوان یک مسئول حمل و نقل به تازگی کار خود را در شرکت Cloudpunk شروع کرده و باید بسته ها و سفارش های مختلف را در شهر Nivalus را با استفاده از Hover (وسایل پرنده داخل شهر) به دست مشتریان برساند.

تمام مبنای بازی بر این اساس جریان دارد. اما لایه های داستانی و کارکترها و دیالوگ های آنها مواردی هستند که عمق بازی را ایجاد میکنند. تقریبا تمام بسته ها داستان های مشخصی دارند و در طول بازی کارکترهایی را ملاقات میتوان کرد که در همان مدت کوتاه از پیشینه عمیقی برخوردار هستند. خیلی از این ماموریت‌ها داستان هایی را روایت میکنند که در عین سادگی میتوانند بسیار جذاب باشند. مشکلات و آرزوهای روزمره ای که در یک دنیای Cyberpunk جریان دارد و شاید خیلی از آنها تنها تصوراتی بیهوده هستند که در ذهن مردم شهر شکل گرفته اند. البته باید گفت در کنار این موارد داستانی طبیعتا ماموریت ها و لحظه هایی هم وجود دارند که به نسبت ضعف دارند و آنطور که باید داستان را بیان، و یا پلیر را درگیر نمیکنند.

در ابتدای بازی یک Hover که مدت ها از عمر آن گذشته، از طرف شرکت به Rania داده میشود. و او باید با استفاده از این وسیله به نقاط مختلف شهر برود و بسته ها را تحویل گرفته و به دست مقصد مورد نظر برساند. در این راه کارکترهایی را میتوان مشاهده کرد که از قشر پایین جامعه هستند و آرزوهایی غیر قابل انجام دارند، یا افراد و مدیران شرکت های بسیار وسیع را دید که در مناطق مرفعی مانند بالای ابرها زندگی میکنند و دید متفاوتی از زندگی دارند. Nivalus دارای مناطق متفاوتی است و هرکدام خصوصیات متمایزی دارند. خود شرکت «کلاد پانک» نیز از نظر امنیتی دارای سابقه درخشانی نیست و تقریبا فعالیت آن به دلیل حمل بسته های ممنوع و حتی قاچاق، تقریبا ممنوع است. تمامی این موارد پایه و اساس داستانی بازی را تشکیل میدهند. اما این تنها چیزی نیست که بازی ارائه میدهد. خوشبختانه Hover قدیمی قابل تعویض است. و میتوان آن را با مدل های بالاتر و سریعتر عوض کرد. از نظر ظاهری نیز، بازی چیزی که ارائه میدهد جزئیات قابل توجه دارد. میتوانید در ارتفاعات و بزرگراه ها حرکت کنید و وقتی به سطح شهر و محله ها نزدیک میشوید، مردم را ببینید که مشغول فعالیت های خود هستند. این جزئیات زمانی که کاکتر از ماشین پیاده میشود تا به اشخاص مورد نظر برسد بیشتر به چشم می آید. فروشنده ها، غذا فروشی ها، نودل فروشی ها و … همه جز مواردی هستند که میتوان با آنها در سطح شهر تعامل داشت. البته اگر دوربین بازی را ندید گرفت که در خیلی مواقع اصلا قابل تحمل نیست و بیشتر چیزیست که فقط تجربه پیاده روی را از بین میبرد. البته به طور کل قسمت های پیاده بازی بسیار ضعییف تر هستند و خیلی مواقع آرزو میکنید که زودتر تمام شوند تا به Hover خود بتوانید بازگردید.

برخلاف تجربه پیاده، پرواز در سطح شهر بسیار حالتی آرامش بخش دارد، و بارانی که به طور مدام میبارد میتواند این حس را حتی بهتر انتقال دهد. در کنار این‌ها دستیار شخصی کاراکتر که سگی است دیالوگ هایی دارد که جالب هستند و داستان های متفاوتی را روایت میکند. در کنار این موارد، قابلیت های دیگری برای بالا بردن ارزش انجام بازی وجود دارد. به طور مثال میتوانید در طول بازی، پولی را که بدست آورده اید، صرف آپگرید کردن Hover خود کنید و میزان قدرت و سرعت آن را بهبود ببخشید.  یا از نظر ظاهری برای کارکتر خود لباس و وسایل متفاوت تهیه کنید. همینطور محل زندگی نیز از جمله چیزهایی هستند که میتوان آنها را شخصی سازی کرد. البته به جز آپگرید های Hover بقیه موارد تقریبا تاثیری ندارند و حتی محل زندگی را میتوان اصلا سر نزد. اما Hover اینگونه نیست. درواقع وسیله اصلی شماست که همه چیز به آن وابسته است. آپگرید های بسیار مهم هستند و در کنار آنها، باید توجه به میزان سوخت و سرویس های مداوم در محل های مشخص، داشت.

به طور کلی از نظر ظاهری استایل هنری Voxel بازی، قابل قبول است و در عین حال چیزی نیست که زیاد تمایز خاصی به نسبت بقیه بازی هایی با این استایل ارائه دهد. نقطه قوت را میتوان صداگذاری کلاد پانک در نظر گرفت. صداهای داخل شهر، کارکترها و از همه مهتر بارانی که به طور مداوم میبارد نکته اصلی است که تجربه بازی را بهتر میکند.

در نهایت باید گفت که Cloudpunk در سبک ماجراجویی خود یه تجربه معمولی و قابل قبول ارائه میدهد. اما شاید اگر مقداری از ماموریت های بازی کم میشد بهتر بود. چون خیلی از این داستان ها و کارکترها به جای ارائه تجربه بهتر تنها باعث خسته شدن و بی حوصلگی میشوند. همینطور حجم امکانات بازی چیزی نیست که در طولانی مدت بتواند پلیر را سرگرم کند و شاید بعد از چند ساعت، بازی به گوشه ای نقل مکان کند که حتی دیگر تکرار نشود و یا به طور کامل از یاد برود.