شاید همین که در حال تجربه کردن بازی Bloodstained: Ritual of the Night هستیم، کافی باشد. در 4 سالی که از معرفی بازی روی پلتفرم Kickstarter گذاشته، عرضه آن چندین و چند بار به تأخیر افتاد، عرضه برخی از نسخههای وعده داده شده به طور کامل کنسل شد و چند تیم مختلف برای کمک به تیم Koji Igarashi پیوستند تا به هر ترتیبی که شده، ساخت بازی به سرانجام برسد. عرضه Mighty No. 9، که از نظر شرایط ساخت شبیهترین بازی به بلاداستیند به حساب میآید و شکست هنری آن، باعث نگرانی هر چه بیشتر ما نسبت به دستپخت نهایی «ایگاراشی» شد اما بالاخره بازی به بازار عرضه شده و وقت آن رسیده که ببینیم آیا با فرزند خلف سمفونی شب طرف هستیم یا نه؟
قهرمان داستان Miriam نام دارد که سالها قبل از نقطه آغازین Bloodstained: Ritual of the Night توسط سازمان کیمیاگران مورد آزمایشاتی با استفاده از کریستالهایی حاوی قدرتهایی شیطانی که به نام Shards شناخته میشوند، قرار گرفته است. این آزمایشها «میریام» را تبدیل به یک Shardbinder میکند، این گروه افرادی هستند که میتوانند از نیروی موجود در «شاردها» استفاده کنند اما این استفاده با گذشت زمان، انسانیت «شاردبایندرها» را از آنها میرباید. در راه کنار آمدن با این شرایط، یک شاردبایندر دیگر به نام Gebel و یک کیمیاگر خیرخواه به نام Johannes به میریام کمک میکنند. بعد از تلاش نافرجام کیمیاگران برای احضار شیاطین به وسیله قربانی کردن شاردبایندرها، میریام به خوابی عمیق فرو میرود و «جیبِل» که جان سالم به در برده، تصمیم به انتقام از کیمیاگران میگیرد. 10 سال بعد با از خواب برخواستن میریام … داستان اصلی بازی از اینجا آغاز میشود.
بدون شک باید به نویسنده قسمت ابتدایی Bloodstained: Ritual of the Night تبریک گفت چون با چند جمله و به کمک چند تصویر ساده و ایستا، حجم زیادی از پس زمینه داستان و ساخت جهان را انجام میدهد اما همین انتقال خوب مطلب در ابتدا، باعث میشود که برای ادامه کار هم انتظار بالایی داشته باشیم، انتظاری که به هیچ وجه در جریان روایت داستان برآورده نمیشود. این درست است که انتظار اصلی ما از ژانر Metroidvania داستانی بزرگ و درگیرکننده نیست اما لحظات شروع بازی انتظارات را کمی بالا میبرد. از طرفی دیگر، کسانی که بازی Bloodstained: Curse of the Moon را تجربه کرده باشند، بیش از پیش در ادراک داستان بازی فعلی سر در گم میشوند.
در بخش شخصیت پردازی حتی از پلات هم عملکرد ضعیفتری ارائه شده است. تعداد شخصیتهای اصلی بازی به زور به انگشتان یک دست میرسند اما هیچ کدام فراتر از تیپهای تکراری نمیروند و برخی از شخصیتها حتی به همان تیپ ساده هم نزدیک نمیشوند! خود میریام به عنوان قهرمان داستان یکی از بیخودترین شخصیتهاییست که در سالهای اخیر به چشم دیدم و هیچ نکته قابل توجهی که ارزش گفتن داشته باشد را در او مشاهده نکردم، البته به جز طراحی ظاهری اغواگر و واپسگرایانه از یک قهرمان زن. اگر در طول داستان شخصیتی تغییر رویه میدهد، به هیچ وجه این دگردیسی شخصیت در قالب روایت حس نمیشود و کاملاً ناگهانی و بدون پیشزمینه این اتفاق رخ میدهد. دیالوگهای فرعی که با شخصیتهای حاشیهای رد و بدل میشود هم کارکرد چندانی ندارند و تقریباً هیچ کدام از باسهایی که با آنها رو به رو میشویم، هیچ گونه هویت قابل توجهی از خود ندارند. به طور کلی بخش روایی به جز در زمینه ساخت یک دنیای تازه (که البته به شدت متأثر از Castlevania است) اصلا قابل قبول نیست و Bloodstained: Ritual of the Night در هیچ قسمتی از روایت نمره قبولی نمیگیرد.
در بخش بصری، با کاری خوب طرف هستیم اما به هیچ وجه فوقالعاده نیست. طراحی شخصیتهای اصلی و دشمنان بسیار گسترده است اما یک حس تکراری غیرقابل وصفی از آنها حس میشود. در طراحی محیطها باز شاهد عملکرد بهتری هستیم و از گوشه گوشه نقشه بازی کاریزمای خاص خودش به مخاطب منتقل میشود. موسیقی متن هم افت و خیز عجیبی دارد، بعضی از قطعات فوقالعاده هستند و کاملاً بازیکن را در لحظه قرار میدهند اما برخی دیگر از قطعات بود و نبودشان هیچ تفاوتی ایجاد نمیکند. صداگذاری شخصیتها هم در سطح ضعیفی قرار دارد و یک حس آماتوری عجیبی در اجراها وجود دارد به طوری که حتی حضور «دیوید هیتر» هم این طرفدار سری MGS را راضی نمیکند.
و اما بررسی گیمپلی که بدون شک همه چشمها متوجه این قسمت است. ایگاراشی با همکاری در بخشهای مختلف ساخت سمفونی شب یکی از کسانی بود که بخش بزرگی از اصول اصلی «مترویدوینیا» را پی ریزی کرد. در کنار این مسئله، بیش از 10 سال در مقام تهیهکننده سری «کسلوینیا»، تلاش کرد تا فرمول سمفونی شب را گسترش داده و بیش از پیش جا بیاندازد. امروز و با اوج گیری صحنه تولید و ساخت بازیهای مستقل، یکی از ژانرهایی که در دوران طلایی خود به سر میبرد همین ژانر مترویدوینیاست. آیا Bloodstained: Ritual of the Night توانسته در این دوران طلایی، نایب بر حقی برای سمفونی شب باشد؟ جواب هم بله است و هم خیر!
در بحث دنباله معنوی سمفونی شب بودن، بازی بسیار موفق عمل کرده و برای افرادی که تقریباً یک دهه منتظر تجربه یک کسلوینیای کلاسیک بودند، یک تجربه فوقالعاده است. اینجا با یک اثر 2.5 بعدی طرف هستیم که حرکت در آن محدود به دو بعد است و مدلهای شخصیتها و محیط، در فضایی سه بعدی هستند. طراحی نقشه اصلی Bloodstained: Ritual of the Night مثل چیزی که از یک مترویدوینیا انتظار داریم، هم طولی و رو به جلوست و هم در عرض و رو به بالا. عمده ماجراها در قلعه Hellhold اتفاق میافتد و دسترسی به قسمتهای مختلف آن وابسته به داشتن قدرتهایی خاص است، دوستان! backtracking اسم کار و بار ماست.
در طول بازی انواع و اقسام قدرتهای مختلف به مدد شاردهایی که به دست میآوریم، در اختیار ما قرار میگیرد اما دسترسی به قدرتهایی که راههای جدیدی را پیش پای بازیکن قرار میدهد، نیاز به شکستن دادن باسها دارد. برخلاف بیهویت بودن اکثر باسها، مبارزات با آنها هیجانانگیز و گاهی به شدت نفسگیر میشود. نبوغ سازندگان در اینجاست که برخلاف آثار کلاسیک، چندان قابل حدس نیست که یک باس دقیقاً کجا جلوی میریام ظاهر میشود و همین عنصر غیرمنتظره بودن، شانس آمادهسازی دقیق را از بازیکن میگیرد. سیستم ذخیرهسازی که توسط مکانهای خاصی انجام میگیرد هم باعث ترس و لرز بیشتر بازیکن در هنگام پیشروی میشود، چون یک قدم اشتباه و رو به رو شدن با یک باس قدرتمند اگر با مرگ بازیکن همراه شود، گاهی مساوی با از دست دادن ساعات زیادی از بازی است.
دشمنان عادی، هوش مصنوعی عجیبی ندارند و معمولاً یک یا حداکثر دو حالت حمله را اسپم میکنند اما زمانی که تعداد زیادی از دشمنان با الگوهای حمله متفاوت بر سر راه بازیکن قرار میگیرند، دیگر فرصتی برای فکر کردن به ضعف هوش مصنوعی آنها وجود ندارد و باید با حداکثر توان و ترکیب درستی از انواع حملات با دشمنان جنگید و جان سالم به در برد. فراوانی شاردها و عملکرد آنها به همراه تعداد تقریباً پایان ناپذیر از سلاحها و آیتمهای کمکی، لذتِ بخش مبارزات را دو چندان کرده و امکان تغییر ظاهر میریام به شکل دلخواه به کمک یک آرایشگر نفرین شده و آیتمهای لباس، در Bloodstained: Ritual of the Night وجود دارد.
میرسیم به بخشی که گیمپلی در آن اصلاً عملکرد خوبی ندارد، بخش طراحی منوها. سازندگان احتمالاً به این علت که میخواستند مجموعهای نامتناهی از روشهای جنگیدن را در اختیار بازیکن بگذارند، یکی از تو در توترین و شلوغترین منوهای تاریخ را ساختهاند که هر تغییری در ترکیب سلاحها و شاردها را تبدیل به تجربهای وقتگیر میکند، البته امکان favorite کردن بعضی وسایل وجو دارد که کمی کار را راحتتر میکند. بزرگترین شکست Bloodstained: Ritual of the Night اما در رقابت با مترویدوینیاهای سالهای اخیر اتفاق میافتد. بازی بدون شک یک دنباله معنوی تمام عیار برای علاقمندان به کسلوینیاهای ایگاراشی است اما در رقابت با تعدادی از آثار مترویدوینیای سالهای اخیر مثل Hollow Knight، Dead Cells و … یکی دو سطح پایینتر به نظر میرسد.
در مجموع Bloodstained: Ritual of the Night یک مترویدوینیای خوب و استاندارد است که میتواند برای تمامی علاقمندان این سبک به خصوص افرادی که دنبال یک Iga-Vania جدید بودند، تجربهای لذتبخش باشد. اما مواردی مثل داستان و شخصیتپردازی ضعیف همراه با اجرای ضعیف بازیگران در کنار طراحی بد سلیقه منوها و فقدان نوآوری قابل توجه، باعث شده تا بازی نتواند به سطح آثار مترویدوینیای موفق سالهای اخیر برسد.
امتیاز بازیسنتر - 7.5
7.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: یک دنباله معنوی تمام عیار برای کسلوینیاهای کلاسیک اکشن پر امکانات و هیجانانگیز باس فایتهای نفسگیرنقاط ضعف: داستان معمولی صداگذاری ضعیف شخصیتها فقدان نوآوری در مقایسه با آثار مشابه روزاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی PS4 بررسی شده است