برای مشاهده بررسی بازی Balsphemous در یوتوب کلیلک کنید
در خرابهای متروک که یادآور جنگی غمبار و سهمگین است، با کولهباری از گناه از میان خیل مردگان نبرد برمیخیزد و توام با پشیمانی عمیق به راهش در سرزمینی تباه شده و پر از سیاهی قدم میگذارد تا گناه، رنج و اندوه حاصل از آن را در سرزمینی که سایه بر آن مستولی شده پایان ببخشد. این مسیری است که شما با شخصیت «توبهکار» یا همان «نادم» در بازی Blasphemous دنبال میکنید.
Blasphemous یک اثر اکشن پلتفرمر دو بعدی با الهامگیری از آثار ژانر مترویدوانیا است که توسط استودیو اسپانیایی مستقل The Game Kitchen ساخته شده است. احتمالاً اولین نگاه به بازی، شما را مستقیماً به یاد سری دارک سولز بیندازد و از آنجایی که این روزها بازار بازیهای شبیه سری سولز داغ است، ممکن است از ظهور یکی دیگر از آن عناوین تعجب نکنید و حتی ممکن است شما را نیز به وجد آورد؛ اما اگر بخواهیم صادقانه و دقیقتر نگاه کنیم، ساختهی جدید این استودیو اسپانیایی در بنیان و اساس بیش از آنکه به سری سولز شبیه باشد، همچون یک مترویدوانیا عمل میکند و در واقع بیشتر شبیه کسلوانیایی میماند که با یک خشونت شدید آمیخته شده است. اشتباه نکنید، منظورم این نیست که بازی هیچ شباهتی به دارک سولز ندارد، Blasphemous در بخشهایی الهامهایی از این سری معروف گرفته، بهخصوص در نوع روایت داستانش که کاملاً به همان سبک است اما یک تقلید یا اثر شبیه دارک سولز نیست.
وقایع داستانی در سرزمینی تباه شده به نام Orthodoxia رخ میدهد. حال شما در قالب شخص «نادم» در این دنیای فاسد و عذابآور، از مرگ رهایی یافتهاید و باید راه خود را در مسیر بازی پیش بگیرید. مسیری که در آن افراد سرزمین جای خود را به هیولاهایی سهمگین دادهاند که در راه با تعداد بسیاری از آنها رو به راه خواهید شد. داستان، در واقع یک برداشت جدی و عجیب مذهبی براساس باورهای دینی و سنتی فولکلور اسپانیا و همینطور بخش عمدهای از باورهای کاتولیک است. در سرتاسر اثر نمادها و اشارات فراوانی بهصورت مبهم به این قضیه شده است که در اصل ماجرای داستان نقشی اساسی دارد. Lore (لور) بازی سنگین و با جزییات است و از عمق قابلتوجهای برخوردار است. عمقی که شما را مشتاق میکند هر چه بیشتر از آن و دنیای بازی و اتفاقات افسانهای آن آگاه شوید. در هر گوشه از بازی میتوانید اندکی بیشتر با گذشته و افسانههای جهان اثر آگاه شوید. هر آیتم، سلاح، رلیک یا چیزهای دیگری که در طول مسیرتان با آنها رو به شوید، نهفته در خود داستانی دارند که با خواندن آنها بخش بیشتری از داستان و Lore کلی اثر برای شما آشکار میشود. البته، بخشی از داستان هم در پی پیشروی بازی توسط برخی از NPC ها برای شما بازگو میشود. دقیقا سبک داستانگویی شما را به یاد آثار هیدتاکا میازاکی میاندازد. علیرغم یک «لور» عظیم و جذاب، روایت داستان بسیار گنگ و مبهم است و مخاطب را مجبور میکند تا به تئوریهای مختلف طرفداران در اینترنت دل ببندد یا حداقل کمیک پیشدرآمد بازی را مطالعه کنند. حتی میتوانم بگویم روایت داستان از سری سولز هم گنگتر است و جواب بعضی از پرسشهای کلیدی داستان یا حتی انگیزه و چرایی حرکت شخصیت اصلی هیچگاه بهصورت درست برای مخاطب آشکار نمیشود و به همین خاطر شخصیت اصلی بهصورت تمام برای بازیکن ساخته نمیشود. سازندگان توجه بسیاری بر روی داستان بازی گذاشتهاند و یک دنیای منحصربهفرد عظیم با برداشتی خاص از افسانههای بومی اسپانیا خلق کردهاند و در این امر هم موفق بودهاند اما سبک روایی داستان مانع همراهی کامل مخاطب با اثر شده و نمیگذارد آن ارتباط کامل با شخصیتها و دنیای بازی برقرار شود.
ساختار گیمپلی Blasphemous مانند یک اثر مترویدوانیا عمل میکند که دارای پتلفرمینگی چالشبرانگیز و مبارزاتی جذاب است. همچون همهی مترویدوانیاهایی که میشناسید، بازی پر است از محیطهای بههم پیوسته و متعددی که در گوشه و کنار نقشه وجود دارند؛ محیطهایی که در هر گوشهی خود آیتمهای فراوانی جای دادهاند. وجود این آیتمها و رلیکها و همینطور حس کشف فضاهای جدید، این انگیزه را برای بازیکن ایجاد میکند تا مدام به بخشهای مختلف و مخفی بازی سرک بکشد تا مکانهای جدیدی را کشف کند یا پس از گرفتن آیتمی، به عقب بازگردد و مکانی که قبلاً نمیتوانست از آن عبور کند را پشت سر بگذارد. در این مسیر اکتشاف مکانهای جدید، بازیکن بخش زیادی از زمان خود را باید به بخشهای پلتفرمینگ اختصاص دهد. در واقع چالش و دشواری اصلی بازی هم از همین بخشهای سکوبازی آن هستند. گاهی این چالش جالب طراحی شده اما در مواقعی بهطرز عجیبی بیرحمانه هستند و طراحی نامناسبی دارند. این قضیه طراحی مراحل بازی را در چنین مکانهایی دچار مشکل میکند. از آن طرف گاهی هم الگوهای ثابت مانند پرش کردن عملکردی نامطلوب و متغیر دارند که در کنار طراحی نامناسب پلتفرمینگ در بعضی قسمتهای بازی، میتوانند به صورت جدی عذابآور باشند.
شاید الهامهای اندکی از دارک سولز گرفته شده باشد اما آن موارد هم چیزهایی نیستند که دارک سولز برای اولین بار آنها را اختراع و وارد صنعت کرده باشد. تفاوت گیمپلی این دو اثر بیشتر در مبارزات نمود پیدا میکند. در اینجا مبارزات بر پایه «خط استقامت» طراحی نشده و در کل چنین چیزی در بازی وجود ندارد و همچون یک هک اند اسلش دو بعدی پلتفرمر مبارزات سریع و جذابی را شاهد هستیم که بهخصوص در اجرای فینیشرها خشونت زیادش را هم عیان میکند. این مبارزات، به لطف انیمیشنهای روان و دیدنی که حتی دویدن شخصیت اصلی را هم جذاب کردهاند، حس بهتری را با مخاطب خود برقرار میکنند. البته راستش را بخواهید مبارزات از همان ابتدا، به این اندازه سرگرمکننده نیستند اما بهمرور و با پیشرفت در بازی و کسب بعضی نشانهای خاص و بهویژه با سیستم ارتقا شخصیت که قابلیتهای جالبی را اضافه میکند، مبارزات کاملاً پختهتر میشوند و رنگ و روی بهتری میگیرند. بهمرور بهتر شدن بازی صرفاً به مبارزات محدود نمیشود و عملاً در جزء به جزء بازی و بهخصوص باسفایتهای آن خودنمایی میکند. چند باس ابتدایی بسیار آسان هستند و شما را کمی دلسرد میکنند اما بعد از چند باس ابتدایی، بقیه باسها چالش بیشتری را برایتان ایجاد میکنند. البته آنها هم بهگونهای نیستند که کابوستان شوند بلکه بیشتر طراحی خوب و مکانیزمهای مبارزه آنها باعث میشود که شما درگیر این باس فایتها شوید. ایدهی مبارزهی بعضی از این باسفایتها واقعاً هوشمندانه طراحی شده است و باعث جذابیت دوچندانی شده است.
نکتهای که از همان ابتدا چشم بسیاری را در Blasphemous به خود خیره میکند، گرافیک پیکسل آرتی و طراحیهای فوقالعاده زیبای بازی هستند که در بعضی مناطق خیرهکننده عمل میکنند؛ برای مثال، دورنمای یک ساختمان عظیمالجثه در غروب آفتاب تصویری است که میتواند برای مدتی در ذهنتان بماند. طراحیها از همان ابتدا جلب توجه میکنند و در اواخر بازی به اوج میرسند. به غیر از طراحی محیط که سرتاسر برگرفته از همان نشانههای مذهبی و افسانهها و باورهای قومی اسپانیا است، طراحی دشمنان و باسفایت هم منحصر به فرد هستند. طراحی دشمنان و باسها علاوه بر خاص بودنشان، بسیار تاریک و گاهی حتی بتوانیم آنها را سادیستی بنامیم. گاه این طراحی مریض به بازی حس خاص و ویژه خودش را بخشیده و باعث شده بهراحتی در چشم مخاطبش جلب توجه میکند. البته این خشونت بیش از حد در بازی و طراحیهایش را طبیعتاً همه نمیتوانند تحمل کنند.
موسیقی با تم بازی همخوانی دارد و در پسزمینه جریان دارد و اکثراً روند آرامی را سپری میکند اما زمانی هم که نیاز باشد با نبردهای سهمگین با باس فایتها ریتمش تند و با آن همگام میشود. این رفتوآمدهای مکرر در محیط باعث شده تا موسیقی هر مکان هویتش را برای ما داشته باشد و با آن بهراحتی خو بگیریم. گاه این موسیقیها تلطیفکننده تاریکی بازی باشد و گاه به غلظت آن میافزایند.
Blasphemous میتوانست اثر جاهطلبانهتری باشد و در بخش پلتفرمینگ هم کمتر آزاردهنده عمل کند و رویکرد معقولتری را در نظر بگیرد، اما اگر کمی به آن فرصت بدهید، پاسخ اعتماد و صبرتان را میدهد و یک تجربه سرگرمکننده و جذاب را برایتان به ارمغان میآورد. اگر به مترویدوانیا یا فانتزیهای تاریک علاقهمند هستید، Blasphemous با اتمسفر منحصربهفرد خودش میتواند گزینهی برجسته و نفیسی باشد که قادر است ارزش خودش را اثبات کند
امتیاز بازی سنتر - 8
8
امتیاز بازی سنتر
نقاط قوت: Lore عظیم و عمیق سیستم ارتقا در بازی و مبارزات جذاب با باسها گرافیک هنری و طراحیهای منحصربهفرد موسیقیهای متن بازی نقاط ضعف: روایت داستان گنگ و ناقص پلتفرمینگ گاهی عذابآور و اشتباه عمل میکند این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است