برای سالها استودیو Telltale Games حرف اول و آخر را در ژانر ماجراجویی میزد و با عرضه چندین بازی در سال، توانست طرفدارهای جدیدی را برای این سبک قدیمی دست و پا کند. هرچند رویکرد این استودیو در مباحث مالی نهایتا به تعطیلی آنها منجر شد اما مسئله اصلی به کیفیت آثار آنها ارتباط دارد. بازیهایی که مانند یک شمشیر دو لبه برای کلیت ژانر و طرفداران به خصوص قدیمی آن عمل کرد. هرچه Telltale Games در جذب مخاطبهای غیرتخصصی ژانر ماجراجویی عملکرد خوبی داشت اما با ساده کردن بیش از حد گیمپلی عملا مشخصات اصلی و پایههای طراحی یک بازی ماجراجویی را نادیده میگرفت. همین موضوع نهایتا به توسعه تعداد بیشتری بازی در این ژانر منتهی شد که عملا داستانی تعاملی هستند تا یک بازی چالشبرانگیز که ذهن گیمر را درگیر کنند. جدیدترین ساخته Pendulo Studios تقریبا در همین مسیر قرار گرفته. بازی Blacksad: Under the Skin نه میتواند طرفداران قدیمی ژانر ماجراجویی را راضی کند و نه کسانی که تنها به دنبال تجربه چند ساعته یک داستان جذاب هستند.
ساخت Blacksad براساس کتاب مصوری اسپانیایی با همین نام صورت گرفته اما اینبار سازندگان بازی سعی کردهاند، داستانی جدید و متفاوت از کتابهای مصور جان بلکسد را روایت کند. داستانی که درست مانند منبع الهام بازی، خصوصیاتی نوآر دارد و گیمر را در دهه 50 و شهر نیویورک قرار میدهد. شهری که البته به جای انسانها توسط حیواناتی انساننما پر شده. حیواناتی که درست مانند انسانها در آن بازه زمانی به خصوص از آمریکا، درگیر مسائل نژادپرستی یا تبعیض جنسیتی هستند. داستان بازی هرچند سعی میکند جلوی تمامی مواد مورد نیاز برای نوآر شدن تیک بزند اما در نهایت نه پیام جدی را منتقل میکند و نه در این مسیر عملکردی کاملا موفقیتآمیز دارد. جان بلکسد به عنوان شخصیت اصلی بازی، کارآگاهی خصوصی است که در همان ابتدا مسئول حل کردن پروندهای میشود که به نگاه اول روایتگر خودکشی صاحب باشگاه و فرار بوکسوری است که بهزودی باید در مهمترین مسابقه شهر شرکت کند. هرچند با پیشروی در بازی ابعاد جدیدی از این پرونده روشن میشود و نهایتا تا انتهای کار به جذابیتهای آن افزوده میشود اما باید به شروع خستهکننده و بیش از اندازه آهسته بازی نیز اشاره کنیم. Blacksad به قدری ساده و شاید بدون هیچ پیچیدگی شروع میشود که شاید برخی گیمرها را از ادامه کار دلسرد کند. با این وجود نکتهای در روایت داستان بازی وجود دارد که آن را با دیگر هم سبکهایش متفاوت میکند. معمولا بازیهای ماجراجویی عجله خاصی برای روایت دیالوگها ندارند و گیمر میتوانند با صبر و فکر کردن به عواقب موجود، انتخابی را از میان دیالوگهای موجود صورت دهد. اینجا اما در اکثر مواقع گیمر با محدودیت زمانی برای انتخاب دیالوگها روبرو است و معمولا باید در کمترین زمان ممکن، دیالوگ را انتخاب کرده و البته با عواقب آن تا انتهای داستان همراه شود. این زمان اندک باعث شده انتخاب دیالوگ به یکی از جذابترین بخشهای بازی تبدیل شده و نتایج جالب توجهی را به همراه داشته باشد که شاید به این راحتی در دیگر آثار ماجراجویی شاهدش نباشیم.
در Blacksad گیمر درست مانند بسیاری از بازیهای ماجراجویی با در دست گرفتن کنترل شخصیت اصلی باید در محیطها حرکت کرده، با اجزای مختلف تعامل برقرار کرده، بعضی از آنها را برداشته، با شخصیتها دیالوگ کند و نهایتا با توجه به اطلاعات به دست آمده نتیجه مناسبی را برای ادامه کار اتخاذ کند. نکته آنچنان متفاوتی در این بخش از بازی نسبت به دیگر آثار هم سبک وجود ندارد اما با این حال میتوان نشانههای Telltale را در سادگی این بخش به خوبی دید. معمولا برای پیدا کردن نشانههای مختلف داستانی، گیمر دردسر آنچنانی را پیش روی خود ندارد و بازی مسیر درست را تا حدود زیادی به او نشان میدهد. با این وجود همین ساختار ساده و بیآزار با اشتباهی تکنیکی عملا تبدیل به دردسری بزرگ برای مخاطب شده. اینجا با اثری ماجراجویی طرف هستیم که بخش عمدهای از گیمپلی آن به راه رفتن در محیط و دنبال کردن دیالوگها خلاصه میشود. کارهایی که در بازی هیچ راهی برای تسریع آنها وجود ندارد. نه دکمهای برای راه رفتن سریع طراحی شده و نه قابلیت Skip کردن دیالوگها که بعضا روند روایت داستان بازی را کند کرده و جذابیتهای آن را از بین میبرد. از طرفی ساختار طراحی کنترل شخصیت اصلی به قدری قدیمی و نامناسب طراحی شده که همین حرکت ساده در محیط را به شکل درستی پیش روی مخاطب قرار نمیدهد. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که عملا پازل آنچنانی در Blacksad وجود ندارد و گیمر برای روبرویی با چالشهای استاندارد این بخش تنها باید در موقعیت مناسب دیالوگ یا عملی مشخص را صورت دهد. تنها نکته مثبت واقعی ساخته Pendulo Studios در این زمینه به جمعآوری سرنخها و نتیجهگیری با آنها خلاصه میشود. در جریان بازی گیمر معمولا سرنخهای مختلفی را به دست میآورد که میتواند در هر لحظهای آنها را به یکدیگر ارتباط داده و نتیجه مد نظر خود را برای ادامه داستان کسب کند. ساختاری که هرچند میتوان آن را با آزمون و خطا پشت سر گذاشت اما به واسطه طراحی ساختار ساده، گیمر از انجام آن خودداری میکند.
پیشتر توضیح دادیم که بازی اثری نوآر است و سعی کرده اصول اولیه این ژانر روایی را به شکلی استاندارد نمایش دهد. داستان بازی در ابتدا با رفتن شخصیتی مونث به سراغ قهرمان و توضیح پرونده خودکشی صاحب باشگاه بوکس شروع میشود. مونولوگهای کوتاه جان بلکسد با خصوصیات شخصیتی آن نیز درست در همین مسیر قرار گرفتهاند اما بزرگترین ضعف Blacksad در انتقال حس نوآر در ظاهر و گرافیک آن دیده میشود. اینجا هیچ خبری از قابها و شاتهای نوآر نیست و طراحان بازی سعی نکردهاند به درستی از المانهای بصری نوآر در ساختار خود استفاده کنند. همین مسئله و تاحدودی صداگذاری برخی شخصیتها از جمله مسائلی هستند که نوآر بودن یا نبودن بازی را وارد تناقضی غیرمنتظره میکند. بازی Blacksad شاید آن چیزی نباشد که انتظارش را داشتیم اما میتواند برای چند ساعت طرفداران سبک ماجراجویی را سرگرم کند. بازی که در ساختار اصلی خود اشتباهی بزرگ مرتکب نشده اما برخی ضعفها جزئی، روایت آن را بیش از اندازه کند کرده و البته باگهای متعدد بعضا آن را به شکل کامل متوقف میکند.
امتیاز بازیسنتر - 6.5
6.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: موسیقی جز و هماهنگ با جو بازیشخصیتپردازی قهرمان داستانجذابیت مناسب داستان در نیمه دوم بازیساختار انتخاب دیالوگ و حساسیت زمانی آننقاط ضعف: کند بودن بیش اندازه جریان اصلی گیمپلیساده بودن المانهای ماجراجویینبود معمایی به خصوصباگهای متعددغیبت عناصر نوآر در گرافیک و طراحی هنریاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PC بررسی شده است