شاید نام «بلک میرور» (Black Mirror) به لطف سریال شبکه نتفلیکس، برای دنبالکنندگان سینما و سریالها آشنا باشد. اما اگر از شیفتگان سری بازیهای ماجراجویانه باشید، احتمالا با سری Black Mirror آشنایی دارید. بازیای که در سال 2003 کار خود را آغاز کرد و تا جایی که میتوانست، برای خود اسم و رسمی به پا کرد. عنوانی که این بار قصد بررسی آن را داریم، کوچکترین ارتباطی به سریال یاد شده ندارد و در واقع یک ریبوت از بازی Black Mirror به حساب میآید. این اثر توسط استودیو King Art Games ساخته شده که هیچ عنوان شاخصی و موفقی در کارنامه خود ندارد و تمامی آنها عملکرد متوسطی از خود به جای گذاشتهاند. بنابراین اولین چیزی که در روز معرفی بازی موجب نگرانی طرفداران این سری شد، نام این استودیو بود. اما حالا مدتی از انتشار بازی میگذرد، و این پرسش مطرح میشود که آیا بالاخره King Art توانسته برای اولین بار یک بازی موفق بسازد؟ جواب این سوال قطعا خیر است! ریبوت Black Mirror نه تنها نمیتواند آثار بازی اصلی را حفظ و احیا کند، بلکه به عنوان یک اثر مستقل هم در سطح بسیار پایینی قرار دارد و سرشار از مشکلات ریز و درشت است.
داستان بازی حول محور خانواده نفرین شده «گوردون» میچرخد. دیوید گوردون (پروتاگونیست) پس از خودکشی مرموز پدرش تصمیم میگیرد که برای اولین بار به عمارت اجدادیاش به نام Black Mirror واقع در اسکاتلند برود و پرده از راز خودکشی پدرش بردارد. در طول مدت حضور دیوید در قلعه، موضوعات مختلفی پیش میآید. او متوجه اتفاقات عجیب و غریبی در اطراف خود میشود و اطلاعات بیشتری از گذشته خانواده خود میفهمد و از سمتی دیگر از قدرتهای غیرطبیعی خودش با خبر میشود. در یک نگاه کلی، داستان و اتفاقات آن در مرکز هسته اصلی بازی قرار دارد و میزان لذت بردن شما از این عنوان، به داستان بستگی دارد؛ البته که پلات کلی بازی هم دارای ایرادات بسیار بزرگی است. اولین مشکل داستان دقیقا در نقطه شروع آن است. بازی بدون هیچ حرف اضافه و بدون معرفی شخصیتها و محیط پیرامون، شما را در نقش دیوید گوردون قرار میدهد. احتمالا نویسنده داستان در نظر داشته با این نحوه روایت، حس کنجکاو بودن یا مرموز بودن قصه را در وجود شما زنده نگه دارد، ولی در واقع روند کلی به هیچ وجه به این صورت پیش نمیرود و سرنوشت تمامی کارکترها و اتفاقها برای شما بیاهمیت هستند؛ بنابراین اولین ایراد داستان Black Mirror، از شخصیتپردازی ضعیف و خشک آن نشات میگیرد.
اما مورد دیگری که در طول داستان به چشم میخورد، سیستم انتخاب دیالوگ است که مشابه آن را در بازیهای زیادی دیدهایم. اگر از دیالوگهای حوصلهسربر و نخنما فاکتور بگیریم، این سیستم هم آنطور که باید و شاید خوب کار نشده است. در بیشتر مواقع این دیالوگها هیچ تاثیری بر روی روند کلی داستان ندارند و تنها با انتخاب آنها، دیالوگ متفاوتی گفته میشود. البته از این نکته نباید غافل شد که این سیستم اگرچه تاثیر زیادی بر اتفاقات نخواهد گذاشت، اما تنوع نسبتا خوبی به گیمپلی بخشیده است و در مواقع مناسب میتواند توجه مخاطب را به خود جلب کند.
بلک میرور در ژانر بازیهای Point & Click قرار میگیرد؛ لذا نباید انتظار مبارزات یا لحظاتی مثل آن را در طول گیمپلی داشته باشیم. بخش اعظمی از بلک میرور تنها به حل کردن معماها یا بررسی وسایل خلاصه میشود. به صراحت میتوان گفت که معماها لذتبخشترین قسمت بازی هستند و اگر دلتان برای حل کردن پازلها لک زده است، بلک میرور میتواند عطش شما را تا حد زیادی در این زمینه رفع کند. جالب است بدانید که این معماها اصلا راهحل آسانی ندارند و خیلی مواقع مجبور هستید به سراغ قلم و کاغذ بروید و دست به دامن ریاضیات شوید! در این بین هم بازی هیچ کمکی به شما نمیکند و تنها باید با استفاده از دانش خود یا اینترنت (!) آنها را حل نمایید.
همانطور که پیشتر گفته شد، بیشتر قسمتهای بازی در یک عمارت جریان دارد و خیلی کم پیش میآید که به فضای بیرونی بروید؛ بنابراین، برای حل کردن معماها یا حرف زدن با کارکترهای مختلف بین راهروها و اتاقها این عمارت مرتبا جابهجا شوید. در 80% مواقع هم بخش Quest بازی هیچگونه اطلاعاتی از حرکت بعدی شما یا اینکه در حال حاضر باید به کجا بروید، در اختیارتان قرار نمیدهد و خودتان مجبور هستید بین آن همه اتاق و سالن دائما رفت و آمد کنید تا بالاخره هدف خود را پیدا کنید. موضوع زجردهندهای که این وسط حسابی رو اعصابتان میرود، صفحات لودینگ بسیار طولانی و متعدد است! برای اینکه هر بار بخواهید از یک در وارد یا خارج شوید، مجبورید 10 الی 15 ثانیه به صفحه لودینگ نسل ششمی بازی زل بزنید! این موضوع در اواسط بازی چنان اذیتکننده میشود که احتمالا بیخیال آن خواهید شد.
از دیگر نکات منفی گیمپلی میتوان به کنترل بد شخصیت اصلی و زاویه محدود دوربین اشاره کرد که حتی باعث میشوند قدم زدن در محیط بازی هم خستهکننده به نظر برسد. با کنترل بد کارکتر، معمولا به دیوار یا گوشههای محیط گیر میکنید و نمیتوانید به راحتی در محیط قدم بزنید. در عین حال، زاویه دوربین هم بصورتی قرار گرفته که میدان دید شما را در محیط بسیار محدود میکند و نمیتوانید خیلی از وسایل، آیتمهای جمعکردنی و … را ببینید. با تمام این تفاسیر، تنها بخش جذاب گیمپلی تنها به حل کردن پازلها و معماها خلاصه میشود که در این بین هم ایرادات زیادی وجود دارد که لذت شیرین حل کردن آنها را از بین میبرد.
از لحاظ گرافیکی و فنی، باز هم بلک میرور در شرایط خوبی قرار ندارد و هنوز از استانداردهای بازیهای روز فاصله بسیار زیادی دارد. چیزی که از همان کاتسین ابتدایی بازی جلب توجه میکند، کیفیت بسیار کم بافتها است؛ گویی که انگار بازی را بر روی کامپیوترهای ده سال پیش اجرا کردهایم. از این موضوع که بگذریم، به مدلینگ و انیمیشنهای خندهدار و تاریخ گذشته کارکترها میرسیم. انیمیشنهای راه رفتن، صحبت کردن، حالات چهره و … در حدی فاجعهبار هستند که تحمل دیدن میان پردهها را هم برای شما سختتر میکند! البته گاهی اوقات این حرکات در حدی مضحک هستند که میتوانند برای لحظهای شما را به خنده بیاندازند! از نکات مثبت این بخش تنها میتوان به طراحی عمارت اصلی اشاره کرد که با جو داستان کاملا همخوانی دارد. اکثر اتاقها و سالنهای اصلی به هم راه دارند و نورپردازی قلعه و سایهزنی طوری صورت گرفته که فضای گوتیک و خوفناک عمارت به بازیکن منتقل شود.
ریبوت Black Mirror یک ناامیدی کامل برای طرفداران این بازی است. مشکلات گیمپلی و داستانی تنها بخشی از ایرادات بلک میرور را شامل میشوند و اگر قصد تجربه این عنوان را دارید و یا عاشق بازیهای ماجراجویی P&C هستید، باید با تمامی ایرادات آن کنار بیایید. البته تعداد نکات منفی این عنوان آن قدر زیاد است که تحمل آنها (مخصوصا برای گیمرهای امروزی) بسیار سخت و دشوار است.
نقد و بررسی بازی Black Mirror بر اساس نسخه ارسالی سازنده برای وبسایت بازیسنتر نوشته شده است.
مجموع امتیاز - 4
4
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: معماها و پازلهای لذتبخشطراحی محیط بازینقاط ضعف:انیمیشنهای تاریخ گذشتهشخصیتپردازی ضعیفافت فریم و باگهای مختلفلودینگهای طولانی و متعددکنترل بسیار سخت کارکتر و زاویه بد دوربین