دنیا و شهری خیالی را با نام Paper City تصور کنید که طرح اصلی آن از فیلمهای نوآر الهام گرفته شدهاست. غالب اهالی این دنیای عجیب و پر رمز و راز را حیوانات (بخوانید عروسکها!) بامزه و سخنگو تشکیل میدهند. در میان اهالی شهر، خرسی بدخلق اما دوستداشتنی با نام Ted E. Bear (او را تدی خرسه صدا نکنید!) وجود دارد که حکم کارگاه خصوصی بازنشسته و شرلوک هلمز داستان را ایفا میکند. دنیای بازی Bear With Me به همین اندازه عجیب است و در ذهن کنجکاو و خلاق کودکانی جریان دارد که در پی رهایی از اندوه و درد، به خیال پناه بردهاند.
Bear With Me یک بازی «اشاره و کلیک ماجرایی» اپیزودی است که در سال 2016 اولین اپیزود آن منتشر شد. استودیو سازنده بازی یعنی Exordium Games که اهل کشور کرواسی است، دو اپیزود بعدی بازی را در سال 2017 میلادی عرضه کرد. اکنون پس از چند سال، نسخهی کامل بازی که شامل هر سه نسخه است و البته یک اپیزود جدید که در واقع پیشگفتاری برای بازی اصلی محسوب میشود، برای کنسولهای نسل هشتم و همچنین رایانههای شخصی منتشر شده است. عرضهی اپیزود جدید که با نام Bear With Me: The Lost Robots شناخته میشود، بهانهای بود که به بررسی بازی بپردازیم.
در سه اپیزود قبلی، شخصیت اصلی داستان دختربچهای به نام Amber (امبر) است که در واقع خالق شهر Paper City است و به کمک خرس دوستداشتنیاش یعنی «تد» یا همان آقای خرس در جستجوی برادرش Flint (فلینت) میگردد. در The Lost Robots برخلاف اپیزودهای قبلی، این بار شما ماجرا را با «فلینت» و «تد» دنبال میکنید و خبری از امبر نخواهد بود که البته چرایی آن در ادامه داستان مشخص خواهد شد. تغییر شخصیت اصلی، شاید ریسک بزرگی حساب شود اما اینجا از ظرفیت شخصیت فلینت بهدرستی استفاده شده و از آنجایی که ماجرا مربوط به اتفاقات قبل از بازی اصلی است، بعد دیگری از این دنیای خیالی را نشانمان داده است. علاوه بر این، تغییر شخصیت اصلی به فلینت و توضیح دلیل آن با توجه به قسمتهای قبلی، حس تراژیکی هم به آن بخشیده. نکتهی جالب در مورد شخصیتپردازی فلینت این است که قرار نیست شخصیتی کاملاً شبیه به خواهرش باشد و هر کدامشان خصیصههای خودشان را دارند. این باعث میشود که فلینت بیش از یک همراه ساده و تکراری باشد و به شخصیت خودش در داستان برسد. از آنجایی که با بخشهای کاملاً متفاوتی از شهر Paper City رو به رو هستیم، شخصیتهای جدیدی را در بازی خواهید دید که هر کدام مناسب با نقششان تاثیر عمدهای بر داستان و سیر اتفاقات آن میگذارند. تعامل این شخصیتهای جدید با شخصیتهای اصلی داستان، باعث شده نزدیکی مخاطب به هر دو دسته بیشتر شود.
The Lost Robots همانگونه که از نامش هم پیداست، دربارهی پروندهای است که در آن رباتهایی گم شدهاند و تد و فلینت باید با دنبال کردن سرنخها، آن را حل کنند. در این اپیزود پیشگفتار، مثل سه اپیزود قبلی فضای داستانی بازی بسیار تاریک، جدی و البته تراژیک است. هرچند مایه تراژیک قضیه کمی در این اپیزود کمتر شده و بیشتر ماجراجویانه مینماید. شوخیها و طعنههای هوشمندانه که گاه از زبان تد یا دیگر شخصیتها گفته میشود، همچنان بهوفور در بازی وجود دارند و این هنر سازنده را نشان میدهد که بدون نخنما شدن شوخیها، آنها را در کنار داستان تاریک بازی قرار دادهاند و تعادلی در آن ایجاد کردهاند. روایت داستان ریتم بسیار خوبی دارد و مهمتر اینکه میتواند مخاطب را درگیر خود سازد تا بازیکن در طول مدت زمان کوتاه بازی با آن همواره همراه شود. داستان در ادامه بیشتر اوج میگیرد و به خصوص ارتباطی که با اپیزود آخر بازی اصلی برقرار میکند، موجب میشود تا تاثیرگذاری آن چندبرابر شود. هرچند به صورت کلی، داستان به عمق و گستردگی سه قسمت قبلی نیست، زیرا که در آنجا نویسنده سه قسمت برای پردازش شخصیتها و روایت داستان تاریک و مهم اثر فرصت داشت؛ اما در این قسمت باید در یک اپیزود داستان را شروع کند، به اوج برساند و در انتها آن را ببندد. البته این موضوع از جهاتی هم خوب است زیرا که ریتم روایت داستان را بهتر کرده و کمتر شاهد دور شدن از خط اصلی ماجرا هستیم.
برخلاف داستان که در طول بازی مخاطبش را درگیر خود میسازد، سیستم گیمپلی از ساختاری سادهتر برخوردار است و چندان صیقل داده شده نیست. گیمپلی سعی میکند ساختار عناوین برجسته ماجرایی اشاره و کلیک قدیمی را الگوی خود قرار دهد، تا حدی هم موفق به اینکار میشود اما به آن اندازهای نیست که بتواند جذابیت گیمپلی را در اوج نگاه دارد. البته روند پیشروی گیمپلی قابلقبول است و شما را خسته نمیکند اما معماهایی که در Bear With Me: The Lost Robots گنجانده شدهاند آنچنان چالش برانگیز نیستند و آسانی آنها کمی در ذوق میزند. البته در این میان، چند تا از پازلها هم خلاقانه طراحی شدهاند و حداقل میتوانند بازیکن را سرگرم کنند. مثلاً در یکی از پازلهای جالب، باید تکه کاغذهای پارهشده و بهمریخته را به یکدیگر متصل کنید تا محتوای آن دوباره قابل خواندن شود. در واقع، اصل گیمپلی بازی برای پیشبرد روایت داستان آن کار میکند و بهانهای است تا از طریق آن و کاوش در محیط و بررسی آیتمهای مختلف، ماجراهای کوچک و بزرگ داستانی شکل گیرند و رو به جلو حرکت کنند. اینها همه باعث بهبود وضع روایی داستان شدهاند و تعامل با مخاطب را هم بیشتر کرده است اما طبیعتاً با کمتوجهی به مکانیکهای گیمپلی یا معماهای بازی، جذابیت کلی گیمپلی کمی کاهش یافته است.
یکی از بارزترین نکات در مورد Bear With Me: The Lost Robots، طراحی هنری و فضاسازی محیطی آن است. چیزی که بیش از همه شما را به یاد فیلمهای نوآر معروف میاندازد. این طراحی سیاه و سفید و فضاسازی تیره و روشن بازی معجون خاصی تولید کرده است که زیباییشناسی ویژه هنری بازی را شکل داده. این موضوع در کنار صداگذاری و همینطور موسیقیهای بازی تاثیر بیشتری را بر روی مخاطب میگذارد. اینکه در مواجه با صداپیشگی سازندگان کم نگذاشتهاند و بازی از صداپیشگی کامل برای شخصیتها استفاده میکند و مثل خیلی از عناوین این سبک صرفاً به خواندن متن مجبور نیستید، جای تقدیر دارد. یکی از نکاتی که شاید در مواجه اولیه با صداپیشگی شخصیتها به نظر برسد، اغراقآمیز نسبی آن باشد؛ اما دقیقاً همین اغراقآمیز بودن نسبی متناسب با جنس شخصیتهای داستان است و باعث شده شخصیتپردازی یک خرس (عروسکی!) بامزه اما بدخلق، دائمالخمر و دارای زبان تند و تیز پرکنایه، درستتر از آب در بیاید و ما آن را بیشتر باور کنیم.
تجربهی این اپیزود پس از بازی کردن سه قسمت قبل، دلنشین خواهد بود و معنا پیدا میکند و طرفداران بازیهای اشاره و کلیک را راضی خواهد کرد. ممکن است چالش برانگیز نبودن گیمپلی تا حدی آسیب وارد کند اما یقین داشته باشید که تجربهی Bear With Me: The Lost Robots بسیار قابل تحملتر از آن است که جناس نامش میگوید و در واقعی اثریست که قادر است داستان درگیرکننده و جذابش را بهدرستی روایت کند.
امتیاز بازی سنتر - 7.5
7.5
امتیاز بازی سنتر
نقاط قوت: داستان مهم و روایت درگیرکننده طنز بسیار خوب شخصیتهای دوستداشتنی طراحی هنرینقاط ضعف: چالشبرانگیز نبودن معماها مدت زمان کوتاه بازی این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است