عشق یکی از واژههایی است که بسیاری از هنرمندان با الهام گرفتن از مفاهیم آن، اقدام به خلق آثار خود کردهاند. در ادبیات داستانی نیز این واژه چندان غریب نیست ؛ اما زمانی که صحبت از روایت داستان در یک بازی باشد جهت دادن به احساسات بازیباز و ایجاد تلنگرهای عاشقانه در ذهن مخاطب به سادگی ایجاد نمیشود. Arise: A Simple Story از معدود أثاری است که توانسته بار این امانت را به خوبی به دوش بکشد. عنوان Arise یکی از بهترین روایتهایی است که بدون دیالوگ و با استفاده از موسیقی و طراحی هنری چشمنوازش داستان عشق را برای شما به تصویر میکشد.
Arise داستان پیرمردی است که بعد از مرگش و قبل از رستگاری ، خاطرات عاشقانه خود را از کودکی تا کهنسالی دنبال میکند. در حقیقت داستان این اثر از پایان آن آغاز میشود، درست زمانی که او مرگ را تجربه میکند و در دنیایی سفید که شبیه به بالای ابرهاست زنده میشود. سفر شما با مرحلهای به نام She آغاز میشود و طی 10 مرحله نهایتا پیرمرد به معشوق خود خواهد رسید. شاید برایتان جالب باشد چرا پایان ماجرا را تعریف کردم؟ باید بدانید کاور بازی نیز از همان ابتدای کار پایانش را فریاد میزند. اثر Arise از همان ابتدا تکلیفمان را مشخص میکند و با اسپویل پایان بازی به ما میفهماند هدف ما از این بازی آگاهی از پایان آن نیست، بلکه چگونگی مسیر نقطه تمرکز داستان سرایی است.
قبل از پرداختن به بخشهای دیگر این بازی لازم میبینم اشاراتی کوتاه به موضوه داستانپردازی و خصوصا روایت داستان این بازی داشته باشم. چیزی که شما به عنوان داستان یک اثر تا به حال میشناختید در واقع خط اصلی داستان به حساب میآید اما زمانی که میگوییم فلان اثر نریتیو(Narrative) قابل قبولی دارد اشاره به داستان نمیکنیم. منظور از نریتیو نحوه روایت داستان در یک بازی است. در ظاهر نریتیو به مکالماتی گفته میشود که بین شخصیتهای داخل بازی اتفاق میافتد اما واقعیت چیز دیگری است. انتخاب کلمات، نحوه بیان آنها، انتخاب موسیقی متن، صداگذاری و تصویر پردازی همه و همه بخشی از المانهایی هستند که در نریتیو یا روایت داستان بازی تاثیر مستقیم دارند. در نسل هفتم بازی Journey، انحصاری آن زمان سونی توانست صرفا با موسیقی و تصویر و بدون استفاده از هیچ دیالوگی مرزهای داستانسرایی در صنعت گیم را جابهجا کند و به شدت هم مورد استقبال منتقدین قرار گرفت. در نسل هشتم آثار زیادی تلاش کردند تا موفقیت «جرنی» را تکرار کنند و نهایتا اواخر سال 2018 بازی Gris توانست این سبک از نریتیو را تا حد زیادی شبیه به جرنی پیاده کند. در این سبک بازیها به دلیل محوریت داستان بر دیگر المانهای تشکیل دهنده بازی شما به ندرت با مرگ در بازی مواجه میشوید و همه چیز در خدمت قصه گوییاست. عنوان Arise با وجودی که در بخش گیمپلی الهامات زیادی از بازی The Gardens Between گرفته اما در بخش داستان سرای تمام تلاش خودش را میکند تا در بین آثاری همچون Journey و Gris جایی برای خود باز کند. ویژوال چشمنواز بازی مخصوصا در مرحله Romance و Fruit در کنار موسیقی زیبای بازی مهمترین مشخصههای این اثر برای پرداختن به داستان آن قلمداد میشوند. بد نیست بدانید موسیقی این اثر ساخته دیوید گارسیا(David Garcia) سازنده موسیقی بازیهایی همچون Rime و Hellblade است. دلیل توضیحاتم در این بخش این بود که بدانید Arise به سادهترین شکل ممکن و بدون استفاده از هیچ دیالوگی طوری برای شما داستان عشق را بازگو میکند که ممکن است در طول تجربه آن اشک شما را در بیاورد.
همانطور که قبلا اشاره کردم مکانیزم پازل پلتفرمر Arise تاثیر زیادی از بازی The Gardens Between گرفته است. دوربین ثابت و تقریبا غیر قابل کنترل در یک دنیای سه بعدی که به صورت خودکار توسط بازی کارگردانی میشود. البته بازیباز گاها میتواند در حد بسیار کمی دوربین بازی را به بالا یا پایین حرکت دهد. در بخش پازل Arise شما با معماهای زمانی سر و کار دارید. در حقیقت شخصیت اصلی بازی یعنی پیرمرد در محور زمان حضور ندارد و شما با جلو و عقب بردن زمان میتوانید مسیر پلتفرمینگ پیش روی خود را هموار کنید. گاهی این جابهجایی های زمانی بازی زمانی طولانی را در برمیگیرد. به عنوان مثال در مرحله اول شما با دو فصل بهار و زمستان دست و پنجه نرم خواهید کرد. معماهای بازی طوری طراحی شدهاند که شما با تغییر زمان و به طبع آن تغییر فصل میتوانید برفهای محیط را تبدیل به آب کنید یا بالعکس.
گاهی اوقات تغییر زمان در بازی در بازه کوتاهتری اتفاق میافتد به عنوان مثال در بخش Away که یکی از مراحل دهگانه بازی به حساب میآید شما سنگی را در حال سقوط میبینید که در بخشی از مسیر سقوطش میتواند مثل یک پل به شما کمک کند تا از یک دره به سادگی عبور کنید. کافی است بعد از سقوط سنگ زمان را کمی به عقب برگردانید و زمانی که درست در جایی که میخواستید قرار گرفتید با کند کردن زمان قبل از اینکه مجددا سنگ به پایین پرتاب شود از روی آن عبور کنید. یکی از معدود نقاط ضعف بازی در بخش پازل پلتفرمینگ خود را نشان میدهد. ضعف این بخش شامل برخی از بخشهای این عنوان که شما مجبور میشوید همزمان 5 دکمه از کنترلر خود را فشار دهید و این مسئله تمرکز شما را بیشتر به سمت چالش گیمپلی بازی میکشاند و تمرکزتان بر روی داستان بازی به طور ناخوداگاه کم خواهد شد. ایراد این جریان تاثیری است که بر هسته اصلی بازی یعنی روایت داستان میگذارد. یکی دیگر از مشکلات مرگهای بازی است. به دلیل وجود دوربین ثابت و عدم تشخیص عرض در محیط بازی ممکن است گاها به جای پریدن از روی یک پرتگاه به پایین آن سقوط کنید. فارغ از این جریان حضور المانی مثل مرگ در بازیهایی نظیر Arise بیمعنی است و همانطور که قبلا اشاره کردم در عناوینی مثل Journey و Gris که تمرکز بازی بر روی داستان و روایت آن است شما به ندرت مرگ را مشاهده خواهید کرد. خوشبختانه وجود چک پوینتهای نزدیک به هم باعث شده این مشکل در جریان گیمپلی تاثیری بر ماهیت اصلی نریتیو بازی نگذارد. موارد ذکر شده اگرچه ایرادات بزرگی برای تجربه این اثر به حساب نمیآیند ولی باعث میشوند که در بخش گیم پلی Arise نمره بالایی را به خودش اختصاص نداده و در حد یک پازل پلتفرمر خوب و نه عالی باشد.
بخش گرافیک و صداگذاری همانند داستانپردازی بازی بدون شک یکی از شاهکارهای سال 2019 به شمار میآید. شما طی مراحل Romance و Fruit بیش از آنکه یک بازی ویدیویی را مشاهده کنید، در حال مشاهده یک اثر تماما هنری هستید که مو را به تنتان سیخ میکند. لازم به ذکر است این جذابیت در بقیه مراحل هم وجود دارند ولی نقطه اوج این هنرنمایی در دو بخشی است که به نامهایشان اشاره کردم. در طول تجربه بازی شاهد افت فریم زیادی نخواهیم بود. البته بازی زیاد منتظرتان نمیگذارد و در بخش دوم بازی یعنی Joy تصویر سازی هنری بازی خودش را به رخ میکشد. طراحی مینیمال و رنگامیزی درست، در کنار موسیقی کم نظیر بازی از همان ابتدا تا انتها تجربهای تکرار نشدنی را برایتان خلق خواهد کرد. عنوان Arise با تمام قدرت تلاش میکند تا با کمک تصویر و صدا آنچنان داستان عشق را برایتان روایت کند که تا کنون در هیچ فیلم یا کتابی نظیر آن را ندیده باشید. شاید اگر در بخش گیم پلی هم به همینمقدار تمامی المانها در خدمت داستان بازی بودند به راحتی این اثر به یکی از شاهکارهای نسل هشتم تبدیل میشد.
تجربه اول بازی بسیار سرگرم کننده است. خوشبختانه بعد از اتمام بازی تمامی مراحل بدون آنکه مجبور باشید از ابتدا آن را بازی کنید در اختیارتان قرار میگیرد. شاید بازی در کل ارزش تکرار بالایی نداشته باشد اما مطمئنا بعضی از مراحل آن را به لطف همین مکانیزم انتخاب مراحل بعدا تکرار خواهید کرد. در طول بازی شما میتوانید کالکتیبلهایی شبیه به پروانه را به دست آورید که جزییات داستان بازی را در قالب یک نقاشی به شما نشان میدهند. در بازی یک بخش دو نفره هم وجود دارد که اختیاری است و به صورت أنلاین نیست. در این بخش بازیکن دوم میتواند صرفا قدرت جابهجایی زمان در بازی را به عهده بگیرد و تا حدودی مشکلات استفاده از چند دکمه در آن واحد را کاهش میدهد اگرچه به هیچ وجه تجربه دونفره آن را توصیه نمیکنم.
در نهایت Arise: A Simple Story یک سفر خارقالعاده و رنگارنگ است که در کنار موسیقی جذاب آن به ما یادآور میشود بازیهای ویدیویی میتوانند گاهی فراتر از یک سرگرمی ساده عمل کنند و معانی عمیق زندگی را در یک قالب هنری در اختیار ما قرار دهند.
امتیاز بازیسنتر - 8.5
8.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: ارزش تکرار بالای بعضی از مراحل بازی داستان پردازی بینظیر موسیقی متن زیبا و در خدمت روایت داستان تصویر پردازی هنری بازی چک پوینتهای به جا و زیاد که ایرادات Cheap Death در بازی را پوشش میدهد نقاط ضعف: Cheap Death در معدود جاهایی از بازی وجود بخش دونفره که بود و نبودش تاثیر چندانی بر تجربه بازی نخواهد گذاشت استفاده از چند دکمه کنترلر به صورت هم زمان در بخشهایی از بازی تمرکز زیاد بر روی پازل پلتفرمینگ بازی در بعضی مواقع که تمرکز را از روی داستان کم میکنداین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است