بررسی بازی Amnesia: Rebirth

کبریت بی‌خطر

زمان بسیار زیادی از دوران طلایی ژانر ترس و وحشت در صنعت بازی‌های ویدئویی می‌گذرد. منظور از دوران طلایی، سال‌هایی است که بازی‌های ترسناک نه تنها از نظر کمّی زیاد بودند، بلکه از نظر کیفی هم در سطح بسیار بالای قرار داشتند. ژانر ترس دیگر آن صلابت و مخاطب گذشته خودش را ندارد و بیشتر شاهد حضور کم‌رنگ این ژانر فقط در حد و اندازه‌های یک مرحله در یک بازی با سبکی متفاوت هستیم. استودیوها و نام‌های بزرگی در طول سالیان اخیر تلاش کرند تا این سبک را زنده نگه دارند اما هنوز هم این ژانز با دوران طلایی خود فاصله بسیار زیادی دارد. با این وجود استودیوی Frictional Games، که نزدیک به دو دهه است در این زمینه فعالیت دارد، با ساخت و انتشار سری بازی‌های Amnesia در تلاش است تا ترس را زنده نگه دارد. جدیدترین ساخته این استودیو بازی Amnesia: Rebirth است که به تازگی منتشر شده است. برای این که بفهمیم آخرین ساخته این استودیو توانسته است ترس و وحشت را مهمان خانه‌های ما بکند یا نه با نقد و بررسی بازی Amnesia: Rebirth بازی‌سنتر را همراهی کنید.

برای مشاهده بررسی ویدیویی بازی در یوتوب کلیک کنید

Amnesia: Rebirth «آمنژیا: تولدی دوباره» سومین بازی از این سری است که توسط استودیوی «فریکشنال گیمز» ساخته شده است. «امنژیا: تولدی دوباره» در ژانر ترس و بقا و در سبک ماجراجویی در نمای اول شخص قرار دارد. یکی از ویژگی‌های سری Amnesia در این است که هیچ کدام از قسمت‌ها نظر داستانی دنباله همدیگر نیستند و هر کدام داستان مستقل خود را اما در فضایی آشنا روایت می‌کنند. استودیوی «فریکشنال گیمز» همواره تلاش کرده است تا ایرادات نسخه‌های قبلی را رفع کرده و اثر جدید خودش را با کم‌ترین عیب روانه بازار کند اما آخرین نسخه از این مجموعه یک ایراد بزرگ دارد، ایرادی که بخش‌های مثبت دیگر بازی را در زیر سایه خود قرار داده و به اثر نهایی آسیب وارد کرده است. این ایراد ترسناک نبودن بازی است.

یکی از تغییرات بزرگی که در این نسخه از امنژیا صورت گرفته است، تغییر در نحوه روایت داستان بازی است. بازی در دو حالت روایت می‌شود، بخشی از داستان توسط دست نوشته‌ها و نامه‌هایی که توسط شخصیت‌های مختلف در گوشه کنار بازی قرار دارند روایت می‌شود و بخشی دیگر توسط کات‌سین‌هایی است که به شکل بسیار خوبی کارگردانی شده‌اند، روایت می‌شود.بازی از این نظر نسبت به دو نسخه ابتدایی خود بسیار پیشرفت کرده و داستان بازی به بهترین شکل ممکن روایت می‌شود. داستان در «آمنژیا: تولدی دوباره» نزدیک به یک قرن پس از حوادث قسمت اول رخ می‌دهد. قصه روایتگر ماجرای شخصی به نام Tasi Trianon است که به همراه همسرش «سلیم» و جمعی از همکاران خود جهت انجام کارهای اکتشافی توسط هواپیما راهی الجزایر هستند که در بین راه هواپیمای آنها دچار حادثه شده و سقوط می‌کند. شخصیت اصلی جان سالم به در می‌برد اما حافظه خودش را از دست داده و در این بین همسر و دوستان خودش را نیز گم می‌کند.

ماجراجویی Tasi بعد از بیدار شدن از هواپیما شروع می‌شود و او در این مسیر نه تنها باید همسر و دوستان خودش را پیدا کند بلکه در تلاش است تا حافظه مخدوش شده خودش را بهبود داده و گذشته خودش را به خاطر بیاورد. با پیشروی در بازی ما شاهد سرنخ‌های مختلفی در طول مسیر بازی خواهیم بود که باعث می‌شوند Tasi به مرور حافظه خود را به دست بیاورد. داستان بازی به مانند پازلی است که به مرور قطعات آن پیدا می‌شوند و با کنار هم قرار گرفتن تک تک این پازل‌ها و در نهایت کامل شدن داستان، بازی در انتها ما را شگفت زده کرده و دراوج به پایان می‌رسد. در واقع داستان در «آمنژیا: تولدی دوباره» بهترین بخش بازی است اما با این وجود یک ایراد بزرگ دارد که نه فقط به «امنژیا: تولدی دوباره» مربوط می‌شود بلکه کلیه ساخته‌های استودیوی «فریکشنال گیمز» را در بر می‌گیرد که آن هم استفاده از یک تم تکراری است که در شالوده ساخته‌های فریکشنال گیمز دیده می‌شود.

اگر داستان دو قسمت قبلی از سری آمنژیا را به خاطر بیاورید حتما به این نقطه مشترک بین تمامی این سری از بازی‌ها پی برده‌اید و آن هم فراموشی هستش که گریبان‌گیر شخصیت اصلی داستان شده. تقریبا همه شخصیت‌های اصلی در این مجموعه به نحوی حافظه خودشان را از دست داده‌اند یا با خاطرات خود درگیر هستند. این تم آشنا حتی در آثار قدیمی استودیو یعنی Penumbra به شکلی شخصیت اصلی را درگیر کرده بود. این تم تکراری با وجود این که به خوبی پرداخت شده است اما می‌توان گفت که به یک کلیشه تبدیل شده. کلیشه‌ی که در همه آثار تیم سازنده دیده می‌شود. با این وجود  نمی‌توان از هنر تیم سازنده در روایت خوب داستانی چشم پوشی کرد. هنری که نه تنها داستان را به نقطه قوت بازی تبدیل کرده است بلکه تاثیر مثبتی روی گیم‌پلی گذاشته و ما با پخته‌ترین نسخه آمنژیا از نظر گیم‌پلی روبرو هستیم.

«آمنژیا: تولدی دوباره» با این که ایرادات دو نسخه قبلی را بهبود بخشیده و به ارتقای بخش‌های مثبت بازی پرداخته است اما باز هم کلیت گیم‌پلی آن تازگی لازم را ندارد. پازل‌ها منطقی‌تر، بیشتر و تعامل بهتر و باورپذیرتری نسبت به محیط را دارند. مکانیک‌های گیم‌پلی ساده است اما مهم‌ترین بخش بازی مدیریت منابع و مخفی ماندن از چشم شیاطین است. منابع و آیتم‌های لازم در طول بازی بسیار نایاب هستند و نکته قابل توجه این که برای این که بتوانیم مسیر خود را پیدا کرده و پازل‌های بازی را به سهولت و البته با دقت زیاد حل کنیم نیازمند دقت بیشتری در مدیریت منابع خودمان هستیم. کبریت و نفت از جمله حیاتی‌ترین منابع بازی به شمار می‌روند. Tasi به دلیل مشکلات قلبی که دارد نمی‌تواند مدت زمان زیادی در تاریکی باقی بماند لذا هرچه سریع‌تر باید محیط را توسط امکانات موجود روشن کنیم.

تعامل با محیط یکی از ویژگی‌های مثبت بازی است. با یک چوب کبریت می‌توانیم هر چه سریع‌تر چراغ و شمع‌های موجود در محیط را روشن کنیم تا نه تنها از شر موجودات شیطانی در امان باشیم بلکه از Tasi در برابر حملات قلبی مراقبت می‌کنیم. تاریکی یکی از عناصر جدانشدنی در سبک ترس و بقا است که در این بازی نیز حرف اول را می‌زند. اکثر محیط‌های بازی تاریک است و ما باید از آیتم‌های خودمان برای روشن کردن محیط استفاده کنیم که چراغ نفتی یکی از مهم‌ترین آیتم‌های بازی به شمار می‌رود اما متاسفانه نفت یا سوخت چراغ‌نفتی خیلی زود و غیر منطقی به اتمام می‌رسد.مدت زمانی که یک چوب کبریت روشن می‌ماند به مراتب بیشتر از یک قالب لیتر نفتی است که این روند غیرمنطقی است، اما غیرمنطقی‌ترین نکته بازی بیشتر از این که مصرف سوخت چراغ نفتی باشد، ترسناک نبودن بازی است.

ترساندن از چندین عنصر شکل گرفته است که عنصر غافلگیری و اتفاقات لحظه‌ی از جمله این موارد است. متاسفانه برخلاف نسخه‌های قبلی بازی بیشتر به سمت غافلگیری سوق پیدا کرده است و در اندک مواردی هم که ما باید از شر دشمنان فرار کنیم بازی وارد حالت مخفی‌کاری می‌شود که این روند هم با این که خوب پیاده شده است اما به دلیل ساده بودن چالش آنچنان سختی را جلوی مخاطب قرار نمی‌دهد. در واقع بازی به جای آن که ترسناک باشد دارد ادای ترسناک بودن را در می‌آورد و عملا به جز یک مورد در کل بازی هیچ گونه ترس و وحشتی احساس نکردم.

اگر بخواهیم طراحی مراحل بازی را به دو بخش ماجراجویی و وحشت تقسیم کنیم باید گفت که تیم سازنده در طراحی بخش ترس ضعیف عمل کرده ؛ اما به خوبی از پس ارائه یک ماجراجویی رمزآلود به همراه داستان و معماهای مختلف برآمده‌است البته در انتقال این فضا به داخل جوی ترسناک موفق نشده‌. بازی بیشتر از آن که مرا از دیدن شیاطین به وحشت بیاندازد، از روبرو شدن با طراحی بد مراحل به ترس انداخته است. جو و اتمسفر تاریک بازی در برخی مراحل بسیار عذاب آور می‌شود در نهایت باعث کم‌رنگ شدن عنصر ترس در بازی می‌شود. به این وضعیت عجیب، گرافیک و جلوه‌های فنی ضعیف بازی را نیز اضافه کنید.

با وجود این که بازی از نظر جلوه‌های بصری ، زیبایی روان‌شناختی خاصی را به محیط بخشیده است اما ضعف گرافیک فنی باعث شده که آن اندک نکات مثبت بصری نیز به چشم نیاید. ترسیم دنیای تاریک و فضای مه‌آلود به‌خصوص در مراحل ابتدایی بازی بسیار ضعیف است و در برخی مراحل عملا معلوم نیست که مسیر از کدام طرف است و مقصد کجاست. با این وجود «آمنژیا: تولدی دوباره» از نظر صداگذاری بسیار عالی عمل کرده است. لهجه Tasi و سایر شخصیت‌های بازی شنیدنی و گوش‌نواز هستند و این اتفاق خوب به خاطر لحظات حساس و دراماتیکی که در طول داستان بازی شکل می‌گیرد بسیار دلپذیر و خوشایند می‌شود.

کلام آخر:

آمنژیا: تولدی دوباره به خاطر داستان زیبایی که دارد مخاطب را تا انتها در کنار خود نگه می‌دارد و لحظات ماندگاری را به وجود می‌آورد. اگر از اندک ایرادات بازی در بخش طراحی مراحل و البته تکراری بودن روند گیم‌پلی به‌خصوص در نیمه دوم بازی گذشت کنیم، میتوان گفت که تولدی دوباره تجربه‌ی لذت بخش را برای شما رقم خواهد زد.

امتیاز بازی‌سنتر - 7

7

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت: داستان و روایت داستانیمدیریت منابعصداگذاری خوبنقاط ضعف: بازی آنچنان ترسناک نیستفرار و گریز از دست شیاطین آسان است و آنچنان چالش‌برانگیز نیستغیرمنطقی بودن مصرف سوخت در چراغ‌نفتیاین بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS4 بررسی شده است

User Rating: 4.03 ( 2 votes)
خروج از نسخه موبایل