این روزها دیگر همه با زامبیها آشنایی دارند؛ انسانهایی که به دلایل مختلف تبدیل به موجوداتی آدمخوار میشوند و به جان اهالی شهر میافتند. سوژه بسیار کلیشهای که تقریبا نوآوری در آن ته کشیده است. هزاران فیلم، سریال، انیمیشن، کمیک، بازی و … براساس آنها ساخته شده و در این بین فقط تعداد انگشتشماری به موفقیت رسیدهاند و بقیه فقط در حد “ارزش یکبار تجربه را دارد” خوانده میشوند. سال 2012 یوبیسافت یک بازی دیگر با این سبک را به صورت انحصاری برای کنسول نینتندو یعنی “وییو” معرفی کرد. عنوان “زامبییو” در بخش گرافیک واقعا پایینتر از حد انتظار بود و با توجه به این که کنسول وییو از قدرت بیشتری نسبت به کنسولهای نسل هفت بهره میبرد، از نظر فنی اصلا زیبا ظاهر نشد. گیمپلی بازی نیز چیز خاص و جدیدی نداشت اما با این تفاصیر باز هم زامبییو بازی نسبتا خوبی از آب در آمد. دلیل اصلی این موفقیت نسبی، استفاده نوآورانه و جالب از کنترلر و ویژگیهای وییو بود. حال این بازی با نام جدید “زامبی” برای بقیه پلتفرمها نیز عرضه شده است و بله درست متوجه شدید، بزرگترین نقطه قوت بازی دیگر وجود ندارد!گیمپلی به صورت کلی شباهت زیادی به سری “جزیره مرده” دارد. بازی یک دفعه با این توصیف که شهر نابود و همه زامبی شدهاند و اینجا هم لندن است، ما را به وسط داستان پرتاب میکند. با شنیدن صدای یک انسان به درون مکانی مشخص میرویم و بازی آغاز میشود. این صدا که خود را “Prepper” مینامد به طور مداوم نکات آموزشی، چگونگی فعال کردن سیستمهای مختلف و بهرهبردن از وسایل گوناگون و… را گوشزد کرده و ماموریتهایی را پیش رویمان قرار میدهد. ماموریتهایی مانند پیدا کردن یک کارت امنیتی یا به کار انداختن دوربینها و … که نه تنها جذابیت خاصی ندارند، بلکه فقط یک تیتر برای این است که بازیکن به مکانهای مختلف رفته و زامبیها را کشته و بازگردد. استفاده از وسایل و خوراکیهای مختلف برای زنده ماندن هدف اصلی بازی است. میزان قدرت بدنی زامبیها مقدار مشخصی ندارد و برخی بعد از کلی تلاش سرانجام از بین میروند و بعضی دیگر تنها با یک ضربه متلاشی میشوند! شخصیت ثابتی به عنوان یک قهرمان در بازی وجود ندارد و پس از هر بار مرگ، کاراکتر تبدیل به زامبی شده و بازیکن در نقش فردی دیگر قرار میگیرد. تنها یک گاز کافی است تا فردی که کنترلش را در دست داریم زامبی شده و خود تبدیل به یک دشمن شود. البته این بدان معنا نیست که پس از برخورد با اولین زامبی کار تمام میشود؛ یک خط سلامتی نیز در بازی وجود دارد که به طبع هر چقدر بیشتر ضربه بخورید راحتتر گزیده میشوید. برای پر کردن خط سلامتی میتوان از جعبه کمکهای اولیه و مواد غذایی استفاده کرد. با این وجود باز هم نمیتوان کتمان کرد که بازی بسیار چالش برانگیز و نسبتا سخت است.کوله پشتی مهمترین یار و یاور بازیکن است که در آن میتوان مقدار مشخصی غذا، اسلحه و دیگر تجهیزات را نگهداری کرد. بدین شکل حتی پس از کشته شدن، میتوان به سراغ نفر قبلی رفت و پس از نابود کردن زامبی آن، از وسایل درون کوله بهره برد. البته اگر اولین بار که با آن خدابیامرز قبلی مواجه میشوید وسایل را پس نگیرید، دیگر باید با تمامی آذوقه و تجهیزات خود خداحافظی کنید! علاوه بر کوله پشتی یک صندوقچه بزرگ نیز در ساختمان اصلی بازی وجود دارد که میتواند جای خوبی برای وسایلی که کمتر به آنها نیاز پیدا میکنیم، باشد. یک اسکنر در کنار نقشه هوشمند بازی نیز از دیگر المانهای مهم گیمپلی است که این اجازه را میدهد که با اسکن کردن محیط، محل وسایل پنهان شده را پیدا کرد. این وسیله همچنین زامبیهایی که در نزدیکی وجود دارند را نشان میدهد که البته به لطف باگهای مختلف، گاهی نیز با وجود چندین زامبی، هیچ چیزی نمایش داده نمیشود! بازی به شکلی طراحی شده که امکان حرکت آزادانه در محیط وجود دارد و به همین خاطر یک سری راههای زیرزمینی برایFast Travel نیز تعبیه شدهاند. پس از یکبار رفتن به محیطهای جدید و فتح کردن راه فاضلاب آن، میتوان در آینده نیز بدون صرف وقت به آنجا بازگشت. به طور کلی گیمپلی هیچگونه پیچیدگی خاصی ندارد ولی میتواند تا چند ساعت سرگرمکننده یا به نوعی قابل تحمل باشد.گرافیک بازی حتی در سال انتشار هم واقعا معمولی بود و حال پس از گذشت 3 سال نمیتوان انتظار زیادی داشت. تنظیمات گرافیکی در نسخه PC تقریبا وجود ندارند و به جز رزلوشن، واقعا مورد خاص دیگری را نمیتوان تغییر داد. طراحی محیط و اتمسفر لندن بسیار زیبا از آب در آمده و کاملا حس مردگی محیط را القا میکند. محیطهایی پر از وسایل به هم ریخته با تم تاریک و زامبیهایی متشکل از تمامی قشرهای جامعه، از مردم عادی تا پلیسهای شهر در میان تاریکی راه میروند و به دنبال طعمه هستند. در کنار گرافیک بصری زیبا، صداگذاری و موزیکهای بسیار جالب و دوستداشتنی نیز به کار گرفته شدهاند که باعث میشود تا حدودی خلا گرافیک فنی خوب پر شود. کاراکترهایی که کنترلشان را در دست میگیریم فقط و فقط صدای داد و فریادشان را میشنویم و کلمهای صحبت نمیکنند. اما نکته بسیار جالب اینجاست که به طرز بسیار هنرمندانهای با همین صداها هم، این حس که فردی که الان کنترل میکنیم با نفر قبلی تفاوت دارد به بازیکن دست میدهد؛ بدین صورت که افراد مختلف در هنگام رویارویی با صحنههای گوناگون، صداها و عکسالعملهای متفاوتی دارند.زامبی عنوانی است که واقعا پتانسیل تبدیل شدن به یک بازی فوقالعاده را داشت اما بدون وجود داستان، گیمپلی عمیق و با حضور کلکسیونی از باگهای گوناگون نمیتوان انتظار داشت این بازی بتواند آنطور که باید بدرخشد. صدالبته همانگونه که گفته شد با توجه به این که امکان لذت بردن از امکانات نسخه وییو نیز در دیگر پلتفرمها وجود ندارد، شاید بهتر بود هیچوقت این عنوان برای پلتفرمهای دیگر منتشر نمیشد.
مجموع امتیاز - 6
6
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: صداگذاری و موسیقیهای جالبگرافیک هنری زیبا و اتمسفر خوبچالش برانگیزنقاط ضعف:گرافیک فنی ضعیفداستان ساده و بدگیمپلی بدون نوآوریروند تکراری مراحلباگ