خیانت یا دلسوزی؟,خیانت یا دلسوزی؟,
اگر از جمله افرادی بودید که در دوران کودکی و یا نوجوانی به فروشنده اعتماد میکردید و بازی پیشنهادی او را خریداری میکردید، بی شک Hitman یکی از همین بازیهای پیشنهادی بود که معمولا تحت عنوان “قاتل حرفهای” فروخته میشد. صرف نظر از فروشنده بازی، سری Hitman یکی از محبوبترین عناوین شناخته شده در صنعت بازیسازی میباشد. شاید علت این موفقیت را در وجود شخصیت اصلی این بازی یافت. شخصیتی که تحت این بازی معرفی می شود، سعی میکند تا تجربه متفاوتی از یک کاراکتر را به مخاطب ارائه بدهد. شخصیتی با کمترین احساسات موجود که تقریبا تبدیل به یک ماشین آدم کشی شده است. مامور 47 ثمره تحقیقات ژنتیکی می باشد که طبق معمول قرار بوده تا رویای محققان را برای ایجاد نسل برتری از انسانها تثبیت کند. اما مشکل اینجاست که مامور 47 تا حدی باهوش است و قرار نیست مطابق نقشههای طراحانش جلو برود. همین نیز باعث میشود تا نسبت به سایر کلونهای ساخته شده، برتر باشد. مامور 47 همیشه تابع دستورات بود، اما ظاهرا اینبار اوضاع تغییر کرده است.
در برخی از عناوین مطرح سینما و تلوزیون، زوجهایی وجود دارند که همیشه در کنار یکدیگر باعث زیبایی آن اثر میشوند. به عنوان مثال اگر اسم تام به گوش شما برسد، پشت سر آن منتظر شنیدن جری میشوید. در بازیهای رایانهای هم همین روال وجود دارد. پس اگر مستر چیف و کورتانا در کنار هم شناخته شده باشند، مامور 47 نیز تا حدودی به Diana وابسته است. Diana همیشه رابط آژانس و مامور 47 بود. اما همان طور که به یاد دارید، در نسخه Blood Money، دایانا به صورت کاملا مشکوکی به مامور 47 خیانت میکند و او را میکشد. ولی از آنجایی که این مامور مخصوص تا حدود زیادی با مردن مشکل دارد، از مهلکه جان سالم به در میبرد. دایانا در ادامه کارهای مشکوکش، کل آژانس را منفجر میکند و در نهایت غیبش میزند. بعدها آژانس توسط فردی به اسم Benjamin Travis احیا میشود و 47 نیز مجددا به آنجا ملحق می شود. اما این بار هدف اصلی او کسی نیست جز Diana Burnwood. مامور 47 نیز از خیانت کسی که تنها فرد مورد اعتمادش بود، احساس خوبی ندارد و در صدد است که ماموریتش را تکمیل کند. در نهایت هم موفق میشود تا او را گیر بیندازد و به او شلیک کند. Diana در آخرین لحظات، اطلاعات مهمی به مامور 47 میدهد. ایتکه Victoria به علت داشتن ژنهای تکامل یافته، از سوی سازمان تحت تعقیب میباشد، زیرا که میخواهند از او نیز همانند 47 به عنوان ماشین کشتار استفاده کنند. Diana هم که نمیخواهد ویکتوریا نیز به سرنوشت 47 دچار شود، او را فراری میدهد و همه اطلاعات را نیز پاک میکند. به همین دلیل به عنوان آخرین درخواست از مامور 47 میخواهد که از آن دختر محافظت کند. مامور 47 نیز ویکتوریا را به پرورشگاه Rosewood میبرد تا از او در آنجا محافظت کنند. اما داستان به همین جا ختم نمیشود. گروه سوم تحت سرکردگی Blake Dexter وارد عمل میشود تا در نهایت او را بدزدد. مامور 47 حتما باید به قولش عمل کند و حتما باید ماموریتش را به اتمام برساند. اما او کار دشواری را در پیش دارد، زیرا دیگر خبری از Diana نیست. یعنی او میتواند به تنهایی از پس همه چیز برآید؟
سری بازیهای هیتمن از همان لحظات اولیه پیدایشش، سعی نکرده تا یک بازی مخفیکاری خالص باشد. وجود سلاحهای متنوع، در کنار دو نوع زاویه دید FPS و TPS دلایل محکمی بر این ادعا میباشد. با این حال در نسخه Blood Money بخش مخفی کاری بازی پرداخت بیشتری داشت و همین باعث میشد تا میل به مخفیکاری بیشتر شود. Hitman Absolution نیز همین فرمول را ادامه داده است و با گسترده کردن المانهای مربوطه، تنوع بازی را افزایش داده است. از طرفی، خبری هم از زاویه دید FPS نیست. همه اینها نشان از یک چیز است؛ Absolution یک بازی مخفیکاریست. با این حال بازی به شما حق انتخاب میدهد، اینکه مخفی کاری را در پیش بگیرید و اینکه با کشتن همه نگهبانان، ماموریت را به اتمام برسانید. البته خود بازی بیشتر قصد دارد تا مخاطب را به مخفیکاری ترغیب کند. این را میشود از سیستم جدید امتیازدهی که به بازی اضافه شده فهمید. این سیستم، به هر کاری که باعث میشود تا آثاری از کارهای شما باقی بماند، مقداری امتیاز منفی در نظر میگیرد. وقتی میزان این امتیازهای منفی بیشتر باشد، یعنی شما هیچ علاقهای به مخفی کاری ندارید. بالعکس اگر این میزان صفر باشد، یعنی شما با دقت بالایی ماموریت را انجام میدهید و نشان Silent Assassin لایق شماست.
اگر مخفیکاری را در پیش بگیرید، باید اصول مشخصی را رعایت کنید. وقتی از پشت به یکی از نگهبانها نزدیک میشوید گزینه Subdue برای شما فعال میشود. وقتی با استفاده از این قابلیت هدف مورد نظر را بگیرید، اگر از او نفرت داشته باشید و او را مانعی بر سر راه خود میدانید، میتوانید بی سر و صدا او را بکشید. اما اگر او را شخصی بیچاره تصور میکنید که صرفا برای سیر کردن خانواده خود چنین شغلی را انتخاب کرده است، کشتن را کار درستی نمیدانید و ترجیح میدهید تا همچنان با استفاده از گزینه Subdue او را بیهوش کنید. اما اگر آزار شما به مورچه هم نمی رسد، تصمیم بر این میگیرید که به آرامی از کتارش رد شوید. به هر حال انتخاب با شماست، اینکه آنها را بکشید یا زنده نگه دارید. کاورگیری هم تعریف متفاوتی در این بازی دارد و بیشتر با کمینکردن تطابق پیدا میکند. وقتی جایی کمین میکنید، میتوانید کسانی که در رنج شما قرار دارند را به پشت محلی که آنجا کاور گرفتهاید بکشید. این کار باعث میشود تا بدون دیده شدن و در کمترین زمان ممکن و حتی بدون اینکه جسدی در معرض دید قرار گیرد، قربانی خود را شکار کنید. البته متاسفانه عبور از موانع نیز به همین کاورگیری ارتباط دارد؛ یعنی برای اینکه شما بتوانید از مانعی عبور کنید، ابتدا باید کاور بگیرید تا گزینه پرش از روی مانع برای شما نمایان شود.
زمانی که کسی را بکشید، اگر این نوع کشتن در حالتی مخفیانه و با استفاده از تکنیکهای مخفیکاری باشد، تنها امتیاز منفی که برای شما در نظر گرفته میشود، همان جسدی میباشد که بر روی زمین افتاده است. برای اینکه از شر این امتیاز منفی خلاص شوید، باید جسد را در کمدها یا صندوقهای تعیین شده مخفی کنید. البته این مکانها صرفا برای مخفی کردن اجساد نیست، اگر احساس خطر کردید، خود نیز میتوانید در آنجاها مخفی شوید، ولی نمیتوانید از همانجا کسی را خِفت کنید. هر کمد یا صندوق هم ظرفیتی معادل 2 نفر را دارد. اگر به هر دلیلی شناسایی شوید، امتیاز منفی گندهای دریافت میکنید، البته نگران نباشید، زیرا بعد از اینکه به هدف مورد نظر رسیدید، چند برابر آن را دریافت خواهید کرد. کشتن مستقیم هم باز امتیاز منفی نسبتا بالایی در خود دارد که نمیتوان آن را جبران کرد، اگر قصد کشتن یک نفر را دارید، باز هم باید از تکنیکهای مخفیکاری استفاده کنید. شاید بهترین روش، استفاده از سلاح محبوب Fiber Wire باشد.
Instinct قابلیتی جدیدی است که باعث میشود بسته به شرایطی خاص، امکانات خاصی داشته باشد. اگر با لباس گاردها در میدان دید قرار بگیرید، طوری که توجه آنها را جلب کنید، با به کار انداختن Instinct دست خود را جلوی صورتتان می گیرید تا شناسایی نشوید، تا زمانی که این میزان خالی نشده، شما به هیچ وجه قابل شناسایی نیستید. همچنین میتوانید با استفاده از آن، نگهبانان را از پشت دیوار دیده و مسیر رفت و آمد آنها را مشاهده کنید. حتی میتوانید افراد آن ور دیوار را هم ببینید. وجود این ویژگی جدید تا حدودی بازی را لذتبخش می کند. Point Shooting نیز یکی از همین امکانات جدید میباشد که وابسته به همین میزان Instinct میباشد.
اگر حوصله مخفیکاری ندارید و مامور 47 را قاتلی بالفطره میدانید، باید سختی مخفیکاری را با سختی درگیری با دشمنان جایگزین کنید. البته برای این کار سلاحهای متعددی نیز وجود دارد. در کنار این، سیستم Point Shooting نیز در بازی گنجانده شده که همان تگ کردن و کشتن دسته جمعی دشمنان را شامل میشود، با این تفاوت که این کار وابسته به میزان Instinct میباشد. یعنی اگر شما سرعت عمل بالایی داشته و البته میزان Instinct پری هم داشته باشید، مامور 47 را وادار میکنید تا در قالب صحنههای سینمایی، دخل همه آنها را در بیاورد، ولی وقتی مثلا 4-5 ثاانیه این کار پشت سر هم صورت میگیرد، تا حدود زیادی هوش مصنوعی دشمنان زیر سوال می رود. وقتی نگهبانی شما را شناسایی کند، به تدریج اعلام خطر شروع میشود، اگر میزان اعلام خطر بیشتر باشد، آن زمانی نیروی پشتیبانی به معرکه اضافه میشوند. همینجاست که ممکن است Point Shooting هم کار ساز نباشد. روش دیگری که میتوانید با آن بازی را به صورت اکشن در پیش بگیرید، استفاده از تکنیک مبارزات تن به تن با تمرکز بر QTEها می باشد. اگر بازیکن بتواند در زمان مقرر دکمه مورد نظر را بزند، کار حریف تمام است، اما اگر نتواند، داستان دوباره از نو شروع میشود. متاسفانه هیچ راه فراری هم نیست و باید دکمهها درست بزنید تا از شر این وضعیت خلاص شوید. حال فرض کنید هنگامی که در آماج تیرهای متعددی هستید، در چنین وضعیتی گیر کنید، قطعا با مشکل مواجه خواهید شد و اعصابتان به هم خواهد ریخت.
زمانی که شناسایی شدید، در واقع دروازه مصیبت را به روی خود باز کردهاید. زیرا اگر دست نجنبانید، عالم و آدم از حضور شما مطلع میشوند. در ابتدا نگهبان مورد نظر از شما میخواهد که تسلیم شوید. همین موقع نوشتهای تحت عنوان Fake Surrender بر روی صفحه نمایان میشود. اگر این کار را انجام دهید، مامور 47 دستهای خود به نشانه تسلیم را بالا میگیرد، ولی وقتی نگهبان نزدیکتر میشود، سریع با یک ضد حمله اسلحه او را میگیرد و قربانی را همانند سپری جلوی خود میگیرد. اگر نتوانید به هر شکلی نتوانید خود را مخفی کنید، مجبورید برای اتمام ماموریت خود، همه دشمنان را بکشید!
افرادی که با سری هیتمن آشنایی دارند، میدانند که یکی از قابلیتهای مامور 47، تعویض لباسهایش میباشد. او میتواند لباس قربانیانش را بپوشد و یا از لباسهایی در گوشه و کنار بازی مخفی شدهاند، استفاده کند. همین نیز باعث میشود تا عبور از نگهبانان آسانتر شود. البته این بدین معنی نیست که با تعویض لباس، همه چیز تمام شده باشد، بلکه این روش بازی نیز سختی خاص خود را دارد. به عنوان مثال، ممکن است آشپز در طبقه اول اجازه ورود و خروج داشته باشد، پس اگر با همین لباس به طبقه دوم بروید، با سیل عظیمی از نگهبانان مواجه خواهید شد. شاید با خود بگویید که پوشیدن لباس نگهبان، دیگر همچنین مشکلاتی را ندارد. اما این هم چاره ساز نیست، زیرا نگهبانها در کمترین زمان ممکن، شما را شناسای میکنند، برای اینکه از شر نگهبانان خلاص شوید و یا به عبارتی موقع عبور از کنار آنها با مشکلی مواجه نشوید، با فشردن RB، دست خود را روی صورت خود میگیرید. این کار باعث می شود تا میزان instinct فعال شود، مادامی که این قابلیت خالی نشده است، نگهبانان نمیتوانند شما را شناسایی کنند. البته این بخش خالی از اشکال نیست. اول اینکه حتی موقعی که لباس نیروهای ویژه را که حتی ماسکی بر روی صورت دارند را نیز می پوشید، باز از گزند بقیه نیروهای ویژه در امان نیستید و دوباره به سرعت شناسایی می شوید. بعضا گاردها از فواصل نزدیک به 10 متری شما را شناسایی میکنند.
معمولا هوش مصنوعی در هر بازی اهمیت بالایی دارد، ولی در بازیهای مخفیکاری، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. زیرا که مخاطب مستقیما با ریزترین واکنشهای دشمنان مواجه است. قطعا اگر هوش مصنوعی دچار مشکل باشد، بازی لطمه جدی میبیند. متاسفانه در این نسخه از Hitman نیز دشمنان از هوش مصنوعی مناسبی بهره نمیبرند. اثبات این قضیه در داخل بازی، کار چندان سختی نیست. به عنوان مثال، وقتی چند نگهبان در کنار هم هستند، با پرت کردن یک آجر، یکی از آنها با گفتن دیالوگی، طرف منبع صدا میآید. بعد از اینکه حساب نفر اول را می رسید، دوباره با همان فرمول نفر دوم را نیزبه کمینگاه خود میکشید. نفر سوم هم که ظاهرا قرار نیست درس عبرتی بگیرید و چنین سوالی از خود بپرسد که 2 نفر قبلی کجا ماندند، به همان مدل در تله شما گرفتار میشود. در مورد دیالوگها هم بهتر است بگوییم که دیالوگهایی که برای چنین مواردی در نظر گرفته شده، کاملا فرمالیته هستند. یعنی مثلا وقتی 2 نفر با هم صحبت میکنند، اگر از این بین فقط یکی متوجه صدا شود، نفر دوم همچنان به صحبتهایش ادامه می دهد، بدون اینکه متوجه شود که مثلا رفیقش در حالت آماده باش است. این نشان از این دارد که دیالوگها کاملا با زمانبندی گفته می شوند، و اصلا حضور یا عدم حضور مخاطب مهم نیست. یا مثلا وقتی که نگهبان وضعیت موجود را به فرماندهی گزارش میدهد، اگر شما همان موقع او را بگیرد، انتظار پیگیری و آژیر خطری نداشته باشید. همه اینها نشانه یک چیز است؛ اینها کاملا فرمالیته هستند. از دیگر دستآوردهای هوش مصنوعی این است که گاها با پرتاب کردن شیئی به جهتی خاص، گارد مورد نظر مسیر اشتباهی را برای یافتن عامل صدا طی میکند
در حالی که به سختی و کاملا مخفیانه منطقهای را سپری کردهاید و منتظر یک چکپوینت برای ذخیرهسازی موقت بازی هستید، بازی با اعصاب شما شروع به بازی کردن میکند. زیرا که چکپوینتها عوض اینکه سر راه باشند، در بازی مخفی شدهاند. به عبارتی برای اینکه بتوانید از چکپوینت استفاده کنید، باید سوراخ سمبههای بازی را بگردید. همینجاست که روند بازی تا حدودی دچار آسیب میشود و تمرکز گیمر عوض اینکه به بازی باشد، در فکر پیدا کردن چکپوینت میشود. دوربین بازی هم گاها نمیتواند همه لوکیشن مورد نظر را پوشش دهد و همین گاها باعث می شود تا مشکلاتی بوجود آید.
با ادغام عناصر گیمپلی به هم، میتوانید تا مدتی لحظات خوشی را برای خود رقم بزنید، حتی با راههای مختلفی ماموریت را میتوانید انجام دهید. ولی متاسفانه بعد از مدتی بازی کاملا روند تکراری به خود میگیرد. استفاده از اشیا برای پرت کردن حواس دشمنان، آن هم با توجه به اینکه همه مامورها دقیقا درجه هوش مصنوعی یکسانی دارند، باعث میشود تا این کار تقریبا روند بازی تکراری شود و هیچ نوع چالشی را در خود نبیند. به عبارتی همه کار شما حواس پرت کردن و مخفی کردن جسد است. هیچ نوع پویایی در هوش مصنوعی وجود ندارد و از معمولیترین پلیس تا نیروی ویژه، در یک سطح هستند.علاوه بر این، استفاده مداوم از قابلیت Point Shooting باعث میشود تا این قسمت معادله نیز تکراری شود. البته بخشی به نام Contracts در بازی وجود دارد که تا حدودی این روند تکراری را از بین می برد. در این بخش شما باید 3 هدف مورد نظر را از پیش رو بردارید، با این تفاوت که باید قوانین هر مرحله (مثل مخفی کردن همه اجساد، دیده نشدن، با یک تیر کشتن و …) را رعایت کنید. بعد از این کار، مقداری پول در اختیار شما قرار می گیرد که می توانید سلاحهای خود را آپگرید کنید. انصافا تنوع آپگریدها به شدت بالاست و همین شاید بهانهای شود تا بخش Contracts را بیشتر بازی کنید.
طراحی بصری بازی بدون شک یکی از بهترینهای امسال است. شاید این زیبایی بیشتر مدیون نورپردازی عالی و بعضا اغراقآمیز بازی باشد. بازتابش نور یکی بهترین تکنیکهایی است که در این قسمت دیده میشود، سطوح صیقلی، نور را منعکس میکنند تا مناظری رویایی را تشکیل دهند، حتی سر بی موی 47 نیز از این قائده مستثنی نیست. همین نیز باعث یک زیبایی بصری بسیار چشمنوازی می شود که شاید نظیرش در کمتر بازی مشاهده کرده باشید. با این حال در اکثر لوکیشنهای بازی، سعی شده تا نورپردازی بار بقیه بخشهای گرافیکی را به دوش بکشد. مثلا در برخی از محیطها، با حذف نور، عملا بافتهایی ساده مشاهده خواهید کرد. علفزارها و شاخهها، حالتی پویا دارند و به موفع عبور از روی آنها، خم میشوند. البته این به معنی حضور یک فیزیک بی عیب در بازی نیست، زیرا اگر فیزیک را به طور کلی بررسی کنیم، عملا چیز دندانگیری را مشاهده نمیکنیم. تخریبپذیری در بازی بیمعنی است و آن چیزهایی که تخریب میشوند هم هیچ تاثیری در روند بازی ندارند. به عنوان مثال اگر موقع حرکت کردن به یکی از وسایل شکستنی بخورید، بر اثر صدای شکستن آن، نگهبانان هیچ واکنشی نشان نمیدهند.
بخش صدای بازی نوعی حالت فراز و نشیب در خود میبیند. در وهله اول بهتر است بگوییم که صداپیشگان بازی به زیبایی نقش خود را ایفا کردهاند، حتی میتوانید با نوع صحبت کردن شخصیتها به ماهیتشان پی ببرید، اما متاسفانه بخش صداگذاری اصلا کیفیت خوبی ندارد و بعضا صداها در هم میپیچند. در قسمت موسیقی اوضاع تا حدوی فرق میکند.شاید حساسترین قسمتی بازی که میتوان نسبت به آن نظر داد، موسیقیهای آن باشد. در یک کلمه، موسیقیهای بازی عالی میباشند و بعضا تاثیر خیلی مناسبی بر روی اتمسفر بازی میگذارند، اما گاها به تنهایی میخواهند اتمسفر بازی را تغییر دهند. اکثر موسیقیهای بازی، با تمی دلهرهآور، سعی دارند تا اتمسفری خلق کنند که مخاطب را در اضطراب قرار دهد، شاید این موسیقیها برای نصف بازی مناسب باشند، اما نیمه بعدی بازی میتوانست موسیقیهای بهتری داشته باشد. به عبارتی، وقتی اتمسفر بازی مستعد شنیده شدن یک موسیقی ملایم است، باید مطابق همین اتمسفر موسیقی پخش شود.
در نهایت Hitman: Absolution بازی قابل قبولیست، اما در هر بخش آن ایرادات نسبتا فاحشی وجود دارد که روند بازی را دچار اختلال میکند. شاید لیست کردن مشکلات بازی، مخاطب را از بازی فراری دهد، اما با این همه مشکلات، بازی همچنان زیباست. اگرچه این بار Diana دستورات را به مامور 47 مخابره نمیکند، اما او در این شماره نیز همچنان خواسته Diana را محقق میسازد.
مجموع امتیاز - 7
7
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: نورپردازی عالی تنوع در روشهای اتمام ماموریت سیستم آپگرید قدرتمندنقاط ضعف:کمکاری در بخش صداگذاری مشکلاتی در هوش مصنوعی بیمحتوا بودن برخی از محتویات بازی