خاطرات چه خوب و چه بد، بخشی از زندگی هر شخص را تشکیل میدهند. شاید بتوان گفت انسان بدون خاطره، بمانند کاراکتر داستانی است که بدون هیچ پیشینهای در دل داستان قرار داده شده و هیچ تصویری از زندگی و گذشته خود ندارد. همه چیز به آنچه که در ذهن ما ذخیره شده است بستگی دارد، حتی تصمیمگیری برای آینده و انتخاب مسیرهایی که قبلا آنها را طی نکردهایم و از مسیرهای اشتباهمان درس گرفتهایم. اما در این بین هیچ انسانی قادر نیست که تمامی خاطرات عمر خود را بازیابی کند و فقط خاطرات مهم برایمان باقی میمانند. حال تصور کنید، به واسطه تکنولوژی و علم، راهی برای ذخیره سازی این خاطرات بصورت مجزا ایجاد شده که این امکان را فراهم میسازد تا دیگر هیچ چیز را فراموش نکرده و در هر زمانی که خواستید آنها را بازیابی کنید. تمام اینها را گفتیم تا شما را با فلسفه داستانی و وجود عنوانی به نام Remember Me آشنا کنیم. داستان در آیندهای دور و شهر پاریس اتفاق میافتد. تکنولوژی پیشرفتهای به نام Sensen، که بالاتر نیز توضیح دادیم در اختیار تمامی انسانها قرار گرفته و هیچ انسانی دیگر خاطرات خود را فراموش نمیکند، اما از آنجایی که هر تکنولوژی سوی خوب و بد دارد، این جریانات نیز باعث بوجود آمدن قابلیتهایی شده که انسان قادر به دستکاری این خاطرات است. میتواند بخشی از آنها را از بین ببرد و دیگر هیچ وقت به یاد نیاورد و یا حتی آنها را تغییر دهد. Nilin کاراکتر اصلی ما و به اصطلاح یک Memory Hunter است. او در گذشته عضو گروهکهایی بود که به صورت غیرقانونی اقدام به دزدیدن و یا تغییر خاطرات افراد مهم مینمودند. این افراد اعتقاد داشتند که این تکنولوژی به نوعی تقلب در زندگی است و هر انسانی باید در کنار خاطرات خوب، خاطرات بد را نیز به یاد داشته باشد. بعد از اتفاقی که در جریان بازی متوجه آنها خواهید شد، “نیلین” دستگیر شده و به زندان منتقل میشود، اما بدون هیچ خاطراه ای! تنها چند دقیقه مانده به پاکسازی کامل خاطرات “نیلین” شخصی به نام “Edge” به کمک او آمده و “نیلین” را از زندان فراری میدهد. حال نیلین که تقریبا خاطرهای برایش باقی نمانده به کمک “اج” باید خاطرات خود را از سرورهای پشتیبان، بازیابی کند تا بتواند هدف خود را به پایان برساند. متاسفانه به علت لو رفتن داستان نمیتوانم بیشتر در مورد آن توضیح دهم اما باید بگویم در این دوران که داستان در بازی های رایانهای به نوعی محو شده است، داستان این عنوان میتواند شما را با خود درگیر کرده و خاطره خوبی از خود برایتان باقی بگذارد! هرچند در اواسط بازی داستان تا حدودی گنگ روایت شده و از مسیر اصلی خود کمی منحرف میشود اما در ادامه و مخصوصا پایان، عاشق آن شدم.
پایه گیم پلی را میتوان به نوعی بر ساختن کمبوها و مبارزات دانست. بدین صورت که چهار نوع خط کمبو حاصل از کمبو های 3 ضربهای تا هشت ضربهای، برای شما آماده شده است اما نوع این کمبوها در اختیار شما قرار دارد که با سلیقه خود آنها را بچینید. منظور از نوع، تاثیری است که ضربه بر روی گیم پلی شما میگذارد. در کل 4 نوع تاثیر برای بازی تعریف شده که عبارت اند از: ضربات تخریبی، ضرباتی که میزان سلامتی شما را بازیابی میکند، ضرباتی که میزان CoolDown اختیارات و قابلیت های شما را کاهش میدهد و در پایان ضربات زنجیروار که در صورت تنظیم این نوع ضربه، بعد از یکی از سه ضربه فوق، تاثیر ضربه قبلی را دوبرابر میکند. این گیم پلی در نوع خود دارای ایده های جالبی است اما ایرادات خود را نیز دارد. یکی از ایرادات آن سطحی شدن مبارزات و پایین آمدن سرعت عمل در حین درگیری است. بدون شک این نوع سبک مبارزات را برای اولین بار در عنوان Batman Arkham Asylum شاهد بودیم اما حالا که نوع کمبو را خودتان ایجاد میکنید و انیمیشن های ضربه از پیش تعیین شده نیستند، شاهد افت سرعت انیمیشنها هستیم که گاها آزار دهنده میشوند. از ایرادات بعدی که واقعا معلوم نیست به چه علت به این صورت طراحی شده، قطع شدن کمبوی شما در هنگام تعویض هدف و دشمن است! بدین صورت که وقتی چند کمبو را پشت سر هم بر روی یکی از مبارزان وارد میکنید و در این لحظه میخواهید هدف را تغییر داده و ادامه کمبو را بر روی هدف پشت سریتان که بشما نزدیک شده است وارد کنید، کمبو قطع شده و باید از ابتدا کمبوی خود را شروع کنید. مورد بعدی نبود هیچ گونه حالت دفاعی و ضدحمله است (Defence & Counter Attack). شما به هیچ وجه نمی توانید ضربات دشمنان را دفاع یا حداقل به سبک بتمن، آنها به صورت ضدحمله بازگردانید. تنها کاری که میتوانید در این حین انجام دهید جا خالی دادن (Dodge) است که این عمل هم باعث قطع شدن کمبوی شما در اکثر مواقع میشود. همین جاخالی دادن باعث بوجود آمدن مشکلات دیگری نظیر چرخش دوربین در جهتی که شما انتظار ندارید میشود که باید دست از مبارزه کشیده و برای داشتن دید بهتر، برای ادامه مبارزه با دوربین درگیر شوید. شاید این اشکالات در درجات سختی پایین زیاد آزار دهنده نباشد اما در درجات سختی بالا که بازیکن میخواهد خود را به چالش بکشد، واقعا آزار دهنده میشود و به راستی که گیم پلی تحمل شما را با زجر دادن به چالش میکشد!
بالاتر اشارهای به قابلیت هایی داشتیم، که میتوانستید با تنظیم ضربات مناسب، مدت زمان استفاده دوباره از آنها را کاهش دهید. این قابلیتها شامل پنج نوع هستند که در حین مبارزات به کمک شما خواهند آمد. برای مثال استفاده از نوعی مین انفجاری که به بدن یکی از دشمنان چسبانده میشود تا بعد از انفجار و پراکنده کردن آنها بتوانید نفس راحتی بکشید؛ یا با هک کردن یکی از ربات های دشمن، هدف ربات که بازیکن بود را، به دشمنان تغییر داد. البته “نیلین” قابلیت دیگری نیز در حین مراحل بدست میآورد؛ نوعی سلاح مجازی چندمنظوره که دارای قابلیت شلیک گلوله های مجازی است و در پیشروی مراحل بازی به شما کمک خواهد کرد. دشمنان بازی در نوع خود از تنوع قابل قبولی برخودارند. از سربازان انسانی، که خود در چندین درجه مختلف ظاهر میشوند تا ربات هایی که میتوانند تا ساعتها به کابوس شما تبدیل شوند. تنوع باس فایتها یا به قولی رئیس آخرها نیز قابل قبول انجام شده اند و هر یک در نوع خود استراتژی خاصی برای مقابله میطلبند و صد البته منطقی تر از دشمنان ساده!
توضیحات مختصری در رابطه با مبارزات دادیم، اما اصلی ترین و جذاب ترین بخش بازی مربوط میشود به بخش حافظه و خاطرات. بگذارید رو راست بگویم، این بازی دارای ایدهای بسیار ناب و زیبایی است که میتوانست این عنوان را به یک IP بزرگ تبدیل کند اما با شناختی که از کپکام در این چند سال اخیر داریم، کم کاری محسوسش باعث از بین رفتن آن شده است. در طول داستان موقعیت هایی بوجود میآیند که باید با دستکاری یکی از خاطرات مهم فرد مقابل، دید او نسبت به موقعیت و زمان حال را تغییر دهید. بدین صورت که ابتدا با استفاده از قابلیتی که “نیلین” در اختیار دارد وارد ذهن او میشوید و شروع به دستکاری خاطره او میکنید. گیم پلیای که برای این بخش از بازی در نظر گرفته شده بسیار زیبا و بدیع است و تا کنون با چنین چیزی سر و کار نداشته ایم. خاطره نام برده ابتدا بصورت یک فیلم کوتاه برای شما پخش میشود تا ابتدا به یک آگاهی کلی از اتفاقات رخ داده برسید. سپس کنترل این خاطره به شما محول میشود و باید این فیلم کوتاه را به عقب بازگردانید تا دستکاری های لازم را برای تغییر پایان این خاطره انجام دهید. با کنکاش در خاطره فرد، به Errorها یا گلیچهایی برمیخوردید که میتوانید آنها را دستکاری کنید.
برای مثال هدف کشتن فردی که شخص مورد نظر او را بسیار دوست دارد (در واقعیت فرد نمرده و زنده است و ما تنها در خاطرات او، فرد را از بین خواهیم برد). در خاطرهای که واقعیت دارد و یک حقیقت است، کمربند ایمنی فرد بر سر جایش قرار دارد و در هنگام تصادف اتفاقی برای او نمی افتد. حال شما با دستکاری سلسله مراتبی که باید انجام دهید، در کنار دیگرکارها، میتوانید کمبرند ایمنی را غیر فعال کنید تا بعد از تصادف فرد مورد دچار مرگ شود. شاید نتوان به صورت کامل این بخش از گیم پلی را توضیح داد اما باید بگویم در نوع خود دارای ایدهای بسیار ناب است که میتواند در آینده مورد استفاده قرار بگیرد. خالی از لطف نیست که اشارهای به معماهای هر چند کم تعداد بازی داشته باشیم. بیشتر یا بهتر از بگویم تمامی این پازلها شنیداری هستند و باید با دقت به صحبت های افراد گوش دهید تا مثلا بتوانید رمز در مربوطه را از صحبت های آنها خارج کنید که گاها صحبت های جالبی در این بین خواهید شنید و تفسیر این جملات و تبدیل آنها به رمز برایتان میتواند جالب باشد.
گرافیک این عنوان در سبک خود نه در حدی است که بتوان آن را با عناوین هم سبک مقایسه کرد نه به قدری ضعیف ظاهر شده که آن را هم رده عناوین درجه چندم قرار داد. منظور از عناوین هم سبک، عناوینی مانند Deus Ex است که در آیندهای دور و سرشار از تکنولوژی اتفاق میافتد. اتمسفری که به لطف بخش گرافیکی در Deus Ex تجربه میکنید را به هیچ وجه در این عنوان تجربه نخواهید کرد. با اینکه تیم گرافیکی بسیار سعی کردهاند بر این قسمت کار کنند اما نتیجه کار آنی نیست که انتظارش را داریم و شاید به غیر از مرحله پایانی، در دیگر مواقع حس بودن در سال 2084 به شما منتقل نشود. در چندین نقطه مختلف از بازی شما شاهد دور نماهای زیبایی از شهر پاریس خواهید بود که تا کنون این شهر را بدین شکل ندیدهاید. برج ایفل در میان ساختمان خراش های عجیب و غریب به نوعی محو شده است و تکنولوژی کل شهر را در برگرفته که دور نمای این صحنه از لحاظ بصری میتواند برای چند ثانیه برایتان جالب باشد. به غیر از موارد ذکر شده، مراحل در بین کوچه های تنگ و محله های زاغهنشین دنبال میشود که تا حدودی گرافیک بازی را یکدست و یکنواخت کرده است. در ابتدا و شروع بازی گرافیک تکنیکی بازی شما را نا امید خواهید کرد اما خوشبختانه رفته رفته این مشکل برطرف میشود و هر چقدر به پایان نزدیک تر میشوید شاهد تکنیکها و دقت گرافیکی بیشتری خواهید بود.
یکی از بخشهای مهم این عنوان، بخش صدای آن است که هم در بخش موسیقی و هم صداپیشگی انصافا عالی عمل کرده است. موسیقی های این عنوان در نوع خود جذاب، و کاملا با سبک بازی و اتمسفر آن هماهنگ است. شاید شما هم مثل من مدت های زیادی را در منوی این بازی سپری کنید تا از موسیقی پشت صحنه آن لذت ببرید. صداپیشگی کاراکترها با دقت زیاد و به زبان خودمانی از ته دل کار شدهاند و باید به صدا پیشگان این بازی احسنت گفت. مخصوصا در قسمت های پایانی بازی شاهد صداپیشگی بسیار زیبا و طبیعیای از صداپیشگان دو کاراکتر “نیلین” و “اج” خواهید بود که براستی توانستهاند حس موقعیت موجود را با صدای خود به شما منتقل کنند.
در پایان باید گفت این عنوان با کم و کاستیها و مشکلاتی که دارد میتواند در آینده به یک IP موفق تبدیل شود؛ فقط در این راه صاحب IP باید سرمایه گذاری خاصی رو آن داشته باشدو با برطرف کردن مشکلاتی که در مقاله ذکر شد، از نوسان کیفیتی آن جلوگیری کند. اگر در آینده عنوان مهمی در لیست بازی های خود ندارید، تجربه این عنوان حداقل برای یک بار را به شما توصیه میکنیم.
مجموع امتیاز - 7
7
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: موسیقی های به یاد ماندنیصداپیشگی بی نقصایده نابنقاط ضعف:دوربین نا کارآمدسطحی بودن مبارزاتگرافیک پر نوسانلودینگ های طولانی