“در ارهگیون صنعت گران گوایت-ای-میرداین، مردم گوهرساز، در مهارت گوی سبقت را از همه ربوده بودند، مگر تنها خود فئانور؛ و به راستی خبرهترین کس در میانشان کلهبریمبور بود، پسر کوروفین که حلقههای قدرت را با یاری سائورون که در کالبد دیگری خود را با الفها اخت داده بود ساخت. اما سه حلقه الفها هیچگاه زیر تسلط سائورون نرفت. اینک این سه حلقه آخرین حلقههای ساخته شده بودند، و عظیمترین قدرتها را داشتند. ناریا، نِنیا و ویلیا نامشان بود، حلقههای آتش و آب و هوا، با نگینهایی از یاقوت سرخ و الماس و صفیر. از این رو این سه حلقه دور از آلایش ماندند، زیرا کلبریمبور خود به تنهایی آنها را ساخته، و دست سائورون هیچگاه به آنها نخورده بود. از آن زمان جنگ هیچگاه میان سائورون و الفها متوقف نشد؛ ارهگیون رو به ویرانی گذاشت و کلبریمبور کشته، و درهای موریا بسته شد.”
سیلماریلیون – حدیث حلقههای قدرت
از آخرین عنوان منتشر شده در باب داستانهای تالکین و ارباب حلقهها یعنی War in the Northچند سالی میگذرد که با بازخوردهای متوسطی مواجه شد. بعد از تجربه عنوانی به نام LOTR Battle for Middle-Earth حسرت تجربه یک عنوان عالی با اتمسفر گیرایِ سری، بر دل طرفداران مانده بود تا اینکه Middle-Earth Shadow of Mordor نور امید تازهای در دل آنها روشن کرد. شاید در ابتدا هیچکس انتظار نداشت عنوانی که به ظاهر یک تقلید ساده از سری Assassin’s Creed بود بتواند سیل عظیمی از جوایز و نامزدیهای نمایشگاه E3 رو ازآن خود کند. رفته رفته این امید در طرفداران بیشتر شد تا بالاخره بعد از انتظارات فراوان توانستیم دست بر روی این عنوان بکشیم و به گشت و گذار در موردور بپردازیم.
داستان بازی بعد از اولین جنگ بین انسانها و الفها با سائورون و شکست او به دست ایزیلدور، روایت میشود. اکنون انسانها، موردور را زیرنظر دارند و تقریبا تمامی اورکها و اوروکها شکست خورده و عقبنشینی کردهاند. اما در خفا و به دور از نگاه نگهبانان دروازه سیاه و موردور، سائورون برای بار دیگر قدرت میگیرد تا بازگشت خود برای تصاحب حلقه را آغاز کند. قهرمان داستان ما نه در کتابهای تالکین بلکه زاده تخیل سازندگان بازی است.
نام او تالیون (Talion) و یکی از نگهبانان دیوارهای موردور است که زندگی خوبی را با همسر و تنها پسرش سپری میکند؛ تا آنکه با حمله ناگهانی ارتش سائورون، هر سه نفر آنها به دست شخصی که خود را دست سیاه سائورون مینامد کشته میشوند. بعد از مرگ تالیون اون متوجه میشود که روح او این دنیا را ترک نکرده و به نوعی با روح دیگری که در ابتدا نامش فاش نمیشود گره خورده است، و تمامی این قربانیها یک طلسم بوده تا روح مورد نظر به این دنیا باز گردد. حالا تالیون و روح ناشناس که با نام Wraith شناخته میشود، پا به موردور میگذارند تا عامل این طلسم را پیدا کرده و از بین ببرند.
داستان هرچند سریع، اما به خوبی آغاز میشود و با پیدا کردن سرنخهای بیشتر در مورد گذشته Wraith که در پایان منجر به کشف هویت او میشود، ادامه پیدا میکند. این کشش داستانی برایتان بسیار لذت بخش خواهد بود اما در پایان ضربه سهمگینی از آن خواهید خورد، زیرا ظاهرا نویسندگان داستان هیچ ایدهای برای چگونگی به اتمام رساندن آن نداشتهاند و آغاز داستان تنها بهانهای برای ورود شما به دنیای گیمپلی بازی است! در ادامه و نزدیک به پایان بازی نیز چند ضربه دیگر از داستان و گیمپلی خواهید خورد که متاسفانه به علت لو رفتن داستان نمیتوان در مورد آنها آشکارا سخن گفت!
اما به بخش گیمپلی که برسیم با عنوانی کامل، جذاب و نفسگیر و البته الهام گرفته طرف هستیم. در اولین نگاه و شروع اولین مبارزه، بدون هیچ معطلی، ذهنیت شما به سمت مبارزات Batman ساخته Rocksteady خواهد رفت. سیستم مبارزات بازی یک الهام کامل از این سری است و حتی قابلیتهایی که در آینده نیز برای گسترش گیمپلی باز خواهید کرد نیز ذرهای با بتمن تفاوت ندارند! از آن سو، به محض اینکه وارد دنیای جهان آزاد و بزرگ موردور شدید و برای اولین بار شروع به بالا و پایین رفتن از سازهها کردید، به یاد انیمیشنهای معروف سری Assassin’s Creed خواهید افتاد! باید ذکر کنم که تیمی که بر روی انیمیشنهای این بازی کار میکردند، قبلا بر روی سری AC مشغول بودند و شباهت بیش از حد این انیمیشنها زیاد هم از دور از انتظار نیست. مبارزات خیلی نرم و روان انجام میگیرند و دیدن انیمیشنهای با خشونت بسیار بالا، هنگام قطع شدن سر یک ارک هیچگاه خسته کننده نمیشوند! حالا یک ذهنیت کلی از گیم پلی بازی دارید. پس بیایید وارد جزئیات آن شویم. مبارزات همانگونه که گفته شد یک الهام گیری محض از سری بتمن است. دشمنان در دستههای چند دهتایی به سمت شما حملهور خواهند شد و بدون هیچ رحمی شمشیرهای اورکی خود را بر سرتان فرود خواهند آورد. البته گاها به علت تعدد بسیار زیاد دشمن، و حظور یک یا چند کاپیتان یا دشمن دارای سپر در بین آنها مبارزه عملا غیرممکن میشود.
کافی است ذرهای برای دفاع درنگ کنید تا بعد از اولین ضربه، ضربات بعدی را نوش جان کرده و جان به جان آفرین تسلیم کنید و قاتل خود را به درجه کاپیتان ارتقا دهید! درست شنیدید. هر گاه که در حین جنگ کشته شوید، قاتل شما و فرماندههان او به درجات بالاتری در ارتش سائورون ارتقا خواهند یافت که این سیستم قبلتر سروصدای زیادی به پا کرده بود. این سیستم گیمپلی که Nemesis نام گرفته، شامل ارتقا و یادگیری ارتش سائورون هست که به صورت بسیار زیبایی طراحی شده است. میتوان گفت بیش از نیمی از گیمپلی بازی بردوش نمسیس سیستم حمل میشود که ساعتهای متمادی شما را با خود درگیر خواهد کرد.
هر اورک شخصیت و نام مختص به خود را دارد. بدین صورت که هر کسی دارای نقاط ضعف و قوت بخصوصی است که با بدست آوردن اطلاعات کامل و شخصی آنها میتوانید با روشهای مختلف و به انتخاب خود با او وارد درگیری شوید. برای مثال یکی از کاپیتانها از بخش سر خود حساس است و با یک تیر از راه دور میتوان او را شکار کرد. حالا شما همین کار را انجام میدهید و کاپیتان مورد نظر از سرراهتان کنار زده میشود؛ زیاد خوشحال نباشید، زیرا او دوباره به جمع کاپیتانها بازخواهد گشت واینبار با یک کلاهخود، تا شما نتوانید با تیر او را بزنید!
این یک قطره بسیار کوچک از دریای عظیم سیستم نمسیس بود که همانطور که گفته شد ساعتهای متمادی وقت خود را به پای این سیستم جذاب خواهید گذاشت. چندین بار به دست یک کاپیتان کشته شوید تا در دفعات بعدی او شما را مسخره کند و از سرسختی و تلاش شما برای نابودی خودش سخن بگوید!
این سیستم زمانی جذابتر میشود که شما قادر به مطیع کردن افراد اورکی خواهید بود. در طی روند بازی تالیون به کمک Wraith به قابلیتی دست خواهد یافت که با استفاده از آن میتوانید اورکها را مطیع خود ساخته و به صورت جاسوس به میان کاپیتانها و فرماندهان بفرستید. با این کار، کار شما برای رسیدن به افراد درجات بالا مثل فرماندهان یا Warchief ها راحتتر خواهد شد زیرا میتوانید با انجام مقدمات لازم، جاسوس خود را به عنوان محافظ و بادیگارد به فرمانده معرفی کنید و طی یک عملیات از پیش برنامهریزی شده، خنجر جاسوس را از پشت به او زده و جاسوس خود را جانشین فرمانده کنید! کارهایی که میتوانید در این بخش از بازی انجام دهید بسیار زیاد هستند و با یک پاراگراف نمیتوان تمامی آنها را توضیح داد اما در یک کلام باید گفت که نمسیس سیستم برگ برنده این بازی است.
بخش ارتقای کاراکتر همانطور که بالاتر گفته شد به سری بتمن شباهت بسیار زیادی دارد و شاخه مهارتها به قدری زیاد هستند که عطش شما برای ارتقای بیشتر را سیراب خواهد کرد. از طرف دیگر، شما قادرید با بدست آوردن آیتمهای مخصوصی که از کشتن کاپیتانها بدست میآورید، سلاحهای خود از جمله شمشیر، تیروکمان و خنجر خود را ارتقا بخشید. صحبت از شمشیر شد؛ شاید بد نباشد که بگویم از نظر نگارنده، خنجر شکستهای که تالیون به همراه دارد به نوعی میتواند نماینده معنوی شمشیر نارسیل و خود تالیون با توجه به انمیشینها و چهره ظاهری، یادآور آراگورن، فرزند آراتورن، پادشاه به حق گوندور باشد.
جدای از توضیحات بالا، شما در یک دنیای جهان آزاد قرار دارید که از دو سرزمین بزرگ تشکیل شده است. ماموریتهای جانبی و کارهای زیادی در این دنیا برای شما مهیا شده که با توجه به تعداد متعادل آنها، برایتان تکراری خستهکننده نخواهند شد. میتوانید سوار بر یک کاراگور (Caragor: نژادی شبیه به گرگهای معروف به Warg) به جنگ دشمنان بروید یا با آزاد کردن آنها از قفسهایشان، بلای جان اوروکها را به آنها تقدیم کنید. اگر دوست ندارید با سروصدای زیاد به قلب دشمن بزنید، میتوانید به واسطه گیمپلی نرم و روان بازی، بصورت مخفیانه به دژ دشمن نفوذ کنید و تمامی نگهبانان را یکی یکی از پای در بیاورید. در کل باید گفت گیمپلی بازی یک الهام زیبا و کارآرمد از عناوین معروفی است که آزمون خود را پس دادهاند و میتواند تا ساعتهای بسیار زیاد و نزدیک به 15 ساعت (برای اتمام خط داستانی اصلی بازی) شما را مشغول کند.
گرافیک بازی به راستی زیبا و دلنشین طراحی شده است. قدم زدن در هوای مرده موردور نه لذت زیبایی، بلکه لذتی مرده به شما القا خواهد کرد. با اینکه محیط کاملا مرده و بدور از هرگونه زندگیای است، حس اینکه در موردور قدم میزنید لذتی عجیب به شما منتقل خواهد کرد! البته منطقه دوم بازی برخلاف منطقه اول، خوش آب و هوا و دلنشین است که هنوز به طور کامل به دست اوروکها به نابودی کشیده نشده. چمنها و پوشش گیاهی حجیم و زنده، بیشک لب شما را به ستایش خواهد گشود. قضیه زمانی زیباتر میشود که ابرها شروع به باریدن کنند و خیس شدن کل سرزمین و تالیون را با وجود خود احساس کنید. طراحی چهره اوروکها و لباسهایشان به بهترین نحو انجام شده و تکان خوردن لبهای آنها (Lip Sync)، در هر قیافه کریه المنظرهای که هستند، به زیبایی و دقت انجام شدهاند. صداگذاری بازی نیز به تناسب گرافیک بسیار خوب از آب در آمده و صدای برخورد شمشیرها به خوبی حس جنگ را منتقل خواهند کرد. صداپیشگان نیز کار خود را عالی انجام دادهاند و “تروی بیکر” بار دیگر نشان داده که در هر نقش و عنوانی که باشد میتواند خود را به رخ بکشد. بد نیست اشاره کوچکی هم به صدای خروجی گیمپد PS4 داشته باشیم که بسیار زیبا کار شده است. صدای برخورد شمشیرها شما را بیشتر به اتمسفر جنگ نزدیک میکند و گاها نیز در زمان لودینگ بازی، یکی از کاراکترهای مونث آن برایتان شعرهایی از داستانهای تالکین نجوا خواهد کرد.
کلام آخر:
این عنوان را میتوان بازگشت پراقتدار شرکت Monolith به عرصه بازیهای رایانهای دانست. این شرکت نشان داد که هنوز هم یک شرکت خلاق و درجه یک است و در صورت وجود شرایط مناسب میتواند عناوین و ایدههای زیبایی را خلق کند. در کنار این صحبتها، میتوان بازگشت یک عنوان درخور نام Middle-Earth را به جمع گیمران طرفدار تالکین تبریک گفت که بعد از سالها انتظار بالاخره توانستند عنوانی را تجربه کنند که از خیلی جهات آنها را راضی نگاه خواهد داشت. شاید باز هم نتوان این بازی را همرده عنوانی مثل Battle for Middle-Earth دانست اما بالاخره عنوان سوم شخص جذابی است که میتواند تا دهها ساعت شما را سرگرم کند.
مجموع امتیاز - 9
9
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: سیستم نمسیسگیم پلی جذابگرافیک زیبازمان گیم پلی بالانقاط ضعف:داستان ناقصمعدود مبارزات نابرابر