پلی استیشن 2 به عنوان کنسولی متعلق به نسل ششم کنسول های بازی بدون شک موفق ترین کنسول آن نسل نیز بود. کنسولی که یکی از بهترین دوران های عرضه بازیهای رایانه ای را تجربه کرد و میزبان بازیهای متعدد و باکیفیت در سبکهای گوناگون بود. یکی از سبکهای غنی آن دوران، سبک پلتفرمر بود. خاستگاه بازیهایی مانند رچت و کلنک، جک و دکستر، و … همگی نسل ششم بود. سال 2015 میلادی تولد ده سالگی یکی از بازی های پلتفرمر سه بعدی آن دوران است؛یعنی بازی «افسانه کِی»! بازیای که هیچوقت به شهرت، محبوبیت و موفقیت بازیهایی که نام بردیم نرسید اما همچنان از تجربیات جذاب و شیرین آن زمان بود. اما نکته عجیب این است که بازی اکنون در دهمین سال انتشار خود همچنان جذاب بوده و میتواند بازیبار را پای کنسول بنشاند. شاید یکی از دلایل این جذاب ماندن پس از گذشت 10 سال، خلاقانه بودن بازی ها در آن زمان باشد. دورانی که به واسطه کم هزینه تر بودن ساخت بازی نسبت به نسل کنونی استدیوهای بازیسازی شجاعت بیشتری در پرداختن به ایده های ناب و منحصر به فرد به خرج میدادند. «افسانه کِی» شاید وقتی که عرضه شد حرف چندانی در برابر بازیهای بزرگ آن زمان نداشت اما حالا که پس از ده سال بر روی کنسول های نسل جدید منتشر شده است ( بازی در سال 2010 برای نینتندو دی اس عرضه شد سپس در سال 2015 نسخه بهبود یافته آن برای پلی استیشن4، وی یو و کامپیوترهای خانگی عرضه شد.) حس کمتر تجربه شدهای را به بازیباز القا میکند. حسی که بازیبازها بیشتر به آن نیاز دارند و باید در بازیهای پر خرج امروزی نیز آنرا تجربه کنند.
وقتی برای اولین بار بازی را اجرا کردم همه چیز طبق انتظاراتم بود. گرافیکی نسبتا بهبود یافته اما همچنان تاریخ انقضا گذشته! با شروع بازی و کمی پیشروی در بازی جذب گیم پلی آن شدم و هر نیم ساعت مدت بازی کردن خود را تمدید میکردم و در اخر حدود 2 ساعت پیاپی را مشغول بازی کردن در اولین برخوردم با بازی بودم (این مدت زمان برای من که خیلی کم اتفاق میافتد بیش از یک ساعت پای یک بازی بمانم زمان کاملا قابل قبولی است تا باور کنیم واقعا از بازی لذت بردهام) داستان بازی درباره یک گربه جوان است که در دهکده خود زیر نظر استاد همیشه مست خود مشغول آموزش کونگ فو است. پس از مدتی دهکده زیبا و آرام گربهی ما مورد حجوم نیروهای خبیث اعم از موشها، گوریلها و … قرار میگیرد و حال این گربهی قهرمان ما است که وظیفه خود میداند تا دهکده را از دست این نیروهای شیطان صفت نجات دهد. بر همین اساس ماموریتهای شما در بازی شکل میگیرد. انواع مختلفی از ماموریتها در دسترس است. برخی از آنها از جانب اهالی دهکده است. به عنوان مثال زن میوه فروشی که در حمله موشها به دهکده بخشی از میوه های خود را گم کرده و اکنون از شما درخواست کمک میکند. در جای دیگری برای ورود به یکی از مناطق دشمن نیاز به رشوه دادن به نگهبان آن منطقه که یک گوریل است دارید و برای اینکار باید نقشه بازی و دهکده و اطراف آنرا را بگردید تا مقداری موز پیدا کنید و آنرا به گوریل وظیفه شناس بدهید تا دروازه ورودی را برایتان باز کند! البته بعضا برخی از ماموریتهای بازی گنگ و نامفهوم بوده و بازی به درستی شما را راهنمایی نمیکند.
بخش دیگر گیم پلی مبارزه با شمشیر است. در همان ابتدای بازی یکسری فنون ابتدایی را از استادتان میآموزید. با پیشروی در بازی و مواجهه با دشمنان جدید، استادتان تکنیکهای جدیدی به شما فرا میدهد از جمله ضربات هوایی، جاخالی دادن و حمله از پشت، ضربات قدرتی و چندضربهای گوناگون و سهمگین. علاوه بر این بخشهایی در بازی وجود دارد که در آن به سواری گرفتن از حیواناتی مانند گاومیش میپردازید. نحوه کنترل در این بخشها از بازی کاملا جدید و چالش برانگیز است و مطمئنا از قسمتهای مورد علاقه شما خواهد بود. حقیقتا با وجود این که با گیم پلی 10 سال پیش مواجه هستیم اما همچنان جذابیت آن شما را پای بازی نگه میدارد.
این که این جذابیت بخاطر ترکیب خوب گیمپلی خود بازی است یا بخاطر نبود بازیهای چندان خوب در سالهای اخیر بحثی است که قصد ندارم به طور کامل به آن جواب بدهم زیرا اعتقاد دارم جواب نهایی بسته به تجربه خودتان از بازی و میزان بازیهایی است که در این سبک انجام داده اید و ممکن است این گیم پلی برای کسی که کاملا با این سبک آشناست تکراری به نظر برسد اما برای بقیه بازیبازان چیزهای جدیدی برای ارایه دادن داشته باشد. اما نظر من به عنوان کسی که تا حدودی آشنایی نسبی با این سبک دارم این است که اصول و پایههای گیمپلی به درستی بنا شده و کمتر بخشی از گیمپلی هست که بتوان ایراد اساسی به آن وارد کرد. اما برای شخصی که طی 10 سال بازیهای گوناگون این سبک را تجربه کرده شاید این گیپلی کمی تکراری به نظر برسد و المان جدیدی ارائه ندهد اما بعنوان بازی ای متعلق به ده سال پیش گیمپلی کاملا جذاب و دوست داشتنی ارائه میدهد. مضاف بر این کمبود این سبک از بازیها در نسل فعلی عاملی است تا هر بازیبازی بتواند گیمپلی بازی را قابل قبول بداند یا حداقل آن را تا پایان بازی تحمل کند.
یکی از بزرگترین مشکلات بازی که به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست و کاملا بر تجربه بازی اثر گذار است دوربین بازی است. به هیچ وجه کنترل مناسب و کاملی بر روی دوربین ندارید و دوربین نیز بصورت خودکار عملکرد مناسبی ندارد و به ناچار باید در حین مبارزات و گشت گذارها، خود اقدام به تنظیم دوربین کنید. این مشکل در حین مبارزات بازی کاملا حس میشود و ممکن است بارها و بارها در حین مبارزه مجبور به تغییر زاویه دوربین شوید و در همین حین دشمنتان به شما حمله کند.
فضای موسیقی بازی همخوان با جو شاد و شرقی آن بوده و گشت و گذار در دهکده و جنگلهای اطراف را شیرینتر میکند. بطور کلی تجربه «افسانه کِی» تجربه خوب و خاطره انگیزی خواهد بود و میتواند دوباره به ما یادآور شود آنچه باعث زیبایی یک بازی میشود خلاقیت و ایدههای نو است. اگر از طرفداران بی چون و چرای سبک پلتفرمر هستید «افسانه کِی» تجربه نسبتا خوبی برایتان خواهد بود. البته بازی پتانسیل این را ندارد که تا سالهای سال در ذهنتان بماند و به هیچ وجه پایش را از یک بازی نسبتا خوب فراتر نمیگذارد. اما چه کنیم که در نسل فعلی سبک پلتفرمر بیرمق تر از همیشه است و بازیهای آن محدود به یک سری آثار کوچک و مستقل شده و دیگر به آن صورت خبری از بازیهای بزرگ نیست. در چنین شرایطی چارهای نیست جز خاطره بازی با آثار دو نسل قبل بازیهای رایانه ای. ,بازگشت افسانه شرقی,بازگشت افسانه شرقی,
*این نقد بر اساس نسخه ارسالی توسط سازنده، نوشته شده است.
مجموع امتیاز - 7
7
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: گیم پلی نسبتا جذابیاد آوری خاطرات پلی استیشن 2نقاط ضعف:بهبودهای گرافیکی میتوانست بیشتر باشددوربین فاجعه بار