قبل از شروع نقد لازم است که به این نکته اشاره کنم، نقد بازی بر اساس تجربیاتی که نگارنده از روی درجه سختی Survival در بازی The Evil Within به دست آورده است، نوشته شده و ممکن است تجربه بازی بر روی درجه سختیهای آسانتر، متفاوت با این نقد باشد.
داستان The Evil Within با شروعی کلیشهای آغاز میشود و در ادامه و نیمه بازی داستان بازی اوج گرفته و به پایان میرسد. بعد از گزارشهایی مبنی بر قتل در بیمارستان Beacon Mental در شهرKrimson سه کارآگاه به نامهای Sebastian Castellanos, Julie Kidman و Joseph Oda برای بررسی وضعیت این بیمارستان، عازم محل میشوند. شخصیت اصلی بازی که Sebastian نام دارد همراه با Joseph وارد ساختمان بیمارستان میشود و Kidman هم بیرون از ساختمان بیمارستان منتظر این دو میماند. در داخل ساختمان، تمام بیماران و کارکنان بیمارستان به شکل فجیعی به قتل رسیدهاند؛ Sebastian و Joseph به بررسی بیمارستان و پیدا کردن مدرک میپردازند. Joseph موفق میشود یک بازمانده را پیدا کند، او یک دکتر است و بعد از گفتن، “این نمیتواند واقعی باشد، غیر ممکن است… Ruvik “، از حال میرود. در همین حالSebastian تصمیم میگیرد تا با استفاده از دوربینهای مداربسته بیمارستان، اتفاقاتی که در حال رخ دادن هستند را بررسی کند. او در بین دوربینها، متوجه موجودی شبیه به انسان و با قدرتهای فرابشری میشود که با حرکات سریع خود، تک تک افراد را به قتل میرساند و در همان لحضه به دوربین خیره شده و پشتSebastian ظاهر و او را بیهوش میکند. در سکانس بعدی Sebastian در حالی که از سقف آویزان شده، بهوش میآید. او خود را در زیر زمین تیمارستان که بیشتر شبیه یک قصابی انسانها است، مییابد. قصابی بزرگ اندام در حال سلاخی بقیه انسانها است و Sebastian هم یکی از اهداف او به حساب میآید. اما شانس باSebastian یار میشود و او با پیدا کردن یک چاقو موفق به نجات دادن جان خود و فرار از دست قصاب میشود. Sebastian خود را به خارج از بیمارستان میرساند و با صحنهای عجیب رو به رو میشود، شهر Krimson در حال نابودی است و تمام انسانهای شهر کشته شدهاند. در همین لحضه Kidman با آمبولانسی برای فرار از شهر از راه میرسد. یک پلیس، همان دکتر بازمانده و یک بیمار روانی هم در این آمبولانس حضور دارند و خبری از Joseph نیست. Sebastian به آنها ملحق شده و از بیمارستان خارج میشوند اما در بین راه دوباره همان موجود با قدرتهای فرابشری در داخل آمبولانس ظاهر شده، کنترل آمبولانس را بر هم زده و باعث سقوط آمبولانس به داخل دره میشود. در سکانس بعدیSebastian نزدیک به یک روستا و در کنار آمبولانس بهوش میآید و ماجراجویی خود را برای زنده ماندن، پیدا کردن همکاران خود و راز پشت حوادث شهر Krimson شروع میکند. متنی که در بالا خواندید، در نیم ساعت اولیه بازی رخ میدهد و بعد از آن و تا نیمه بازی دیگر خبری از داستان The Evil Within نمیشود. شاید میکامی قصد داشته است، بازیکنان را بیشتر با محیط و فضای The Evil Within آشنا سازد و بعد از آن به داستان بازی بپردازد. اما از Chapter 8 به بعد، داستان بازی ادامه پیدا میکند و دلایل از بین رفتن شهرKrimson و وقایع داخل بازی توضیح داده میشوند. البته بازی در روایت کردن داستان بدون نقص نیست و خیلی از موارد بعد از پایان بازی همچنان گنگ باقی خواهند ماند و باعث برداشتهای چندگانه شما از داستان بازی میشود. از داستان بازی که بگذریم، به شخصیتپردازی شخصیتهای بازی میرسیم که در وضعیت خوبی قرار ندارند. شخصیتهای مثبت بازی مثل Joseph Oda و Kidman با رفتارهایی عجیب و دیالوگهایی بیاحساس و سرد هیچ وقت نمیتوانند با شما ارتباط بر قرار کنند. از آن طرف Sebastian وضعیت بهتری دارد، هر چند بازی باز هم خیلی وارد جزئیات شخصیتی او نمیشود و بیشتر از متنهایی که در بعضی از مراحل وجود دارد، میتوان اطلاعاتی راجب این شخصیت بدست آورد. اما به شخصیتپردازی شخصیتهای منفی بازی به خوبی پرداخته شدهاست. مثل شخصیتRuvik که بازی به صورت کامل درباره گذشته او و اتفاقاتی که باعث شکلگیری او شده است، میپردازد و در شکلگیری و پرداخت به شخصیتهای منفی موفق عمل میکند.
گیمپلی The Evil Within را میتوان، نسخه پیشرفته عنوان قبلی میکامی،Resident Evil 4 دانست. یک شوتر سومشخص با دوربین بر روی شانه. البته دوربین بازی نسبت به بازی RE4 کمی تغییر کرده و به مقدار زیادی به شخصیت بازی نزدیک شده است، مخصوصا موقع هدفگیری که بازی مثل بازیهای اول شخص، تقریبا فقط اسلحه شخصیت اصلی را نشان میدهد. شاید در ساعت اولیه بازی، این نزدیک شدن دوربین باعث ایجاد مشکلاتی برای هدفگیری شود ولی بعد از کمی بازی کردن، درست مثل RE4 سیستم هدف گیری بازی بسیار کار آمد و لذت بخش عمل میکند. بر خلاف RE4 که گیمپلی بازی بیشتر بر پایه کشتن دشمنان با استفاده از اسلحه بنا شده بود، The Evil Within به مقدار بسیار محدودی به شما مهمات برای استفاده از سلاح میدهد و در اکثر مواقع شما را مجبور به کشتن دشمنان به صورت مخفیانه و با استفاده از چاقوی Sebastian میکند. علاوه بر این، در بیشتر مراحل بازی تعدادی تله کار گذاشته شدهاست که شما میتوانید از این تلهها برای کشتن دشمنان بازی استفاده کنید. البته مواظب باشید، چون این تلهها برای کشتن شما به کار گذاشته شدهاند! برای تنوع بیشتر در گیمپلی بازی، تعدادی از مراحل بر پایه فرار از دست دشمنان و غولهای بازی ساخته شدهاست. در این مراحل تلهها و پازلهایی در مسیر فرار شما قرار داده شدهاند که باید با عبور از آنها، این مراحل را به پایان برسانید. در شروع بازی Sebastian شخصیت نسبتا ضعیفی است که بعد از تنها دو ثانیه دویدن خسته شده و با چند حمله دشمن به راحتی کشته میشود. اسلحههای بازی هم در شروع تنها گنجایش چند تیر را دارند و از قدرت بسیار کمی بهره میبرند. اما میتوان Sebastian و اسلحه های او را را با استفاده از Green Gel هایی که در مکانهای مخفی و بعد از کشتن دشمنان به دست میآید، قوی تر یا همان آپگرید کرد. خوشبختانه این Green Gel ها هیچوقت Sebastian را بیش از حد معمول قوی نمیکنند و باعث آسان کردن بازی نمیشوند. در کل گیمپلی بازی The Evil Within چیز جدیدی را ارایه نمیدهد و فقط همان فرمول قبلی میکامی را تکرار میکند و البته این فرمول برای The Evil Within جواب داده است و بازی از لحاظ گیمپلی مشکلی ندارد.
حال میرسیم به بخش ترس که بازی The Evil Within بیشتر برای این بخش شناخته میشود. سوال اینجاست، The Evil Within چقدر توانسته در این بخش موفق عمل کند؟ اول به سراغ دشمنان بازی برویم که نقش مهمی در ترساندن بازیکنان در بازیهای survival horror ایفا میکنند. شینجی میکامی برای دشمنان اصلی بازی که The Haunted نام دارند از همان Los Ganados های RE4 استفاده کرده است با این تفاوت که در The Evil Within آنها بسیار باهوشتر، قویتر و البته چندشآورتر هستند. سلاح اصلی آنها چاقو، داس، بیل و سلاحهایی از این قبیل است. تعداد محدودی از آنها هم با سلاح گرم به سمت شما حمله خواهند کرد. The Haunted معمولا در دستههای 3 تا 5 نفره در بخشهای مختلف بازی حضور دارند و اگر از حضور شما با خبر شوند، به راحتی شما را ترک نخواهند کرد و تا پای مرگ پیش خواهند آمد. بعضی از وقتها به نظر میرسد آنها بر روی زمین مرده باشند ولی بالافاصله که نزدیک آنها شوید، از روی زمین بلند شده و به شما حمله خواهند کرد. برای همین بازی تعدادی کبریت در اختیار شما قرار خواهد داد که میتوانید دشمنان بازی را به آتش بکشید تا از مرگ آنها مطمئن شوید. بعد از دشمنان بازی به سراغ غولهای آخر بازی برویم. بازی تعداد زیادی غول آخر دارد که هر کدام از آنها دارای خصوصیات منحصر به فردی هستند و باید آنها را با روشهای خاصی از بین برد. laura یکی از غولهای بازی است که از دل اجساد ظاهر میشود. او همانند عنکبوت به دنبال شما خواهد آمد و تنها آتش است که روی او تاثیر میگذارد. یکیدیگر از غول آخرهای بازی Boxman نام دارد. موجودی بزرگ اندام که به جای سر، جعبه ای بر روی بدنش دارد و با تبر و کیسه ای پر از مین خار دار، در طول بازی با Sebastian رو به رو میشود. و اما Ruvik. مطمئنا او ترسناکترین دشمن شما در بازی The Evil Within است. او هیچوقت شما را تنها نخواهد گذاشت. در طول بازی و در قسمتهایی که انتظار حضور او را ندارید به سراغ شما خواهد آمد. تنها راه مبارزه با این موجود، فرار از دست او است. بخشدیگری که باعث ایجاد ترس در شما خواهد شد، محدودیت مهمات و خون است. بازی در طول مراحل تنها چند تیر از هر اسلحه به شما خواهد داد و شما باید با همین چند تیر دشمنان بازی را از بین ببرید و یا با استفاده از مخفی کاری و فرار، مراحل را پشت سر بگذارید. به همین دلیل سلاحهای The Evil Within تنها به یک کلت، شاتگان، مگنوم،اسنایپ و یک crossbow کار آمد که تیرهای مختلفی شلیک میکند، محدود شدهاند. البته با به پایان رساندن بازی چند سلاح جدید در اختیار شما گذاشته خواهد شد. The Evil Within بازی آسانی نیست و برای تمام کردن آن باید وقت زیادی بگذارید. سیستم ذخیره، مثل عناوین کلاسیک عمل میکند و شما باید به وسیله مکانهای خاصی که در نظر گرفته شده، وارد یک بیمارستان شوید و از آن جا بازی خود را سیو کنید، هر چند در این بین چکپوینتهایی نیز در نظر گرفته شده و بازی به صورت خودکار روند پیشروی شما را ذخیره خواهد کرد. این که The Evil Within چقدر در ترساندن شما موفق عمل خواهد کرد، به خود شما بستگی دارد. شاید شما هم مثل نگارنده فقط با محدودیت مهمات مشکل داشته باشید و این محدویت باعث ایجاد ترس و اضطراب در شما شود.,محیطهای مراحل بازی The Evil Within از تنوع خوبی بهره میبرد و تا آخر بازی، مدام مراحل بازی تغییر میکند تا باعث خسته شدن شما در طول انجام بازی نشود. محیطهایی مثل بیمارستان، فضای آخرالزمانی شهر، دالانهای تنگ و تاریک مربوط به لولههای آب از جمله محیطهایی هستند که در طول بازی وارد آنها خواهید شد. همچنین محیطهای بازی The Evil Within شباهت بسیار زیادی به عناوین قبلی شینجی میکامی دارند. از جمله میتوان به مراحل اولیه بازی اشاره کرد که در یک روستا اتفاق میافتد و شباهت بسیار زیادی به محیطهای مراحل اول بازی RE4 دارد. حتی سبک چیدمان خانهها و وسایل داخل آنها هم دقیقا مثل RE4 است و در طول بازی بارها شما را به یاد شمارههایی از RE که میکامی وظیفه ساخت آنها را بر عهده داشت، میاندازد.
بخش گرافیکی بازی The Evil Within بسیار پرفراز و نشیب عمل میکند و دارای مشکلات زیادی است. بازی با استفاده از موتور گرافیکی id tech 5 ساخته شده. یکی از مشکلات این موتور گرافیکی در دیر لود شدن آبجکتهای بازی است که در طول بازی The Evil Within هم این مشکل را حس خواهید کرد. مورد بعدی افت فریم در طول مراحل است. در بسیاری از مراحل که تعداد زیادی دشمن در صحنه حضور دارند، بازی دچار افت فریم میشود. تکستچرهای محیط نسبتا خوب و با جزئیات هستند هر چند که باز هم با عناوین نسل هشتم از لحاظ کیفیت فاصله زیادی دارند. اما طراحی دشمنان و شخصیتها به خوبی صورت گرفته و جزئیات کاملی دارند. به نظر میرسد شینجی میکامی و تیمش انیمیشنهایی که در بازی RE4 استفاده کرده بودند را برای راه رفتن و دویدن Sebastian نیز بکار گرفتهاند. انیمیشنهای دویدن Sebastian فاصله بسیار زیادی با دیگر عناوین روز دارد و بسیار بد و مصنوعی طراحی شدهاست. در مقابل بخش تکنیکی بازی، گرافیک هنری بازی حضور دارد که باعث نجات دادن بازی شدهاست. گرافیک هنری بازی واقعا زیبا و چشم نواز از آب در آمده است. محیطهای متنوع بازی هر کدام دارای رنگ بندی و طراحی جالبی هستند. محیط شهری که در حال نابود شدن است، مزرعه گلهای آفتاب گردان، دالانهای تنگ و باریکی که با نور پردازی بسیار خوب، باعث ایجاد فضای سنگین و تاریک شده و ساختنمان کلیسا و کلاغهایی که دور این ساختمان در حال پرواز کردن هستند از جمله محیطهای جالب بازیاند که طراحی و رنگبندی بسیار خوبی دارند.
صداگذاری در بازیهای survival horror نقش به سزایی در ایجاد حس ترس و وحشت دارد و به همین دلیل سازندگان بازی The Evil Within تلاش زیادی برای ایجاد حس ترس به وسیله صدا گذاری در بازی کردهاند. دشمنان بازی هر کدام صدای مختص به خود را دارند و با دیدن شما به سرعت فریاد کشیده و باعث خبر کردن بقیه دشمنانی که نزدیک شما هستند، میشوند. به عنوان مثال برای اولین بار که با Laura مواجع شوید. چنان جیغی بر سر شما خواهد کشید که تا چند ثانیه کنترل بازی از دستانتان خارج میشود و لرزه به اندام شما میاندازد. صدا پیشگی شخصیتهای بازی در سطح متوسطی قرار دارد هر چند که ضعف در شخصیتپردازی این شخصیتها هیچ وقت باعث ایجاد ارتباط شما با آنها نخواهد شد. البته باز هم صداپیشگی Sebastian نسبت به بقیه شخصیتهای بازی یک درجه بالاتر است و صدا و دیالوگهای او، یک شخصیت نسبتا دوست داشتنی و جالب را شکل داده است. موسیقی بازی The Evil Within هم در سطح بسیار خوبی قرار دارد و اکثر مراحل موسیقی مخصوص به خود را دارند که کاملا با پسزمینه و مراحل همخوانی دارد. به عنوان مثال مکانهای مربوط به سیو بازی، موسیقی آرام و امید بخشی دارند که هر وقت به این مکانها برسید، میتوانید با خیال راحت نفسی تازه کرده و کمی استراحت کنید، چون هیچ دشمنی به سراغ شما نخواهد آمد.
The Evil Within با تمام مشکلاتی که در بخش گرافیک با آن دست و پنجه نرم میکند، کنترلی که در ابتدا باعث ایجاد مشکلاتی برای شما میشود و سختی بازی که در بعضی از مراحل از تعادل خارج شده و باعث مرگ چندین و چند باره شما در طول بازی میشود؛ ولی در نهایت و با پایان بازی تجربهای دلنشین را ارایه می دهد که مد نظر شینجی میکامی بوده است و تا مدتها در یاد شما باقی خواهد ماند. البته بازی The Evil Within هیچ نوآوری و انقلابی که ما از میکامی انتظار داریم را ارایه نمیدهد ولی شاید فقر در بازی های Action-adventure, survival horror است که باعث میشود The Evil Within بازی خوبی به نظر برسد.,بازگشت شیطان,بازگشت شیطان,
نسل هفتم کنسولها را میتوان، نسل افول بازیهای Action-adventure, survival horror که بیشتر بر بخش survival horror تاکید داشتن نامگذاری کرد. بازی Resident Evil که یکی از بزرگان این سبک به شمار میرفت، شماره به شماره افت کرد و شرکت Capcom را مجبور به انتشار دوباره نسخههای مختلف از شمارههای قبلی این سری کرد. بازی Dead Space هم در آخرین شماره خود، بیشتر رو به اکشن شدن رفت و شباهتی به دو نسخه اول خود نداشت. تا این که سال 2013 خالق Resident evil، شینجی میکامی، معروف به پدر سبک وحشت، اعلام کرد؛ قصد دارد دوباره سبک Action-adventure, survival horror را با بازی جدید خود به نام The Evil Within زنده کند. دو سال از معرفی بازی گذشت و سر انجام بازی The Evil Within هفته گذشته منتشر شد و حال باید دید، میکامی چقدر در رسیدن به هدف خود، موفق بوده است.
مجموع امتیاز - 7
7
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: تنوع کافی در گیم پلی بازی محیط های متنوع دشمنان و Boss Fight های متنوع گرافیک هنری برجسته وفادار به سبک Action-adventure, survival horrorنقاط ضعف:انیمیشن های قدیمی شخصیت ها افت فریم روایت گنگ و نامفهموم داستان شخصیت پردازی ضعیف