نقد و بررسی,The Witness مجموعهای از پازلهایی است که در یک دنیای بزرگ گردهم آمدهاند و شما در نقش بازیکن باید در این دنیا قدم گذاشته و به هر طریقی که دوست دارید به سراغ حل این پازلها بروید. دنیای بازی یک جزیره بزرگ است که از زیست بومهای مختلف کره زمین تشکیل شده است؛ کوههای پر برف، جنگلهای پاییزی، صحرای شن و مناطق مردابی جزو قسمتهایی هستند که پازلهای بازی را درون خود جای دادهاند. تمامی پازلهای بازی در صفحههای مربع و مستطیل شکلی قرار دارند که الگوی حل همه آنها ایجاد یک خط از نقطه آغاز و رساندن آن به نقطه پایان است و این مساله تا انتهای بازی تغییر نمیکند. در ابتدا معماها ساده هستند اما بتدریج قوانین و شکلهای مختلفی درون آنها قرار میگیرد که به سختی آنها میافزاید. نکته جالب اینجاست که بازی شما را به هیچ سمت و سویی راهنمایی نمیکند و شما آزاد هستید که به هر نقطه دلخواه از جزیره رفته و مشغول حل معماها در آن قسمت باشید. این مساله ممکن است برای برخی از بازیکنان در ابتدا کمی گیج کننده بنظر برسد زیرا برای حل برخی از پازلها احتیاج به دانشهاییست که در قسمتهای دیگری از جزیره قابل دستیابی هستند. با حل کردن هر معما، نواری چراغ دار شما را به سمت پازل بعدی هدایت میکند و گاهی اوقات باعث حرکت یک پلتفرم، باز شدن یک در و یا فعال کردن یک منبع انرژی میشود.,,به دلیل تنوع زیادی که در طراحی پازلها و نحوه حل کردن آنها وجود دارد، بازی هیچ وقت خسته کننده نمیشود و با اختصاص بیش از 20 ساعت زمان، من هنوز اشتیاق دارم که به کشف رموز مخفی بازی ادامه دهم. در هر قسمت از جزیره قانون خاصی برای حل معماها مطرح میشود و شکلها و رنگهای جدیدی نیز در کنار آن به بازیکن معرفی میشود. این قانونها باید توسط خود بازیکن و منطقی که در حل یک معمای خاص بکار میبرد کشف شود و بازی تلاش نمیکند تا با راهنماییهای از پیش تعیین شده، لذت حل معماها را از بازیکن برباید. نکته جالب توجه در مورد The Witness این است که دنیای بازی با معماهای بازی درآمیخته شده است و در بسیاری از مواقع شما باید با توجه به اشیا و شرایط محیط و با نگاه از یک پرسپکتیو خاص به دنبال جواب یک معما باشید. به عنوان مثال، جواب معماهای یک قسمت از بازی را باید بر اساس نتهای مختلف آواز پرندهای که در یک جنگل استوایی میخواند بدست آورید که این پازلها در نوع خود بینظیر و البته تا حدودی دشوار هستند. پازلهای بازی زمانی دشوارتر میشوند که برای حل آنها لازم است چند قانون مختلف را رعایت کنید و گاهی اوقات ممکن است برای حل آنها ساعتها با خود کلنجار بروید؛ اما دقیقا لحظهای که جواب درست را کشف میکنید، بازی پاداش شما را در قالب حس رضایت و خرسندی که درون ذهنتان ایجاد میشود، خواهد داد. The Witness از همان ابتدا حس هوشمند بودن را به بازیکن انتقال میدهد و از او میخواهد که از این هوش و ذکاوت بیشتر و بیشتر استفاده کند، علاوه بر این بازی به شما میآموزد که اگر صبر و حوصله پیشه کنید مطمئنا نتیجه آن را دریافت خواهید کرد.,,دنیای بازی وسیع و پر از رمز و رازها و مکانهای مخفی است که خود من به شخصه هنوز خیلی از آنها را پیدا نکردهام؛ یکی از نکات مثبت بازی این است که به شما این اجازه را میدهد که آزادانه و با هر سرعتی دوست دارید در بازی پیش بروید؛ مثلا تصور کنید زیر دوش حمام یا هنگامی که در طبیعت هستید فکرتان آزاد است و ایدهها و رویاهای خوبی به ذهنتان میرسد و شما دوست دارید به این کار ادامه بدهید زیرا در آن لحظه درگیر جریان خاصی نیستید؛ The Witness هم روندی مشابه همان شرایط را دارد و باعث میشود تا به نبوغ ذهنی خود در قالب گشت و گذار در جزیره و حل معماها پی ببرید. روایت داستان بازی نیز همانند دیگر بخشهای آن آزادانه است و شما میتوانید با نگاه به سازهها، مجسمهها و یا گوش دادن به نوارهای صوتی و دیدن فیلمهای ویدئویی برداشت متفاوتی از آن داشته باشید. من بشخصه فکر میکنم داستان بازی در مورد انسانی است که میخواهد دنیای پیرامون خود را درک کرده و با آن ارتباط برقرار کند. نوارها و ویدئوهای بازی اکثرا قسمتی از سخنان یا دست نوشتههای فیزیکدانها، فضانوردان، روانشناسان، کاوشگران و شخصیتهای مذهبی را بازگو میکنند که موضوع اکثر آنها در مورد جهان پیرامون و ارتباط آن با انسانهاست.,,طراحی محیط بازی بسیار هوشمندانه انجام شده است، با اینکه بازی، بازیکن را در گشت و گذار در محیط آزاد میگذارد اما با جان دادن به مناطق مختلف از طریق رنگ های گرم و سرد توجه او را به قسمتهای مهم بازی جلب میکند. قسمتهای ابتدایی بازی سرشار از رنگهای گرم و شاد است و هرچه به قسمت های پایانی نزدیکتر میشویم رنگ ها رفته رفته جان میبازند. طراحی جنگلها، ساحل و صحرا با استفاده از عکسهای گرفته شده از طبیعت انجام شده و برای ساخت ساختمانهای درون بازی از معمارهای برجستهای کمک گرفته شده است. در واقع این ساختمانها هرکدام بر اساس یک دوره زمانی خاص طراحی شدهاند و در کنار یکدیگر یک هارمونی زیبا ایجاد کردهاند. میتوان در جایجای بازی کانسپت آرتها و تصاویری که از آنها برای ساخت دنیای بازی استفاده شده را مشاهده کرد. محیطهای داخلی از نظر جزئیات بسیار غنی هستند؛ این در حالیست که محیطهای بیرونی اکثرا ساده و بیآلایشاند. در طول بازی موسیقی خاصی پخش نمیشود و فقط صداهای طبیعی باد و آب و دیگر عوامل محیطی به گوش میرسد که همین مساله شده تا حس تنها بودن در یک جزیره به بهترین شکل به بازیکن القا شود. تمامی صداهای پخش شده نیز در جزیره «Angel» واقع در سان فرانسیسکو ضبط شده و سپس تغییراتی روی آنها اعمال شده و وارد بازی شدهاند.,,The Witness جزو آن دسته از عناوینی است که تجربه جدیدی را ارائه میدهد و در این راه از شیوهای هوشمندانه برای جذب مخاطب استفاده میکند؛ برخلاف بازیهای دیگر این بار این وظیفه بازیکن است که روند بازی را تعیین کرده، قوانینش را با فکر و منطق خود شناخته و از آنها برای پیشرفت خود استفاده کند. مسلما این مساله ممکن است به مذاق هر کسی خوش نیاید ولی افرادی که به چالشهای ذهنی و منطقی علاقه دارند از بازی نهایت لذت را خواهندبرد. پس اگر دوست دارید در یک دنیای زیبا و دوست داشتنی قدم گذاشته و ذهن خود را محک بزنید دست به کار شوید و The Witness را بازی کنید.,
زمان کودکی من خبری از تبلت و گوشیهای پیشرفته امروزی نبود و یکی از سرگرمیهای من مجلات و روزنامههای مختلفی بود که جدول، پازل و معماهای منطقی متفاوتی درون خود داشتند. هر هفته در انتظار این بودم که نتایج این معماها را در شماره بعدی ببینم و از صحت روش حل آنها مطمئن شوم. در آن زمان همیشه دلم میخواست که یک مجله اختصاصی که صرفا از معماها و پازلهای متفاوت ایجاد شده باشد، در اختیار داشته باشم که بتواند بصورت تمام وقت مرا سرگرم کرده و اوقات فراغتم را پر کند. اکنون «The Witness» نه در قالب یک مجله بلکه در قالب یک بازی کامپیوتری که مسلما محبوبترین رسانه از نظر من است، منتشر شده و دقیقا همان چیزی است که از دوران بچگی به دنبالش میگشتم. نقد و بررسی «The Witness» اشاره به اثری خواهد داشت که بخشی از آرزوهای دیرینه من را برآورده کرده است.