کریس ردفیلد؛ البرت وسکر و جیل ولنتاین (بله؛ جیل ولنتاین) و البته شخصیتهای جدید دور هم جمع شدهاند تا یک ماجرای 11 ساله را ختم به خیر (!) کنند.
اگر قرار است شروع به اعتراض کنید که این بازی هیچ فرقی با نسخه چهارم ندارد، باید بگویم بله، این بازی در حقیقت نسخه HD همان بازی است، اما به اندازه کافی خوب هست تا از آن لذت ببرید. و ضمنا اگر قرار است بپرسید زامبیهای بی مغز شل و وارفته کجا هستند، جواب مشخص است. به Fortune City سفر کردهاند تا Dead Rising 2 را بسازند.
خب، همه چیز دست به دست هم داده تا یک بازی بد را تجربه کنیم. زیر آفتاب، آفریقا، نژاد پرستی، کنترل سخت، بدون زامبی، پس چرا باید انقدر در مورد این بازی هیجان زده باشیم؟
پاسخ اینجاست، نسخه چهارم یک انقلاب در سری بازی ایجاد کرد و نسخه پنجم کاری کرد که نسخه دوم انجام داده بود: تکامل.
10 سال از حوادث راکونسیتی میگذرد و بیش از 5 سال از سقوط آمبرلا میگذرد و سلاحهای بیولوژیکی دست به دست در بازار سیاه میچرخند. Irving یکی از همین دلالهاست که حضورش در منطقه باعث شده است احتمال یک حمله بیولوژیکی شدیدتر شود و با آغاز رفتار دیوانهوار مردم کیجوجو این شک تقریبا به یقین تبدیل میشود. ارتش در منطقه حضور میابد اما بهجای دخالت، مرزهای شهر را میبندند و اینجاست که بزرگترین قهرمان سری بازی وارد ماجرا میشود. کریس ردفیلد با شوا آلومار ملاقات میکند و وارد شهر میشوند ولی کاملا مشخص است که هیچ چیز طبیعی نیست.
وقت شما زیاد تلف نمیشود، بلافاصله بعد از کمی قدم زدن در دهکده یک ارتش از افراد آلوده شده (ماجینی) به شما حمله میکنند و پشت این آلودگی کسی نیست به جز آلبرت وسکر. وسکر بهدنبال ساختن قویترین نوع B.O.W به آفریقا؛ جایی که اولین بار ویروس ساخته شد آمده است و با شرکت TriCell همکاری میکند. او برای تثبیت جایگاهش اولین مرحله آلودگی با انگل Plagas را اجرا کرد.
شما در طول بازی دائما با فلشبکهایی درگیر هستید که داستان را برایتان روشن میکند. کریس مثل قبل استوار و امیدوار نیست، او عشق و همکارش؛ جیل ولنتاین را دو سال پیش در عملیاتی در محل سکونت آزول اسپنسر از دست داده است؛ در حقیقت مرگ جیل باعث نجات او شد. داستان بازی پیچیدگیهای خاصی دارد چراکه در آخر داستان 11 ساله رزیدنت ایول را به سرانجام میرساند ولی خوشبختانه فایلهای بازی تقریبا گویای حوادث قبل هستند اما بهتر است سریعتر به سراغ خواندن مطالب مربوط به نسخههای قبل بروید.
بلافاصله بعد از شروع بازی، شما متوجه شباهتها و تغییرات این نسخه نسبت به نسخه چهارم خواهید شد. مگر اینکه برایتان مهم نباشد که چرا صفحه نصف شده است و یک نفر دیگر با شما بازی میکند !!
محیط بازی طراحی سنگین و خفهکنندهای دارد. شما گرمای افریقا را حس خواهید کرد. خونهای ریخته شده بر زمین، جسدها، آشغالهای معلق در هوا همه خبر از وضعیت نهچندان خوب این شهر میدهند. بازی دارای محیطهای بشدت متنوعی است. یک لحظه شما زیر آفتاب سوزان از اتاقی به اتاق دیگر میروید و مرحله بعد در یک معدن قدیمی با یک چراغ نفتی کوچک در میان تاریکی حرکت میکنید و درست بعد از آن، سوار بر یک قایق میشوید و در نهایت سر از آزمایشگاه زیرزمینی درمیآورید.
شما خواهید ترسید، ولی نه از چیزی که انتظار دارید. مهمات شما زیاد نیست (درست برعکس دشمنان شما) و تعداد زیاد دشمنان امکان مانور زیاد در محیط را از شما میگیرد و از همه بدتر، باید عادت کنید که یک مینیباس که ضدضربه به نظر میرسد دنبال شما بدود. دوربین بیشتر روی بازیکن تمرکز دارد و تنگتر شده است، این خصوصیت هنگام هدفگیری آشکار میشود و شما فضای زیادی تحت پوشش ندارید و اینکه قابلیت حرکت و شلیک همزمان را ندارید باعث میشود سختی و هیجان بازی و البته لذت آن بیشتر شود. چهار مدل کنترل متفاوت برای بازیکنان درنظر گرفته شده است که پیشنهاد ما برای کلاسیک پسندها کنترل D است. که در آن (در نسخه PS3) با L1 هدف گرفته میشود، با مربع شلیک میشود، و با X سلاح پر میشود.
کنترل بازی شاید برای تازهکارها و اکشنپسندها اوایل کمی سخت و حتی عذابآور باشد ولی در نهایت این کنترل یک انتخاب هوشمندانه از سوی سازندگان بازی است که به افزایش هیجان و اضطراب در بازی کمک شایانی خواهد کرد. شما نمیتوانید با هیچ اسلحهای، حتی حین پرتاب “تف” به سمت دشمنان حرکت کنید. کنترل اصطلاحا Tank، بطور کلی قابلیت استریف را از شما میگیرد. به بیان ساده، شما باید راه بروید، بدوید، بایستید، هدفبگیرید شلیک کنید و راه بروید. همانطور که گفته شد، زاویه دید شما نسبت به نسخه قبلی تنگتر شده است و سرعتعمل بیشتری میطلبد. هدفگیری مثل قبل از طریق سایت نشانهروی لیزری انجام میپذیرد و سرعت حرکت و نشانه روی شما هنگام شلیک از قسمت تنظیمات قابل تغییر است. برای سهولت کار بازیکن قابلت چرخش سریع 180 درجه را دارد که واقعا به شما در طول بازی کمک خواهد کرد.
QTEها یا به تفضیل “آن وقتهایی که باید پشت سر هم دکمه بزنید تا نمیرید” دوباره حضور دارند ولی برخلاف نسخه قبل، نیازی نیست برای مقابله با یک غول تمام مدت دکمهها را فشار دهید. اینبار QTEها سریعتر هستند و غافلگیرانه حضور پیدا میکنند ولی مثل نسخه قبل حضور پررنگی ندارند ولی شاید بد نباشد که به شما بگویم منتظر یک نبرد با البرت وسکر باشید. ولی از آن بدتر، شما باید در جریان گیمپلی بازی به سرعت به چیزهای مختلف عکسالعمل نشان دهید. مثل یک کامیون آتش گرفته که چند ثانیه بیشتر برای منهدم کردن آن فرصت ندارید.
در برخی مواقع خاص امکان پناه گرفتن پشت یک مانع وجود دارد ولی این نکته کاملا یک عامل خنثی است و تاثیر خاصی روی جریان بازی ندارد.
سیستم ذخیره بازی کاملا اتوماتیک شده است و معمولا بین چکپوینتها فاصله زیادی وجود دارد، بنابراین بهتر است مراقب مرگ باشید.
سلامتی شما در بازی مثل همه رزیدنتهای دیگر توسط گیاههای مختلف تامین میشود اما اینبار شما آنها را بصورت اسپری مصرف خواهید کرد که بازیکن دوم را نیز درمان خواهد کرد. اگر سلامتی شما به پایان برسد، در حالت مرگ قرار میگیرید. در این حالت یک نوار سلامتی جدید نشان داده میشود که به سرعت در حال خالی شدن است و باید قبل از تمام شدن آن بازیکن دیگر به کمک شما بشتابد.
یک نکته که باعث خوشحالی بود، کیفیت بالای Hit Reactionها و انیمیشنهای شخصیتها بود. بر خلاف نسخه قبل که بهطرز احمقانهای با شلیک به شکم یک گانادو سرش از هم میپاشید، شما برای لذت بردن از ترکیدن سر یک ماجینی باید مستقیم به سر او شلیک کنید. شلیک به هر قسمت از بدن دشمنان عکسالعمل متفاوتی در بر خواهد داشت و نتیجه آن ضربه متفاوتی است که بصورت Hand to Hand زده میشود. بزرگترین نکته نگران کننده در تریلرها سیستم ریاکشن ضعیف آن بود که با شلیک به پای یک ماجینی ششصد کیلومتر پرت میشد! لبخوانی در بازی واقعا شگفتانگیز کار شده است و دقت زیادی در حرکات لب بازیکنها صورت گرفته است.
یک خنجر بزرگ پشت کریس وجود دارد که کاملا تزئینی است، بهترین استفاده آن برای دور کردن ماجینیها از اطراف شماست و بس.
اما چیزی که شما را بیشتر مشتاق خواهد کرد، قدرت حالت Co-Op این بازی است. در حالیکه در اکثر بازیها به Co-Op به چشم یک حالت اضافی برای بازی نگاه میشود، Resident Evil 5 بر این قابلیت تکیه کرده است. از لحاظ فیزیکی شوا حتی یک اپسیلون به کریس شباهت ندارد، اما بهقدر کافی قوی هست که بعضی وقتها بخواهید در نقش او به بازی بپردازید. شوا عملا هیچ فرقی با کریس ندارد و تنها چیزی که باعث میشود چندان به او تمایل نداشته باشید این است که او در سمت راست تصویر قرار میگیرد که باید به طرز هدفگیری او عادت کنید.
تنها تفاوت عمده آنها در انیمیشنهای ضربات Hand to Hand است. هردو شخصیت ضربات مختلفی دارند که با توجه به وضعیت دشمن از آنها استفاده خواهند کرد. شاید تنوع این ضربات برای شما شگفتآور باشد اما حتی یک نوع سیستم Combo نیز در نظر گرفته شده است و بعضی ضربات تنها در صورت همکاری شما و بازیکن دوم صورت خواهد گرفت. شما با نگاه داشتن دکمه اکشن میتوانید فرامین صوتی به بازیکن دوم صادر کنید. این فرامین شامل حرکت کردن، ایستادن، تشکر و فراخواندن اوست. اما متاسفانه سیستم صدور فرمان اصلا جالب نیست، شما باید بایستید، دکمه را نگه دارید و فرمان را صادر کنید. و باور کنید، اصلا خوب نیست که وقتی یک مرد با 2 متر قد و یک تبر 3 متری به همراه صدها ماجینی دیوانه دور شما هستند اینکار را انجام دهید.
دو بازیکن به ندرت از یکدیگر جدا خواهند شد و جداییهای کوتاه آنها نیز برای حل پازلها و پوشش دادن بازیکن دیگر صورت میگیرد. اگر بدلایلی از نعمت بازی کردن با یک عقل سلیم را از دست دادید، نگران نباشید. هوش مصنوعی شوا تحسین برانگیز است. او در خط تیر شما نخواهد ایستاد، خوب شلیک خواهد کرد، به شما کمک خواهد کرد، به شما مهمات خواهد رساند و از دستورات شما پیروی خواهد کرد. شما میتوانید او را در دو حالت تهاجمی و تدافعی قرار دهید که باید هوشمندانه، با نگاه به شرایط انتخاب کنید.
بزرگترین مشکل شما با شوا در حالت تکنفره، علاقه شدید او به شلیک کردن است. شاید توسط سازندگان به خوبی توجیح نشده است که نباید بیخود تیر حرام کند. با اینکه هدفگیری نسبتا خوبی دارد ولی اگر اجازه بدهید، بی وقفه شلیک خواهد کرد.
به مسئله ارتقاء سلاحها رسیدیم، دوست مهربان ما، آقای بازرگان، در این نسخه حضور ندارد اما بهجای آن در پایان هر بخش میتوانید اسلحه بخرید یا ارتقاء دهید. مثل نسخه قبل شما میتوانید جواهرات جمع کنید و طلا بدست بیاورید و امتیازات مختلفی برای انجام دادن کارهای خاص بدست بیاورید ولی همیشه با دو مشکل روبرو خواهید بود. کمبود فضا و کمبود پول.این بازی بهقدری تنوع اسلحه دارد که شما هیچوقت پول لازم برای خرید آنها را ندارید! برخلاف نسخه قبلی که اسلحهها عملا وجود خارجی نداشتند، در این نسخه همه اسلحهها از روی مدلهای واقعی ساختهشدهاند و طراحی صوتی تصویری بسیار خوبی دارند. شما گستره انتخاب زیادی از میان سلاحهای مختلف، از کلاشینکف تا کلت کالیبر 45 دارید که یکی از بزرگترین نقاط قوت بازی محسوب میشود.
تنوع هیولاها در این بازی بسیار بالاست، ماجینیها به ندرت یک شکل هستند. ممکن است صورتهای آنان شبیه هم باشد ولی تنوع لباس زیادی دارند. شما با ماجینیهای ساده، باستانی و مسلح روبرو خواهید شد. سگهای معروف باز هم حضور دارند ولی خب، رفتار چندان دوستانهای نخواهند داشت. هیولاهای مختلف با طراحی دیوانهوار که شما را متعجب خواهند کرد. از یک کروکودیل گرفته تا یکی از نوادگان Godzilla معروف.
باس فایتهای بازی طراحی بسیار جالبی دارند، شما بیشتر از آنکه از زور استفاده کنید، باید از فکرتان استفاده کنید که یکی از المانهای کلاسیکی است که به بازی اضافه شده است. متاسفانه غولها واضحترین نقاط ضعف ممکن را دارند. در بدن یک هیولای کرممانند سیاه، چطور باید برای پیدا کردن یک نقطه زرد بزرگ دچار مشکل شویم؟! بهترین راهحل برای شکست دادن آنها فکر کردن و استفاده از بازیکن دوم است. شاید لازم باشد او باس را سرگرم کند تا شما راهی برای ضربه زدن پیدا کنید. غول آخر بازی شاید برای شما تبدیل به یک شکنجه محض شود. اگر تمام غولهای قبلی رزیدنت را روی هم بگذاریم شاید به سختی این غول نزدیک شود. در حقیقت بعد از شکست دادن او، به غولهای رزیدنت ایول 4 به چشم یک ماجینی ساده نگاه خواهید کرد.
در تمام طول 15 تا 20 ساعت گیمپلی بازی با ارفاق توانستیم یک پازل واقعی در بازی پیدا کنیم. بقیه معماها در حد پیدا کردن شیرفلکهای که باید چرخانده شود باقیمیمانند.
اما بزرگترین نقطه قوت بازی، موتور گرافیکی، خصوصا نورپردازی آن است. همانطور که قول داده شده بود، نور در بازی نقش بسیار پررنگی ایفا میکند. گاهی در حین هدفگیری به آفتاب خیره میشوید که متاسفانه (برای شما) تا دقایقی قادر به دیدن محیط اطراف نیستید و گاهی در تاریکی مطلق تنها نور یک چراغ کوچک راهنمای شماست.
گرافیک بازی واقعا لذت بخش است، هرچند نسخه PS3 بعضی اوقات مشکلات تکسچر دارد ولی این مشکل اصلا محسوس نیست. فریمریت بازی تقریبا ثابت است و تنها در حالت Split Screen بعضی وقتها محسوس کاهش پیدا میکند.
تخریب پذیری محیط پیشرفت زیادی داشته است اما شما میتوانید آنچه را که سازندگان بازی به شما امکان تخریب دادهاند تخریب کنید.
یکی از چیزهایی که Resident Evil 4 را خیلی محبوب کرد، امکاناتی بود که بعد از تمام کردن بازی در اختیار بازیکن قرار داده میشد. Resident Evil 5 یکی از بهترین این امکانات را در اختیار شما میگذارد. یک حالت Mercenaries، با بیش از دهها شخصیت مختلف و نقشه برای بازی کردن.
بعد از اتمام بازی لباسهای مختلف برای شخصیتها و سلاحهای جدید بعلاوه مدهای مختلف آزاد میشوند که مطمئنا شما را برای تمام کردن دوباره آن ترغیب میکنند.
طراحی صدا و موسیقی بازی در یک استودیوی هالیوودی زیر نظر متخصصین این رشتهها صورت گرفته است و یکی از بهترین صداگذاریهای دنیای بازی را تجربه خواهید کرد. موسیقی بازی گستردگی زیادی دارد، از تمهای آرام و دراماتیک تا ریتمهای تند و اکشن که شما را در جریان بازی غرق خواهند کرد. کپکام مثل نسخه قبل برای صداگذاری شخصیتها از صداپیشگان حرفهای استفاده کرده است که واقعا دوست داشتنی هستند. خصوصا صدای مرموز وسکر که هرچند در ابتدا چندان خوشایند به نظر نمیآمد ولی در طول بازی کاملا با شخصیت او همخوانی پیدا کرده است.
Cut Sceneهای بازی یکی از بهترین لحظات آن هستند. مدت زمان آنها مناسب و ساخت آنها کاملا سینمایی و حرفهای است. هیچکدام از کات سینها از پیش رندر شده نیستند و شامل حرکات آکروباتیک، تیراندازیها، تبدیل شدن به هیولاها و افشای مسائل داستانی مختلف هستند که شما را واقعا سرگرم میکنند. طراحی فوقالعاده انیمیشنها و دوبلاژ مناسب به هرچه بهتر شدن این کات سینها کمک کردهاند.
Resident Evil 5 به هیچ وجه تلاشی برای ایجاد یک انقلاب در سری بازیها صورت نداده است، و تنها با ظرافت راه نسخه پیشین را ادامه داده است. اضافه شدن حالت Co-Op و داستان فوقالعاده باعث شده است که Resident Evil 5 یک بازی دوست داشتنی اما نه یک Resident Evil خوب شود. داستان بازی عمیق و دوست داشتنی کار شده است اما با اینکه پایان آن بد نیست، اما قدری کلیشهای کار شده است. اما با همه ضعف و قوتهایش، این نسخه دفتر یکی از طولانیترین داستان رزیدنت ایول را برای همیشه بست و حال باید منتظر ماند تا ببینیم در آینده شروع دوباره این سری بازی چگونه خواهد بود.
مجموع امتیاز - 8
8
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: گرافیک دوستداشتنیصحنههای سینمایی فوقالعادهصداگذاری عالیداستان درگیر کنندهآلبرت وسکر!حالت دو نفره اعتیاد آوربازگشت مزدوراننقاط ضعف:یک دنباله نه چندان مناسب برای یک سری بازی ترسناکطراحیهای نه چندان خلاقانهکمی بیش از حد تکراری