کمپانی «بتسدا» و استودیوی «آرکِین» تصمیم گرفتند که چند روز مانده به عرضه بازی Prey، دمویی از آن فقط برای کنسولهای نسل هشتمی منتشر کنند که به بازیکنان اجازه تجربه اولین ساعت بازی را میدهد. اینکه تجربه این یک ساعت چه نکاتی را با خود به همراه دارد و آیا برای خریدن عنوان کامل در تاریخ 15 اردیبهشت ما را ترغیب میکند یا خیر، در ادامهی مطلب بررسی میشود.
همان اول دمو به نظر می رسید که Prey برای آشنا کردن گیمر با جریان و محیط بازی، خیلی صبور باشد ولی چند دقیقه بعد، خلاف این نظر ثابت شد! زودتر از آنچه که فکر کنید، داستان گره میخورد و در همین ساعت اول، بیتابی برای فهمیدن چند سوال مهم بوجود میآید و بسیار سریع به سرنوشت و پیشینه «مورگان یو»، آنتاگونیست بازی که جنسیتش انتخابیست، علاقهمند میشوید. ابتدا مورگان، بدون خبری در روز 15 مارس سال 2032 از خواب برمیخیزد تا در آزمایشهای پزشکی و آمادگی جسمانی «الکس یو»، برادرش، شرکت کند و اگر نتایج قابل قبول بود، هفته دیگر برای اکتشافات به Talos 1 فرستاده شود. اما در حین آزمایشها، اتفاقی رخ میدهد که منجر به بیهوشی مورگان میشود و دوباره فردای آن روز وقتی از خواب برمیخیزد، تقویم، تاریخ 15 مارس سال 2032 را نشان میدهد! خیلی زود جواب این سوال داده میشود که محیط اطراف شخصیت داستان، با کوچکترین جزئیاتی شبیهسازی شده و او اصلاً در کره زمین زندگی نمیکرده است! در همان Talos 1 مستقر بوده و فهمیدن این حقیقت باعث ایجاد شک و بدبینی نسبت به الکس می شود که چرا به او دروغ میگفته؟ مورگان چندبار دیگر 15 مارس را تجربه کرده؟ و مهمتر از همه چرا هیچ چیز بخاطرش نمیآید؟ مشخص نیست آرکین چه روندی برای گرهافکنی داستان در نسخه اصلی دارد ولی به جرأت میتوان گفت که با همین آغاز، بازیکن مجذوب Prey میشود. متن داستان به تنهایی جاذبه را به دوش نمیکشد و اتمسفر و فضای دلهره و رعبآور هم کمک شایانی به این نکته مثبت کردهاند. اتمسفری که با ناامنی بسیار پر شده و اصلاً نمیتوان با اطمینان خاطر در محیط قدم برداشت چون دشمنان بازی قابلیت تبدیل شدن موقتی به اشیا را دارند و ممکن است به شکل هر شی و وسیلهای درآمده باشند. البته مکانیزم مبارزه با این دشمنان جای سرزنش دارد؛ این موجودات با نام «تایفون» که فقط با نوع خاصی از آنها یعنی «میمیک» روبهرو میشویم، در ابتدا با سلاح سرد کشته میشوند و از بس ارتفاع آنها نسبت به دوربین کوتاه است که میدان دید بازیکن را میبندند و امکان ضربه خوردن از هر گوشه و کناری بیشتر میشود، علی الخصوص وقتی به محیطی تاریک میرسیم، این مشکل بیشتر به چشم میآید. با این اوصاف پیدا کردن پکیجهای سلامت یکی از اولویتها میشود و نه تنها این بستهها بلکه خشاب و مهمات هم به سختی بدست میآید. کار آرکین از این بابت قابل تحسین است چون کاملاً حس تلاش برای بقا را بیدار کرده و سبب اجبار در گشت و گذار محیط شده است و حقیقتاً، Objectها و کاتالوگهای مربوط به داستان در محیط به نحو احسن پخش شده و کمک میکنند که شرایط بوجود آمده را راحتتر برای خود توجیه کنید. حالا که شما این موارد را جمع کردهاید، باید آنها را مدیریت کنید. بله، ظرفیت برداشت وسایل مورد نیاز در محیط، محدود است و هر چیزی را نمیشود به دلخواه برداشت. باید دید که آیا این وسیله قابل ترکیب شدن با وسیله دیگر است و میتوان آن را Craft کرد؟ حتی تکنولوژیهایی در بازی وجود دارد که بر اثر حملهی تایفونها، تخریب شدهاند و شما میتوانید با استفاده از این اشیای جمعآوری شده، آنها را تعمیر کنید. پس فقط وسایل مورد نیاز خود را جمعآوری کنید.
در آغاز، مورگان یو آماده این شرایط بحرانی و نبردهای احتمالی نیست. این را از همان اولین رویارویی با یک میمیک، میفهمید. توانایی دویدن بصورت مداوم را ندارد، پس از چندبار ضربهزدن با سلاح سرد خسته میشود و با چند ضربه هم از پای درمیآید. به مرور که میگذرد و بازیکن به شرایط بازی اِشراف پیدا میکند، مورگان هم با کمک وسیله Neuromods قوی میشود و میتواند مهارتهای فردی و تکنولوژیکی خود را ارتقا ببخشد. حتی لباسی هم که مورگان بر تن دارد، آپگرید میشود و چیپ سِتهایی به آن وصل میشود که متأسفانه در دمو هیچگونه چیپ سِتی پیدا نشد تا عملکردشان مشخص شود اما در مجموع، به نظر میرسد که برای مقابله با دشمنان عظیمتر در مراحل بعدی، به شدت این آپگریدها مورد نیاز باشد. البته شاخهها و درختهای آپگرید بسیار طویل بود که دو حالت را یادآوری میکند: یا مدت زمان بازی زیاد است و همه این آپگریدها قابل دسترسیست یا بازی از قابلیت New Game + بهرهمند است.
یک ساعت کافیست تا متوجه بشویم که Prey جلوههای بصری و هنری حیرتانگیزی دارد که حاصل بازی با نور و سایهپردازی گستردهست ولی دقیقا همین مدت هم کافیست تا متوجه بشویم که گرافیک تکنیکی بازی، چنگی به دل نمیزند و در دورنماها خیلی ضعیف عمل کردهاست. البته این یک دموست و شاید در نسخهی کامل، گرافیک فنی بهبود پیدا کند ولی به وضوح پیداست که سازندگان در طراحی محیطهای روشن ضعف داشتهاند و این دست محیطها شاید در طول بخش داستانی، حضور چشمگیری نداشته باشند و تاکید بر فضاهای تاریک گذاشته شود که الحق تأثیرگذاری بالایی را به نمایش گذاشتهاند و این را مدیون موسیقی بسیار خوب «مایک گوردن»، آهنگساز بازی DOOM هم هستیم. در یک لحظه محیط بازی تاریک است و دشمنان هم لزج و سیاهگونهاند و در تاریکی حل شدهاند! این خود موجب ترس و القای آدرنالین است و کافیست موسیقی هم پخش شود، همانطور که گفته شد، دیگر جرأت راحت قدم برداشتن ندارید!
به طور کلی در این دموی کوتاه، سازندگان نشان دادند که شاید داستان، خطی باشد ولی بازی از گیمپلی عمیقی برخوردار است و همین داستان خطی هم سوالات جذابی ایجاد میکند که مشوق پیشبرد بازی است و همه اینها با فضاسازی خارق العادهای عجین شده که ما را برای تجربهی کامل عنوان Prey تشنه میکند. این بازی در تاریخ 15 اردیبهشت برای Xbox One، PS4 و PC عرضه خواهد شد.