شاید این توضیح مختصر در باب کاراکتر افسانهای یعنی «بیگ باس» باشد اما قسمت دوم حداقل برای فرد دیگری نیز صدق میکند. برای پدری که میخواست فرزند پنجمش از همه لحاظ کامل و بی نظیر باشد، میخواست که آخرین فرزندش، کاملترین و بهترین فرزندش باشد ولی به خاطر همین رفتارش بازیچهی افراد بالا دست شد. «هیدئو کوجیما» پدر سری بازی «متال گیر» است و زمانی که اسم این بازی میآید امکان ندارد کوچکترین فردی اسم او به مانند زنگی در گوشش به صدا در نیاید. شما هیچوقت نمیتوانید با پاک کردن تمسخرآمیز و بچگانه اسم پدر از فرزندش یکدیگر را از هم جدا کنید زیرا چیزی بیشتر از یک جمله «A Hideo Kojima Game» و لوگو Kojima Productions بر روی کاور بازی بین یک فرزند و پدر وجود دارد.
کوجیما چوب عشق خودش را خورد زیرا او حاضر بود برای اینکه بهترین قسمت از این سری را بسازد نزدیک به 40 آهنگ را که بسیار نیز برای آن هزینه شده بود دور بریزد تا آهنگهای آخرین ساختهاش از همه لحاظ مناسب و کامل باشد. او حتی برای برگ درختان درون بازی نیز وسواس زیادی به خرج داده بود و همین موارد و هزینه ها سران کمپانی «کونامی» را در این روزگار بد اقتصادی عصبانی کرده بود و آنها را به نهایت تحملشان رساند. چیزی که کونامی متوجه آن نشده بود عشق بین سازنده و سازه بود، عشق به کامل بودن و بهترین بودن.
اتفاقات بین کوجیما و کونامی یکی از بدترین خبرهای این چند ماه اخیر بود اما شاید دید مثبتی که میتوان از آن زاویه به آن نگاه کرد این است که مسلما «Metal Gear Solid V: The Phantom Pain» با نهایت وسواس و عشق ساخته شده است و قرار است نهایت کار کوجیما و بهترین آن باشد و شاید این بهترین دید به این اتفاقات است.
حدس زدن داستان بازیهای کوجیما را شاید بتوان یکی از سختترین کارهای موجود در این دنیا دانست اما با این حال همین مورد است که این عنصر را تبدیل به بزرگترین نقطه قوت بازیهای کوجیما میکند. همانطور که در ابتدا به خدمتتان رساندم شاید نقطه عطف و شروع تمامی اتفاقات سری بازی «متال گیر سالید» از همان دشت زیبا اما ناراحتکننده شروع شد، زمانی که بیگ باس زندگی مادر ناتنی و در عین حال اسطوره و استادش را به خاطر عشق به کشور و میهنپرستیاش به اتمام رساند، از همان موقع بود که چیزی در درون بیگ باس به وجود آمد و شروع به رشد کرد. چیزی که میخواست تئوری استادش را به واقعیت تبدیل کند و کشوری را برای تمامی سربازانی که بازیچه بودند بسازد اما این اتفاق ممکن نبود زیرا حال که تمامی خطرها برطرف شده بود و تمامی تهدیدها برچیده شده این خود بیگ باس است که تبدیل به هدف و دشمن شده است. او دیگر نمیخواست که هیچ سرباز و میهن پرستی به مانند خودش بازیچه دست دولت ها و سیاستمداران شود و همانطور که در بازی Peace Walker شاهد بودیم او دیگر برایش صلح و آزادی و میهنپرستی مهم نبود، تنها میخواست که سربازانش فریب داده نشوند و فقط پول و ماموریت در اولویت بود. این تفکرات همان چیزی است که در آن دشت و مبارزه با باس در درون بیگ باس رشد کرد و تفکرات او را تغییر داد. 10 سال از اتفاقات PW گذشته است و بیگ باس در این بازه خود را وقف تربیت سربازان و ساختن بهشتی برای آنان کرده است و سعی کرده است که تمامی اتفاقاتی که برای او افتاده است را پشت سر بگذارد و فراموش کند تا اینکه به اتفاقات بازی دمو مانند «Ground Zeroes» میرسیم. زمانی که بازهم بیگ باس با وجود تمامی تجاربی که تا بحال کسب کرده باز هم رو دست میخورد و شخصی بنام «سایفر» دردی عظیم و بزرگ را به طرف بیگ باس میآورد و باعث میشود که بیگ باس برای همیشه و تمام وقت تغییر کند و تبدیل به مردی خواهان انتقام و خروش شود.
مسلما بررسی کردن داستانی از بازیهای کوجیما در این مقاله نمیگنجد و نیازمند به نه یک مقاله، بلکه چندین مقاله است اما این نکته وجود دارد که تقریبا همه از جمله بنده مطمئنیم که مثل همیشه کوجیما داستان و شخصیتهایی تحویلمان میدهد که تا مدتها باز هم درباره آنان تحلیل کرده و درباره این قسمت صحبت خواهیم کرد. مسلما بازی کردن در نقش بیگ باسی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و خود را یک شیطان میداند و بعد از 9 سال کمای سخت از تخت بیمارستان بلند شده است چیزی است که به قدرت میتوانم بگویم در هیچ بازی دیگری مشاهده نخواهیم کرد و این همان جادوی بازیهای کوجیما است.
این بار و در این نسخه شاهد تحولی عظیم در سری بازی متال گیر سالید هستیم و این تغییر جهان باز شدن بازی بهمراه چرخه روز و شب و همچنین تغییرات آب و هوایی است. لازم به ذکر است که متال گیر سالید در نسخههای قبل نیز هیچوقت کوچک نبوده و همیشه محیطهایی بزرگ را در اختیار بازیکن قرار میداده، اما جهان باز بودن یا به اصطلاح «اُپن ورلد» بودن مقولهای جدا و متفاوت است. همانگونه که در بازی GZ قسمت کوچکی از این مقوله را شاهد بودیم متوجه شدیم که این اتفاق جدید چقدر دست بازیکن را برای نحوه انجام مراحل و روند کلی باز میگذارد. حال این بازیکن است که تصمیم میگیرد که چگونه هدف و ماموریت خود را با هر روشی که دوست دارد به اتمام برساند، از تاریکی شب استفاده کند یا از وضوح روز، نبردی خونین داشته باشد یا آهسته و بی سر و صدا، با اسب برود یا با خودرو و هزاران «یا» دیگر که میتوان در این قسمت ردیف کرد. نکته قابل ذکر دیگر این شماره این است که اینبار محیط بازی به کمک شما میآید و میتوانید بهترین بهره را از آن ببرید و از اشیا به بهترین شکل برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنید.
در بازیهای PW و Portable Ops توانایی این را داشتیم که با بیهوش کردن دشمنان و سربازان آنها را به «پایگاه مادر» انتقال دهیم و تبدیل به نیرویی از خودمان کنیم، حال در این نسخه شاهد پیشرفت این عنصر از گیم پلی هستیم و امکانات بسیار زیادی برای این مورد خواهیم داشت و شاهد تکامل این قسمت هستیم. صد البته در بازی PW میتوانستیم قدم به قدم پایگاه مادر را گسترش دهیم و آن را بسازیم حال همانطور که میدانیم بر اثر اتفاقات رخ داده در بازی GZ شاهد تخریب عظیم این پایگاه بودیم و این بر عهده بازیکن یا بیگ باس است که این پایگاه را به شکوه قبلی خود بازگرداند و آن را از نو بسازد که مسلما بسیار سرگرمکننده و جالب خواهد بود. مورد دیگری که خود کوجیما از همان ابتدا به آن اذعان داشت این بود که در این قسمت شاهد نرمتر شدن کنترل بازی و بیگ باس خواهیم بود و او حال نرمش بیشتری به خرج میدهد. بعنوان مثال به راحتی از لبههای ساختمانها بالا میرود و راحتتر قابل کنترل است.
قبلتر اشاره کردیم که بازی به شکل اُپن ورلد طراحی شده است و محیط بازی حدود چند صد برابر محیط بازی GZ خواهد بود که براحتی میتوان به قسمت پنجم لقب بزرگترین و عظیمترین بازی سری را داد، اما سوالی که مطمئنا در ذهنتان به وجود میآید این است که چگونه در این محیط جابهجا شویم؟ بازی برای جواب سوال شما راهکارهای زیادی را ارائه میدهد. از جیپ و موتور و اسب و قایم شدن در کامیونهای دشمنان گرفته تا هلیکوپتر به کمک شما میآیند تا در این محیط عظیم قدم بردارید.
بدون کوچکترین شکی تمامی نسخههای سری بازی متال گیر سالید در هر سال و هر نسلی که عرضه شدند از بهترینهای زمان خود بودند، چه بر روی کنسولهای دستی و چه کنسولهای خانگی و با وجود این اطمینانی که از قبل وجود داشت و تضمینی بزرگ برای قسمتهای آینده نیز بود، اما زمانی که مشخص شد که نسخه پنجم قرار است یک عنوان بین نسلی باشد کمی نگرانی از کیفیت فنی بازی را بین دوستداران بازی بوجود آورد. البته درست نیست که قبل از عرضه بازی در مورد چنین مسئلهای مانند گرافیک اشاره کنیم اما با توجه به نمایشهای بازی و چیزهایی که تابحال دیدهایم و همچنین نسخه GZ کوچکترین نگرانی وجود ندارد و کوجیما هیچگونه نمیگذارد که این قسمت از بازی ما را دلسرد کند. بازی در هر دو نسل بسیار زیبا و چشمنواز است و مناسب هر نسل تنظیم و ساخته شده است. متال گیر سالید پنج قرار است در نسل هفتم با رزولوشن 720p و فریم ریت 30 اجرا شود در حالی که در نسل هشتم و برای کنسول PS4 با رزولوشن 1080p و فریم ریت 60 و برای کنسول X1 با همان فریم ریت اما با رزولوشن 900p که به 1080 آپسکیل میشود، اجرا شود. نمایش بازی تاکنون نویددهنده کیفیت فوقالعاده این بخش است. جنگلهای زیبا و پرشمار و شبهایی تاریک و پر ستاره و صد البته روزهای درخشان. در این بخش شاهد افزایش کیفیت انیمیشنهای هر کاراکتر نیز هستیم که علاوه بر حس واقعیتپذیری کمک بسیار زیادی نیز به بخش گیمپلی خواهد کرد.
در مورد قسمت صداگذاری کاراکترها شاید نبودن «دیوید هیتر» بزرگترین ناامیدی برای هواداران و عاشقان بازی باشد اما با این حال جانشین بسیار خوب و قابل توجهی جای او آمده است. مطمئنا اکثر شما «کیفر ساترلند» را از سریال «24» میشناسید و با تُن صدای او و کاریزمایی که دارد آشنا هستید، در نتیجه صدای بیگ باس در دستان فردی توانا گذاشته شده است و مطمئنا ناامید نخواهیم شد.
در مورد قسمت موسیقی نیز فکر نمیکنم در رابطه با کیفیت فنی و ارزشی آن برای کسی شک و شبههای وجود داشته باشد زیرا همهی ما کوجیما را میشناسیم و میدانیم که کیفیت به قدری برای او در این قسمت مهم است که حاضر است 40 آهنگ که شاید هزینه آن هزاران دلار باشد را دور بیاندازد اما آهنگی مناسب و بینظیر را برای بازی خود گزینش کند.
چیز دیگری نمیتوان گفت جز اینکه این قسمت قرار است نامهای عاشقانه و زیبا از طرف کوجیما به فرزندش باشد، نامهای خداحافظی که دیگر قرار نیست فرزندش را ببیند و آنها قرار است برای همیشه جدا شوند، شما را نمیدانم اما قطعا این نامه خواندن دارد آن هم برای مدتها. اگر از علاقه مندان به این سری هستید میتوانید داستان سری بازی های متال گیر رو مطالعه کنید.