معرفی بازی‌ها

گیرزپدیا: عظیم‌ترین پیش‌نمایش از Gears of War 3

Sera و اعصار سه گانه,Sera سیاره‌ای مسکونی‌ست که از تعدادی قاره‌های بسیار پهناور و همچنین تعدادی جزیره کوچک تشکیل شده است. هر روز این سیاره معادل 26 ساعت بوده و دارای یک قمر در مدار خود می‌باشد.,Age of Armageddon,آنطور که در تاریخ آمده است گذشته Sera سراسر جنگ و جدال در میان ساکنان آن بود‌ه‌ است. این نبرد‌ها حدود یک هزار سال ادامه یافت و تا جایی پیش رفت که سیاره و ساکنانش تا مرز نابودی رسیده بودند. به این دوران، Age of Armageddon گفته می‌شد. وضعیت وخیم بود و نسل انسان‌ها به دست خودشان در معرض انقراض بود. این مساله شوکی به مردم وارد کرد تا یک بار دیگر در تعاملات خود تجدید نظر کنند. آنها جنگ و جدال را کنار گذاشته و سعی کردند تا زندگی مسالمت آمیزی در کنار هم داشته باشند و بدین صورت بود که دورانی به نام عصر طلایی(Golden Age) آغاز شد.,,Golden Age و امولسیون,دورانی طلایی با رشد و شکوفایی در فرهنگ، تمدن، دانش و هنر همراه بود اما… هنوز یک مساله حل‌نشده وجود داشت: انرژی! سوخت‌های فسیلی، خورشیدی و هسته‌ای موجود در Sera برای برآورده کردن نیاز‌های رو به رشد ساکنان آن‌جا کافی نبود. سیاره Sera همیشه با مساله بحران انرژی روبرو بود و برای حل این مشکل راه‌های زیادی اندیشیده بود ولی هیچکدام به نتیجه نمی‌رسید. برای مدتی استفاده از انرژی‌های جایگرین، مانند آب و باد در راستای کار دولت‌ها قرار گرفت ولی آنها نیز جوابگوی نیاز روزافزون مردم نبود. خیلی زود توربین‌های آبی و بادی نیز منسوخ شدند.,,نفت‌خام تنها منبعی بود که می‌توانستند برای مدتی، هر چند کوتاه، روی آن حساب کنند. مته‌های حفاری در جای جای سیاره به چشم می‌خوردند. همه تلاش‌ها بر این بود تا سوخت‌های فسیلی را استخراج کرده و در دسترس عموم قرار دهند که در این میان اتفاق مهمی رخ داد. در طی یکی از همین حفاری‌ها که به منظور استخراج نفت‌خام انجام می‌شد، کارگران با مایعی شفاف، سبک و زرد رنگ به نام امولسیون(Imulsion) برخورد کردند. این ماده به مقدار فراوان در رگ‌های سیاره Sera جریان داشت. کشف این مایع در ابتدا چندان مهم به نظر نمی‌رسید ولی کنجکاوی دانشمندان را برانگیخت تا آزمایشاتی بر روی آن اعمال کنند. در این میان خانم دکتری به نام هلن کوپر در طی آزمایشی به نام Lightmass Process توانست امولسیون را به انرژی خالص تبدیل کند. خبر این اکتشاف مثل بمبی در رسانه‌ها پیچید.

برای سیاره‌ای که در عطش انرژی به سر می‌برد و برای مدت مدیدی با بحران‌ انرژی مواجه بود، امولسیون یک راه حل ایده‌آل بود. انرژی بدست آمده از این ماده می‌توانست برای قرن‌های متمادی و بدون هیچ دغدغه‌ای مصرف شود. استخراج و تبدیل امولسیون بصورت گسترده در سراسر مناطق شروع شد. برخی از کشور‌هایی که در زیر زمین‌های خود منابع غنی از امولسیون داشتند با فروش آن پول هنگفتی به جیب می‌زدند و البته برخی نیز در این میان از شانس کمتری برخوردار بودند. خیلی زود بازار امولسیون داغ شد و واحد‌های پولی و فعالیت‌های صنعتی با آن پیوند خورد. همه چیز نوید از آینده‌ای زیبا برای سیاره می‌داد و در اینجا دوران Gold Rush شروع شد.

نکته: امولسیون در زیر سطح سیاره Sera در جریان بود. برای استخراج آن لازم بود که این موادر در یک جا جمع شده تا استخراج آنها راحت‌تر و کم‌هزینه‌تر باشد. بنابراین ایده Lightmass Bomb مطرح شد. پس Lightmass Bomb در ابتدا برای اهداف جنگی اختراع نشد. هدف آن این بود که با ایجاد ارتعاش، از پراکندگی امولسیون جلوگیری کرده و استخراج آن را آسان‌تر کند. بعدا در مورد آن به تفصیل سخن خواهیم گفت.

نکته 2: برای استخراج امولسیون از زیر سطح سیاره، از وسایلی به نام Derrick(یا Rig) استفاده می‌کردند. ماشین‌های زرهی و بسیار قوی که توانایی حمل مته‌های سنگین را داشتند. هر چند در آینده، در جنگ با لوکاست‌ها، این ماشین‌ها دیگر نقشی در استخراج امولسیون نداشته و به عنوان نفر‌بر استفاده می‌شوند.,,Gold Rush,این دوران نقطه عطفی در تاریخچه سیاره Sera به حساب می‌آید. شکوفایی اقتصادی به اوج خود رسید. با کشف امولسیون و ابداع فرایند Lightmass Process، سیاره از نظر صنعتی با رشد عظیمی مواجه شد. هزاران شغل جدید بوجود آمد و مشکلات اقتصادی برطرف شد. در این میان کارگرانی که در زمینه استخراج امولسیون مشغول به کار بوده و در معرض تماس با این ماده بودند با مشکلاتی در وضعیت سلامتی خود روبرو شدند. البته این کمترین غرامتی بود که می‌تواند برای بدست اودن چنین انرژی ارزان و فراوانی پرداخت. در این زمان دو قدرت بزرگ بر روی سیاره حکمفرمایی می‌کردند. COG( اتحادیه دولت‌های ائتلافی) و UIR(جمهوری‌های مستقل). مسلما در این روزگار، در دست داشتن ماده امولسیون به معنی در دست داشتن قدرت بود. بر همین اساس بود که کم‌کم درگیری‌های بین COG و UIR بوجود آمد. هر کدام از این دو قدرت در پی کسب منابع امولسیون بودند. این درگیری‌ها کم‌کم گسترده شد و سرانجام جنگ‌های Pendulum آغاز شد. مردم عادی جامعه از این امر ناراضی بودند. آنها خواستار آبادانی و رونق جامعه بودند. پوستر‌های اعتراض در سراسر شهر‌ها به چشم می‌خورد که فریاد می‌زدند ” برای امولسیون خون نریزید”. اما کار از کار گذشته بود. دو ابر قدرت سیاره با یکدیگر وارد جنگ شدند.,,Pendulum Wars و ساخت Hammer of Dawn,دو ابرقدرت سیاره، یعنی COG و UIR، به دنبال کسب منابع امولسیون وارد جنگ عظیمی شدند که برای 79 سال به طول انجامید. جان ده‌ها هزار انسان از بین رفت و قسمت اعظمی از محیط سیاره به خاطر استفاده از سلاح‌های مخرب به ویرانه تبدیل شد. برای چندین سال جنگ قفل شده بود. هیچکدام از طرفین توانایی غلبه به دیگری را نداشتند تا اینکه بالاخره COG توانست با تیزهوشی تمام، طی نقشه‌ای جسورانه در مکانی به نام Aspho Fields شرایط را به نفع خود تغییر دهد.,,در طی جنگی که در Aspho Fields رخ داد، نیرو‌های COG به اطلاعات مخوفی در مورد رقیب خود دست یافتند. آنها فهمیدندد که UIR در حال ساخت سلاحی‌ست به نام Hammer of Dawn که از طریق ماهواره‌ای بیرون از جو سیاره کنترل می‌شود و می‌تواند نور را به شکل اشعه‌ای متمرکز بر روی سیاره بتاباند و همه چیز را در یک آن با خاک یکسان کند. COG مطمئن بود که اگر این سلاح ساخته شده و به مراحل اجرایی برسد، شکست در جنگ قطعی خواهد بود. بنابراین مرکز فرماندهی در طی جلسه‌ای اضطراری به سربازان خود دستور داد تا راهی برای دزدیدن یا از بین بردن این سلاح ماهواره‌ای بیندیشند. سرانجام در طی عملیاتی به نام Operation Leveler، نیرو‌های COG موفق به دزدیدن تکنولوژی Hammer of Dawn از رقیب خود شدند. گرچه طرح اصلی این سلاح توسط UIR ریخته شده بود اما هنوز به مراحل اجرایی نرسیده بود. یکی از پروفسور‌های نخبه COG به نام آدام فینیکس(پدر مارکوس) توانست Hammer of Dawn را تکمیل کرده و به مرحله اجرایی برساند.,,در آخرین سال از جنگ‌های Pendulum، کار بر روی این سلاح به اتمام رسید. در اولین تست، دو اشعه قدرتمند از این سلاح را بر روی مدل ساختگی از یک شهر تابیدند که آن را به تلّی از خاکستر و دود تبدیل کرد. سران COG که از نتیجه کار راضی بودند، دستور دادند تا از این سلاح برای پایان دادن به جنگ علیه UIR استفاده شود.

قسمتی اصلی نیرو‌های COG در شهری به نام Orsitin محاصره شده بودند. ناو‌های جنگی UIR گرداگرد شهر را محاصره کرده بودند و نیرو‌های COG زیر فشار شدیدی قرار داشتند. به درخواست آدام فینیکس به نیرو‌های UIR یک فرصت نهایی برای تسلیم شدند داده شد ولی UIR حاضر به تسلیم نشد. و بنابراین COG از سلاح مرگبار خود، یعنی Hammer of Dawn، استفاده کرد و ناو‌های جنگی UIR را در کسری از ثانیه نابود کرد. سران UIR که از قدرت این سلاح شگفت‌زده شده بودند، در خود توانایی مقابله ندیده و به پای میز مذاکره نشستند. سرانجام جنگ‌های Pendulum به پایان رسید و مدال افتخاری نیز به پاس خدمات آدام فینیکس به وی اهدا شد.,,Aftermath( وقایع بعد از جنگ),اعلام رسمی پایان جنگ‌های Pendulum توسط سران COG بدین صورت انجام پذیرفت:
” امروز صبح اتحادیه جمهوری‌های مستقل(UIR) حکم تسلیم قطعی خود در برابر دولت‌های ائتلافی(COG) را امضا نموده و پیمان صلح را قبول کرد. باعث آسودگی خاطر است که به شما اعلام کنم جنگ‌های Pendulum به پایان خود رسیده‌اند. نیرو‌های COG و UIR حالا دست در دست هم تلاش در بازسازی و ترمیم جراحاتی هستند که این نبرد سهمگین بر روی Sera اعمال کرده است. امیدواریم هر دو طرف به پیمان آتش‌بس خود وفادار باشند.”

حالا COG به قدرت بلامنازع در سیاره Sera تبدیل شده بود و همه چیز را تحت کنترل خود داشت. سربازان UIR گرچه هنوز نیز وجود داشتند اما فعالیت‌های آنها در زیر نظر COG انجام می‌گرفت. برای 6 هفته همه چیز در قبضه قدرت COG بود که ناگهان فجاجعه عظیمی رخ داد: Emergence Day( یا همان E-Day). انسان‌های سراسر سیاره توسط موجوداتی قدرتمند به نام لوکاست مورد حمله واقع شدند که راه خود را از زیر زمین به سطح سیاره باز می‌کردند. رویای صلح نقش بر آب شد.,Emergence Day,سخنرانی ملکه لوکاست‌ها در مورد E-Day:
” برای مدتی انسان‌های مقیم سیاره Sera آرامش را تجربه کردند… تا وقتی که Emergence Day
آغاز شد. در آن هنگام بود که لشکر ما از پناهگاه‌های زیرزمینی خود به بیرون هجوم آورده، انسان‌ها را لگد‌مال کرده و تمامی شهرهایشان را از بین بردند. ما جنگیدیم و انسان‌ها را در خیابان‌هایشان، در خانه‌هایشان و در میادین نبردشان کشتیم. و آنها نیز مبارزه کردند. اما سنگر‌های تنومندشان خرد و متلاشی شد. با مرگ میلیارد‌ها انسان، وقتی که آنها کنترل دشمن خود را غیر ممکن دیدند، دست به نابودی تمدن خود زدند. آنها آتشی سهمگین بر روی مناطق خود و بر روی شهروندان خود فرو ریختند که خود ما هم قادر به انجام چنین کاری نبودیم. ترس و نفرت آنها از ما بیشتر و بیشتر می‌شد. حالا مساله سر زنده ماندن است. انسان‌ها چطور زنده بمانند؟ ما چطور زنده بمانیم؟ اما زنده‌ماندن از آن ماست. حالا تلاش‌های بی‌دریغ انسان‌ها به پایان غم‌انگیز خود نزدیک می‌شود.”,,شش هفته از امضای پیمان صلح بین COG و UIR می‌گذشت. مردم سیاره Sera بالاخره در صلح و آرامش قرار گرفتند. به هزاران سرباز اجازه مرخصی داده شد و مردم پایان جنگ را جشن گرفتند. در این هنگام بود که لوکاست‌ها حملات وسیع خود را شروع کردند. یکی از اولین شهر‌هایی که مورد هجوم واقع شده بود گزارش داد که دشمنی ناشناخته در طی چند ساعت هزاران نفر را از پای در آورد.

تمامی شبکه‌های تلوزیونی به مخابره این خبر پرداختند:
” این تصاویر مربوط به دقایقی پیش است… حملات مشابهی از سراسر دنیا گزارش شده است… به گفته شاهدان عینی این هیولا‌ها حملات خود را بدون هیچ اخطاری از زیر زمین شروع می‌کنند… نیرو‌های COG دلاورانه در حال دفاع هستند. هر چند… سرویس‌های اورژانسی کاملا گیج و مبهوت شده‌اند… برخی‌ها حدس می‌زنند که شاید این پایان دنیا باشد.”,,Emergence Day حمله‌ای همه جانبه، هماهنگ و بی‌سابقه در سراسر سیاره بود که در آن لشکر لوکاست‌ها از مکانهای زیر زمینی خود با سرعتی سرسام‌آور به سطح سیاره حمله‌ور شدند. تمام شهر‌های اصلی سیاره Sera مورد هجوم دشمن قرار گرفت. لوکاست‌ها از سلاح‌های مخصوص به خود و همچنین سلاح‌های خود انسان‌ها برای نبرد با آنها استفاده می‌کردند. لوکاست‌ها هر جایی که وارد می‌شدند تلفات و خسارات شدیدی بر جای می‌گذاشتند. انسان‌ها که در طی 79 سال از جنگ‌های Pandulum تضعیف شده بودند، با حمله لوکاست‌ها غافلگیر شدند و در همان ابتدا متحمل زیانهای جبران ناپذیری شدند. فقط در روز اول حمله، حدود یک چهارم از کل انسان‌های سیاره از بین رفتند. بیمارستانها همه مالآمال جمعیت شده بود و توانایی پذیرش زخمی‌های بیشتر را نداشتند. برخی مردم که گیج شده بودند فکر می‌کردند که جنگ‌های Pendulum دوباره آغاز شده است تا وقتی که رییس COG بصورت رسمی اعلام کرد که دشمنی جدید و بیگانه از تونل‌های زیرزمینی به سطح سیاره حمله‌ور شده است.

” شهروندان Sera، ما نمی‌دانیم این موجودات چه هستند، فقط می‌دانیم که انسان نیستند. ما نمی‌دانیم آنها از کجا آمده‌اند و نمی‌دانیم که چه می‌خواهند. اما آنها در حال تونل زدن در زیر شهر‌های ما و کشتار مردم هستند. نیرو‌های ما در سراسر سیاره بسیج شده‌اند تا با آنها مقابله کنند. از شما می‌خواهم آرامش خود را حفظ کنید همانطور که در طی چندین و چند سال جنگ این کار را انجام دادید. در خانه‌های خود بمانید مگر در صورتیکه دستور رسمی تخلیه دریافت کردید و به اطلاعات اورژانسی که از تمامی شبکه‌ها مخابره می‌شود گوش کنید. شهروندان من، این تنها پنها چیزی‌ست که فعلا می‌توانم بگویم تا وقتی که موقعیت روشن‌تر شود”.

بعد از این سخنرانی تمامی نیرو‌های COG بسیج شده و به شهر‌های مختلف فرستاده شدند تا با لوکاست‌ها مواجه شوند. سربازانی که مرخصی گرفته بودند فراخوانده شدند تا به میادین نبرد فرستاده شوند. لوکاست‌ها به سرعت بر انسان‌ها غلبه یافته و تمامی سنگر‌ها و پایگاه‌های مقاومتشان را از بین بردند. پس از پیروزی بر هر منطقه،تکنولوژی و سلاح‌های آن ها را غارت کرده و بر علیه نیرو‌های COG و تعداد کمی از نیرو‌های UIR که هنوز باقی مانده بودند، استفاده می‌کردند. یکسال از آغاز حمله لوکاست‌ها گذشت و انسان‌ها نه تنها نتوانستند آنها را نابود کنند، بلکه هر روز ضعیف و ضعیف‌تر می‌شدند.,وقایع بعد از E-Day,در طول یک‌سال تمامی شهر‌ها یکی پس از دیگری سقوط می‌کردند. حالا رییس COG فردی به نام ریچارد پرسکات(Prescott) بود. او که تمامی در‌ها را بر روی خود بسته می‌دید، سرانجام برای شکست لوکاست‌ها تصمیم جنجال برانگیزی گرفت. وی تصمیم گرفت که با استفاده از سلاح Hammer of Dawn، ضد حمله‌ای ترتیب داده و لوکاست‌ها را نابود کند. آدام فینیکس در ابتدا با این نقشه مخالفت کرد. استفاده از این سلاح علاوه بر لوکاست‌ها، میلیون‌ها انسان بر روی سیاره را نیز از بین می‌برد. Prescott برای کاهش صدمات وارده، سه روز به مردم سراسر سیاره مهلت داد تا شهر‌های خود را تخلیه کرده و قبل از شلیک Hammer of Dawn به منطقه جاسینتو پناه ببرند. جاسینتو به خاطر داشتن سنگ‌های سخت و گرانیتی، برای لوکاست‌ها قابل نفوذ نبود.

آدام فینیکس نقشه دیگری در سر داشت که می‌توانست لوکاست‌ها را مهار کند اما مورد موافقت قرار نگرفت. او گفت که با غرق کردن شهر‌های بزرگ، آب در تونل‌های زیر زمینی جاری شده و لوکاست‌ها نابود خواهند شد. گرچه نقشه مناسبی بود اما عملی کردن آن به زمان زیادی نیاز داشت و بنابراین تصویب نشد. آدام فینیکس که چاره‌ای نمی‌دید عاقبت با نقشه استفاده از Hammer of Dawn موافق کرد. سرانجام کابینه دولت نیز اجرای این نقشه را تصویب کرد و پیام زیر از سوی ریچارد پرسکات برای مردم مخابره شد:

“حالا تمام مردم Sera می‌دانند که صلح شکننده است. این دشمن جدید و بی‌رحم بسیاری از رهبران Sera را به زانو درآورده. دشمن ما فکر می‌کند که کار Sera تمام است. برخی از افراد COG نیز باور کرده‌اند که کار Sera تمام است و مانند حیوان مریض و بیماری شده است که انتظار لحظه مرگش را می‌کشد. اما مردم Sera، امروز ما، رهبران دولت‌های ائتلافی، سیاره‌مان را پس خواهیم ستاند. به خاطر ایمنی خود شما در سراسر سیاره Sera حکومت نظامی حکمفرما خواهد بود. هیچ‌کس معاف از این قاعده نیست. تمامی بازماندگان باید فورا شروع به تخلیه شهر‌های خود و عقب‌نشینی به سمت جاسینتو کنند. این موجودات کثیف، این لوکاست‌ها قادر به نفوذ در بستر گرانیتی جاسینتو نیستند. بنابراین در جاسینتو جایمان امن است. ما اجازه نخواهیم داد که وحشیگری لوکاست‌ها بیش از این ادامه یابد. ما سلاح‌های اوربیتالی خود را آماده کرده‌ایم تا تمامی مناطقی که توسط لوکاست‌ها آلوده شده است را بسوزانیم. و اما آنهایی که نمی‌توانند خود را به جاسینتو برسانند، بدانند که ما از این فداکاری آنها قدردانی می‌کنیم. لطفا را ما ببخشید. این تنها راه نجات است”.,,طبق نقشه، سه روز پس از مخابره این خبر سلاح Hammer of Dawn برای از بین بردن لوکاست‌ها استفاده شد. اشعه‌های پرقدرت Hammer of Dawn تقریبا 90 درصد سطح Sera را با خاک یکسان کرد. هر چیزی که بیرون از جاسینتو بود سوخت و به خاکستر تبدیل شد. لشکر لوکاست‌ها در هم شکست و حملات پی‌در‌پی ‌آنها از بین رفت. هوای سیاره برای چندین هفته پیاپی آلوده بود. فقط پنج روز طول کشید تا خاک و خاکستر‌های معلق در هوا نشست کرده و نور خورشید به سطح زمین برسد. تمام جنگل‌ها سوخت و آلودگی محیطی همه جا را فرا گرفت. طبق تخمین دانشمندان این آلودگی تا چندین دهه، یا حتی چندین قرن باقی خواهد ماند. گرچه خطر حمله لوکاست‌ها به نقاط حیاتی از بین رفت اما این فقط ظاهر ماجرا بود. لوکاست‌هایی که در تونل‌های زیرزمینی بودند آسیبی ندیدند. آنها خیلی زود جدید قوا کرده و دوباره حملات خود کم‌و بیش را از سر گرفتند.

10 سال بعد از وقایع E-Day لوکاست‌ها که بطور کامل تجدید قوا کرده بودند حمله عظیمی را به سمت فلات جاسینتو و شهر Ephyra ترتیب دادند. آنها راه‌هایی پیدا کرده بودند تا به سنگ‌های سخت جاسینتو نیز نفوذ کنند. به تمامی نیرو‌های COG دستور دفاع در برابر حمله دشمن داده شد. دفاع تقریبا موفقیت آمیزی بود و نبرد تقریبا به نفع COG مغلوبه شده بود. در این میان مارکوس فینیکس یکی از رهبران نیرو‌های COG بود که پیامی اضطراری از سوی پدر خود، آدام فینیکس دریافت کرد. پدر او به دست ژنرال لوکاست‌ها، یعنی RAAM، دستگیر شده بود. پست خود را در در نبرد رها کرد و سلاح Hammer of Dawn را نیز با خود برد تا پدرش را نجات دهد. این اقدام او باعث سقوط شهر Ephyra شد. مارکوس نیز موفق به یافتن پدر خود نشد و برای سال‌های متمادی گمان می‌رفت که آدام فینیکس مرده است. این اقدام باعث شد تا مارکوس به عنوان خائن به میهن شناخته شده و به 40 سال حبس در زندان جاسینتو محکوم شود.,عملیات Lightmass Offensive و Hollow Storm,بعد از E-Day دو عملیات بسیار مهم توسط COG به انجام رسید که در زیر به بررسی آن ها می‌پردازیم.,Lightmass Offensive,این عملیات که همچنین با نام Lightmass Bombing نیز شناخته می‌شود در چهاردهمین سال پس از وقوع E-Day رخ داد. عملیاتی که توسط نیرو‌های COG به انجام رسید به این امید که قسمت اعظمی از لشکر لوکاست‌ها را از بین برده و جنگ را پایان دهند. این عملیات دارای دو مرحله مهم بود. ابتدا می‌بایست سربازان COG وسیله‌ای به نام ارتعاشگر صوتی را به درون تونل‌های زیر زمینی انتقال بدهند. این وسیله با امواجی که در سراسر سطح تونل‌ها پراکنده می‌کند، می‌تواند نقشه‌ای سه بعدی از شکل و شمایل تونل‌ها را شبیه‌سازی کند. و در مرحله دوم، توسط این نقشه بدست آمده، بمب Lightmass در منطقه مناسبی به درون تونل‌های زیرزمینی شلیک می‌شود تا لوکاست‌ها را از بین ببرد.,,در طول Gears 1 سربازان COG تلاش می‌کنند تا با نفوذ به قلب تونل‌های زیرزمینی، مکان ایده‌آلی برای جاسازی ارتعاشگر پیدا کنند. پس از نصب ارتعاشگر و خروج از تونل‌ها، متاسفانه دستگاه درست عمل ‌نکرده و موفق نمی‌شود که نقشه تونل‌های زیرزمینی را بطور دقیق بازسازی کند. در این هنگام Baird رباتی را پیدا می‌کند که نقشه تقریبا کاملی از شبکه تونل‌های زیرزمینی در حافظه آن ذخیره شده است. با استفاده از این اطلاعات، بمب Lightmass بر روی قطاری بارگیری شده و قطار به سمت محل پرتاب حرکت می‌کند. پس از مبارزه با ژنرال لوکاست‌ها، یعنی ژنرال RAAM، بمب به سمت تونل‌ها شلیک می‌شود. لوکاست‌هایی که در لایه بیرونی تونل‌ها هستند از بین می‌روند اما لایه‌های درونی تونل‌های بدون آسیب باقی می‌ماند.,Hollow Storm,عملیاتی که دو روز طول کشید و هدف آن از بین بودن لوکاست‌هایی بود که از عملیاتLightmass Offensive جان سالم به در برده بودند. قبل از شروع عملیات، فرمانده ریچارد پرسکات سخنرانی زیر را برای سربازان ایراد کرد:

” انسان‌ها با جنگ غریبه نیستند. ما تا آنجایی که یادمان می‌آید در حال جنگ بوده‌ایم. جنگ تنها چیزی‌ست که می‌شناسیم. در گذشته برای امولسیون، برای کشورگشایی می‌جنگیدیم. اما بعد از E-Day شرایط تغییر کرد. برای 15 سال ما برای زنده ماندن علیه هیولا‌هایی خونخوار جنگیده‌ایم. اما ادامه این جنگ امکان پذیر نیست. نسل انسان‌ها با انقراض روبرو می‌شود مگر اینکه جنگ را همین حالا خاتمه دهیم. ما امیدوار بودیم عملیات Lightmass بتواند لوکاست‌ها را ریشه کن کند اما آنها زنده ماندند… و حالا قوی‌تر از همیشه بازگشته‌اند. حالا نیرویی دارند که می‌تواند تمام شهر‌های ما را ببلعد( اشاره به Riftworm). حتی جاسینتو که آخرین پناهگاه ما در این روز‌های تیره و تار است اکنون در خطر است. بزودی چیزی برای دفاع کردن نخواهیم داشت و این بدین معنی‌ست که فقط یک انتخاب داریم… حمله! سربازان من، چیزی که امروز از شما می‌خوام کار سهلی نخواهد بود اما ضروری‌ست. اگر قرار است زنده بمانیم، اگر قرار است آنقدر زندگی کنیم که دوباره گردش فصل‌ها را ببینیم، فرزندانمان بزرگ شوند و صلحی را که هیچگاه خودمان درک نکردیم ، تجربه کنند، باید همین حالا وارد جنگ با لوکاست‌ها شویم. ما به مکان زندگی و زاد و ولد آنها می‌رویم و نابودشان می‌کینم. امروز روزی‌ست که به قلب دشمن می‌زنیم. امروز روزی‌ست که تاریخ بشریت را در دست می‌گیریم، امروز روزی‌ست که مهر تایید بر زنده ماندن خود می‌زنیم. سربازان COG، سربازان من، بروید و امید را به انسان‌ها برگردانید”.,,سربازان مجبور بودند که برای مواجهه با حملات سنگین لوکاست‌ها در مدت زمان اندکی تمام نیرو‌های خود را مجهز کنند. COG برای این عملیات همه نیرو‌های قدیمی و جدید خود را به خدمت گرفت. با استفاده از ماشین‌های زرهی Drrick( که قبلا در مورد آنها توضیح داده شد)، سربازان توسط کپسول‌هایی به اعماق تونل‌های زیرزمینی فرستاده شده تا عملیات را اجرا کنند. در شهر زیرزمین Nexus یک جنگ داخلی بین لوکاست و گونه دیگری از خودشان با نام Lambent اتفاق افتاده بود. (Lambentها در واقع لوکاست‌هایی هستند که در معرض امولسیون قرار گرفته و تغییر شکل و هویت می‌دهند). در ان‌جا مشخص شد که لوکاست‌ها نیز به فرمان ملکه خود قصد دارند تا جاسینتو را غرق کنند تا Lambentها از بین بروند.

هدف COG نیز همین بود منتها آنها باید سریع‌تر اقدام می‌کردند تا هم Lambentها و هم لوکاست‌ها از بین بروند. سربازان خود را به جاسینتو می‌رسانند. قرار بود یک بمب Liightmass در جاسینتو منفجر شود تا شهر غرق شده و آب به داخل تونل‌های زیرزمینی جاری شود اما یک Brumak عظیم‌الجثه که به Lambent تبدیل شده بود، بمب را نابود کرد. خوشبختانه سربازان دریافتند که Lambentها خاصیت انفجاری دارند. با شلیک Hammer of Dawn بر روی آن Lambent، جاسینتو غرق شده و آب سراسر تونل‌های زیرزمینی را فرا گرفت.

قبل از غرق جاسینتو، سرابازن موفق شدند حدود 70 درصد از مردم شهر را تخلیه کرده و به مکانی ایمن برسانند. این عملیان نیز صد در صد موفقیت‌آمیز نبود و باز نیز تعدادی از لوکاست‌ها و Lambentها باقی‌ماندند.,Gears of war 3 characters,در اینجا نگاهی به کاراکتر‌های حاضر در شماره سوم بازی می‌اندازیم و اطلاعاتی از آنها در اختیار شما قرار می‌دهیم.,Damon Baird,,او در یک خانواده ثروتمند و اشرافی به دنیا آمد. تنها خاطرات خوشی که او از کودکی‌اش به یاد دارد بازی کردن با ماشین‌ها و ساختن وسائل الکتریکی است. در مدرسه همیشه شاگرد اول کلاس بود و امتحانات را به بهترین نحو ممکن پشت سر می‌گذاشت. او علاقه داشت که به دانشکده مهندسی برود ولی پدر و مادرش به او اخطار دادند که اگر به خدمت COG در نیاید او را از ارث محروم می‌کنند.

Baird در روز E-Day به اجبار والدینش سرانجام به نیرو‌های مبارز COG پیوست. در طول این چند سال مبارزه در گروه‌های دلتا، آلفا و سیگما خدمت کرده است. او یکی از سربازان Gears می‌باشد که در زمینه مسائل تکنیکی و مکانیکی یه متخصص همه فن حریف است. هوش بسیار بالایی داشته و اطلاعات دقیق و کاملی در مورد لوکاست‌ها دارد. Baird به ارتقای درجه بسیار علاقه دارد و نسبت به مارکوس احساس حسادت می‌کند و این امر را به زبان می‌اورد. او فردی پر‌حرف است و بیشتر اوقات در حال نیش و کنایه زدن است.
در بخش مولتی‌پلیر Gears 3 استیل انحصاری جدیدی برای او وجود دارم به نام Mechanic Baird.,Augustus Cole,,Cole در شهر هانوور به دنیا آمد. در جوانی به یکی از بهترین بازیکنان Thrashball سیاره Sera تبدیل شد. (Thrashball نوعی ورزش شبیه به بیس‌بال است که به قدرت و استقامت بدنی بالا نیاز دارد). او در خط دفاع بازی می‌کرد و ارزش بالای او به عنوان یک بازیکن، باعث ثروتمند شدن او شد. در طول زندگی شغلی‌اش در تیم‌های زیادی بازی کرد که مهمترین آنها تیم Cougars در زادگاهش بود. او در بیشتر بازی‌هایش پیراهن شماره 83 را به تن می‌کرد.

بعد از E-Day، او نیز مانند تمام کسانی که از نظر بدنی توانایی مناسبی داشتند به نیرو‌های نظامی COG پیوست. خشونت و قدرت فوق‌العاده او در میدان نبرد چندین بار جانش را نجات داد. او بیشتر دوران نظامی خود را در کنار دوستش، Damon Baird، گذرانیده است. Cole تمام پیشنهاداتی را که برای اتقاء درجه به او داده شده است رد کرده و معتقد است داشتن درجه بالا در تعداد لوکاست‌هایی که از پا در می‌آورد تاثیری ندارد. فردی نسبتا شوخ‌طبع است و فرقی ندارد که با یک Brumak طرف است یا با یک لوکاست معمولی، همه را به مسخره می‌گیرد.,Dominic Santiago,,دامنیک در شصتمین سال از جنگ‌های Pendulum، در فلات جاسینتو و در شهر Tyrus متولد شد. کودکی خود را در کنار والدین، بردار بزرگترش کارلوس و خواهرش Eva سپری کرده و مشغول تحصیل در مدرسه شد. در 8 سالگی برادرش کارلوس با مارکوس فینیکس آشنا شد و همین امر باعث آشنایی دامنیک و مارکوس نیز شد. آنها با یکدیگر به مدرسه می‌رفتند. در 11 سالگی با دختری به نام ماریا در همسایگی خود آشنا شده و به او علاقمند شد. 5 سال بعد آن‌دو با یکدیگر ازدواج کردند که ثمره آن پسری شد به نام Benedicto. او که حالا صاحب خانواده شده بود برای تامین خرج و مخارج خود به خدمت نیرو‌های نظامی درآمده و در جنگ‌های Pendulum شرکت کرد. در طول جنگ فرزند دوم او که دختری‌ست به نام Sylvia به دنیا آمد. در نبرد Aspho Fields برادرش کارلوش از بین رفت و این واقعه برای Dom بسیار ناراحت‌کننده بود. او به خودش قول داد که دیگر هرگز اجازه ندهد عزیزانش از دست بروند. در اواخر جنگ‌های pendulum او به خانه بازگشت و در کنار خانواده ماند.

یک روز ماریا بچه‌ها را به خانه مادرش فرستاد تا بتواند در کنار شوهرش روز بی‌دغدغه‌ای را سپری کند ولی بدبختانه آن روز همان روز منحوس E-Day بود. والدین ماریا و فرزندان او همه کشته شدند. Dom دوباره به نیرو‌های نظامی پیوست و ماریا به خاطر از دست دادن عزیزانش دچار افسردگی شدید شد. ماریا پس از مدتی ناپدید شد و بعد‌ها به دست لوکاست‌ها افتاد و مورد شکنجه‌های سخت قرار گرفت. وقتی Dom پس از تلاش بسیار او را پیدا کرد، کار از کار گذشته بود. ماریای جذاب و دوست‌داشتنی او حالا به جسمی بی روح تبدیل شده بود که زیر شکنجه‌های لوکاست‌ها دیگر اثری از انسانیت در او دیده نمی‌شد. Dom گلوله‌ای در مغز ماریا شلیک کرد تا او را از این عذاب نجات دهد. او بعد از این واقعه هزگز روی آرامش را ندید. او یکی از اعضای وفادار و وظیفه‌شناس COG و گروه دلتا محسوب می‌شود. در بخش مولتی‌پلیر Gears 3 استیل انحصاری جدیدی برای دام وجود دارد به نام Commando Dom,Adam Fenix,,در اوایل جنگ‌های Pendulum، آدام فینیکس دیده به جهان گشود. او توسط پدرش در عمارت فینیکس رشد کرده و به بلوغ رسید. در جوانی با همکار دکتر خود، Elaine، ازدواج کرد که ثمره آن پسری به نام مارکوس بود. او به همراه همسرش و پسرشان مارکوس در عمارت فینیکس که بعد از مدگ پدرش به او ارث رسیده بود زندگی می‌کرد. آدام فینیکس از بزرگترین نوابغ سیاره Sera محسوب می‌شود.

در جنگ‌های Pendulum به عنوان یک مبارز شرکت کرد اما پس از چندی به وزارت تحقیقات و فناوری پیوست تا به عنوان یک پروفسور بر روی طرح‌های پیشنهادی خود برای تسریع جنگ کار کند. از اقدامات بسیار مهم او تکمیل سلح Hammer of Dawn بود که همانطور که قبلا گفتیم، در سرنوشت جنگ‌های Pendulum اثری مستقیم داشت. بعد از E-Day و در طول جنگ عظیم انسان‌ها با لوکاست‌ها، آدام فینیکس ناپدید شد. پسرش مارکوس برای یافتن او اقدام کرد ولی نتیجه‌ای نگرفت. برای مدت‌ها کمان می‌رفت که او مرده باشد اما آدام فینیکس از قرار معلوم زنده است و در زندان لوکاست‌ها به سر می‌برد. به نظر می‌رسد که او راه‌حل پایانی از بین بردن لوکاست‌ها و نجات سیاره را پیدا کرده است. در Gears 3 مارکوس به دنیال نجات پدر خود خواهد بود که نقش مهمی را در داستان ایفا می‌کند.,Marcus Fenix,,مارکوس فینیکس 21 سال قبل از E-Day به دنیا امد. پدرش ادام فینیکس و مادرش دکتر Elaine می‌باشد. مادرش همیشه او را هنگام خرید با خود به بیرون می‌برد. همچنین در مواقعی که Elaine می‌خواست به سفر‌های تحقیقاتی خود در اطراف تونل‌های زیرزمینی(Hollow) برود، مارکوس را نیز با خود همراه می‌کرد. از کودکی پسری باهوش بود. وقتی با پدرش در باغچه قدم می‌زند نام تمام گیاهان و خاصیت آنها را برای پدرش بازگو می‌کرد. او در 5 سالگی به مدرسه خصوصی رفت و 4 سال بعد در مدرسه دولتی ثبت‌نام کرد. از همان ابتدا به خاطر وضع مالی خوب، دانش‌آموزان دیگر دل خوشی از او نداشتند. اما کارلوس و دامنیک دوستان خوبی برای او بودند. یک شب که مارکوس برای شام به خانه آنها رفته بود؛ تلفن زنگ زده و پدرش به او خبر داد که مادرش گم شده است. پس از چند روز مادرش پیدا نشد و پدرش نیز اطلاعاتی در مورد اینکه او چطور و کجا گم شده است در اختیار مارکوس نمی‌گذاشت. همین امر شکافی بین مارکوس و پدرش بوجود آورد. او سعی می‌کرد بیشتر وقت خود را با کارلوس و دامنیک بگذراند. در جش تولد 14 سالگی‌اش دیگر خاطرات مادرش آنقدر کمرنگ شده بود که حرفی در مورد او نمی‌زند.

5 سال بعد او علی‌رغم میل پدرش، به عنوان یک سرباز معمولی به نیرو‌های COG پیوست. بعد از گذراندن تمرینات سخت در جنگ‌های Pendulum شرکت کرد و در آن جنگ‌ها نقش بسزایی داشت. شجاعت‌های او در نبرد Aspho Fields( که منجر به کشف نقشه Hammer of Dawn شد) باعث شد تا مدال Embry، که بالاترین مدال نظامیCOG بود به او داده شود. بعد از E-Day برای 10 سال در خدمت COG بود و شجاعانه به مبارزه پرداخت تا اینکه در یکی از نبرد‌ها پست خود را رها کرد تا به کمک پدرش برود. او موفق به نجات آدام فینیکس نشد و بعد نیز در دادگاه نظامی محاکمه شد و به خاطر رها کردن پست خود محکوم به 40 سال زندانی شد. پس از 4 سال و همزمان با حمله عظیم لوکاست‌ها، دوستش دامنیک او را از زندان نجات داد. او پس از کشته شدن Young Kim به عنوان سرپرست گروه دلتا منصوب شد. در انفجار بمب Lightmass به درون تونل‌های زیرزمینی و همچنین غرق کردن جاسینتو نقش بسزایی داشت و حالا در اخرین تلاش خود به دنبال راهی برای نجات پدرش و نجات مردم سیاره‌اش می‌اندیشد.

بین او و همکار خانمش Anya Stroud روابط رمانتیکی وجود دارد. رهبری کردن در خون اوست. مارکوس از نظر اخلاقی فردی خشن و پرخاشگر است. ریشه این اخلاق او یکی به خاطر از دست دادن بهترین دوستش، کارلوس سانتیاگو( برادر Dom) و دیگری به خاطر اختلافات پدر و مادرش از کودکی تا نوجوانی می‌باشد. بعد از مرگ کارلوس، مارکوس چاله کوچکی بر روی قبر او می‌کند و مدال با ارزش Embry خود را در آنجا دفن می‌کند. این یکی از معدود موقعیت‌هایی‌ست که دیده شده‌است مارکوس گریه می‌کند.,Clayton Carmine,,برادران کارماین 4 نفر هستند. Clayton بزرگترین آنهاست. او نیز مانند برادران دیگرش به نیرو‌های COG پیوست تا به کشورش خدمت کند. دو تن از برادران کوچک او یعنی آنتونی و بن در جنگ جان خود را از دست دادند. هنگامی که گروه دلتا مشغول اجرای نقشه غرق کردن جاسینتو بودند، کلایتون نیز به تخلیه مردم از شهر کمک می‌کرد. در Gears 3 او برای انتقام خون برادران خود و دفاع از مردم سیاره تا پای جان خواهد ایستاد.

کلایتون سربازی باتجربه و کهنه‌کار است. از نظر جسمانی بسیار قوی‌تر از برادران خود می‌باشد. بر روی بازوی خود نام برادرانش را خالکوبی کرده و بر روی زره او عباراتی مثل GRUB KILLER، Born 2 SAW و DESTROY LOCUST دیده می‌شود. کلاه‌خود منحصر بفردی بر سر می‌گذارد و به نظر می‌رسد که عطش فزاینده‌ای به خون داد تا جایی که دیده شد یک لوکاست را با دست خفه می‌کند.,Anya Stroud,,آنیا در طول جنگ‌های Pendulum به دنیا آمد. مادرش، هلنا یک سرگرد نظامی COG بود و به تنهایی و در غیاب شوهرش آنیا را بزرگ کرد. در هفتاد و پنجمین سال از جنگ‌های Pendulum آنیا به COG پیوست. البته او جزو سربازان جنگنده نبود و در اتاق کنترل کار می‌کرد. جایی که باید پیام‌ها را به سربازان مخابره کرده و آنها را از موقعیت‌های مختلف آگاه کند. در همان سال‌ها آنیا برای اولین بار با مارکوس فینیکس که جزو جنگجویان COG بود آشنا شد. هر دوی‌آنها به هم علاقمند بودند. او همچنین با دامنیک نیز آشنا شد. در طول نبرد Aspho Fields، مادر آنیا کشته شد.

بعد از E-Day آنیا همچنان به پست خودش در اتاق کنترل ادامه داد. بعد از غرق کردن جاسینتو و پیروزی بر لوکاست‌ها، در حالیکه COG به تجدید قوا می‌پرداخت، آنیا و مارکوس به هم نزدیکتر شدند. مارکوس سعی کرد تا او را به عنوان یک سرباز آموزش دهد. پس از کمی او به خوبی قلق‌های جنگیدن را اموخته بود و حالا آماده است تا در کنار مارکوس در گروه دلتا خدمت کند.,Jace Stratton,,جیسون یکی از کاراکتر‌های محبوب کمیک‌های Gears of War می‌باشد که حالا برای اولین باز در بازی نیز حضور خواهد داشت. صدا‌گذاری او به عهده مایکل جردن می‌باشد. جیسون در فلات جاسینتو و در شهر Tyrus به دنیا آمد. او به همراه پدر و مادر و برادرش در شهر جاسینتو زندگی می‌کرد. از کودکی یکی از طرفداران ورزش Thrashball بود و بازیکن مورد علاقه‌اش کسی نبود جز Cole. در روز E-Day زندگی پیش چشمش تیره و تار شد. او در حالی که در کمد قایم شده بود به چشم خودش دید که پدر و مادر و برادرش توسط لوکاست‌ها کشته شدند. در همانجا خودش نیز تا پای مرگ پیش رفت و در حالیکه لوکاست‌ها به دنبالش بودند توسط چند تن از سربازان GOC نجات داده شد. جیس ادامه دوران کودکی‌اش را در یتیم‌خانه جاسینتو گذراند.

جیس فردی مذهبی بود. اما بعد از E-Day آنقدر از هیبت و قدرت لوکاست‌ها وحشت کرده بود که ایمانش تا حدی خدشه دار شد. فکر نمی‌کرد چیزی قدرتمند‌تر از لوکاست‌ها وجود داشته باشد. او در جوانی به COG پیوست. در عملیات‌های بسیار مهمی شرکت کرد و وقتی که توانست دختربچه‌ای را نجات دهد و او را به مادرش برساند دوباره ایمان قلبی خود را بازیافت. در عملیان غرق کردن جاسینتو، او سرکرده گروه Alpha 7 بود. حالا با تجربیاتی که بدست آورده آماده است تا به گروه دلتا ملحق شود و در آخرین نبرد علیه لوکاست‌ها از جان مایه بگذارد. او فردی خوش‌قبل، مهربان و بسیار باهوش است تا حدی که گاهی Baird نیز جلوی او کم می‌آورد.,Samantha Byrne,,او که به نام Sam ملقب است از پدر و مادری به دنیا آمد که خودشان جزو سربازان COG بودند. پدرش در یکی از جنگ‌ها، گرچه فرصت فرار داشت، ایستادگی کرده و شجاعانه کشته شد. مادرش او را به تنهایی بزرگ کرد. او فردی ریسک‌پذیر است. حتی در این زمینه از مرد‌ها نیز جسور‌تر است. لهجه‌اش او را خشن‌تر از آن چیزی که هست نشان می‌دهد. او همچنین در خالکوبی کردن مهارت بالایی ادرد و خیلی از سربازان COG من جمله Dom را خالکوبی کرده است.

او به نیرو‌های COG پیوسته و آماده خدمت در گروه دلتا می‌باشد. نبرد با Lambentها جایی‌ست که او می‌تواند خودش را اثبات کند و انتقام خون پدرش را بگیرد.,Bernadette Mataki,,او که با نام‌های دیگری همچون ( Boomer Lady یا Granny و یا برنی) نیز شناخته می‌شود در سی و چهارمین سال از جنگ‌های Pendulum در جزایر جنوبی Sera به دنیا آمد. پدرش کشاورزی ساده بود. در 18 سالگی به COG پیوست و به یکی از بهترین تک‌تیرانداز‌های لشکر تبدیل شد. در طول جنگ‌های Pendulum در نبرد‌های بسیار مهمی شرکت داشت و نقش بسزایی را در پیروزی آنها ایفا کرد. بعد از E-Day دوباره به نیرو‌های نظامی ملحق شد تا به مردمش خدمت کند.

او فردی مغرور است و آنقدر خوب تمرین دیده است که می‌تواند گلیمش را به تنهایی از آب بیرون بکشد. براحتی توانایی رهبری کردن نظامیان را دارد و در موقعیت‌های بحرانی می‌تواند تصمیمات سریع و حیاتی بگیرد. همانطور که گفته شد او یک تک‌تیرانداز چیره‌دست است.,فرماندهان,شخصیت‌های بزرگ دیگری نیز همچون Victor Hoffman، Richard Prescott و Tomas Dalyell در شماره سوم این بازی حضور دارند که همه آنها افرادی باتجربه و دارای سوابق درخشان در جنگ‌های Pendulum و عملیات بعد از E-Day می‌باشند.,Gears of War 3 creatures,تقریبا تمام دشمان و موجوداتی که در Gears 1 ,2 حضور داشتند، در Gears 3 نیز وجود خواهند داشت. علاوه بر آنها یک سری موجودات جدید نیز اضافه شده‌اند که در این بخش فقط به بررسی موجودات جدید می‌پردازیم.

در Gears 3 بطور کلی دارای 9 نوع دشمن متفاوت هستیم که هر کد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا