خلاصه داستان,خلاصه داستان,سریالی از قتلهای تلخ و ترسناک فضای طهران را مسموم کرده است. شرایط برای مردم به شدت نگران کننده شده و هیچ کاری نیز از امنیه، محافظین امنیت شهر بر نمیآید! روزنامهها بر دولت میتازند و به تعریض، سخن از تبدیل کوچههای تهران به صحنه فیلمهای وسترن خارجی بر زبان میرانند. هر روز قتلی جدید، خانوادهای جدید که به داغ عزیزی نشسته و جمعیت بیشتری که ترس، ترس از قربانی بعدی بودن، آنها را فرا میگیرد…
اما قربانیان این جنایات کثیف چه کسانی هستند؟ ثروتمندان؟ سیاستمداران و یا افراد طبقه بالای اجتماع؟ پاسخ این سوال هیچ است! قربانیان ماجرا کودکان معصوم و بیگناه از محلات پایین شهر هستند که مشخص نیست به کدامین گناه درگیر این نقشه و بازی شیطانی شدهاند! هیچ سرنخ یا نشانی از قاتل در دست نیست.
نکته حایز اهمیت درجه بالای خشونت در این قتلهاست. اکثر مقتولین پیش از قتل شکنجه شده و پس از آن به طرزی فجیع مثله شدهاند! این خشونت افسار گسیخته نیز بیش از پیش بر تشنج اجتماعی میافزاید. در حالی که اوضاع عمومی طهران هر روز بیشتر و بیشتر رنگ آشوب به خود میگیرد رییس امنیه، سرهنگ نصیری، پرونده قتلها را به دست یکی از زبدهترین نیروهای خود، کاراگاه افشار، میسپارد تا شاید هوش ذکاوت این مامور دلسوز و وطن پرست نجات بخش مردم و شهر طهران شود.
اما آیا قاتل تنها یک دیگر آزار دیوانه است؟ تمام شواهد بر این امر حکم میکند اما روزنامهنگاری به نام سرسلوکی اینچنین فکر نمیکند! او معتقد است دستهایی از پشت پرده قاتل را هدایت میکنند، به عبارتی دیگر عدهای نه تنها از این اتفاقات ناراحت نیستند بلکه بر آتش و خشم و اجتماعی دامن زده و از این ترس حاکم بر اجتماع تغذیه میکنند!
اما به راستی قاتل کیست؟