ارابه زمان,ارابه زمان,
شاید بهترین راه برای شناخت این بازی، بررسی تاریخچه استودیوی سازنده آن باشد. «رمدی» (Remedy) در سال 1995 با هدف بازیسازی شروع به کار کرد و یک سال بعد اولین اثر خود را با نام Death Rally در سبک ریسینگ مبارزهای ارائه داد. اما در سال 2001 بود که این استودیو اولین و شاید بزرگترین فرانچایز خود را خلق کرد، Max Payne. «مکس پین» داستان پلیسی طرد شده و تحت تعقیب به همین نام بود که به خاطر قتل خانوادهاش به دنبال انتقام بود و در عین حال پلیس و مافیا قصد جانش را داشتند. این بازی که توانست موفقیت چشمگیری کسب کند پس از مدتی به ناشر معروف Take Two فروخته شد و نسخه دوم آن توسط رمدی و «راکاستار» منتشر شد. آخرین قسمت آن هم در دستان استودیوی راکاستار قرار گرفت، هر چند اعضای رمدی از راه دور و به طور نامحسوس بر ساخت بازی نظارت داشتند. شاید بتوان دوران بعدی رمدی را بلوغ این استودیو نامید. ترکیب روایت داستانی بی نظیر و سریالگونه با اتمسفری وهمانگیز و خاص، کلید به وجود آمدن «الن ویک» (Alan Wake) شد. بازیای که بزرگترین تأثیر را روی ساخت کوانتوم بریک نیز گذاشت.
ماجراهای کوانتوم بریک از یک آزمایش عجیب شروع میشود. آزمایشی در دانشگاه «ریورپورت» که در ارتباط با زمان و ویژگیهای خاص آن در دست اجرا است، تا اینکه اتفاق غیرمنتظرهای در این آزمایش رخ داده و باعث ایجاد مشکلات عظیمی در ساختار زمان میشود که تأثیر خود را نه فقط روی محیط آزمایشگاه، که پیرامون خود و به تدریج تمام دنیای بازی میگذارد. در این میان «جک جویس» (Jack Joyce) یکی از افرادی است که تحت تأثیر این اتفاقات عجیب قرار گرفته و به جای اینکه از بین برود، با قدرتهای ویژهای همراه میشود. البته او در این زمینه تنها نیست و دوست صمیمیاش یعنی «پل سرین» (Paul Serene) هم در اثر این حادثه به قدرتهای ویژهای دسترسی پیدا میکند. دو دوستی که بعد از این راه خود را از یکدیگر جدا کرده و به دو قطب متضاد تبدیل میشوند و نقش قهرمان و ضد قهرمان بازی را برعهده میگیرند. سرین کسی است که تشکیلات عظیم «مونارک» را هدایت میکند، تشکیلاتی که در داستان کوانتوم بریک نقشی اساسی دارد.
در بخش گیمپلی میتوانیم هر دو شخصیت اصلی را کنترل کنیم که البته تفاوتهای زیادی بین آنها وجود دارد. در این میان شخصیت اصلی جک خواهد بود که مدت زمان بیشتری از گیمپلی را به خود اختصاص میدهد. جک به سلاحهای مختلفی مجهز است و قابلیتهای زیادی در مبارزه با دشمنان دارد، ولی از آنجایی که اصل و اساس بازی بر پایه ویژگیهای زمانی طراحی شده، این قدرتهای خاص جک هستند که بیشترین استفاده را در طول گیمپلی خواهند داشت. قدرتهایی با ویژگیها و شرایط متنوع:
Time Vision: جک توسط این قابلیت به شناخت خوبی از محیط اطراف خود دست پیدا کرده و در حالی که رنگآمیزی تصویر تغییر کرده، موارد مهمی چون دشمنان، آیتمهای خاص و اهداف برای بازیکن مشخص میشوند.
Time Stop: قدرت جالبی که به جک این توانایی را میدهد که حبابی از زمان را روی هدف مورد نظر فعال کرده و او را برای مدتی از کار بیاندازد. این قدرت طیف وسیعی از راهکارهای مختلف را جلوی بازیکن گذاشته و مثلاً میتوان از آن برای تبدیل کردن یک نارنجک ساده به یک بمب زمانی استفاده کرد.
Time Dodge: با این ویژگی میتوانید از دست شلیکهای دشمنان فرار کرده و با استفاده به موقع از آن، جک را با سرعت در محیط عبور دهید.
Time Rush: بیشتر به مدل آپگرید شدهای از Time Dodge شباهت دارد و به کمک آن میتوان با سرعت به سمت هدف مورد نظر حرکت کرده و دشمن را از پای درآورد.
Time Shield: یک محافظ قدرتمند برای مواقعی که جان جک در خطر است و دشمنان شما را محاصره کردهاند. البته میتوان از این قدرت برای حالت تهاجمی هم استفاده کرد.
Time Blast: این قدرت به نوعی نقش نارنجک را برای جک دارد و او میتواند به کمک آن، نیرویی مهیب را به سمت دشمن پرتاب کند.
این قابلیتها کلید از بین بردن دشمنان بازی هستند. ویژگیهایی که از قدرت بالایی برخوردار هستند و مطمئناً شخصیتی با قدرت کنترل زمان باید موانعی را در سر راه خود ببیند که قدرت او را به چالش بکشند و بازیکن با عنوانی ساده روبرو نشود. به همین دلیل در کنار دشمنان معمولی، بعضی از دشمنان میتوانند از نیروهای ویژه شما عبور کنند و شما را به چالش بکشند. این قسمت با هوش مصنوعی پیشرفته و سربازان مونارک همراه شده، سربازانی که با قدرتمندتر شدن شما، قویتر میشوند. آنها سعی میکنند شما را با باران گلوله به گوشهای رانده و سپس از چند وجه حملهور شوند. حال آن تواناییها کارایی خود را نشان داده و از وسیلهای برای قتلعام به دستویزی برای بقا تبدیل میشوند. البته گاهی در بخش شوتینگ ممکن است حس تکراری بودن منتقل شود که باز باید تا نسخه نهایی صبر کرد. در اینجا میتوان به نکته مهمی هم در گیمپلی اشاره کرد، بحث همیشگی استفاده از کاور در مقابل دشمنان. از اوایل نسل قبل بود که کاورگیری به یکی از المانهای ثابت بازیهای اکشن سوم شخص تبدیل شد و کمتر اثری را پیدا میکنیم که این ویژگی را نداشته باشد. قابلیتی که هرچند تأثیر خوبی در مبارزات داشته و گیمپلی را گستردهتر میکند، ولی به دلیل استفاده افراطی و بیش از حد باعث خستگی بازیکن میشود. در اینجا رمدی تصمیم جالبی گرفته و با اینکه در کوانتوم بریک هم قابلیت کاورگیری و استفاده از موانع مختلف برای جلوگیری از تیرباران دشمن وجود دارد، ولی این قضیه در حد بسیار متعادل و ملایمی در نظر گرفته شده و زمانهای زیادی را بدون استفاده از آن پشت سر خواهید گذاشت. موضوعی که سرعت گیمپلی را بالاتر میبرد و باعث روانتر شدن آن میشود.
در کنار بخشهای اکشن، بعضی اوقات با بخشهایی روبرو خواهید شد که حالت معمایی داشته و نیازمند بررسی محیط و پیدا کردن راه حل برای رسیدن به هدف خواهند بود که تنوع بازی را بیش از پیش میکنند. همانطور که گفته شد، بازیکن قابلیت کنترل پل سرین را هم در بخشهای خاصی خواهد داشت که البته به مراتب کوتاهتر از بخشهای جک هستند و بیشتر در انتهای هر بخش رخ میدهند. ولی اهمیت بالای این بخشها در حدی خواهد بود که داستان بازی را تغییر داده و باعث ایجاد پیچشهایی در داستان میشوند. قدرت سرین هم در نوع خود بسیار جالب بوده و او توانایی دیدن آینده را دارد که میتواند موقعیتهای منحصربفردی را در بازی ایجاد کند.
مطمئناً کلیدواژه و عصاره روند ساخت کوانتم بریک را «سم لیک» در یکی از مصاحبههای خود به زبان آورد: «21 سال سابقهی رمدی». حال این استودیو با اتکا به همین سابقه قصد دارد تا بار دیگر صنعت بازی را متحول کند، آن هم با درهم آمیختن دو هنر بازیسازی و سریال. شما پس از پایان هر مرحله میتوانید شاهد یک Live Action باشید که مستقیما تصمیمهای شما درون بازی را منعکس میکند. این ویدئوها که در قالب 4 اپیزود 22 دقیقهای آماده شدهاند و حالتی شبیه سریالهای تلویزیونی دارند، با نظارت کامل رمدی ساخته شدهاند و سعی شده با بیشترین کیفیت ممکن همراه باشند. امری که در صورت موفقیت درهای جدیدی را در صنعت بازیسازی باز میکند. اما این تصمیمها و سریالها چگونه عمل میکنند؟ پس از پیشروی در مراحل شما به بخشی به نام «تقابل» میرسید. در این بخش شما باید تصمیمات سختی بگیرید، شخصی که شما دستگیر کردید را از بین ببرید یا ریسک فرار را بپذیرید. پس از این انتخاب شما به سریال هدایت میشوید و فرجام کار خود را میبینید. اما همه چیز به اینجا ختم نمیشود. تصمیمهای شما تاثیری پروانهای دارد و باعث میشود شما اشخاص یا قسمتهای خاصی را در ادامه ببینید یا حتی یکی از شخصیتها از داستان بازی حذف شود، موضوعی که ارزش تکرار بازی را دو چندان میکند. به صورت کلی بیشتر تمرکز گیمپلی روی کاراکتر جک بوده و از طرف دیگر تأکید اصلی بخشهای سریالی، روی کاراکتر سرین و تشکیلات مونارک و در مجموع بخش منفی ماجرا خواهد بود. همچنین در کنار انتخابهایی که بازیکن برای تأثیرگذاری روی سریال خواهد داشت، ویژگی دیگری به نام «امواج کوانتومی» هم در بازی وجود دارد که به جزییات ریز و کوچک بازی مرتبط است. به شکلی که بازیکن با دسترسی به این المانهای کوچک در گیمپلی، باعث آزاد شدن بخشهای ویدئویی مختصری میشود که اطلاعات بیشتری از داستان بازی را در خود داشته و میتوان کارایی آنها را به نوعی مشابه صحنههای حذف شده در فیلمها دانست.
برای افزایش بیشتر کیفیت بخشهای سریال و همچنین مدل کاراکترهای داخل بازی، از بازیگران شناخته شدهای استفاده شده که صدا یا تصویر خود را به شخصیتهای کوانتوم بریک قرض دادهاند:
«شان اشمور»: ایفاگر نقش جک جویس که پیش از این در سری فیلمهای X-Men در نقش Iceman ظاهر شده بود و سریالهایی مثل The Following و Smallville را نیز در کارنامه دارد.
«دامینیک مانهن»: طرفداران سریال Lost خاطرات خوبی با شخصیت «چارلی» در این سریال معروف دارند. همچنین بازی او در قالب شخصیت «مری» در فیلمهای «ارباب حلقهها» را هم نمیتوان فراموش کرد. این بازیگر دوستداشتنی در کوانتوم بریک نقش «ویلیام» برادر جک را بازی میکند.
«ایدن گیلن»: کسی که اوج سیاستمداری و حقهبازی را با ایفای نقش «پیتر بیلیش» یا Littlefinger در سریال Game of Thrones نمایش داده و بار دیگر در نقش شخصیت خاصی فرو رفته که قدرت مانور بالایی به او میدهد، یعنی کاراکتر پل سرین.
«لنس ردیک»: کافی است از دوستداران سریال علمی تخیلی Fringe باشید تا هیچوقت نقشآفرینی زیبای ردیک به جای «فیلیپ برویلز» را در این سریال فراموش نکنید. ردیک کاراکتر «مارتین هچ» را در اختیار خواهد داشت.
در بخش بصری و گرافیک هنری شرکت رمدی توانسته با استفاده از تجربیات بازی الن ویک، بیشترین بهره را از کنسول شرکت مایکروسافت یعنی Xbox One ببرد و محیطهایی چشمنواز با تخریب پذیری بالا خلق کند. البته در نسخه PC این بازی شما میتوانید استفاده کامل از کارت گرافیکی گرانقیمت خود ببرید و بازی را تا کیفیت 4k اجرا کنید، مسئلهای که ممکن است کمی گران تمام شود! به صورت کلی کوانتوم بریک را میتوان یکی از زیباترین عناوین نسل حاضر دانست که با مدلهای بسیار پرجزییات، نورپردازی فوقالعاده، افکتهای عالی و انیمیشنهای زیبا همراه بوده و میتواند یکی از مدعیان بهترین گرافیک نسل باشد.
اگر الن ویک را تجربه کرده باشید، بدون شک با موسیقیهای زیبا و به یاد ماندنی بازی آشنایی دارید. «پتری النکو» در آن بازی مهارت بالای خود را در نواختن موسیقیهای شنیدنی به رخ کشیده بود و بار دیگر با کوانتوم بریک بازگشته و میخواهد باز هم موسیقیهایی گوشنواز و زیبا ارائه دهد. گذشته از موسیقیهای بازی، سازندگان کوانتوم بریک دست به کار جالبی در مورد افکتهای صوتی زدهاند و برای حالات و قابلیتهای مختلف جک، افکتهایی مبتنی بر موسیقی تدارک دیدهاند. برای مثال با استفاده از قدرت Time Dodge، تم بسیار ظریفی را خواهید شنید که حس و حال جالبی دارد. یا بعد از استفاده از Time Stop، موسیقی برای لحظاتی کند شده و متوقف شدن زمان را نشان میدهد.
در پایان شاید این بازی را بتوان مهمترین عنوان رمدی در دوران فعالیت خود دانست، چرا که چندین عامل به آن گره خوردهاند. در توییتی که مدتی قبل از طرف رئیس بخش اکس باکس «فیل اسپنسر» منتشر شد، این طور برداشت میشد که آینده کاری این استودیو با مایکروسافت منوط به کوانتم بریک خواهد بود و خود این استودیو نیز با اضافه کردن بخش سریالی و بهرهوری از بازیگران معروفی چون شان اشمور، ریسک و هزینههای ساخت بازی را بسیار بالا برده است. اثری که داستان آن کاملاً با بحث زمان گره خورده و تنها با گذشت زمان خواهیم فهمید که رمدی تا چه حد در ارائه تجربهای با کیفیت و متفاوت موفق عمل میکند.
” alt=”” />