حدود دو سال از آخرین ساخته شرکت Frictional Games یعنی Amnesia میگذرد و اکنون این شرکت با عنوانی جدید به نام SOMA مرزهای خود را گسترش داده و علاوه بر پلتفرم PC، آن را برای کنسول PS4 نیز منتشر کرده است. سوما از خیلی جهات مشابه عناوین قبلی این استودیو هستند. عناوینی که در سالهای اخیر تعداد بسیار زیادی از آنها را شاهد بودهایم و البته میتوان گفت پایهگذار این سبک همین شرکت نیز بوده است. اما در این میان یک عامل باعث میشود تا سوما در مرتبهای متفاوت از دیگر عناوین قرار بگیرد و آن هم داستان بسیار عجیب و پرکشش آن است.
داستان با شخصی جوان به نام سایمون و در سال 2015 آغاز میشود که اخیرا بر اثر یک سانحه رانندگی دوست صمیمی خود را از دست داده و خود نیز دارای مشکل مغزی شده است. بدنبال درمان، او خود را درگیر یه آزمایش اسکن مغزی میکند و در حین اسکن، او از هوش میرود. بعد از مدتی از خواب بیدار شده و خود را در جایی عجیب و متفاوت میابد. بعد از کمی گشت و گذار او متوجه میشود که اکنون در سال 2104 است و همین قضیه باعث عجیبتر شدن موضوع میگردد.
شخصی به نام کاترین با او ارتباط برقرار میکند و توضیحاتی در مورد موقعیت موجود میدهد. در سال 2103 ستارهای دنبالهدار به سطح زمین برخورد میکند و ایستگاهی که اکنون سایمون در آن بیدار شده، آخرین امید بشریت برای بقا و این ایستگاه در زیر آبهای اقیانوس بنا شده است! در ادامه سایمون با رباتهایی روبرو میشود که فکر میکنند انسان هستند و این قضایا سایمون را بیش از پیش درگیر موضوع میکند. البته اینجا، این بازیکن است که کمکم درگیر موضوعات عجیب و بیجواب میشود و مثل عناوین تخیلی دیگر، آرزو میکردم که سازنده جوابی قانع کننده برای تمامی این موضوعات داشته باشد. بدون گفتن توضیحات اضافی باید بگویم که نه تنها در پایان جواب را خواهید گرفت، بلکه این جوابها و اتفاقاتی که با آنها روبرو خواهید شد، شاید تا هفتهها فکر شما را به خود مشغول کنند! پایان بازی به قدری شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد که ضعفهای احتمالی بازی را فراموش خواهید کرد؛ گرچه در این نقد نمیتوان از آنها گذشت و در ادامه اشارهای به آنها خواهیم داشت.
گیمپلی بازی مثل عناوین قبلی است. کاراکتر ما دارای هیچ قدرت و سلاحی نیست و تنها یک هدف دارد و آن هم زنده ماندن است! تنها وسیلهی در دسترس، یک قطعه هوشمند است که دربهای بسته را برایتان باز خواهد کرد. به نظر میرسد این بازی با نیت سبک ترس به استقبال شما آمده اما به غیراز چند جای معدود و به اصطلاح Jump Scare ها، حس ترس زیادی را تجربه نخواهید کرد، که البته به نظر نگارنده هدف سازنده هم صرفا ترساندن نبوده و این عنوان بیشتر بر داستانش متکی است. در فواصلی از بازی، شما با موجوداتی عجیب الخلقه روبرو خواهید شد که هدفی جز کشتن شما ندارند. آنها آزادانه در راهروها قدم میزنند و تنها کافی است صدایی نامعقول به گوششان برسد. خوشبختانه این موجودات از بینایی بسیار کمی برخوردار هستند و این مهم، تنها برتری شما نسبت به آنها است، زیرا ممکن است در فاصله چند متری از این موجودات، با تکان نخوردن، بتوانید جان سالم به در ببرید. به علاوه، این موجودات وقتی به شما نزدیک میشوند، دید کاراکتر به طرز عجیبی مختل میشود و شاهد تصاویری درهم و پارازیتگونه خواهید بود که نشانگری برای نزدیک شدن آنها است. یکی از مواردی که نگارنده را آزار میداد همین مورد بود. در کنار مختل شدن تصویر، صدایی ناهنجار نیز به گوشتان خواهد رسید که در بلند مدت میتواند دچار سردرد و اذیت شما بشود.
نیمه ابتدایی بازی میتواند بازیکن را خسته کند. سادگی گیمپلی و افزایش سوالهای بیجواب میتوانند دلیلی بر این خستگی باشند، اما باید بگویم که کافی است تا نیمه دوم بازی تحمل کنید، تا کمکم هیجانتان برای به پایان رساندنش افزایش یابد. جواب سوالات یکی پس از دیگری برایتان آشکار میشود و همین امر به تنهایی محرکی است برای ادامه دادن مسیر. مسیری که گاها سر از عمق اقیانوس و خارج از محوطه ایستگاه در میآورد و در آنجا شاهد زیبایی خاصی از اعماق تاریک اقیانوس خواهید بود. همانگونه که عنوان قبلی این استودیو سعی در انتقال حس ویکتوریایی و فلفسی عمیقی به بازیکن داشت، این بار استودیو تصمیم گرفته ارجاعاتی به داستانها و اتمسفرهای دهههای هفتاد و دنیاهای زیر آب داشته باشد. هرچند گرافیک تکنیکی این بازی اصلا شباهتی به عناوین نسل جدید ندارد، اما به جرئت میتوانم بگویم، تمامی این اشکالات را داستان بازی به تنهایی بر دوش خواهد کشید و شما کلمهای به نام «گرافیک» را به تاریکی همان اقیانوس انتقال خواهید داد.
در کل این عنوان از نظر گیمپلی و گرافیک و صدا در حدی نیست که بخواهد انقلابی به پا کرده یا پنجرهای تازه برای این سبک از بازیها باز کند، اما داستانی که بر دوش خود حمل میکند، نشانگر این است که داستان چقدر میتواند دید ما را به دیگر موارد عوض کند. شاید فرصت آن رسیده که گیم پلی اینگونه عناوین تغییراتی به خود ببینند؛ چون در سال های اخیر بعد از تجربه عناوین متعدد، حس تکرار شدیدی به بازیکن منتقل می شود.
در سالهایی که صنعت بازی به سمت تجارت صرف و عاری از هرگونه داستان میروند، وجود چنین عنوانی با داستانی زیبا و درگیر کننده، باعث میشود هنوز هم روزنه امیدی برای بازگشت به دوران طلاییای که تمامی عناصر یک «بازی» در کنار هم بودند، برایمان باز شود.
مجموع امتیاز - 8
8
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: داستان فوق العاده اتمسفر خوبنقاط ضعف:گیم پلی سادهافکت های آزار دهنده تصویر