اخبار بازی

مصاحبه بازیسنتر با Petri Alanko آهنگساز Alan Wake

قطعا موسیقی بازی Alan Wake یکی از برترین کارهای امسال در صنعت بازی بود که جوایز بسیار زیادی هم برای Petri Alanko به همراه داشت. فرصتی شد تا با او در مورد Alan Wake و شاهکارش در این بازی صحبتی داشته باشیم که بسیار زیبا شده است. Petri از این که این مصاحبه را به فارسی ترجمه می کنیم خیلی هیجان زده شده و می گوید که فکرش هم نمی کرد روزی زبان او به فارسی هم ترجمه شود.

در حالی که مشغول نوشتن سوالات هستم ، به طور همزمان آهنگهای Alan Wake را هم گوش می دهم چون می خواستم از اعماق قلبم ، جایی که شما با موسیقی خود در آن هستید صحبت کنم . چطور شد که آهنگساز Alan Wake شدید؟

داستان طولانی است که پیچیدگی های جذاب خود را دارد ولی در آخر همه آنها به شناخت و روابط ختم می شود.  یکی از دوستان خوبم مشغول طراحی صدا برای Futuremark بود و در سال 2005 شرکت Remedy از وی پرسیده بود که آیا کسی را سراغ دارد که توانایی اجرای موسیقی ارکست را داشته باشد، او جواب داده بود:" بله، میشناسم" و این طور شد که او شماره تلفن محل کار مرا به آنها داده بود. من تنها کسی بودم که او می شناخت.

پس از آن Remedy با من تماس گرفت و من کمی شوکه شدم، البته در جهت مثبت. دوست من Nicklas Renqvist قبلا در مورد این که شماره من را به کسی داده صحبت کرده بود ولی من آن زمان به حرفش دقت نکرده بودم . در ابتدا فکر می کردم که این تنها یک قرار ساده است که اتفاقی هم در انتها نمی افتد.

آیا زیاد بازی می کنید ؟ آیا Alan Wake را تمام کرده اید؟ نظرتان در مورد آن چیست ؟

بله ، بازی می کنم، در حال حاضر Gran Turismo 5 را گرفته ام ، به تازگی Fallout: New Vegas را تمام کرده ام و همچنین از Call of Duty:Black Ops هم خیلی لذت بردم اگرچه آدمی آنچنان علاقه مند به موضوعات ارتشی نیستم، من بیشتر یک ماجراجو هستم که تنها کار می کند.

همچنین در حال حاضر Alan Wake را برای بار سوم بازی می کنم (تا به حال دو بار آن را تمام کرده ام). از مناطق، درخت ها و … آن لذت می برم. Alan Wake کمی انتقادات منفی به خاطر انیمیشن های صورت داشت ولی به سری Fallout نگاه کنید (خنده) .چیزی که من دوست دارم ببینم محیط Sandbox گونه در دنیای Alan Wake است. در حال حاضر بازی برایم خیلی خطی شده ، من دوست دارم در محیط های اطراف بچرخم.

درختان موجود در Alan Wake مرا به یاد جنگل های فنلاند می اندازد ، در ضمن در حال حاضر اینجا زمستان است با 40 سانتی متر برف و من واقعا دلتنگ قدم زدن در جنگل ها شده ام، هوا خیلی تازه و راحت برای تنفس است ، البته هنوز هم می توانید در جنگل قدم بزنید ولی با این برف…هرگز(خنده)

به هر حال وقتی مجبور باشید خودتان را با برنامه هماهنگ کنید ، مخصوصا با ناشری بزرگ مثل مایکروسافت که همه چیز را از یک سال قبل برنامه ریزی کرده مجبورید از خیلی از کارهایتان بزنید. اگرچه Remedy یک بازی ساز است ولی همه چیز از خیلی از جهات فرق می کرد ، همه چیز به هم مرتبط بود و اگر یک نفر کارش را درست انجام نمی داد این موضوع روی کل کار تاثیر می گذاشت. من هنوز به تهیه کنندگان و Project Manager ها فکر می کنم که سخت ترین کار دنیا را دارند، این در حالی بود که من فقط با کیبورد خود بازی میکردم و آنها را ضبط می کردم.

Petri_1

آهنگ های Max Payne توسط Kirsty Hatakka نوشته شده بود. چرا Remedy تصمیم گرفت با شما کار کند ؟ آیا Kirsty Hatakka را می شناسید؟

خب فنلاند کشور کوچکی است ، پس بله من او را خیلی خیلی دیده ام ولی با هم صحبت نکرده ایم. بامزه است چون به نظر می رسد همه در اطراف Helsinki زندگی می کنند. فکر میکنم Kirsty یک چیز را خیلی خوب انجام می داد و Remedy تصمیم گرفت که کمی از او فاصله بگیرد. آنها یک گروه ارکست کامل می خواستند با احساسات زیاد، پس بنابراین فکر کنم آنها تصمیم گرفتند به من زنگ بزنند.
من زیاد از Remedy در مورد Max Payne سوال نپرسیدم و بیشتر صحبت سر AW بود. بعضی وقت ها من ساعت ها آنجا مینشستم و کار آنها را تماشا می کردم ، آنها واقعا توجه شما را به خود جلب می کنند . تک تک آنها داستان سرایان بزرگی هستند. فکر کنم توانایی من در غرق شدن در داستان برای Remedy خیلی مهم بود.  در خیلی از جهات من توانایی خوبی در درک احساسات دارم. قرار دادن صدا در یک تصویر همیشه برایم آسان بوده. معمولا وقتی فیلم یا کلیپی میبینم فقط موسیقی آن را میشنوم و بعضی اوقات مجبورم بی صدا آنها را گوش کنم. فقط حواسم هست چیزهای ترسناک نبینم. (خنده)


ساخت Alan Wake خیلی طول کشید، چه زمانی شما کار نوشتن آهنگ ها را آغاز کردید ؟

چندین تم اول در سال 2005 ساخته شد که در اولین کلیپ Preview بازی پخش شد. آن زمان زیاد نبود ولی صحنه ها خیلی اتمسفر قوی داشت و من سریعا تم های مورد نظر را شنیدم. بعضی اوقات مجبور بودم زمانی که از Remedy به خانه میروم با سرعت 120 کلیومتر در ساعت آهنگ ها را بنویسم. خیلی خطر ناک بود.

وقتی برای اولین بار بازی و داستان را دیدید چه حسی داشتید؟

توسط اتمسفر آن جذب شدم. آب و هوای دیدنی در یک فضای باز. سخت است که بگویم ولی در بعضی از عکس ها شما این آب و هوا خاص را میبینید و یا حس می کنید. بازی در اولین نمایش ها واقعا برجسته و زیبا بود. خیلی خوب بود که جزئی از این پروسه باشم و واقعا از هر ثانیه آن لذت بردم و هیچ لحظه سختی نداشتم. مثل این بود که در یک روز زیبا 24 ساعت با Remedy کنار ساحل باشید. این مزخرف نیست چون همه بچه های Remedy عقیده دارند آنجا بهترین جا برای کار کردن است.

وقتی برای اولین بار بازی را خواندم واقعا شوکه شدم وهیچ چیز نمی توانستم بگویم و وقتی پایان داستان را خواندم سخت بود که گریه نکنم. الیس از آب بیرون می آید و برای الن گریه می کند و الن در یک خلاء تاریک اسیر می شود. پس از این همه مدت هنوز بدنم مور مور می شود. پایان بازی واقعا در قلب من جای گرفت.

برای ساخت آهنگ ها از کسی یا چیزی الهام گرفتید؟

هرچقدر بیشتر به احساسات الن و الیس وارد می شدم بیشتر الهام میگرفتم . این آهنگی بود که از گناه، عشق ، ناامیدی، گمشده، اعتماد ، آزادی و هزاران مسائل احساسی دیگر نوشته شده بود. الن کفاره کاری را می دهد که تا به حال نکرده.
از لحاظ موسیقی من همیشه یکی از طرفداران موسیقی های دراماتیک بوده ام و به کارهای Zimmer، Shore، Tykwer، Ottman و McCreary علاقه دارم.

Petri_2

وقتی به آهنگ ها گوش می کنم واقعا احساسات الن را در آن لحظه حس می کنم. فکر میکنم شناخت خیلی خوبی از شخصیت الن داشته اید . چطور روح شخصیت ها را درک کردید؟

من خودم را طوری حس کردم که الن در ساخته خود حس می کند. الن داستانهایش را دوست داشت و می خواستم همانند یک نویسنده مشهور زندگی کند و در همین حین از تورها، مسائل مالی و برنامه های تلویزیونی نفرت داشت.
من خواندن Manuscript های AW را خیلی با دقت آغاز کردم و به حضور آن گوش کردم و همیشه یاداشت برداری می کردم. در ابتدا خصوصیات ذاتی و احساسی آنها را بررسی کردم و پس از آن با شخصیت پردازی بر پیکره آنها جامه پوشیدم. تاریخچه و رفتار آنها را شناختم ، این کار خیلی آسان بود چون نویسنده آن را خیلی راحت کرده بود. Sam Lake به نظر من باید در هالیوود کار کند. خیلی راحت است که بر یک داستن جامه بپوشانید وقتی داستان شما خوب باشد.

من در دفترچه خود لایه ها و خصوصیات هر شخصیت را نوشتم ، برای الن ریشه کارهایش "گناه" بود، این موضوع با ناتوانی او در نوشتن کتاب هم مخلوط شده بود. این خیلی جالب بود که شخصیت ها خیلی ریشه دار هستند و طوری بود که ما همانند یک شخصیت واقعی با آنها برخورد می کردیم.

من رومنس ، عشق و به خصوص عشق از دست رفته و نوعی بچگی را در بعضی آهنگ ها حس میکنم. خیلی خوب است که شما یک اتمسفر فوق العاده خلق کرده اید. چطور به درون طبیعت Bright Falls رفتید؟

این شهر من را به یاد مناطق ساحلی فنلاند می اندازد. تفاوت زیادی بین امریکای شمالی و فنلاند نیست. هوا، فصل ها و جنگل ها اینجا به خوبی وجود دارد. اگر به شرق فنلاند سفر کنید رودخانه های پر از سنگ و کوهستان های بزرگی را می بینید . این شهر خیلی شبیه به Kuopio و Koli است.

بچگی که اشاره کردی فکر کنم به خاطر صادقانه بودنه بعضی تم ها است. بعضی اوقات ملودی هایی که می نویسم فقط یک حس را القاء می کند، سایر حس ها بعدا اضافه می شود .

گروه Poets of The Fall کار فوق العاده ای در Alan Wake انجام داد . آیا آنها را میشناسید؟ آیا همکاری با آنها داشتید؟

نه متاسفانه همکاری با هم نداشتیم. آنها را می شناسم و چندین بار هم دیدن کردیم(بازهم می گویم فنلاند کشور کوچکی است که فقط 5.6 میلیون نفر جمعیت دارد) من خیلی خوب می توانم با موسیقی آنها ارتباط برقرار کنم و همیشه می خواستم یکی از آهنگ هایشان را Remix کنم.

Petri_3

من تجربه ای در آهنگسازی دارم و عاشق آهنگسازی برای فیلم ها و بازی ها هستم ولی مشکل اینجا است که خیلی سخت است که یک گروه برای آن جمع کنم. پیشنهادتان برای کسانی که می خواهند یک آهنگساز بزرگ شوند چیست ؟

اوه عزیزم ارتباطات همه چیز است.  هیچ ارزشی ندارد اگر بهترین آهنگساز روی زمین باشی ولی ارتباط و یا جایی برای ضبط نداشته باشی. کار ساختی است.
اگر بخواهم پیشنهادی کنم این است که باید خلاق باشید، یک آهنگساز باید توانایی نوشتن قطعات ساده را داشته باشد و آنها را دکور کند. باید تصویر را حس کنید، شخصیت ها و موقعیت. بعضی اوقات مکانها در حقیقت همان شخصیت ها هستند. باید این را بدانید که هر 9 آهنگ از مجموعه 10 تایی شما آشغال است و یا توجه بیشتری می خواهد.

گاهی ماشه یک ملودی ممکن است یک چیز کوچک در تصویر باشد . در AW تصویر اولیه الیس بود که چشم مرا گرفت. باور کنید یا نه آن زنی که چهره اش را به الیس داده بود در این موضوع موثر بود.

در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ پروژه ای جدید برای بازی و یا فیلم دارید؟ در مورد Alan Wake 2 چطور؟

AW2 یک راز خواهد ماند تا روزی Remedy تایید کند که آن را ساخته. اگر چنین کاری را بکنند خیلی خوشحال می شوم تا جزوی از آن باشم. اگر همین گروه ادامه را انجام دهد خیلی عالی خواهد شد. مطمئن هستم . Remedy پر است از آدم های با استعداد ، آنها درس خود را به خوبی یاد گرفته اند و مطمئن هستم هر کاری که بعدا می کنند خیلی عالی خواهد شد. صادقانه می گویم اگر سراغ یک آهنگساز دیگر بروند خودم را خوام کشت (خنده)

من پس از AW کارهای زیادی کردم. بعضی آهنگ سازی ها برای سایر شرکت های بازیسازی فنلاندی (خیلی کم تعداد هستند) و ساخت تم برای تریلر و یا تم های اصلی را هم انجام داده ام. در حال حاضر چهار پروژه دارم که حتی نمی توانم اسمشان هم بگویم. در ضمن کار ساخت موسیقی یک فیلم را هم بر عهده دارم. به زودی یک آهنگ Single و یک آلبوم از استودیو خود عرضه خواهم کرد که کمی ترنس و رقص است.

چندین اجرا برای سال بعد در نظر داریم. در کل بودن در استودیو خودم خیلی خوب است .

اگر Alan Wake 2 ای وجود داشته باشد آیا علاقه دارید دوباره با Remedy کار کنید؟

بله . این را اشاره نکردم که من سمج ترین آدم روی زمین هستم و تصمیم دارم این کار را انجام دهم. AW1 برای من کار نبود و بیشتر یک سرگرمی بود، پس چرا که نه؟ خیلی کم پیش می آید با چنین آدم های با استعدادی کار کنید.

Petri_4

بیشتر ترجیح می دهید روی چه سبکی کار کنید؟

باید بگویم از سبک Psychological Thriller خیلی لذت میبرم و روی کارهای احساسی خیلی خوب کار میکنم. ولی فکر میکنم وقتی داستان صحبت می کند سبک زیاد مهم نیست . فکر میکنم تاریکی فنلاند (این جا در نهایت فقط 7 ساعت روز است و حتی در مناطق شمالی اصلا روزی وجود ندارد) روی هر موجودی در این فضا اثر می گذارد.

اگر بخواهم علایقم را دسته بندی کنم به این ترتیب است:
1-Psychological Thriller
2-Fantasy
3-SciFi
خیلی هستند و شاید AW1 را در سبک Romantic Psychological Thriller دسته بندی کنم. (خنده)

خیلی ممنون Petri به خاطر وقتی که به ما دادید.  تو در فنلاند زندگی می کنی و من در ایران ولی تو خیلی نزدیک به من هستی، در قلب و روحم. وقتی Alan Wake را بازی میکنم تمام اشیاء و محیط را با موسیقی تو حس می کنم و وقتی به موسیقی  گوش میکنم تمام عشقی که به این بازی دارم را به یاد می آورم . در آخر برایت آرزوی بهترین ها را میکنم چون بهترین هستی.

خب  واقعا الان احساسی شدم. سخت است که در کلمات این را بگویم، مخصوصا در زبانی که زبان اصلیم نیست ولی واقعا سپاسگذارم به خاطر حرفی که الان نوشتید و دوست دارم تمام احترامم را به زبان فنلاندی برایت بنویسم: : "Kiitos, tuhannesti kiitos. Olen vuosien varrella oppinut ottamaan iskuja vastaan ilmeeni varahtamatta, mutta yllattavalta taholta tulleet kauniit sanat saavat sieluni varisemaan"
فکر نکنم معنی این را در Google Translate هم نفهمی ولی باور کن نمی توانم حرف دلم را در کلمات جای دهم. شاید این طور باشد: " هزاران بار ممنون .در تمام این سال ها حرف ها و تعریف های زیادی شنیدم ولی این کلمات شیرین و محربان از یک سمت و سوی دیگر واقعا روحم را به لرزه در می آورد"

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا